دانیل گلیزر ( Daniel Glaser ) در نظریه هویت پذیری افتراقی ( Differential identification theory ) که در نظر دارد مدل ساترلند را تکمیل نماید ، بر این ادعا است که نظریه ساترلند رویکردی ماشین انگارانه به کج رفتاران دارد و چنین می پندارد که تعامل با کج رفتاران، شخص را به طور مکانیکی درگیر امور کجرفتارانه می کند. در حالی که با این کار قابلیت های تصمیم سازی و پذیرش نقش فرد نادیده گرفته شده است. گلیزر در تلاش برای اصلاح این تصویر ماشین انگارانه از کجرفتاران اظهار می کند که تعامل با کجرفتاران به خودی خود ضرری ندارد؛ مگر اینکه به حدی برسد که فرد خود را با کجرفتاران یکی بداند و از آنها هویت بگیرد (گليزر، 1956).