باورهای غیرعقلانی و تحریف های شناختی در روان شناسی، اصطلاحی است که از نظریه دو روان درمانگر آمریکایی به نام های " آلبرت الیس " و " آرون بک " گرفته شده استکه اشاره به اختلال تفکر افراد در درک واقعیات دارد. هدف اساسی روان درمانی، تغییر نوع تفکرات بیماران روانی درباره خودشان و مردم و زندگی و مشکلاتی است که قبلاً از مقابله با آن ها عاجز بوده اند و همین موجب اضطراب و اختلالات روانی شان می شده است. بک و الیس بر نقش فرایند تفکر آشفته در ایجاد رفتارهای ناسازگارانه تاکید دارند به عقیده بک، ویژگی فراگیر تعدادی از اختلال های روانی وجود افکار خودکار است عقاید بسیار محکمی که فرد حتی نمی داند آن ها به احساس های ناخشنودی و دلسردی منجر می شوند این افکار به صورت خود انگیخته پدیدار می شوند و نادیده گرفتن آن ها دشوار است افکار خودکار حاصل نگرش های کژ کار هستند یعنی قواعد یا ارزش های شخصی که افراد به آن ها اعتقاد دارند و در سازگارهای مناسب اختلال ایجاد می کنند.