اریک اریکسون برای اجرای پژوهش در نظریه خود، از بازی درمانی استفاده کرد و بر آنچه «ساختار بازی» نامید تمرکز نمود. در یک حقیق، از 300 پسر و دختر 10 تا 12 ساله درخواست شد با استفاده از عروسک ها، حیوانات اسباب بازی، اتومبیل ها، و مکعب های چوبی، صحنه ای از یک فیلم خیالی بسازند. دخترها به ساختن صحنه های بی تحرک و صلح آمیز گرایش داشتند که ساختارهای کوتاه و بسته را شامل می شدند. مهاجمان (شخصیت های حیوانی یا مردانه، اما نه شخصیت های زنانه) سعی داشتند به زور وارد فضاهای اندرونی شوند. در مقابل، پسرها روی فضاهای بیرونی، عمل، و ارتفاع تمرکز کردند. ساخته های آنها به عمل گرایی، همراه با ساختارهای بسیار بلند و اتومبیل ها و افراد در حال حرکت تمایل داشتند. اریکسون که بر طبق آیین فروید آموزش دیده بود، این ساختارهای بازی را در راستای روانکاوی تعبیر کرد و نوشت: «به نظر می رسد که تفاوت های جنسی در ساختار فضای بازی، به ریخت شناسی تمایز اندام های تناسلی شباهت دارند: در پسرها، اندام بیرونی با ویژگی نعوظ پذیر و تهاجمی – در دخترها، اندام های درونی با راه دسترسی از طریق دالانی که به تخمک هایی منتهی می شود که به صورت راکد، چشم انتظار هستند (اریکسون، 1968، ص 271).