اریک اریکسون برای اجرای پژوهش در نظریه خود، از بازی درمانی استفاده کرد و بر آنچه «ساختار بازی» نامید تمرکز نمود. در یک حقیق، از 300 پسر و دختر 10 تا 12 ساله درخواست شد با استفاده از عروسک ها، حیوانات اسباب بازی، اتومبیل ها، و مکعب های چوبی، صحنه ای از یک فیلم خیالی بسازند. دخترها به ساختن صحنه های بی تحرک و صلح آمیز گرایش داشتند که ساختارهای کوتاه و بسته را شامل می شدند. مهاجمان (شخصیت های حیوانی یا مردانه، اما نه شخصیت های زنانه) سعی داشتند به زور وارد فضاهای اندرونی شوند. در مقابل، پسرها روی فضاهای بیرونی، عمل، و ارتفاع تمرکز کردند. ساخته های آنها به عمل گرایی، همراه با ساختارهای بسیار بلند و اتومبیل ها و افراد در حال حرکت تمایل داشتند.

اریکسون که بر طبق آیین فروید آموزش دیده بود، این ساختارهای بازی را در راستای روانکاوی تعبیر کرد و نوشت:

«به نظر می رسد که تفاوت های جنسی در ساختار فضای بازی، به ریخت شناسی تمایز اندام های تناسلی شباهت دارند: در پسرها، اندام بیرونی با ویژگی نعوظ پذیر و تهاجمی – در دخترها، اندام های درونی با راه دسترسی از طریق دالانی که به تخمک هایی منتهی می شود که به صورت راکد، چشم انتظار هستند (اریکسون، 1968، ص 271).

به عبارت دیگر، دخترها بر اساس تأثیر تعیین کننده تفاوت های زیستی، فضاهای بسته کوتاه می سازند که افراد در آنها محصور شده اند و پسرها برج می سازند.

از اریکسون به خاطر این نگرش، که حکایت دارد زنان قربانی آناتومی خود هستند و شخصیت آنها به وسیله فقدان آلت مردی تعیین می شود، انتقاد شده است. اریکسون قبول داشت که تفاوت های موجود در ساختارهای بازی می توانند از آموزش نقش جنسی اجتماعی نیز ناشی شوند، که به موجب آن، دخترها کمتر از پسرها به عمل، پرخاشگری، و پیشرفت گرایش دارند.

این تحقیق با استفاده از آزمودنی های کم سن تر دختر و پسر 2 تا 5 ساله، تکرار شده است (کاپلان، 1979). نتایج، یافته های اریکسون را تأیید نکردند. در ساختن برج ها و فضاهای بسته، تفاوت های جنسی معناداری گزارش نشدند. بنابراین، امکان دارد که آموزش نقش جنسی در آزمودنی های 10 تا 12 ساله اریکسون، کامل تر بوده است. شاید به کودکان کم سن تر در تحقیق بعدی، هنوز رفتار مورد انتظار جامعه، به قدر کافی آموزش داده نشده بود.

بیش از 50 سال پس از تحقیق اریکسون درباره ساختارهای بازی، کلیشه سازی جنسی سنتی در رابطه با اساب بازی ها و رفتارهای بازی، ادامه دارد. اغلب کودکان هنوز اسباب بازی های مبتنی بر جنسیت را ترجیح می دهند. پسرها معمولاً با اسباب بازی های کامیون، سرباز، و تفنگ و دخترها با عروسک، جواهرات، و لوازم آشپزخانه بازی می کنند.

معلوم شده که این الگوهای تجریح اسباب بازی، در 2 سالگی وجود دارد و والدین آنها را آموزش می دهند و ترغیب می کنند. اغلب این اسباب بازی ها را والدین می خرند (هرچند اغلب به اصرار کودکان). والدین فرزندان خود را برای بازی کردن با اسباب بازی متناسب با جنسیت تحسین می کنند و آنها را از بازی کردن با اسباب بازی های جنس دیگر، برحذر می دارند. این پیام فوراً آموخته می شود. یک روانشناس، پسری را مشاهده کرد که با «با اتومبیل مسابقه و راننده آن بازی می کرد و در این بین کلاه ایمنی راننده کناری افتاد و موی بلند بلوند او آشکار شد. راننده زن بود. این پسربچه، اتومبیل مسابقه را انگار که سیب زمینی داغ بود، به گوشه ای پرت کرد» (مارتین، 1999، ص 49).

تحقیقات نشان می دهند که پدرها کلیشه ای تر از مادرها با پسرها و دخترها برخورد می کنند. بنابراین، عمدتاً این پدرها هستند که بازی مبتنی بر جنسیت را یاد می دهند و تقویت می کنند. آنها رفتارها و نگرش های جنسیتی دیگر را نیز به پسرها و دخترهای خود آموزش می دهند. پدرها رفتارهای منفعل و مطیع را در دختران و رفتارهای جسورانه و پرخاشگرانه را در پسران تقویت می کنند (کوئیری، 1998).