جایگاه روانشناسی از منظر حکمای یونانی و مسلمان

اگر بخواهیم در خصوص نسبت فلسفه با روانشناسی و علم النفس، تصویر روشنی به دست آوریم، لازم است که جایگاه این علم را در طبقه بندی علوم در نزد حکما و بخصوص حکمای اسلامی، مشخص نمائیم.

ارسطو، رواقیان، جابربن حیان

در فلسفه یونان، موضوع طبقه بندی علوم همگون با همان طبقه بندی بود که ارسطو آن را پیشنهاد کرده بود، و این طبقه بندی بر اساس تفکیک علوم نظری از علوم عملی قرار داشت چون:
علوم نظری را به: ریاضیات، طبیعیات و الهیات (مابعدالطبیعه) تقسیم می کردند، چنانکه:

ادامه نوشته

علم النفس از منظر حکمای پیش از ابن سینا ( کندی و فارابی )

در کتاب روانشناسی شفا، ابن سینا سراسر از جان و همه نیروهای آن گفتگو کرده و درباره ماهیت و کنه این گوهر نیز بحث می کند و روشن می دارد که حقیقت آن چیست: آیا نفس همچون نغمه ای دلپسند است که از هم آوایی و تألیف صداهای گوناگون پدید می آید، یا در زمره اعراض است که همانند تلخی و شیرینی در هستی خود به اجسام پایبند و وابسته است و بی آنکه محملی داشته باشد نمی تواند در جهان خارج تجلی یا بروز یابد. پرسش دیگر این است که نفس جوهری پاینده به ذات خویش است که می تواند بدون اتکاء به چیزی دیگر، وجود 

ادامه نوشته