رندال كالينز توجه خود را بيشتر بر نظريه تضاد معطوف كرده است با اين تفاوت كه بر خلاف ساير جامعه شناسان اين نظريه، به جاي تاكيد بر مفاهيم پهن دامنه صحبت از كنشگراني مي كند كه با توجه به انرژي احساسي كه از موقعيت هاي كنش متقابل نصيبشان مي شود برانگيخته شده و دست به كنش مي زنند. چارچوب نظري وي به چارچوب پيچيده اي مي ماند كه به زعم خودش ، خطوط نشانه ايي و