آموزش هوش فرهنگی
علاوه بر کسب تجربیات برون مرزي، شرایط و فعالیت هاي دیگر نیز می تواند باعث ارتقاء هوش فرهنگی شود؛ مواردي چون آموزش هاي رسمی یا تعاملات رسمی مختلف (میرسپاسی و دیگران،1386).
فراشناخت را می توان به دو عنصر مکمل دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی تقسیم کرد. دانش فراشناختی به معناي چگونگی برخورد با دانشی است که تحت شرایط متنوع حاصل می شود و تجربه فراشناختی به معناي چگونگی یکپارچه کردن تجربیات مرتبط به عنوان راهنماي تعاملات در آینده است. فراشناخت یک جنبه حساس و مهم از هوش فرهنگی است؛ بسیاري برنامه هاي آموزشی فرهنگی با شکست مواجه می شوند به دلیل اینکه بیش از حد بر یک مثال خاص تأکید می کنند به جاي اینکه بر فرایند کلی فرایادگیري تمرکز کنند (ارلی و پیترسون،2004).
شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد قادر است یک تصویر و نقشه مناسب از وضعیت اجتماعی داشته باشد تا بتواند به طور مؤثري عمل کند. این مستلزم یک بنیاد عمومی و گسترده از دانش در مورد فرهنگ ها جوامع است مشابه آموزش هایی که از نظر انسان شناسی توصیه می شود، مباحثی همچون سیستم هاي اقتصادي، مؤسسات مذهبی و سیاسی، ارتباطات اجتماعی و سایر موارد مشابه (ارلی و پیترسون،2004).
دومین بعد هوش فرهنگی به جنبه انگیزشی آن اشاره دارد و بررسی می کند آیا فرد انگیزه زیادي براي شناخت فرهنگ جدید دارد یا نه. خودباوري یک جنبه کلیدي از هوش فرهنگی است و نقش مهمی در هوش فرهنگی ایفا می کند. خود-کارآمدي به معناي" قضاوتی است که فرد در مورد تواناییهایش براي انجام سطح مشخصی از عملکرد دارد" (پاندورا،2000). خودباوري به تنهایی، توضیح کاملی از جنبه انگیزشی هوش فرهنگی نیست. یک مورد بسیار مهم دیگر هدف گذاري است (همان ماخذ ،ص113).
افرادي که مؤلفه انگیزشی بالایی در هوش فرهنگی دارند در تعاملات میان فرهنگی اثربخش تر عمل می کنند و این احساس قوي را دارند که می توانند با طرز فکرهاي مختلف دیگران و شرایط متغیر و ناشناخته کنار بیایند و پیچیدگی و عدم اطمینان را مدیریت کنند.
شخصی که در بعد انگیزشی، هوش فرهنگی پایینی داشته باشد، هنگامی که در دستیابی به هدف دچار ناامیدي اولیه گردد، " انتظارات کارآمدي" به طور تصاعدي افت پیدا می کند، " تصویر از خود " منفی پیدا می کند و از تعامل با دیگران دوري کرده و انزوا اختیار می کنند (همان ماخذ).
سومین جنبه هوش فرهنگی، رفتارهایی که یک فرد از خود بروز می دهد را مورد بررسی قرار می دهد. جنبه رفتاري هوش فرهنگی بیان می کند که لازمه تعامل مؤثر در فرهنگ جدید صرفاً دانستن اینکه به چه صورت و چگونه رفتار کنیم ( جنبه شناختی ) و محرکی جهت تلاش براي عمل ( جنبه انگیزشی ) نیست، بلکه داشتن پاسخ هاي مناسب در مجموعه ي رفتاري فرد ضروري است. در صورتی که فرد این توانایی را نداشته باشد بایستی این قابلیت را در خود پرورش دهد. بروز خود به ویژه در رفتارهاي اجتماعی بسیار مهم است . زیرا رفتاري که در فر آیند تعاملات اجتماعی اعمال می شود مقدمتاً بوسیله نیاز به مدیریت عقیده و احساس و بروز خود برانگیخته می شود (گوفمن1967).
مدل سازي نقش به هوش فرهنگی رفتاري بسیار کمک می کند که در قالب ایفاي نقش در برخی برنامه هاي آموزشی ارائه شود. شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد می تواند تعامل مؤثري در هر زمینه فرهنگی معین، برقرار کند.
هزارها نشانه از طریق مشاهده دیگران و بررسی نشانه ها در هنگام تعامل با آن ها حاصل می شود شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد این اشاره ها را یکپارچه می کند و از آنها تقلید کرده و رفتار می کند (بارج و چارتراند 1999)، فردي که هوش فرهنگی بالایی دارد یک مقلد زیرك است که در حد متوسط و مناسب تقلید می کند. تقلید بیش از حد ممکن است اشتباهاً به صورت استهزاء دیگري تعبیر و تفسیر شود.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .