معيارهاي تميز تجربه دینی كاذب و صادق
پرسش اصلي در اين بخـش ايـن اسـت كـه: آيـا تجـارب حاصـل از مصـرف داروهـاي روان گردان، حقيقتاً تجربه ديني صادق است يا تجربه ديني كاذب؟ معيارهاي تشـخيص و تميز تجربه صادق از كاذب چيست؟ از آنجا كه در روانشناسي عمدتاً با توصيف و تبيين پديده ها و از جمله تجربه ديني سروكار داريم، بحث از صـحت و سـقم ايـن تجـارب و تمايز ميان كاذب و صادق آن، مستقيماً در روانشناسي نيامده، اما لازم است در اينجا براي تكميل مطلب از آن بحث كنيم.
شهود (ادراك شهودي و حضوري)، تواتر، عرضه بر استاد سلوك، مطابقت مكاشفه بـا واقع، عقل و شريعت، از جمله معيارهايي است كه در عرفان اسلامي در صـحت و سـقم تجربه هاي ديني و مكاشفات عرفاني مورد توجه قرار گرفتـه اسـت . سـخن عارفان مسلمان اين اسـت كـه واردات قلبـي حاصـل از مكاشـفات و تجـارب دينـي دو دسته اند: واردات رحماني و ملكي كه اينها صادق و بر صواب اند و نشانه اش اين است كه تجربه كننده را به اطاعت خداوند و انجام واجبات و ترك محرمـات دعـوت مـي كنـد. در مقابل، القائات جنّي و شيطاني كه فاسدند و تجربه كننده را به معاصي و انجام محرمـات و لذات نفساني مي كشانند.
افزون بر اينها كه عمدتاً ملاك هاي محتوايي و معرفتي است، مي توان از ملاك احـوال و احساسات همراه تجربه كننده يا به تعبير فلسفه اسلامي، عوارض همـراه تجربـه سـخن گفت؛ وارداتي كه همراه طمأنينه، سكون، جمعيت باطن و اجتماع همـت بـا حـق باشـد، رحماني است، و وارداتي كه همراه با احساس قلق، اضطراب، وحشت، تفرقه، وسواس و ناراحتي باشد، شيطاني و باطل است .
بنابراين، تا اينجا مي توان گفت تجربه اي كه حاصل از يك شهود يـا مشـاهده بـا علـم حضوري باشد، محتواي آن به صورت متواتر از ديگر مكاشفات نيز ثابـت شـده باشـد، بـا واقع خارجي يا معيارهاي عقلي و شرعي مطابقت داشته باشد، انسان را به سوي خداونـد و اطاعت از او دعوت كند و آرامش و جمعيت خاطر و باطن پديد آورد، بـا وجـود ايـن شرايط، تجربه ديني صادق و صحيح است و در صورتي كه بر خلاف آن باشـد، كـاذب و ناصواب است. امـا هميشـه بـه ايـن روشـني و راحتـي نيسـت. در مـواردي كـه از نظـر پديدارشناختي شرايط آن بينابيني باشد يا برخي شرايط را دارا باشـد، در اينجـا سـالك و تجربه كننده به تنهايي قادر به تشخيص و تميز نيست؛ به ويژه آنكه تسـويلات نفسـاني نيـز امر را مشتبه مي سازد و انسان را به خطا مي اندازد. در اين موارد، عرضه بر استاد سلوك و مرشد راه رفته لازم است. مولوي همواره بر لزوم پيروي از پير مرشـد و راهبـر دانـا بـراي رهايي از مخاطرات در مسير سلوك تأكيد مي كند و در دفتر دوم مثنوي، عرضه بر استاد را ملاك مهم و محك تشخيص حق و باطل مي داند:
گـر محك داري گزين كن ورنه رو نـزد دانـا خـويشتـن را كـن گـرو
يا محـك بايد ميـان جـان خويش ور نـدانـي ره مـرو تنـهـا تـو پيش
قيصري نيز مي گويد:
« همانطور كه رؤيا به خواب هاي آشفته و غير آن (رؤياي صادقه) تقسيم مي شـود، آنچـه در بيداري به مكاشفه درمي آيد نيـز بـر دو قسـم اسـت: برخـي حقيقـت محـض بـوده و واقعيت دارد؛ برخي نيز صرفاً اموري خيـالي اسـت كـه هـيچ حقيقتـي نـدارد و شـيطاني است. گاهي نيز شيطان اين مكاشفات خيالي را به انـدكي از امـور حقيقـي و نشـانه هـاي واقعي مي آميزد تا مكاشفه كننده را به گمراهي افكند. از همين روي، سالك بـه اسـتاد و مرشدي نيازمند است كه او را به حق ارشاد كند و از مهلكه ها برهاند » .
در مكتب بودايي ذن، آزمايش ها و ضوابطي نيز براي بررسي اين امر وجود دارد كه آيا شخص واقعاً تجربه نيروانا را به دست آورده است يا نه. براي مثال، هاكواين - استاد بزرگ ذن ـ در زندگي نامه خودنوشتش مي گويد پس از تجربه اوليه، باور كرده بودم كه به حالت روشن شدگي رسيده ام و براي گزارش اين خبر خوش به اتان، عزلت نشـين سـالخـورده شوجوان، به سويش روانه شدم. پس از آنكه به دست استاد استنطاق شدم، تشخيص اين بود كه هنوز نيازمند ارشادم و با ناسزاهايي همچون «تو فرزنـد مسـكين شـيطان هسـتي»، سرزنش شـدم .
در خصـوص اسـتفاده از داروهاي روان گردان يـك نكتـه ديگـر بـاقي اسـت و آن اينكـه ممكـن اسـت سـخنان و مشاهداتي كه اتفاق ميافتد، صرفاً «توهم» يا «هذيان» به اصطلاح دقيق روانشناسي باشد و بهره اي از واقعيت نداشته باشد؛ يعني در اثر مصرف داروها ايـنگونـه امـور بـر انسـان عارض شود، بدون آنكه پرده اي كنار رود و حقيقتي منكشـف گـردد! در اينجـا چـه بايـد كرد؟ در بيشتر اين موارد يكي از نشانگان بـاليني «اخـتلال هـذيان» و «هالسـينوز» اسـت؛ يعني توهمات بينايي، شنوايي و ادراك به وجود مي آيد و به تعبير ديگر، اموري را مشاهده مي كند يا مي شنود يا ادراك مي كند كه واقعيت ندارد؛ يعني صرفاً هذيان و توهماند .
در اينجا دو ملاك از نظر علـم روانشناسـي در كار است:
يكم ـ بررسي شناخت ها و ادراك هاي فرد در ديگر مـوارد؛ يعنـي آيـا در غيـر موارد تجربه ديني، اين فرد توهم يا هذيان دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، درباره تجربه ديني نيز امكان توهم جدي است؛ وگرنه، از ملاك دوم استفاده مي شـود.
دوم ـ بررسـي ديگـر رفتارها و احوالات رواني فرد، اگر علايم روان رنجوري يا روان پريشي از قبيل اضـطراب، افسردگي، ترس مرضي، وحشتزدگي، كابوس شبانه، شيدايي، عـدم توجـه بـه بهداشـت شخصي و ناسازگاري با محيط و... باشد. در صورتي كه بخشـي از ايـن نشـانگان وجـود داشته باشد كه در منابع روانپزشكي به تفصيل آمده است ، مـي تـوان گفت احتمال بيماري و اختلال وجود دارد و ممكن اسـت ايـن تجربـه هـا تـوهمي بـيش نباشد.
در خاتمه بايد گفت تجربه هاي ناشي از داروهاي روان گردان هرچند بـه عنـوان يـك عامل اثرگذار فيزيولوژيك مي توانند جايگزين برخي فنون معنوي شـده و نقشـي هماننـد آنها بازي كنند و پرده از ساحت هاي عميق تري از آگاهي بردارنـد، امـا تنهـا قدرتشـان در حدي است كه بتوانند در برخي موارد براي اشخاصـي كـه زمينـه هـاي پيشـين مسـاعدي دارند، موجب تجربه هاي ديني يا عرفاني ابتدايي يـا بـه نـدرت، متوسـط شـوند. براسـاس شواهد موجود، تجربه هاي عالي و نهايي عرفاني كه در پله هاي بالاتر سلوك رخ مي دهـد، مشمول چنين الگويي نيستند. به تعبير ديگر، ساحت هـاي نهـايي و بسـيار عميـق آگـاهي انسان، دور از دسترس اين عوامل فيزيولوژيك قرار مي گيرند.