باور ها اموری هستند درباره ی آن چه وجود دارد و در واقعیت هست. به بیان وسیع تر می توان باورها را معادل جهان بینی دانست که از جنس فکر و ذهن ( شناختی ) است و می تواند تمامی عقاید، بینش ها، اسطوره ها، عقاید قالبی و حتی خرافات را شامل شود. مراد از باورهای خرافی بخشی از عقاید، آداب و رسوم و رفتارهای فردی و اجتماعی است که نه با موازین عقلی توجیه پذیرند و نه بر ادیان اصیل توحیدی انطباق دارند. اما در تمام جوامع در کنار عقال و مؤمنان، در برخی از جوامع، به حیات خود با قدرت، ادامه می دهند. این گونه باورها که در سایه ی ناآگاهی و جهالت عامه ی مردم، هستی یافته اند اگرچه توجیهات و دست آویزهای شبه مذهبی و ماوراءالطبیعه برای خود جسته اند، ریشه در اعصار گذشته و ماهیتی « جادویی » دارند، به عبارت دیگر می توان گفت این باورها و رسومات بازمانده از عصر جادوگری است که به عینه با تغییراتی تا به امروز رسیده اند.

باورهای خرافی در تاریخ ایران در زمان قاجار به اوج خود می رسد. این پدیده به خصوص بین زنان قاجار شدیداً رایج بوده و بازار داغی را برای رمالان و دعانویسان درست کرده بود. شواهد گوناگونی حاکی از این است که کاربرد گستره طلسمات در امور درمانی و پزشکی تقریباً عرصه را بر کار پزشکی تنگ کرده و به گونه ای جای آن را گرفته بود. برای پاره ای از بیماری ها به ویژه بیماری های مسری، دعاها و تعاویذ خاص موجود بود. دعانویسان نه تنها برای بیماری های فیزیکی و روانی، که حتی برای بیماری های دامها و چارپایان و دفع آفات کشاورزی انواع و اقسام طلسم و تعویذ را توصیه می کردند (رحمانیان و حاتمی، 1391) در همان زمان، میرزا فتحعلی آخوندزاده علت اصلی گرایش زنان ایرانی به خرافات و جادو و طلسم را ناشی از جهل و بی سوادی عارضی و خشونت رفتار مردان و مفاسد اخالقی مردان میداند (عاملی رضایی، 1389).

حرزها و تعویذهای به کار رفته در درمان بیماری های روانی مانند باقی حرزها و تعویذهای نوشتنی معمولا هویت مقدس خود را با شروع کلماتی مانند به نام یکی از ایزدان آشکار می کنند ( مثال عربی : بسم الله، بنام خداوند بخشنده مهربان ) و یا با پراکندن نقوش مذهبی ( مانند صلیب، سواستیکا یا ستاره داوود ) نشان دادن تقدس آنها با نفرین کردن دیوها، کامل می شود. در این حرزها و تعویذها رشته هایی از اصوات رمزی برای گرفتن قدرت از فرشته ها و سیاره ها بیان می شود. گاهی اوقات نیز قدرت حرزها و تعویذهای نوشتنی فقط با به همراه داشتن آنها آشکار نمی شود. بلکه با گذاردن آنها در آب و سپس نوشیدن آن آب، نمایان می گردد. به نظر می رسد واژه طلسم بیشتر در موارد اشیاء آئینی و اسطوره ای به کار می رود. بدین معنی که اسطوره ها در علائم و رموز به شکل طلسم جان می یابند و ایجاد فعل می کنند. حرزها و تعویذها بیشتر به شکل حروف و اعداد هستند و بازدارنده فعل هستند و آشکارا در متون مذهبی از آنها یاد شده است بدین صورت تقدسی پیدا می کنند و بیشتر در علوم خفیه به آنها پرداخته می شود .

تفکر جادویی ، یا تفکر خرافی ، این باور است که رویدادهای نامرتبط علیرغم عدم وجود هر گونه پیوند علّی معقول بین آنها، به ویژه در نتیجه تأثیرات ماوراء طبیعی، به طور علّی به هم مرتبط هستند. مثال‌ها عبارتند از این ایده که افکار شخصی می‌توانند بر دنیای بیرونی تأثیر بگذارند، بدون اینکه بر روی آن‌ها عمل کنند، یا اینکه اگر اشیا در گذشته شبیه یکدیگر یا در تماس با یکدیگر بوده‌اند، باید به طور علّی به هم متصل شوند. تفکر جادویی نوعی تفکر مغالطه‌آمیز است و منبع رایج استنتاج‌های علّی نامعتبر است. بر خلاف اشتباه همبستگی با علیت ، تفکر جادویی نیازی به همبستگی وقایع ندارد.

 

تعریف دقیق تفکر جادویی ممکن است زمانی که توسط نظریه پردازان مختلف یا در زمینه های مختلف مطالعاتی مورد استفاده قرار می گیرد، متفاوت باشد. در انسان شناسی (قدیمی ترین تحقیق)، علیت مفروض بین مناسک دینی ، نماز ، قربانی یا رعایت یک تابو و سود یا پاداش مورد انتظار است. تحقیقات بعدی نشان می دهد که تفکر جادویی در جوامع مدرن نیز رایج است.

در روانشناسی ، تفکر جادویی این باور است که افکار فرد به خودی خود می توانند تأثیراتی در جهان ایجاد کنند یا اینکه فکر کردن به چیزی با انجام آن مطابقت دارد. این باورها می تواند باعث شود که شخص به دلیل ارتباط فرضی بین انجام این کار و بلایای تهدیدکننده ، ترس غیرمنطقی از انجام برخی اعمال یا داشتن افکار خاصی را تجربه کند. 

در روانپزشکی ، تفکر جادویی یک اختلال در محتوای فکری است. در اینجا به این باور نادرست اشاره می‌کند که افکار، اعمال، یا گفتار یک فرد باعث ایجاد یا جلوگیری از یک پیامد خاص به نحوی می‌شود که قوانین رایج علیت را نادیده می‌گیرد یا دور می‌زند.

انسان شناسی

در دین ، دین عامیانه و باورهای خرافی ، علیت فرضی بین مناسک دینی ، دعا ، مراقبه ، خلسه ، قربانی ، افسون ، نفرین ، دعای خیر ، شفای ایمان یا رعایت یک تابو و سود یا پاداش مورد انتظار است. به عنوان مثال، استفاده از یک طلسم شانس یا مراسم، برای افزایش احتمال انجام آن در سطحی فرض می شود که فرد بتواند به هدف یا نتیجه دلخواه دست یابد.

محققان دو اصل ممکن را به عنوان علل رسمی انتساب روابط علی نادرست شناسایی کرده اند:

  • مجاورت زمانی دو رویداد
  • "تفکر انجمنی"، تداعی موجودات بر اساس شباهت آنها به یکدیگر

نظریه پردازان برجسته ویکتوریایی تفکر انجمنی (ویژگی مشترک تمرین کنندگان جادو) را به عنوان شکل مشخصه غیرعقلانی بودن شناسایی کردند. مانند همه اشکال تفکر جادویی، مفاهیم علیت مبتنی بر تداعی و شباهت همیشه به عنوان اعمال جادو توسط شعبده باز گفته نمی شود. به عنوان مثال، دکترین امضا معتقد بود که شباهت بین اجزای گیاه و اعضای بدن نشان دهنده کارایی آنها در درمان بیماری های آن اعضای بدن است و بخشی از طب غربی در قرون وسطی بوده است. این تفکر مبتنی بر تداعی نمونه واضحی از کاربرد کلی انسان از اکتشافی بازنمایی است. 

ادوارد برنت تایلور اصطلاح «تفکر انجمنی» را ابداع کرد، آن را پیش منطقی توصیف کرد، که در آن «حماقت جادوگر» در اشتباه گرفتن ارتباط خیالی با یک ارتباط واقعی است. شعبده باز معتقد است که موارد مرتبط با موضوع می توانند به دلیل شباهت بر یکدیگر تأثیر بگذارند. برای مثال، در گزارش EE Evans-Pritchard ، اعضای قبیله Azande  اعتقاد بر این است که مالیدن دندان های کروکودیل روی گیاهان موز می تواند محصولی پربار را به همراه داشته باشد. از آنجایی که دندان‌های کروکودیل خمیده هستند (مانند موز) و در صورت افتادن دوباره رشد می‌کنند، آزنده‌ها این شباهت را مشاهده می‌کنند و می‌خواهند این ظرفیت بازسازی را به موز خود منتقل کنند. برای آنها، مالش وسیله ای برای انتقال است.

 

سر جیمز فریزر (1854-1941) با تقسیم جادو به دو دسته جادوی شباهت و سرایت ، اصل تایلور را توضیح داد . دومی مبتنی بر قانون سرایت یا تماس است، که در آن دو چیز که زمانی به هم متصل بودند، این پیوند را حفظ می‌کنند و این توانایی را دارند که بر اشیاء ظاهراً مرتبط خود تأثیر بگذارند، مانند آسیب رساندن به شخص با آسیب رساندن به یک دسته از موهای او. جادوی سمپاتیک و هومیوپاتی بر این فرض عمل می‌کنند که «شبیه بر مانند تأثیر می‌گذارد» یا اینکه می‌توان ویژگی‌های یک شی را به یک شی مشابه منتقل کرد. فریزر معتقد بود که برخی از افراد فکر می کنند که کل جهان بر اساس این اصول تقلیدی یا هومیوپاتی عمل می کند. 

علیرغم این دیدگاه که جادو کمتر از عقلانیت است و مستلزم یک مفهوم پایین‌تر از علیت است ، کلود لوی استروس در ذهن وحشی (1966) پیشنهاد کرد که رویه‌های جادویی در اعمال کنترل بر محیط نسبتاً مؤثر هستند. این نگرش نظریه‌های جایگزینی از تفکر جادویی، مانند رویکردهای نمادین و روان‌شناختی را ایجاد کرده است و تضاد بین تفکر «تحصیل‌شده» و «ابتدایی» را ملایم‌تر کرده است: «تفکر جادویی از ویژگی‌های فعالیت فکری دنیوی خودمان کمتر از زندگی زنده نیست ». 

اثر مستقیم

جادو ، علم و دین برونیسلاو مالینوفسکی (1954) نوع دیگری از تفکر جادویی را مورد بحث قرار می دهد که در آن تصور می شود کلمات و صداها توانایی تأثیر مستقیم بر جهان را دارند. این نوع تفکر برآورده کردن آرزو می تواند منجر به اجتناب از صحبت در مورد موضوعات خاص ("از شیطان صحبت کن تا ظاهر شود")، استفاده از تعبیر به جای کلمات خاص، یا اعتقاد به دانستن " نام واقعی" چیزی به شخص بر آن قدرت می بخشد، یا این که شعارها، دعاها یا عبارات عرفانی خاصی باعث تغییرات فیزیکی در جهان می شود. به طور کلی، این تفکر جادویی است که یک نماد را مرجع یا قیاس آن بدانیم برای نشان دادن یک هویت است .

زیگموند فروید معتقد بود که تفکر جادویی توسط عوامل رشد شناختی ایجاد می شود. او تمرین‌کنندگان سحر و جادو را این‌گونه توصیف کرد که حالت‌های ذهنی خود را به دنیای اطراف خود فرافکنی می‌کنند، مشابه مرحله‌ای رایج در رشد کودک. از دوران کودکی تا سنین اولیه مدرسه، کودکان اغلب دنیای بیرون را با آگاهی درونی خود پیوند می‌دهند، به عنوان مثال: "باران می‌بارد زیرا من غمگین هستم."

رویکردهای نمادین

یکی دیگر از نظریه های تفکر جادویی، رویکرد نمادین است. متفکران برجسته این دسته، از جمله استنلی جی تامبیا ، معتقدند که جادو به جای ابزاری بودن، بیانگر است. برخلاف تفکر مستقیم و تقلیدی فریزر، تامبیا ادعا می‌کند که جادو از قیاس‌های انتزاعی برای بیان حالت دلخواه، در امتداد خطوط کنایه یا استعاره استفاده می‌کند. 

سؤال مهمی که در این تفسیر مطرح می شود این است که چگونه نمادهای صرف می توانند تأثیرات مادی داشته باشند. یکی از پاسخ‌های احتمالی در مفهوم « اجرای » جان ال. آستین نهفته است ، که در آن عمل گفتن چیزی آن را درست می‌کند، مانند مراسم تحلیف یا ازدواج. تئوری های دیگر پیشنهاد می کنند که جادو مؤثر است زیرا نمادها می توانند بر حالات روانی-فیزیکی درونی تأثیر بگذارند. آنها ادعا می کنند که عمل ابراز نگرانی یا تمایل خاص می تواند به خودی خود جبران کننده باشد.

رویکرد پدیدار شناختی

آریل گلوکلیچ سعی می کند جادو را از منظر ذهنی درک کند و سعی دارد جادو را در سطحی پدیدارشناسانه و مبتنی بر تجربه درک کند. گلوکلیش به دنبال توصیف نگرشی است که تمرین‌کنندگان جادویی آن را احساس می‌کنند که او آن را «آگاهی جادویی» یا «تجربه جادویی» می‌نامد. او توضیح می دهد که مبتنی بر "آگاهی از ارتباط متقابل همه چیز در جهان از طریق ادراک حسی ساده اما پالایش شده است." 

مدل پدیدارشناختی دیگر مدل گیلبرت لوئیس است که معتقد است «عادت نااندیشیده است». او بر این باور است که کسانی که جادو می‌کنند، بیش از آنکه یک فرد معمولی تلاش می‌کند تا عملکرد دارویی آسپرین را درک کند، به یک نظریه توضیحی در پشت اعمال خود فکر نمی‌کند. هنگامی که یک فرد عادی یک آسپرین مصرف می کند، نمی داند که دارو از نظر شیمیایی چگونه عمل می کند. او قرص را با این فرض مصرف می کند که اثربخشی آن اثبات شده است. به طور مشابه، بسیاری از کسانی که از جادو استفاده می کنند، این کار را بدون احساس نیاز به درک یک نظریه علی پشت آن انجام می دهند.

در کودکان

با توجه به نظریه رشد شناختی ژان پیاژه، تفکر جادویی در کودکان بین 2 تا 7 سال برجسته تر است. با توجه به معاینات کودکان عزادار، گفته می شود که در این سن، کودکان به شدت معتقدند که افکار شخصی آنها دارای یک ارتباط مستقیم است. تاثیر بر بقیه جهان فرض بر این است که اگر چیزی غم انگیز را تجربه کنند که درک نمی کنند، ذهن آنها دلیلی برای احساس مسئولیت ایجاد می کند، مثلاً یک مرگ.

 ژان پیاژه ، روانشناس رشد ، نظریه ای از چهار مرحله رشد ارائه کرد. کودکان بین 2 تا 7 سال در مرحله رشد قبل از عمل طبقه بندی می شوند . در مرحله تفکر منطقی کودکان هنوز در حال توسعه استفاده از آن هستند . تفکر کودک تحت سلطه ادراک ویژگی های فیزیکی است، به این معنی که اگر به کودک گفته شود که حیوان خانگی خانواده "رفته است" در حالی که در واقع مرده است، در این صورت کودک در درک تغییر شکل سگ که دیگر در اطراف نیست مشکل خواهد داشت. . تفکر جادویی در اینجا مشهود است، زیرا کودک ممکن است بر این باور باشد که از دست دادن حیوان خانگی خانواده فقط موقتی است. ذهن جوان آنها در این مرحله پایان مرگ را درک نمی کند و تفکر جادویی ممکن است این شکاف را پر کند.

کشف شد که کودکان اغلب احساس می کنند که مسئول یک رویداد یا رویدادهایی هستند که اتفاق می افتد یا می توانند یک رویداد را صرفاً با فکر کردن در مورد آن و آرزوی یک تغییر معکوس کنند: یعنی "تفکر جادویی". تصور و خیال بخشی جدایی ناپذیر از زندگی در این سن است و اغلب برای توضیح غیرقابل توضیح استفاده می شود. 

به گفته پیاژه، کودکان در این گروه سنی اغلب « خودمحور » هستند و معتقدند آنچه احساس و تجربه می‌کنند با احساسات و تجربیات دیگران یکسان است. همچنین در این سن، اغلب فقدان توانایی درک این موضوع وجود دارد که ممکن است توضیحات دیگری برای وقایع خارج از قلمرو چیزهایی که قبلاً درک کرده اند وجود داشته باشد. به دلیل ناتوانی در درک کامل مفاهیم انتزاعی، آنچه خارج از درک آنها اتفاق می افتد باید با استفاده از آنچه قبلاً می دانستند توضیح داده شود.

تفکر جادویی به ویژه در توضیح کودکان از تجربیات مربوط به مرگ، خواه مرگ یکی از اعضای خانواده یا حیوان خانگی، یا بیماری خود یا مرگ قریب الوقوع یافت می شود. این تجربیات اغلب برای یک کودک خردسال، که در آن مرحله هیچ تجربه ای برای درک پیامدهای رویداد ندارد، جدید است. 

یک کودک ممکن است احساس کند که مسئول آن چیزی است که اتفاق افتاده است، صرفاً به این دلیل که از شخصی که مرده ناراحت است، یا شاید بیش از حد خشن با حیوان خانگی بازی کند. همچنین ممکن است این ایده وجود داشته باشد که اگر کودک بخواهد به اندازه کافی سخت بخواهد یا عمل درست را انجام دهد، آن شخص یا حیوان خانگی ممکن است تصمیم بگیرد که برگردد و دیگر نمرده باشد. 

وقتی برخی از کودکان به بیماری خود یا مرگ قریب الوقوع فکر می کنند، ممکن است احساس کنند که به دلیل انجام کار اشتباهی تنبیه می شوند یا کاری را که باید انجام نمی دهند، و در نتیجه بیمار شده اند. اگر تصورات کودک در مورد یک رویداد به دلیل تفکر جادویی آنها نادرست باشد، این احتمال وجود دارد که نتیجه گیری های کودک منجر به باورها و رفتارهای درازمدت شود که در زمان بلوغ برای کودک مشکل ایجاد کند. 

تفکر شبه جادویی

" تفکر شبه جادویی " مواردی را توصیف می کند که در آن افراد طوری رفتار می کنند که گویی به اشتباه معتقدند عمل آنها بر نتیجه تأثیر می گذارد، حتی اگر واقعاً آن اعتقاد را نداشته باشند. مردم ممکن است متوجه شوند که یک شهود خرافی از نظر منطقی نادرست است، اما طوری رفتار کنند که گویی درست است زیرا تلاشی برای اصلاح شهود انجام نمی دهند.