جادو
سیر تحولی فرهنگ و اعتقادات هر قوم بیانگر تحول سبک زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش آن قوم است. اعتقاد به جادو و اشیاء جادویی در نخستین ادوار زندگی بشر از طبیعت و ذهن انسان بدوی نشأت می گیرد.
انسان ابتدایی به واسطه ی قانون بقا ناگزیر بوده است که نمودهای هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین کند، از این رو عملا به تلاش دست می زند. اما به دلیل توانایی محدود از درک درستِ بسیاری از پدیده های پیرامون خود، به ناچار برای فرونشاندن حس بال تکلیفی و ناکامی خود، به خیال پناه می برد (پورنامداریان، 1364) و با تخیل ابتدایی خود، هستی را معنا می بخشد و به این طریق پاسخ هایی برای برخی از مسائل زندگی می یابد و به منظور تسلط بر حوادث پیرامون خود، دست به فعالیت هایی نیز می زند. برخی از اینگونه فعالیت ها که زاده ی خیال پروری و امید هستند، « سحر » نام گرفته اند.
اصطلاح سحر به عملی اشاره دارد که به مدد نیروی معنوی بیرونی و غیر مشخصی از فراسوی حوزه عمومی کارکردی انسان، به نفوذ در وی و یا رویدادهای طبیعی می انجامد. عمل سحر و جادو با استفاده از اشیاء خاص و یا اذکار ویژه ای، توسط ساحر ( جادوگر ) انجام می پذیرد. این اشیاء خاص، مکتوب و گاهی شامل نوشته و تصویر هستند. عالئم نوشتاری و اعداد نیز جزئی از تصاویر به کار رفته در این اشیاء محسوب می شوند. اعداد، نوشته ها و سایر علائم تصویری، بیشترین نقش را در اشیاء اعتقادی دارند. بسیاری از این نوشته ها دارای نمادهای ابتدایی و بعضاً پیشرفته هستند. این علائم و نقوش بر روی مواد مختلفی از قبیل: فلزات، کاغذ، پوست، چوب، سنگ و ... با مواد و ابزار متفاوتی توسط ساحر ترسیم می شوند.
سحر و اشیاء اعتقادی در ایران نیز همانند بسیاری از کشورهای دیگر قدمت بسیاری دارد و همواره در طی ادوار گوناگون و شرایط خاص، تغییراتی به همراه داشته است. اشیاء اعتقادی همچون حرزها، طلسم ها، تعاویذ، اسطرلاب، عزایم و ...، در ایران، همواره از تفکرات اسطوره ای و باورهای عامیانه حاکم میان مردم نشأت گرفته است. چنانچه با کمی تأمل به حرزها، تعاویذ و طلسم ها و سایر اشیاء اعتقادی بنگریم، در می یابیم که این اشیاء صرف نظر از کاربردهای اولیه شان، دارای نوعی فضای تصویری مدرن هستند (چاکری، 1393) که می تواند الهام بخش و منبع تصویریِ ارزشمندی برای هنرمندان معاصر تجسمی کشورمان باشد.
به طور کلی تر، جادو به عنوان کوشش های انسان برای کنترل عالم، توسط انجام یک سلسله اعمال ویژه تلقی شده است. در این صورت جادو، هسته های علم را آفرید، زیرا جهان را به عنوان یک پدیده طبیعی که در آن رابطه علت و معلولی جریان دارد، مورد توجه قرار داد. جادوگران چون دانشمندان در جستجو بر آمدند تا علل اصلی امور را دریابند و آنها را کنترل کنند. در آن سوی داستان، افراد عام که جهان خارج را جایی ترسناک می پندارند که قابل پیشبینی نیست، به جادوگران پناه می آورند بلکه آنها را از خطرات نامعلوم در کمین برهاند. فی الواقع، جادوگر ( چه در نقش درمانگر و چه به معنای عام کلمه ) نقش مرجع قدرتی را ایفا می کند که – بر خلاف دیگران - نه تنها از جهان خوف انگیز بیرون نمی هراسد بلکه توانایی کنترل آن را نیز در اختیار دارد.
واژهٔ «جادو» در زبان پهلوی jâdug بودهاست. لیکن در پهلوی و نوشتههای کلاسیک فارسی از جمله شاهنامه کلمهٔ «جادو» به معنی شخص جادوگر است. عملی که این شخص انجام میدهد «جادوی» است که به معنی جادوگری است یعنی امروز «جادوی» را «جادو» میگویند و ناچار «جادو» را «جادوگر» میگویند. دو نمونه از کاربرد «جادو» در معنی اصیل آن ذکر میشود: در خوان چهارم رستم (زن جادو=جادوگر) در شاهنامه آمدهاست «چو آواز داد از خداوند مهر / دگرگونه گشت جادو (=جادوگر) به چهر». در مثالی اخیرتر سعدی میگوید «همشیرهٔ جادوان (جادوگران) بابل / همسایهٔ لعبتان کشمیر»
واژه عربی سِحْر نیز در فارسی هممعنی با جادو استفاده میشود و جادوگر را ساحر نیز مینامند. واژه فارسی افسون در قدیم هممعنا با جادو استفاده شده اما امروزه معنای آن بیشتر نزدیک به طلسم یا وردهایی است که برای طلسم خوانده میشود. به کسی که افسون میکند افسونگر گفته میشود. تعویذ به وردها و دعاهایی گفته میشود که نوشتهشده و همراه برده میشود. واژه نِیرَنگ نیز در قدیم به عنوان مترادف با جادو و افسون به کار میرفتهاست.
امروزه عبارت «جادو جَنبَل» یا «جنبل و جادو» به عنوان عنوانی تحقیرآمیز برای جادو بهکار میرود. در قصههای فارسی عبارتی که به عنوان نمونهای کلی از ورد جادوگران استفاده میشود به این صورت است: «اَجّی مَجّی لا تَرَجّی».
کلمات انگلیسی magic, mage and magician از لاتین magus، از طریق یونانی μάγος گرفته شدهاست که در فارسی قدیمی magu is است. زبان پارسی قدیم از زبان پروتو هندو-اروپایی گرفته شدهاست. این اصطلاح فارسی ممکن است تعبیر به Old Sinitic * Mᵞag (افسونگر یا شیطان) شود. به نظر میرسد که فرم پارسی قدیم در زبانهای سامی باستان به عنوان ماگوش عبری تلمودی، آمگوشای آرامی (جادوگر) و مگدیم کلدانی (حکمت و فلسفه) نفوذ کردهاست. از قرن اول قبل از میلاد به بعد، جادوگران سوری به عنوان شعبده بازها و پیشگویان مشهور شدند.
در اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم پیش از میلاد، این اصطلاح به یونان باستان راه یافت، جایی که با معنای منفی برای اعمال در آیینهایی که به عنوان تقلبی، غیر متعارف و خطرناک قلمداد میشدند، به کار میرفت. زبان لاتین این معنی را در قرن اول قبل از میلاد به کار برد. از طریق لاتین، این مفهوم در قرن اول میلادی در الهیات مسیحی گنجانیده شد.
مسیحیان اولیه جادو را با شیاطین مرتبط میکردند و بنابراین آن را مغایر با دین مسیحی میدانستند. این مفهوم در تمام قرون وسطی فراگیر باقی ماندهاست، زمانی که نویسندگان مسیحی طیف متنوعی از اعمال - مانند افسون، جادوگری، افسون، پیشگویی و طالع بینی - را تحت عنوان جادوی برچسب طبقهبندی میکردند. در اوایل اروپای مدرن، پروتستانها غالباً ادعا میکردند که کاتولیک روم به جای دین جادو است و همانطور که اروپاییان مسیحی در قرن شانزدهم شروع به استعمار سایر نقاط جهان کردند، عقاید غیر مسیحی را که با آنها روبرو میشدند، جادویی عنوان کردند. در همان دوره، انسان گرایان ایتالیایی این اصطلاح را به معنای مثبت برای بیان ایده جادوی طبیعی تعبیر کردند. درک منفی و مثبت این اصطلاح در فرهنگ غربی در طی قرون بعدی تکرار شدهاست.
از قرن نوزدهم، دانشگاهیان در رشتههای مختلف اصطلاح جادو را به کار میبرند اما آن را به روشهای مختلف تعریف میکنند و از آن برای اشاره به موارد مختلف استفاده میکنند. یک رویکرد، همراه با انسان شناسان ادوارد تیلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) و جیمز جی فرایزر (۱۹۴۴–۱۹۴۴)، از این اصطلاح برای توصیف باورهای همدلی پنهان بین اشیا (objects) استفاده میکند که به دیگران اجازه میدهد روی دیگری تأثیر بگذارد. به این ترتیب، جادوگری به عنوان نقطه مقابل علم به تصویر کشیده میشود. یک رویکرد جایگزین، مرتبط با جامعه شناسان مارسل ماوس (۱۹۵۰–۱۸۷۲) و عمویش امیل دورکیم (۱۷۱۷–۱۸۸۵)، این اصطلاح را برای توصیف آیینها و تشریفات خصوصی به کار میبرد و آن را با دین که آن را به عنوان یک فعالیت مشترک و سازمان یافته تعریف میکند، مقایسه میکند. در دهه ۱۹۹۰ بسیاری از محققان ابزار اصطلاح را برای بورس تحصیلی رد میکردند. آنها استدلال کردند که این برچسب مشی خودسرانه ای بین اعتقادات و اعمال مشابهی دارد که در عوض مذهبی قلمداد میشدند و این قوم را تشکیل میدهد تا دلالتهای جادو را - که ریشه در تاریخ غربی و مسیحی دارد - در فرهنگهای دیگر اعمال کند.
سِحر یا جادو از یکی از اعتقادات ، آیینها یا اعمالی که گفته میشود نیروهای طبیعی یا ماورا الطبیعه را دستکاری میکند، با یا بدون ارتباط با موجودات مافوق طبیعی. بهطور معمول، جادو به دلیل عقاید و اعمال مختلف، جدا از هر دو، مذهب و علم دستهبندی میشود.
به افرادی که به کارهای جادویی میپردازند، جادوگر گفته میشود. اگرچه بارها در طول تاریخ مفهومها از مثبت به منفی متفاوت بودهاست، اما جادو «امروزه در بسیاری از فرهنگها نقش مذهبی و دارویی مهمی دارد».
در فرهنگ اروپای غربی، جادو با ایدههای دیگری، بیگانه و بدوی گره خوردهاست. نشان میدهد که «یک نشانگر قدرتمند تفاوت فرهنگی» است و به همین ترتیب، یک پدیده غیر مدرن است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روشنفکران غربی عمل جادوگری را نشانه ای از یک ذهنیت بدوی دانستند و همچنین معمولاً آن را به گروههای حاشیه ای از مردم نسبت میدادند.
در علوم غیبی مدرن و ادیان نئوپگان، بسیاری از جادوگران که خود توصیف میکنند، مرتباً جادوی آیینی را انجام میدهند. تعریف جادو به عنوان تکنیکی برای ایجاد تغییر در دنیای فیزیکی از طریق نیروی اراده فرد. این تعریف توسط آلیستر کراولی (۱۸۷۵–۱۹۴۷)، یک علم غیبدان تأثیرگذار بریتانیایی رواج یافت و از آن زمان ادیان دیگر (به عنوان مثال شیطانگرایی لاویایی و ویکا) و سیستمهای جادویی (به عنوان مثال جادوی آشوب) آن را پذیرفتهاند.
در داستانها، جادوگران میتوانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر بهوجود بیاورند. در تخیلات داستانسرایان، جادوگران معمولاً این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده از ترکیبی از اجسام، یا تهیه آشهایی مرموز انجام میدهند.
در متون باستانی اشارات متعددی به جادو و جادوگری شدهاست. در دوران پیش از مدرنیته در اروپای مسیحی باور بر این بود که جادوگران با شیطان در تماس هستند و از نیروی وی برای آسیب رساندن به مردم و اموالشان استفاده میکنند. در میانه سده ۲۰ میلادی باور بر این بود که جادوگران خوب و بد با هم در جنگ بودند. اعتقاد بر اینکه جادوگران مضر هستند بهصورت یک ایدئولوژی فرهنگی در میان مردم شایع بود. اعتقاد به جادوگرها باعث شد که افرادی به عنوان شکارچی جادوگر بهوجود بیایند که این افراد هنوز در بعضی از اقوام بهخصوص در آفریقا به عنوان مثال در اقوام بانتو دیده میشوند.
جادوگر یا افسونگر کسی است که جادو میکند. باور به سحر و جادو و اینکه کسانی توان استفاده از انواع خاصی از قدرت فوقالعاده دارند در بسیاری از فرهنگها در سراسر جهان از دیرباز تا به امروز یافت میشود و در پی آن پیروی یا نفرت از جادوگران نیز همواره وجود داشتهاست
سردرگمی بسیاری در تعریف و شناخت جادوگران در زمینههای تاریخی، انسانشناسی، مذهبی و اساطیری مختلف وجود دارد. اعتقاد به جادوگری معمولاً به عنوان نوعی ایدئولوژی فرهنگی تلقی میشود.
در فرهنگ بسیاری از کشورهای جنوب صحرای آفریقا (به عنوان مثال قبایل بانتو) جادوگران مورد احترام بوده و هستند اما در طول تاریخ و به ویژه در دوران امروزی فعالیت مدعیان جادوگری بحثبرانگیز بودهاست و اغلب باور به جادوگران را یکی از عقاید غلط میدانند.
در اروپای اوایل قرن چهاردهم تا قرن هجدهم، جادوگران به توطئهای شیطانی علیه مسیحیت متهم شدند، که به ویژه در اروپا و آلمان منجر به مبارزه با آنها و شکار و قتل آنها شد.البته خیلی ها بر این باورند که اتش یکی از قدرت های جادوگران هست و پس در نتیجه اتش زدن جادوگران نه تنها برای انها زجری نداشت بلکه تفریح هم بوده است.
تاریخچه جادو
جادو در بینالنهرین
در بسیاری از آیینها و فرمولهای پزشکی و برای مقابله با فالهای شیطانی از جادو استفاده میشد. جادوی دفاعی یا مشروع در بینالنهرین (asiputu یا masmassutu در زبان آکدی) لعاب و اعمال تشریفاتی بود که با هدف تغییر واقعیتهای خاص انجام میشد. بینالنهرین باستان معتقد بودند که سحر و جادو تنها دفاع قابل دفاع در برابر شیاطین، اشباح و جادوگران شیطانی است. آنها برای دفاع از خود در برابر روحیه کسانی که به آنها ظلم کرده بودند، به امید دلجویی از آنها، نذورات معروف به «کیسپو» را در مقبره شخص باقی میگذاشتند. در صورت عدم موفقیت، آنها بعضی اوقات مجسمه ای از آن مرحوم را میگرفتند و آن را در خاک دفن میکردند و خواستار این بودند که خدایان روح را ریشه کن کنند، یا آن را مجبور کنند شخص را تنها بگذارد.
بینالنهرین باستان همچنین از سحر و جادو استفاده میکردند و قصد داشتند خود را در برابر جادوگران شیطانی که ممکن است لعنت بر آنها بگذارند محافظت کنند. جادوی سیاه به عنوان یک دسته در بینالنهرین باستان وجود نداشتهاست و شخصی با استفاده قانونی از سحر و جادو برای دفاع از خود در برابر جادوی نامشروع دقیقاً از همین فنون استفاده میکند. تنها تفاوت عمده این واقعیت بود که نفرینها به صورت مخفیانه وضع میشد. در حالی که دفاع در برابر جادوگری در فضای باز و در صورت امکان در مقابل تماشاگران انجام شد. یکی از آیینهای مجازات یک جادوگر با نام مقلو یا «سوزان» شناخته میشد. شخصی که مبتلا به جادوگری است، تصویری از جادوگر ایجاد میکند و شب آن را محاکمه میکند. سپس، هنگامی که ماهیت جنایات جادوگر مشخص میشد، فرد م theثل را میسوزاند و از این طریق قدرت جادوگر را بر آنها میشکست.
بینالنهرین باستان نیز آیینهای جادویی انجام میدادند تا خود را از گناهانی که ناآگاهانه مرتکب شدهاند، پاک کنند. یکی از این آیینها با نام Šurpu یا «سوزاندن» شناخته میشد، که در آن طلسم طلسم گناه خود را برای تمام کارهای ناشایست خود به اشیا various مختلف مانند یک نوار خرما، یک پیاز و یک تکه پشم منتقل میکرد. سپس فرد اشیا را میسوزاند و در نتیجه خود را از تمام گناهانی که ممکن است ندانسته مرتکب شده باشند پاک میکند. ژانر کامل طلسمهای عشق وجود داشت. اعتقاد بر این بود که چنین جادوهایی باعث میشود فرد عاشق شخص دیگری شود، عشقی را که از بین رفتهاست بازگرداند یا باعث شود یک شریک جنسی مرد بتواند نعوظ را حفظ کند، در حالی که قبلاً قادر نبودهاست. از طلسمهای دیگر برای آشتی دادن یک مرد با خدای حامی وی یا آشتی دادن همسر با همسری که از وی غفلت کرده بود استفاده میشد.
بینالنهرین باستان هیچ تفاوتی بین علم عقلانی و جادو قائل نبودند. وقتی فردی بیمار میشود، پزشکان فرمولهای جادویی را برای خواندن و همچنین درمانهای دارویی را تجویز میکنند. بیشتر آیینهای جادویی در نظر گرفته شده بود تا توسط یک āšipu، یک متخصص در هنرهای جادویی انجام شود. این حرفه بهطور کلی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد و بسیار مورد توجه قرار میگرفت و اغلب به عنوان مشاور پادشاهان و رهبران بزرگ خدمت میکرد. شیپو احتمالاً نه تنها به عنوان یک شعبده باز بلکه به عنوان یک پزشک، کشیش، کاتب و دانشمند نیز خدمت میکرد.
خدای سومری Enki، که بعداً با خدای سامی شرقی Ea همگرا شد، از نزدیک با جادو و افسون در ارتباط بود. او خدای حامی باری و ašipū بود و به عنوان گستردهترین منبع دانش کاملاً عظیم شناخته میشد. بینالنهرین باستان نیز به فالها اعتقاد داشتند، که هنگام درخواست یا ناخواسته میتوانستند بیایند. صرف نظر از چگونگی آمدن آنها، فالها همیشه با نهایت جدیت گرفته میشدند.
کاسههای آغشته
مجموعه مشترکی از مفروضات مشترک در مورد علل شر و چگونگی جلوگیری از آن در نوعی جادوی محافظ اولیه به نام کاسه دلمه یا کاسههای جادویی یافت میشود. این کاسهها در خاورمیانه، به ویژه در بینالنهرین فوقانی و سوریه، که اکنون عراق و ایران است، تولید شدهاند و در طول قرنهای ششم تا هشتم بسیار محبوب هستند. کاسهها رو به پایین دفن شده بودند و برای گرفتن شیاطین بود. آنها معمولاً در زیر آستانه، حیاطها، در گوشه خانههای تازه فوت شده و در گورستانها قرار میگرفتند. زیرمجموعه کاسههای تزریق مواردی است که در عمل جادویی یهودیان و مسیحیان استفاده میشود. کاسههای شعله آرامی منبع مهمی از دانش در مورد اعمال جادویی یهودیان است.
جادو در مصر
در مصر باستان (Kemet در زبان مصری)، سحر و جادو (به عنوان خدای heka) بخشی جدایی ناپذیر از دین و فرهنگ بود که برای ما از طریق مجموعه قابل توجهی از متون که محصول سنت مصر است، شناخته شدهاست.
در حالی که این جادو برای مصرشناسی مدرن مورد مناقشه است، اما از اصطلاحات باستان پشتیبانی قابل توجهی برای کاربرد آن وجود دارد. اصطلاح قبطی هاک از اصطلاحات فرعونی هکا است، که برخلاف نمونه قبطی آن، هیچ معنایی از بی تقوایی و غیرقانونی نداشت و از پادشاهی قدیمی تا دوران روم گواهی شدهاست. هکا از نظر اخلاقی خنثی تلقی میشد و در مورد اعمال و عقاید خارجیها و مصریها بهطور یکسان اعمال میشد. دستورالعملهای Merikare به ما اطلاع میدهد که heka یک خیرات است که خالق آن به بشریت هدیه کردهاست «... به منظور سلاحهایی برای جلوگیری از ضربه وقایع».
جادوگری هم توسط سلسله مراتب کشیشی باسواد و هم توسط کشاورزان بی سواد و گله داران انجام میشد و اصل هکا زیر بنای کلیه فعالیتهای آیینی، چه در معابد و چه در محیطهای خصوصی بود.
اصل اصلی هکا بر قدرت کلمات برای به وجود آوردن چیزها متمرکز است. کارنگا قدرت محوری کلمات و نقش هستی شناختی حیاتی آنها را به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده خالق برای به وجود آوردن جهان آشکار توضیح میدهد. از آنجا که درک شدهاست که انسانها دارای یک ذات الهی با خدایان هستند، snnw ntr (تصاویر خدا)، همان قدرت استفاده خلاقانه از کلمات که خدایان دارند نیز توسط انسانها مشترک است.
کتاب مردگان
دیوارهای داخلی هرم اوناس، فرعون نهایی سلسله پنجم مصر، با صدها طلسم جادویی و کتیبه پوشانده شدهاست که از کف تا سقف در ستونهای عمودی امتداد دارد. این کتیبهها به عنوان متنهای هرمی شناخته میشوند و حاوی طلسمهای مورد نیاز فرعون برای زنده ماندن در زندگی پس از مرگ است. متون هرمی صرفاً برای حق امتیاز بود. جادوها از نظر عامه محرمانه مانده و فقط در داخل مقبرههای سلطنتی نوشته میشدند. با این وجود، در طی هرج و مرج و ناآرامیهای دوره اول میانی، دزدان مقبره به اهرام نفوذ کرده و کتیبههای جادویی را مشاهده کردند. مردم عادی شروع به یادگیری طلسمها کردند و با آغاز پادشاهی میانه، افراد عادی شروع به نوشتن نوشتههای مشابه در کنارههای تابوت خود کردند، به این امید که با انجام این کار بقای خود را در زندگی پس از مرگ تضمین کنند. این نوشتهها به عنوان متن تابوت شناخته میشوند.
پس از مرگ یک شخص، جسد وی مومیایی و در باندهای کتانی پیچیده میشود تا اطمینان حاصل شود که بدن متوفی تا آنجا که ممکن است زنده بماند زیرا مصریها معتقد بودند که روح شخص فقط در زندگی پس از مرگ میتواند تا زمانی که او زنده است زنده بماند. بدن فیزیکی او در اینجا روی زمین زنده ماند. آخرین مراسمی که قبل از آنکه جسد یک شخص در داخل مقبره بسته شود، به عنوان دهان دهان شناخته میشد. در این آیین، کشیشها ابزارهای جادویی مختلفی را به قسمتهای مختلف بدن متوفی لمس میکردند و از این طریق به فرد متوفی توانایی دیدن، شنیدن، چشیدن و بو دادن در زندگی پس از مرگ را میدادند.
تعویذ
استفاده از تعویذ، (در زیر سنگ) در میان مصریان باستان زنده و مرده بسیار گسترده بود. آنها برای محافظت و به عنوان ابزاری برای «... تأیید مجدد انصاف بنیادی جهان» مورد استفاده قرار گرفتند. قدیمیترین تعویقهای یافت شده مربوط به دوره بادران پیشین سلطنتی است و تا زمان روم ادامه داشتهاست.
عقاید جادویی در اروپای غربی
عقیده به اعمال مختلف جادویی در اروپا و تاریخ غرب مرتباً ظهور کرده و کمرنگ شده، و این همه تحت فشارهای دین یکتاپرستی نهادینه شده یا بدبینی در مورد واقعیت جادو و خوب بودن علم گرایی بودهاست. در دنیای عهد باستان (روم) جادو مثل امروز تا حدی عجیب و غریب پنداشته میشد. مصر، سرزمین hemeticism و بینالنهرین و سرزمین پارس (ایران)، خاستگاه اولیه موبدان مکانهایی بودند که تصور میشد تخصص در امر جادوگری فراوان میباشد. در مصر، پاپیروسها ی زیادی به یونانی، کپتیک و دموتیک بر جای ماندهاند. این منابع، شامل نمونههای اولیه بیشتر فعالیتهای جادویی است و آنچه که بعد، قسمتی از انتظارات است فرهنگ غربی از کارهای جادویی را تشکیل میداد، به ویژه در جادوی آیینی از همین بر جای مانده هاست. آنها شامل نمونههای اولیه زیر میشوند: استفاده از کلمات جادویی که گفته میشد نیروی فرمان دادن به ارواح را دارند.
استفاده از عصاهای شعبده بازی و دیگر ابزارهای سنتی.
استفاده از حلقه جادویی برای دفاع از جادوگر در مقابل ارواحی که احضار یا زنده میکند؛ و
استفاده از نشانههای رمز آلود و تفکر sigil که در برانگیختن یا زنده کردن روحها به کار میرفت.
استفاده از مدیومهای روحی نیز در این متنها وجود دارند؛ بسیاری از جادوها، بچهای را طلب میکنند تا در حلقه جادویی آورده شود و به عنوان رابطی برای رساندن پیامها از ارواح عمل کند. زمان امپراتور جولیان روم، که با تأثیرات مسیحیت مقابله میکرد، احیاء فعالیتهای جادویی نو-افلاطونی را در پرده کرامات (theurgy) به خود دید.
در فرهنگ اروپای غربی، جادو با ایدههای دیگری، بیگانه و بدوی گره خورده است. نشان میدهد که «یک نشانگر قدرتمند تفاوت فرهنگی» است و به همین ترتیب، یک پدیده غیر مدرن است.
جادو در قرون وسطی
نویسندگان قرون وسطایی، که تحت کنترل کلیسا فعالیت میکردند، فعالیتهای جادویی خود را محدود به مخلوط کردن عجایب و مجموعههایی از طلسمها کردند. آلبرتوس مگنوس را به درست یا غلط، انجام دهنده چنین فعالیتهایی میدانند. گونههای مخصوص مسیحی شده جادو در این دوره پدید آمدند. در اوائل دوران قرون وسطی، فرقه بقایای مقدس به عنوان اشیایی که برای تکریم و تعظیم و به عنوان دارنده نیروهای فوق طبیعی استفاده میشدند، پدید آمد.
در دوران پیش از مدرنیته در اروپای مسیحی باور بر این بود که جادوگران با شیطان در تماس هستند و از نیروی وی برای آسیب رساندن به مردم و اموالشان استفاده میکنند.
داستانهای باور نکردنی از نیروی این بقایای مقدس به جای مانده از قدیسان که باعث معجرات یا جادوها میشد، نه تنها برای شفای مریض، بلکه برای عوض کردن نتیجه یک نبرد بر جای ماندهاست. این بقایای مقدس به تعویذهایی تبدیل شده بودند و کلیساها تلاش میکردند نمونههای کمیاب و گرانقیمت آنها را خریداری کنند، به امید اینکه مکانی شوند برای زیارت. مانند هر تلاش اقتصادی دیگری، تقاضا باعث افزایش عرضه شد.
داستانهایی از بقایای مقدس معجزهآمیز قدیسان ساخته میشد. به عنوان مثال: «داستانهای طلایی» از جاکوبس دُ وُراجین یا «گفته گوهای جادویی» اثر سزار هِیترباک محبوبیت خاصی هم داشتند. گونههای رسماً تجویز شده دیگری از جادوی مسیحی نیز موجود بود؛ مثلاً شیطانشناسی و فرشتهشناسی که در اولین grimoireها که پایه این شیطانشناسیهای مسیحی را تشکیل میدهد، جادوگر را ترغیب میکند خود را با روزه گرفتن، عبادت (دعا) و قربانی کردن تقویت کند، تا با استفاده از نام مقدس خدا به زبانهای مقدس، بتواند از نیروی الهی برای مجبور کردن شیطان به ظاهر شدن و در خدمت اهداف شهوتآمیز و حرص آلود او بودن، استفاده کند. عجیب نبود که کلیسا این مناسک و اعمال را همگی رد میکرد. در قرن سیزدهم، نجوم (ستارهشناسی)، نامهای بزرگی داشت: در انگلستان، برای جوهان دُ ساکربُسکو، در اروپا، گوییدو بُناتی ایتالیایی که اهل فُرلی بود.
جادو در دوره رنسانس
اومانیسم رنسانسی ظهور مجدد hermeticism و دیگر گونههای نو-افلاطونی جادوگری آیینی را به خود دید. از طرف دیگر رنسانس و انقلاب صنعتی ظهور علم گرایی را به شکل جایگزینی شدن شیمی به جای کیمیاگری، رد نظریه بطلمیوسی در مورد جهان و رشد تئوری جرم تجربه کردند. تنشهایی که توسط رفرماسیون پروتستان بهوجود آمد، تحولی را در تعقیب و آزار مخالفان فکری بخصوص در آلمان، انگلستان و اسکاتلند پدیدآورد؛ ولی نهایتاً، الهیات جدیدِ پروتستانی، با به زیر سؤال بردن عقیدهها و مناسک دینی که بخواهد برای اهداف زمینی و جادویی به کار رود، دشمنی جدید را برای جادوگری آغاز کرد. علم گرایی نیز بیش از دین، دشمنی خونی تر برای جادوگری محسوب میشد.
همزمان با جادوگری آیینی و مخصوصی که توسط تحصیل کردگان انجام میشد، فعالیتهای عامه روزمره کسانی که در سرتاسر اروپا به جادوگری میپرداختند وجود داشت که یکی از این گروهها مردم حیلهگر و نیرنگ باز در بریتانیای کیبر بود. در فعالیتهای جادویی شان، از ستارهشناسی، عقاید و رسوم عامه (فولکلور) و گونههای تحریف شده جادوگری مسیحی برای پاسخ به نیازهای مشتریان بهره میگرفتند.
در دوره رنسانس علاقه مجدد به سحر در بسیاری کشورهای اروپایی شکل گرفت. در این زمان تفاوتی بین جادوی مراسمی و جادوی طبیعی وجود داشت. جادوی طبیعی به کیمیا، اخترشناسی و آنچه امروزه علوم طبیعی شناخته میشود اطلاق میشد؛ ولیکن جادوی مراسمی به ارتباط با ارواح و اجنه اطلاق میشد که در تقابل با متابعت از خداوند بود.
جادو در عصر جدید یا مدرنیته
احیاء مجدد علاقه به جادوگری در انگلستان با لغو آخرین قانون جادوگری در سال ۱۹۵۱ از سر گرفته شد. این سرنخی شد برای جرالد گاردنر تا اولین کتاب غیر داستانی (واقعی) خود به نام «جادوگری امروز» را منتشر کند که در آن، او ادعا میکرد وجود یک فرقه (جادوگری) را که به دوران اروپای پیش از مسیحیت بازمیگشت، آشکار کند. او جادوگری و دین را به گونهای آمیخت که ملت در روشنفکری، مرزهای بین این دو موضوع را تشخیص نمیدادند. دین تازه انتشار یافته گاردنر و بسیاری دیگر، به فضای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ قدم گذاشتند که در آن زمان ضد فرهنگ هیپیها نیز علاقه دیگری را به جادوگری، روحانیت و دیگر اعمال خارقالعاده طبیعت بهوجود آورده بودند. شاخههای مختلف نو-الحادی (بیدینی نو) و دیگر دینهای زمینی که از زمان گاردنر تاکنون انتشار یافتهاند، طرح ترکیب جادوگری و دین را دنبال میکنند. برخی از فمینیستها که روند جادوگری مربوط به ضد فرهنگ را دنبال میکردند، یک حرکت مستقل برای پرستش الهه را در پیش گرفتند. این عمل، آنها را به سنت دین جادویی گاردنری مرتبط ساخت و در عوض تأثیر زیادی بر روی آن سنت نیز از خود بر جای گذاشت.
عقاید جادویی
برخی مردم در غرب یا به گونههای مختلف جادوگری عقیده دارند یا آنها را انجام میدهند. دو نهاد Golden Dawn و آلیستر کرولی و پیروانشان، به احیاء مجدد سنت جادوگری در دنیای انگلیسی زبان قرن بیستم معروفند. جنبشهای مشابه دیگری نیز در حدود همین سالها انجام پذیرفت که عمدتاً در فرانسه و آلمان متمرکز بودند. بیشتر تصدیق میکنند و به عنوان نو-کافرها (نو-مشرکان) تلقی میشوند. سنتهای دیرینه بومی جادوگری به عنوان کفر (الحاد) پنداشته میشوند. آلیستر کرولی املای "magick" کلمه جادویی را قبول داشت و آن را به عنوان «علم و هنر ایجاد تغییر که مطابق با اراده باشد» میدانست. منظور او هم اعمال عادی و روزمرهای که توسط اراده انجام میشود هست و هم جادوگری سنتی. در فصل ۱۴ کتاب خود به نام «جادوگری در تئوری و در عمل»، کرولی میگوید: «یک عمل جادویی چیست؟ ممکن است آن را عنوان هر واقعهای در طبیعت که توسط اراده صورت میگیرد تعریف کنیم. ما نباید پرورش سیب زمینی یا بانکداری را از تعریف خود مستثنی کنیم. بگذارید مثالی بسیار ساده از یک عمل جادویی بزنیم: مردی که بینی اش را پاک میکند.» با وجود اینکه بسیاری از جادوگران، واژه «ملحد (کافر)” را ترجیح میدهند، “نو-الحادی (نوکافری)” را برخی واژهای دقیق تر برای ارجاع علمی به آن میدانند؛ هر دو از لحاظ فنی واژههای صحیحی هستند، زیرا “نو الحادی» چیزی نیست جز یک شاخه کوچک الحاد و کفر. ویکا نیز یکی از سنتهای مشهور در نو الحادی است، که یک دین جادویی همراه با تأثیراتی از Golden Dawn و کرولی است.
ویکانها و دیگر پیروان جادوگری دینی مدرن از جادوگری بهطور گستردهای استفاده میکنند. با این حال، همه آنها، آن تعریفی که کرولی از جادوگری دارد، ندارند و آن را برای مقاصد یکسان نیز به کار میبرند. روکبی (۲۰۹–۲۰۰۴:۱۹۳) نشان میدهد که ویکانها و جادوگران، این واژه را به اشکال بسیار متفاوت تعریف میکنند و آن را برای هدفهای گوناگونی به کار میبرند. بر خلاف تعدد عقیدهها، او به این نتیجهگیری میرسد که نتیجه کلی این کار بر روی کسی که آن را انجام میدهد، مثبت است.
چکش جادوگران
مسیحیت هم همچون اسلام و زرتشت، مخالف سرسخت جادوگری بوده است، با این تفاوت که در قرون وسطی سرنوشت غم بارتری در انتظار جادوگران بود: مرگ .
کلیسای کاتولیک، ساز و کار دقیقی برای شناسایی و کشتن و آتش زدن آنان داشت و آن این که از طریق کتابی تحت عنوان چکش جادوگران(Malleus Maleficarum) این افراد را تحت تعقیب قرار می داد ،شناسایی می کرد و عاقبت می کشت.
کتاب"چکش جادوگران" در حقیقت یک کتاب راهنما برای شکار جادوگران در سراسر قرون وسطی در اروپا بود. این کتاب را دو تن از مفتشان عقاید کلیسای کاتولیک به نام های هاینریش کرامر و ژاکوب اسپرینگر در سال 1484 نوشتتند. چاپ اول این کتاب در سال 1487 در آلمان منتشر شد. هدف مهم این دو فرد از نگارش این کتاب ، تکذیب استدلال های مورد ادعا در اعمال جادوگران بود تا بدین طریق این افراد شناسایی و محاکمه شوند. کرامر در سال 1484 اولین تلاش هایش را برای شکنجه و آزار جادوگران در منطقه تایرول (Tyrol) - ناحیه ای در شرق کوه های آلپ واقع در غرب اتریش و شمال ایتالیا – آغاز کرد. تلاش او البته،موفقیت آمیز نبود و کرامر از این منطقه بیرون انداخته شد و اُسقف محلی به او لقب "پیرمرد خرف" را داد. کرامر بعد از این شکست و تحقیر،تصمیم گرفت برای انتقام کتابی علیه جادوگران بنویسد. کتاب چکش جادوگران سال 1484 نوشته شد و فرمان پاپ به عنوان مقدمه ای در ابتدای آن آورده شد. مقدمه، مورد تأیید کالج الهیات دانشگاه کلن آلمان قرار گرفت.بین سال های 1487 تا 1520 ،کتاب 13 مرتبه به چاپ رسید و در فاصله سال های 1574 تا 1669 هم جمعاً 16 بار تجدید چاپ شد.
جادو در قرن 19 و 20
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روشنفکران غربی عمل جادوگری را نشانه ای از یک ذهنیت بدوی دانستند و همچنین معمولاً آن را به گروههای حاشیه ای از مردم نسبت میدادند.
در میانه سده ۲۰ میلادی باور بر این بود که جادوگران خوب و بد با هم در جنگ بودند. اعتقاد بر اینکه جادوگران مضر هستند بهصورت یک ایدئولوژی فرهنگی در میان مردم شایع بود. اعتقاد به جادوگرها باعث شد که افرادی به عنوان شکارچی جادوگر بهوجود بیایند که این افراد هنوز در بعضی از اقوام بهخصوص در آفریقای سیاه به عنوان مثال در اقوام بانتو دیده میشوند.
جادو در قرن بیست و یکم
در بعضی کشورها در قرن ۲۱ام گزارشهایی از آزار و کشتار کسانی که به گفته مسئولان «جادوگر» خوانده میشدند، وجود دارد. عربستان سعودی تاکنون چندین تن را به جرم جادوگری اعدام کردهاست که واپسین نمونههای آن در ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ با اعدام یک زن و در ماه ژوئن سال ۲۰۱۲ با اعدام یک مرد به وقوع پیوست.
جادو در اسلام
دین اسلام به جادوگری باور دارد. بنا به گفته قرآن در سوره بقره جادوگری توسط شیاطین از زمان سلیمان رواج یافت چنانکه شیاطین برای اختلاف و جدایی انداختن و بروز انواع فتنهها به مردم جادو را آموزش میدادند که خداوند دو ملک به نامهای هاروت و ماروت را مأمور ساخت تا راه مقابله با جادو را به مردم یاد دهند خداوند دربارهٔ جادو میفرماید: «ساحر هر کاری که کند و از هر دری که وارد شود خوشبخت و رستگار نمیشود.»
در روایات اسلامی پیشبینی شده که فردی به نام دجّال پیش از انقلاب مهدی موعود و استقرار حکومت جهانی او، با جادو و شعبده و فناوری زمان عدّهٔ زیادی را مخصوصاً از زنان و جوانان میفریبد و در کار حکومت خلل ایجاد میکند.
آیا از نظر علمای اسلام سحر و جادو واقعیت دارد :
در این که آیا سحر واقعیت دارد یا جزو خرافات هست، بین علمای اسلام، بهخصوص علمای شیعه و سنّی اختلافنظر وجود دارد.
برخی از علمای شیعه سحر را صرف خرافات میدانند و به این آیه قرآن استدلال میکنند که «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیهُمْ یخَیلُ إِلَیهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَی [سوره طه، آیه 66] گفت: شما اول بیفکنید، در این هنگام طنابها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها چنان به نظر میرسید که حرکت میکنند!»
یا آیه «قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْینَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ [سوره اعراف، آیه 116] گفت شما بیفکنید و چون افکندند دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحری بزرگ در میان آوردند.»
اما از بین اهل سنت بعضیها قائل هستند به اینکه سحر واقعی است.
شیخ طوسی (رحمه الله) از بزرگان علمای شیعه، در کتاب خلاف میگوید: نزد بیشتر علما و ابی حنیفه و اصحابش و مالک و شافعی، سحر حقیقت دارد و با جادو میتوان کسی را کشت یا مریض کرد یا دستش را فلج نمود یا بین زن و مرد تفرقه انداخت و چهبسا اتفاق میافتد که فردی در عراق شخصی را در خراسان سحر کرده، او را میکشد.
در مقابل، ابوجعفر استرآبادی میگوید: سحر حقیقت ندارد، بلکه صرف تخیل و شعبده و چشمبندی است. افراد بزرگی مثل علامه حلّی (رحمه الله) در حقیقت داشتن سحر تردید کرده و مواردی از سحر را، که در تاریخ ذکرشده، نقل کردهاند.
مرحوم مجلسی میگوید: بیشتر علما بر این عقیدهاند که سحر از خرافات است. اما اینکه چرا اثر میکند و هیچکس منکر اثر سحر نیست، در مقام توجیه اثر سحر گفتهاند: اگر مسحور بداند که درباره او سحر کردهاند، توهّم مسحور شدن باعث میشود که اثر سحر در او ظاهر شود؛ مثل تلقین به مریض.
اما اگر اصلاً نداند که درباره او سحر کردهاند، در این خصوص با آنکه هیچیک از علما منکر این نوع اثر نشدهاند، ولی هیچگونه توجیهی برای آن ندارند، مگر آنکه بگوییم این اعمال براثر استخدام جن و شیاطین علیه شخص مسحور انجام میشود.
اما در خصوص دو نوع دیگر از سحر (کهانت و شعبده) ظاهراً در حقیقت داشتن آن اتفاقنظر وجود دارد و کسی مدّعی خرافات بودن آن نشده است.
در خصوص چشمزخم نیز مرحوم مجلسی به نقل خطابی حدیثی ذکر میکند که چشم در نفوس انسانی تأثیر دارد.
در بررسی این نظرات میتوان گفت: آنان که میگویند سحر از خرافات است به ماجرای حضرت موسی (علیه السلام) و ساحران استدلال میکنند که قرآن و احادیث در تفسیر این آیات میگویند که درواقع امر، چیزی ایجاد نشده بود، بلکه آنها با شگردهای خاصی چشمبندی کرده بودند، بهگونهای که مردم خیال میکردند که آن نخها و ریسمانها بهصورت مار واقعی درآمده است.
اما آنها که میگویند سحر واقعیت دارد، به موارد تجربی در جامعه استناد میکنند که مکرر دیدهشده است براثر سحر، محبتی از شخصی در دل دیگری ایجادشده یا زن و شوهری صمیمی براثر سحر از هم جدا گشتهاند و یا چیزهایی سرقت شده و گمگشته پیدا میشوند.
قرآن نیز در ماجرای هاروت و ماروت میفرماید:
«وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَی مُلْک سُلَیمَانَ وَمَا کفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ [سوره بقره، آیه 102]
و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید. لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر میآموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستادهشده بود [پیروی کردند]
بااینکه آن دو [فرشته] هیچکس را تعلیم [سحر] نمیکردند مگر آنکه [قبلاً به او] میگفتند ما [وسیله] آزمایشی [برای شما] هستیم پس زنهار کافر نشوی و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که بهوسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هرچند بدون فرمان خدا نمیتوانستند بهوسیله آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی میآموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمیرسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهرهای ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر میدانستند.»
خداوند در این آیات اشاره میکند که آنان با سحر به یکدیگر ضرر میزدند و به این وسیله، زن و شوهر را از هم جدا میکردند. البته آنها که منکر واقعیت سحرند این قسم دوم را توجیه میکنند.
در جمع این آیات میتوان حدیث امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ به زندیق مصری را ذکر کرد که آنجا که پای ایجاد موجودی یا عوض کردن صورت او در میان باشد ساحر عاجز است، اما آنجا که پای ضرر زدن به غیر یا امثال آن در کار باشد، دست ساحر باز است و توانایی چنین کارهایی را دارد.
بنابراین، در ماجرای حضرت موسی (علیهالسلام) چون سخن از ایجاد موجوداتی مثل مار واقعی است، ساحران دست به حیله و خدعه زدند، اما در قصه هاروت و ماروت چون صرف ضرر زدن به غیر است دست آنها باز بود.
ولی هر دو دسته، چه آنها که سحر و جادو را امری واقعی میدانند و چه آنها که آن را گول زدن و حیله و خدعه و خرافات میدانند، همه متفقالقولاند که سحر تأثیر عجیبی در عالم خارج دارد و در این زمینه، به امور تجربی و خارجی استدلال میکنند و قائلاند که اینگونه اعمال در اعصار گذشته، بیشتر رواج داشته است و هر چه در زمان جلوتر میرویم از رواج آن کاسته میشود.
اما امروزه برخی از فرقههای انحرافی برای مقاصد مختلف از جمله ساکت کردن مخالفین یا جذب افراد عامی، از سحر استفاده کرده و بدین وسیله قصد دارند خود را دارای قدرتهای خاصی نشان بدهند که دیگر گروهها قدرت مقابله با آنها را ندارند و در این میان اصلا به دنبال دلیل شرعی بر حرمت یا جواز بکارگیری این علوم نبوده و نیستند.
جادو در دین یهود
تورات به کرات به مذمت و نکوهش جادو و جادوگری ویا استفاده از نیروهای غیرالهی پرداختهاست. مانند:
- به احضارکنندگان روح و جادوگران مراجعه نکنید. خواستار ناپاک شدن به وسیلهٔ آنها نباشید. من خداوند هستم. تورات کتاب لاویان فصل ۱۹، آیه ۳۱
- چیزی را با خونابه نخورید فال نگیرید. غیبگویی نکنید. فصل ۱۹، آیه ۲۶
- بین تو، کسی که پسر یا دخترش را در آتش نابود کند، شعبدهباز، غیبگو، فالگیر و جادوگر نباشد و افسونکننده (ی گزندگان) و احضارکنندهٔ روح و ساحر و کسی که از مردگان پرسش کند. تورات کتاب تثنیه فصل ۱۸ آیههای ۱۰و ۱۱
- جادوگر را زنده نگذار. تورات کتاب خروج فصل ۲۲ آیه ۱۷
سلیمان پیامبر میتوانست بر اساس اراده الهی با پادشاهی حیوانات ارتباط برقرار کند.
جادو در آیین هندو
همیشه عده بسیاری قبول داشتهاند که آیین هندو و هند سرزمین جادو، هم مافوق طبیعی و هم از دیگر انواع آن بودهاست. هندوئیسم یکی از معدود دینهایی است که متون مقدسی مانند وداس دارد و در آن در مورد جادوی سیاه و سفید هر دو بحث میکند. ودا آتاروا آن نوع ودایی است که با مانتراها سرو کار دارد و هم برای جادوی خوب و هم بد به کار میرود. واژه مانتریک در هند، به معنای «جادوگر» است، زیرا مانتریک، مانتراها، طلسمها و نفرینها را میداند و میتواند برای یا ضد انواع جادو استفاده شود. بسیاری از زاهدان پس از دورههای توبه و مدیتیشن به مقامی میرسند که دارای نیروای ماوراءالطبیعه میگردند. با این وجود، بسیاری این را انتخاب نمیکنند و در عوض از طریق ورود به عرصه روحانیت به نیروهای فراطبیعی دست پیدا میکنند. گفته میشود بسیاری از سیدهارها معجزاتی انجام دادهاند که انجام آنها غیرممکن است.
جادو در قبایل غیر متمدّن
از قبایل بومی در استرالیا و نیوزلند گرفته تا قبایل ساکن در جنگلهای بارانی آمریکای جنوبی، قبایل آفریقایی و ملحدان الحاد باستان، گروههای قبیلهای در اروپا و جزایر بریتانیا، نوعی تماس با دنیای ارواح در رشد این جوامع بشری، به چشم میخورد. نقاشیهایی که در غارهای باستانی در فرانسه موجود است، فرمولهای جادوگری هستند که برای دستیابی به شکار موفق تولید شده بودند.
بسیاری از عناصر تصویری بابلیها و مصریها نیز از منابع این چنینی گرفته شدهاند. با وجود اینکه سنتهای جادویی بومی تا به امروز باقی هستند، بعضی جوامع بسیار زود از زندگی کوچ نشینی به تمدنهای وابسته به کشاورزی روی آوردند و رشد زندگی معنوی، انعکاس دهنده زندگی شهری بود. همانطور که بزرگان قبایل به شاهها و بروکراتها تغییر یافتند، شعبده بازان و استادان نیز به روحانیان و یک طبقه روحانیت تغییر یافتند. این تغییرات فقط در نامگذاری و اسمها نبود. فعالیتهای آنها نیز تغییر یافت.
در حالی که کلر شعبده باز قبیله برقراری ارتباط و رایزنی میان قبیله و دنیای ارواح طبق خواسته جمعی قبیله بود، نقش روحانی انتقال دستورهای خدایان به شهرها، از طرف خدایان و طبق خواسته جمعی خدایان بود. این تغییر نشانگر اولین غضب قدرت توسط ایجاد فاصله بین جادو و کسانی که آن را انجام میدادند بود. در این مرحله از توسعه بود که مناسک مدون و همراه با جزئیات پدید آمدند و زمینه را برای دین هایاسمی نیز فراهم کردند؛ مثلاً مراسم به خاک سپاری مصریان و مناسک قربانی کردن بابلیان ، پارسها ، آزتکها و مایانها.
جادوی مراسمی
جادوی مراسمی یا جادوی آئینی (به انگلیسی: Ceremonial magic) که به عنوان جادوی اعظم و جادوی فاضل شناخته میشود، اصطلاحی گسترده در زمینهٔ مکتب هرمسی یا سنت غربی است که در اشاره به طیف گستردهای از مراسمهای جادویی طولانی، استادانه و پیچیده بکار میرود. وجه تسمیه اش کثرت آئینها و لوازمی است که جادوگر به آنها نیاز دارد. جادوی مراسمی توسط سازمان هرمسی پگاه زرین مشهور شدهاست و از دل آن مکاتب فلسفی و باطنی همچون قبالای هرمسی، جادوی انوشی جان دی و ادوارد کلی، تلما و جادوی بسیاری از جادونامهها پدید آمدهاند.
جادونامهها مجمو عهای است از کتابها که روشهای ارتباط با ارواح از طریق مراسم خاصی را توضیح میدهند. این کتابها در قرون وسطی در اروپا بسیار رایج بود و بسیاری از آنها از متون عربی به لاتین ترجمه شده بود. این کتابها معمولاً بشدت مورد مخالفت کلیسا بود و بسیاری از آنها سوزانده شد. بعضی از این کتابها ادعا میکردند که سحری که به وسیله آن سلیمان با اجنه ارتباط برقرار میکرد را دارا هستند.
سازمان هرمسی پگاه زرین سازمانی سری فعال در قرن ۱۹ و ۲۰ فعال بود. این سازمان مراسم مختلف برای ارتباط با ارواح برگزار میکرد و مهمترین تشکیلات فعال در زمینه سحر در آن روزگار بود که تأثیر زیادی بر جنبشهای سحرآمیز بعدی نظیر ویکا و تلما داشت.
بیشتر جادوهای مراسمی می بایست در زمان خاصی از روز انجام میشد. ساحران اعتقاد داشتند که روزهای هفته تحت سلطه هفت سیاره سنتی منظومه شمسی هستند و هر ساعت نیز دوباره تحت سلطه یکی از این سیاره هاست. از این رو ساحر باید زمان مناسب را برای ارتباط با روح مرتبط با سیاره خاص انتخاب میکرد.
بهطور معمول یک دایره بر روی زمین کشیده میشد که ساحر درون آن قرار میگرفت. این دایره او را از قدرتهای شیطانی احضار شد محافظت میکرد. معمولاً در مراسم از روغنهای خاص استفاده میشد. همچنین بسیاری مراسم از چاقو، شمشیر یا تبر برای رسم کردن سیگیلهای خاص در هوا استفاده میکردند. بعضی احضارهای خاص نیازمند قربانی حیوان یا حتی انسان بودد.
جادو مراسمی میباشد که در عصر قرون وسطی به صورت زیادی رواج پیدا نمود در این مراسم از سنبل و ادوار خواص برای احضار و ارتباط با ارواح روشن و ارواح شریر استفاده میگردید جادوگر اعظم پس از کشیدن مندلاسیون در محراب مخصوص و قربانی مورد نظر را اماده مینمود و سپس احضار انجام میگرفت و سپس قربانی داده می شود در مراسمات بعدی دستوراتی از ارواح به جادوگر اعظم منتقل میگردید که جادوگر اعظم میبایست آنها را به شاگردان خود و زیر مجموعه آنها منتقل مینمود در زمان قرون وسطی الکساندر چکوفیک از جادوگران مخفی ان دوران اولین جادوی مراسمی زیر زمینی را در ایرلند بهصورت گسترده و زنجیر وار انجام نمود و سپس در کتاب مرگ تاریکی قوانینی که از ارواح تاریکی به وی منتقل گردیده بود را جمع اوری نمود و به اشخاص خاص منتقل نمود .
جادوی خنوخی
جادوی خنوخی سیستم ارتباط با فرشتگان موسوم به فرشتگان خنوخی است که توسط دکتر جان دی و همکار او سر ادوارد کلی ایجاد شد. این دانش بنا به گفته آنان توسط مجموعهای از ارواح در آزمایشهای سحرآمیز آندو بدانها منتقل شده بود. بنا به اعتقاد آنان این سیستم دانش مخفی درون کتاب خنوخ بود. جادوی خنوخی شامل سیستم کاملی از یک زبان موسوم به زبان خنوخی است که توسط فرشتگان به آنها آموزش داده شدهاست و شامل الفبا و دستور زبان مخصوص است. آلیستر کراولی حدود چهارصد سال بعد در کتاب بصیرت و صوت ساختار دقیقی برای جادوی خنوخی تنظیم کرد و باعث گسترش آن شد. سازمان هرمسی پگاه زرین نقش عمدهای در توسعه و مطالعه بر این سیستم جادویی داشت.
کاتِماکو ( پایتخت جادوگری در آمریکای جنوبی )
کاتماکو شهری در ایالت وراکروس در مکزیک ، این شهر پایتخت جادوگری است . این شهر سابقه طولانی ، هم در جادوی سفید و هم در جادوی سیاه دارد که به دوران پیشا اسپانیایی باز می گردد ( دوران تسلط اسپانیایی ها بر نیمکره غربی ) . شکل امروزه ی سحر و جادو در کاتماکو ترکیبی از اصول مذهب کاتولیکی و آیین و اعتقادات پیشا اسپانیایی است .
ماموران عالی رتبه ی دولت و گردشگران هر ساله از این شهر دیدن می کنند ، به امید این که با کمک « بروژو » ( جادوگر ) و چند جادو ، زندگی خود را بهبود بخشند .
همه ساله در اولین جمعه ی ماه مارس هزاران نفر برای شرکت در تشریفات ، جشن ها و مناسک جادویی یا همایش بین المللی ساحران ، به این شهر عجیب سرازیر می شوند ، به امید این که تنها ذره ای از جادوی سفید یا حتی جادوی سیاه زندگی آنها را بهتر کند .
قدمت جادوگری در کاتماکو به صدها سال می رسد ، همایش بین المللی ساحران اولین بار در دهه ی 1970 توسط ساحر بزرگ ، گونزالو آگوویره ، برپا شد . امروزه این جشنواره نزدیک به 20 شمن ( جادوگر ) ، کورانروس یا شفادهندگان ، گیاه شناسان ، و روانشناسان را به خود جذب می کند .
در بازارهای این شهر می شود فروشگاه ادوات جادوگری و انواع روغن آلات و بخورات و ابزار خاص و پوست ذبح شده و گولم ها و عروسک های وودو وسایل مرگ مقدس را یافت حتی البسه جادوگری و پارچه های خاص و چوب ها و عصاهای خاص و طناب های بافته شده از الیاف خاص جانوران و گیاهان به فروش می رسد . فروشندگان مغازه ها معمولا جادوگران پیشگو هستند که با گفتن شمه ای از زندگی گذشته افراد توریستان را به سمت مغازه خود می کشانند تا هم از مغازه دیدن کنند و هم پیشگویی آینده را برایشان بنمایند .
تلما
تلما ( Thelema ) فلسفه یا شریعتی معنوی است که توسط آلیستر کراولی ، نویسنده و جادوگر مراسمیِ بریتانیاییِ اوایل قرن بیستم، بنیانگذاری شدهاست. وی خود را پیامبر عصر جدید یا عصرِ هورس ، معرفی می نمود؛ مبنی بر ممارستهای معنوی که بههمراه همسرش، رُز اِدیت (Rose Edith)، به سال ۱۹۰۴ در مصر داشتهاند. به گفتهٔ او، آگاهی غیرجسمانی که خود را آیواس ( Aiwass ) نامید، بر وی حضور یافت و متنی را که به کتاب شریعت ( The Book of the Law) یا لیبر اَل لِجیس ( Liber AL vel Legis) شناخته میشود بر او دیکته کرد. این کتاب اصلی ترین متن در آیین تلما است.
تلما یک سیستم فلسفی/دینی است که مبتنی بر یک پیش فرض به ظاهر ساده است: این که هر شخصی یک طرح الهی از همه جهان است و به همین ترتیب، اراده ای واقعی در درون خود دارد که بیانگر عمیق ترین و عالی ترین فرد است. خود اصیل. این خود اصیل کاملاً مطابق با تمام طبیعت عمل می کند - و بنابراین با تلاش برای درک و آشکار کردن این اراده، فرد می تواند زندگی با هماهنگی ، تحقق و شادی بیشتری داشته باشد.
از بسیاری جهات ، تلما اتحادی کامل از اندیشه های شرقی و غربی است. شرقی از این نظر است که راهی هماهنگ برای وجود دارد که مطابق با طبیعت جریان می یابد، کاملاً شبیه ایده تائو یا وو وی است. از آنجا که فرد گرایی را جشن می گیرد و بیان کامل خود بی نظیر را ترویج می کند ، غربی است.
تعریف جادو به عنوان تکنیکی برای ایجاد تغییر در دنیای فیزیکی از طریق نیروی اراده فرد. این تعریف توسط آلیستر کراولی (۱۸۷۵–۱۹۴۷)، یک علم غیبدان تأثیرگذار بریتانیایی رواج یافت و از آن زمان ادیان دیگر (به عنوان مثال شیطانگرایی لاویایی و ویکا) و سیستمهای جادویی (به عنوان مثال جادوی آشوب) آن را پذیرفتهاند.
سیستم آلیستری عمدتاً ترکیبی از غیبت غربی ، عرفان شرقی و ترکیبی از فلسفه های آزادیخواهانه دوران ویکتوریا با تمرکز جدی بر آزادی شخصی است. سیستم عملی آن - که کراولی آن را Magick نامید - سرانجام برای جذب از بسیاری از ادیان و آداب و رسوم موجود ، به ویژه توماتورژی آیینی ، یوگا ، و کابالای عبری با درخت زندگی خود ، همراه با مفاهیم ناشی از شیوه های مختلف محبوب در روز کراولی ، مانند کیمیاگری ، پیشگویی و کارهای نجومی.
الهیات انسانی
تلما مفهوم گناه اصلی را کاملاً رد می کند و می گوید ، ما همه مخلوقات الهی هستیم - "هر مرد و هر زنی یک ستاره است" (AL I: 5). بدین ترتیب ، تلما این عقیده را رد می کند که حالات احساسی مانند گناه ، شرم و ترحم فضیلت هستند و در عوض فضایل مثبتی مانند عزت ، غرور و شجاعت را تشخیص می دهد. تلما همچنین هیچ منبع شخصی "شیطانی" مانند شیطان یهود-مسیحی را به رسمیت نمی شناسد (اگرچه شخصیتی به نام Choronzon برای نشان دادن سردرگمی ، خودخواهی و توهم استفاده می شود). در عوض ، تلمیتها تشویق می شوند که هم بر اساس تفکر منطقی و هم از طریق درک اراده واقعی خود ، الوهیت خود و همچنین احساس شخصی خود را از درست و غلط کشف کنند.
تعادل
از کرولی نقل شده است که گفته است ، "تعادل اساس کار است". دستیابی به تعادل از نظر دنیوی و معنوی عنصر اصلی در تلما است. این شامل تعادل غرور با فروتنی ، نور با تاریکی ، ماده با روح ، منطق با احساس و حتی اراده آزاد با سرنوشت است. از طریق سازگاری اضداد ظاهری امکان دستیابی وجود دارد. شاید بهترین خلاصه تعادل نظری این جمله باشد که: "با شور رفتار کنید. منطقی فکر کنید؛ خودت باش. "
اندیشه ورزی و رد ایمان کورکورانه
تلما آزاد اندیشی ، بدبینی و روش علمی در مورد ایمان کور را القا می کند، که کراولی آن را تعریف کرد "پذیرش هر گزاره درست بدون انتقاد ، بررسی ، تأیید یا هر روش آزمون". بسیار کم است که تلمییت ها چیزی "فقط به این دلیل" را باور داشته باشند.
به همین دلیل تلما اغلب به عنوان یک آیین گنوسی تصور می شود. Gnosis به معنای "دانش" یونانی است ، و به همین ترتیب ، انتظار می رود که تلمیت ها اعتقادات را فقط از طریق فرآیند تجربه و اثبات مستقیم بپذیرند. یک تلمیت نمی خواهد به خدا ایمان داشته باشد - او می خواهد خدا را بشناسد.
جادو در ادبیات داستانی
یک دسته از جادو را هم میتوان در ادبیات داستانی دید که در آنجا، جادو به عنوان ابزار پلات عمل میکند، منبع شیء مصنوع جادویی و طلب برای به دست آوردن آن. جادو از دیرباز موضوع بسیاری از داستانها، به ویژه داستانهای خیالپردازی بودهاست. میتوان از کارهای هومر و آپولیوس، جام مقدس، فری کوئین اثر ادموند اسپنسر و نویسندگان جدیدتری مانند J.R.R. Tollcein و مرسدس لاکی و جی.کی. رولینگ نام برد. چنین جادویی هم میتواند توسط عقاید و اعمال واقعی به ذهن نویسنده خطور کند و هم ساخته ذهن خود او باشد.
گذشته از این، هنگامی هم که نویسنده از کارها و اعمال واقعی الهام میگیرد، اثر، توان و نقشهایی که جادو ایفا میکند، ساخته ذهن خود او هستند. در چنین داستانهایی همیشه باید یک سیستم که بهطور مناسبی رشد یافتهاست وجود داشته باشد. یک خصوصیت جادوی داستانی این است که توانایی انجام آن ذاتی است و از قدرت بیشتر افراد خارج است. در میانه زمین اثر J.R.R. Tollcein، این نیرو منحصر به غیر-انسانها بود – حتی آرگورن که دستهایش شفابخش هستند، مقداری خون جن و پری گونه دارد.
اما برای بسیاری از نویسندگان، این نیرو برای گروه خاصی از انسانها است، مانند کتابهای «هری پاتر» اثر جی.کی. رولینگ، کتابهای کاترین کرتز، «رمانهای درینی» یا دنیای «Lord Daray» اثر رندل گارت. این گروه اغلب، یک گروه سری یا تحت تعقیب است. در مقایسه، جادو در زمانهای «دیسکورلد» اثر تری پراچت به گونهای کاملاً متفاوت استفاده شدهاست. به عبارتی، جادو نیروی اصلی در اثر Disc است و مانند نیروهای اصلی و عادی از قبیل جاذبه و الکترومغناطیس در دنیای ما عمل میکند. «عرصه جادویی» داستان Disc، بهطور کلی، خرق واقعیت است که به یک سیاره صاف اجازه میدهد تا سوار بر پشت یک لاکپشت باشد. بر روی این سیاره مسطح به نام Disc، جادو به بخشهای عنصری خود تقسیم میشود، همانطور که انرژی و نیروهای دیگر در فیزیک کوانتوم به همین صورت در میآیند. جادو از واحدهای پایهای به نام thaum تشکیل شده که این نیز از اجزائی به نام "reson"ها (به معنای «چیزک») تشکیل شده که خود از ۵ «مزه» تشکیل شدهاند: بالا، پایین، کنار، جذبه جنسی و نعناع. جادوگران در صحنه این داستان کم هستند و اغلب این توانایی، ذاتی است (به استثنای اینکه، هشت پسر یک هشت پسر باید جادوگر شود، حتی اگر آن پسر، دختر باشد) و به نوعی آموزش نیاز دارد. (باز هم با چند استثناء: رجوع کنید به «Sourcerry»). در این داستان، جادوگران باید، آنطور که انسانها روی زمین از سلاحهای هستهای استفاده میکنند، از جادوی خود استفاده کنند؛ اگر این نیرو را داشته باشی عیبی ندارد، اما اگر در حال استفاده از آن تو را ببینند، آن موقع است که به دردسر میافتی. اثرات جانبی دیگر جادوی Discworld عبارتند از:
- تضعیف نیروهای طبیعی از قبیل مغناطیس
- کم شدن سرعت نور هنگام عبور از یک میدان قوی جادویی به میزان ۱ میلیونم.
- اثر تقویت شده عقیده انسان بر روی واقعیت. بر روی تعداد کافی از افراد تأثیر میگذارند تا به یک خدا عقیده پیدا کنند و چنین خدای در پیش چشمان خودتان ظاهر میشود. («خدایان کوچک»)
- این منجر به پدید آمدن قانونی به نام قانون علیت داستانی میشود- چیزها فقط به خاطر داستان اتفاق میافتند. اژدهایان آتش از دهان خود بیرون میدهند. نه به این خاطر که ششهایی از جنس آزبست دارد، بلکه چون این کاری است که آنها انجام میدهند. (برای اطلاعات بیشتر به دیسکورلد مراجعه کنید)
اضافه بر این، برای جادوی داستانی اصلاً غیرممکن نیست که از صفحات و مطالب خیالی به انجام عملی جادوگری بپردازد؛ سرنوشت «Necronomicon» هم که توسط اچ. پی. لاوکرافت به عنوان داستان خلق شده بود، چنین بود. او Necronomicon را آنچنان خوب توصیف کرد که نویسندههای مدرن زیادی کوشیدهاند آن را به عنوان یک کتاب جادو تولید کنند. در پلاتهای داستانهای عملی تخیلی (بخصوص از نوع «سخت» آن)، در حالی که سعی میشود از جادو استفاده نشود، اغلب واقعیات خارقالعادهای نشان داده میشوند که پایه علمی ندارند و توضیحی هم برایشان داده نمیشود. در این موارد، خواننده باید ”قانون سوم” آرتورسی-کلارک را به خاطر آورد که: “هر فناوری بسیار پیشرفتهای غیرقابل تمیز و تشخیص از جادو است. ” عنصر جادو، جادو (بازی) به تصویر کشیده میشود، که در آن جادو خاصیتی است که در شرایط خاصی قابل دسترسی برای بازیگران است. جادوگران و جادوگری محصول عمده ادبیات داستانی ووشیا چین است که در بسیاری از فیلمهای هنرهای رزمی وجود دارد.