يونگ را بايد در زمرهي روانشناسان بزرگ و پيشگامي محسوب كرد كه در چند دههي اول قرن بيستم از راه پژوهشها، تأليفات و سخنرانيهاي تأثيرگذار، نظريه اي را در خصوص سرشت انسان مطرح كرد، كه بر حسب آن، رفتار، احساسات، افكار و اَميال آدمي از خاستگاهي «ناهشيار» سرچشمه مي گيرند.

البته مفهوم ناهشيار پيش از يونگ قائلين ديگري نيز داشت، از جمله فرويد كه تلاش فراواني براي تبيين پديده هايي چون ادبيات، هنر و دين با استفاده از ضمير ناهشيار كرد.

يونگ در عين اينكه بر ديدگاه فرويد مبني بر وجود ضمير ناهشيار صحه مي گذارد، تأكيد بيش از حد او را بر خاستگاه جنسي اَميال ناهشيار، به ويژه در مورد دين، ناموجه دانسته و رد مي كند.

ناهشيار جمعي گنجينه اي است از خاطره ي آثاري كه آدمي از نياكان بسيار دوردست و حتي رده هاي تكاملي غير انساني (حيواني) خود به دست آورده است. اين آثار مربوط به مشهودات حسي و مدركاتي هستند كه بر ذهن نياكان بشر عارض گرديده اند و در نسل هاي متوالي تكرار شده و به تجربه پيوسته اند.

از آن جايي كه ناهشيار جمعي ميان تمام انسانها مشترك است، مي بينيم در بسياري از موارد انسان هاي مختلف تمايل دارند نسبت به موقعيت ها، اَشكال و رمزهاي خاص، پاسخ يكسان نشان دهند.

از نظر يونگ، ناهشيار جمعي سبب مي شود در ما آمادگي قبلي نسبت به آن چه در پيرامون مان هست، پديد آيد و ما را وادارد، به گونه اي گزينشي نسبت به جهان واكنش نشان دهيم. فرايندهاي رواني نياكان ما تعيين كننده ي رويكرد ما به جهان و برداشت ما از آن است.

براي نمونه، بشر هنگامي كه به جهان پا مي گذارد، اين استعداد را دارد كه در جهات ويژه و به صورت هاي خاص، ادراك يا انديشه كند كه با گذشت زمان به وسيلهي تجارب شخصي تكامل مي يابد. يا اينكه انسان از زمان تولد جهان را سه بعدي مي بيند و اين توانايي را طي تجربيات كسب شده، گسترش مي دهد.

بشر اين تمايل ذاتي را دارد، كه از تاريكي يا مار بترسد كه علت آن مي تواند مخاطراتي باشد كه انسان ها و انسان ريخت هاي اوليه در تاريكي با آن روبرو شده يا اينكه قرباني مارهاي سمي شده اند. البته اين ترس هاي پنهاني امكان دارد هيچگاه در يك فرد خاص ظاهر نشود، زيرا تظاهر آنها به تجربياتي بستگي دارد كه وي در طول زندگي با آنها رو به رو مي شود. تجربه اي كه ممكن است باعث تظاهر تقويت ترس ويژه اي در يك فرد شود، اما ديگري كه چنين تجربه اي نداشته است، ترسي از اين قبيل بروز ندهد.

از نظر يونگ، برخي افكار و رويه ها خيلي زود شكل مي گيرند مانند سوء ظن يا بزرگمنشي، زيرا آمادگي براي داشتن چنين ديدگاهي بر مغز ما حكاكي شده است و تقويت ناچيزي كه امكان دارد از تجربه شخصي به دست آيد، كافي است تا آن را وارد خودآگاهي كند و در رفتار شخص اثر بگذارد.

كشف اين ناهشيار، نقطه عطفي در روانشناسي دوران معاصر بوده و منجر به شناخت گسترده تر روح و روان انسان مي شود. با دقت در اين نظريه پي مي بريم كه رفتارهاي ما فقط تحت تأثير زماني كه ما با دنياي بيرون ارتباط برقرار مي كنيم، نيست، بلكه عوامل گذشته نيز در درون ما وجود دارد و رفتارهاي ما را تحت تأثير قرار مي دهد. نحوه ي تفكر، احساس و برداشت اجداد گذشته ما از زندگي، جهان، دين و خدا، انديشه هاي ما را تشكيل مي دهد.