طبق اين ديدگاه سلامت روان داشتن سازگاري خوب يا احساس خوب بودن است بويژه هنگامي كه اين نوع سازگاري يا احساس يا معيارهاي جامعه اي كه فرد در آن زندگي مي كند همخواني داشته باشد . ( نجات ، 1378 ، ص 126 )

آلبرت اليس معيارهايي براي سلامت روان در نظر گرفته است كه عبارت است از :

نفع شخصي

بدين معنا اين گونه افراد تمايل دارند رغبت ها و اهداف خودشان را در اكثر اوقات براهداف و رغبت هاي سايرين بويژه افراد نزديك و مهم مقدم بدارند و آنها را در مرتبه بعدي قرار دهند .

 رغبت اجتماعي

كه باعث مي شود با ديگران همكاري داشته و از مزاياي زندگي در يك گروه اجتماع يا در يك جامعه بهره مند شوند .

 خود جهت يابي

بدين معنا فرد مسئول خودش است ونبايد از ديگران درخواست حمايت و ياري كند.

 انعطاف پذيري

اين ملاك به افرادي كه تفكرات انعطاف پذير ، قابل تغيير و بدون تعصب دارند و نگرش آن ها نسبت به سايرين براساس همزيستي است اشاره دارد .

  • خطر نمودن

بدين معنا كه افرادي كه داراي سلامت روان هستند احساس مسئوليت بيشتري نسبت به خطر نمودن منطقي به منظور حصول اهدافي كه خودشان آنها را انتخاب نموده اند از خودشان مي دهند در اين معنا آن ها تمايل به كارهاي ماجراجويانه دارند .

ساير معيارها شامل تحمل ، پذيرش ، عدم اطمينان ، تعهد و تعلق نسبت به چيزي خارج از وجود خود ، تفكر ، پذيرش خود و لذت گرايي بلند پايا ( خدارحيمي ، 1374 ، ص 115 )

بنابر نظريه ويليام گلاسر انسان سالم كسي است كه واقعيت را انكار نكند و درد و رنج موقعيت ها را با انكار كردن ناديده نگيرد بلكه با موقعيت ها به صورت واقع گرايانه روبرو شود ، هويت موفق داشته باشد يعني عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دريافت كند و هم احساس ارزشمندي كند و هم ديگران احساس ارزشمندي او را تأكيد كنند . مسئوليت زندگي و رفتارش را بپذيرد و به شكل مسئولانه رفتار كند . ( پذيرش مسئوليت كاملترين نشانه سلامت رواني است ) . توجه او به لذات دراز مدت ، منطقي و منطبق با واقعيت باشد و بر زمان حال و آينده تأكيد نمايد نه بر گذشته و تأكيد او بر آينده نيز جنبه درون نگري داشته باشد نه اين كه به صورت خيال پردازي باشد .

واقعيت درماني گلاسر نيز بر سه اصل قبول واقعيت ، قضاوت در درستي رفتار و پذيرش مسئوليت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص اين سه اصل تحقق يابد نشانگر سلامت رواني اوست . ( همان منبع )

به اعتقاد پرلز كساني كه از سلامت روان برخوردار هستند با واقعيت هاي خود و عالم بيرون كاملاً در ارتباط هستند چنين اشخاصي در نتيجه شناخت كامل خود به جاي اينكه در پي تصويري آرماني از خويش باشند مي توانند خود راستين ( واقعي ) را اعتلا بخشند . ( شولتز 1369 ، ص 193 )