ديدگاه رفتار گرايي معتقد است كه بهداشت رواني به محرك ها و محيط وابسته است . بدين ترتيب آنچه را كه مكاتب ديگر بيماري رواني به حساب مي آورند از ديد  رفتار گرايان ، رفتاري است كه مانند ساير رفتارها آموخته شده است . به طور مسلم اين رفتار با رفتاري كه در برخي موقعيت ها به طور طبيعي اتخاذ و پذيرفته مي شود مطابقت نمي كند . با اين همه رفتار آموخته شده اي است كه بنابراين مي توان گفت رفتار ناسازگار مثل هر رفتار ديگري بر اثر تقويت آموخته مي شود . به طور كلي از ديدگاه رفتار گرايي ، كسي داراي بهداشت رواني است كه رفتارش به محيط معيني ، با نوعي بهنجاري رفتاري سازگاري دارد . ( گنجي 1379 ، ص 17 )

بي ، اف اسكينر معتقد است سلامت رواني و انسان سالم معادل با رفتار منطبق با قوانين و ضوابط جامعه است و چنين انساني وقتي با مشكل روبرو شود تا هنگامي كه از طريق جامعه بهنجار تلقي شود از طريق شيوه اصلاح رفتار براي بهبودي و بهنجار كردن رفتار خود و اطرافيانش دريافت مي كند شايد معيار تلويحي ديگر در مورد خصوصيات انسان سالم از ديدگاه اسكينر اين است كه انسان بايد از علم نه براي پيش بيني بلكه براي تسلط بر محيط خويش استفاده كند . در اين معنا فرد سالم كسي است كه بتواند براي انجام هر روش ، بيش از اصول علمي استفاده كند و به نتايج سودمندتري برسد و مفاهيم ذهني مثل اميال ، هدفمندي ، غايت نگري و مانند آن را كنار بگذارد ( خدا رحيمي ، 1374،ص 20 )