نظريه رشد اخلاقی لرنس كلبرگ
لارنـس كـولبرگ (1976 ، 1958 و 1986) مانند پياژه, معتقد است كه رشد اخلاقي نشأت گرفتـه از اسـتدلال اخلاقـي اسـت كـه طـي مراحلي مختلف (از كودكي تا نوجواني) شكل مي گيرد. او طي سال ها تحقيق و آزمون و مصـاحبه و طراحي 11 داستان حاوي معماهاي اخلاقي (با ارائة اين داستان ها به كودكان و نوجوانان و طرح چند سؤال دربارة هر يك از داستان ها) به اين نتيجه رسيد كه رشد قضاوت اخـلاقي در سـه ســطح (كـه هر سـطح داراي دو مرحـله اسـت) صورت مي گيرد. داستان هاي اخلاقي كه در آزمون هاي كـولبرگ به آزمون شونده ارائه مي شود، نمونه هايي جالـب از چگـونگي مطالعـه در رشـد قضـاوت اخلاقـي نوجوانان است.
ميان نظريه لارنس کلبرگ (Lawrence Kohlberg) و برخي ديگر از نظريه هاي رشد وجوه متشابه چيزي ديده شده است . كلبرگ همانند فرويد ، اريكسون و پياژه معتقد است كه رشد اخلاق طي مراحل از قبل برنامه ريزي شده پيش مي رود ، يعني با اتمام يك مرحله ، مرحله بعدي ، كه تلفيقي از عناصر مرحله ي قبل و تجارب جديد است ، ظاهر شود . ( اشاره به اصل اپي ژنتيك در رشد ) افزون بر اين ، كلبرگ نيز مدعي است كه مراحل رشد جنبه همگاني يا جهان شمول دارند .
منظور اين است كه اين مراحل به صورت برنامه ريزي شده ي ژنتيكي به دنبال يكديگر ظاهر مي شوند . ( ترنر، جفري ، س و همكارانش . 1991 ص 23 ) از آنجا كه كلبرگ به ديدگاه شناختي تمايل داشت ، معتقد بود كه رشد اخلاق و تحول شناختي رابطه اي نزديك و تنگاتنگ دارند .
كولبرگ در واقع ادامه دهنده و تكميل كنندة نظرية رشد اخلاقي پياژه است. او معماهاي اخلاقي پيچيده تري, مانند داستان ”هاينز و داروساز“, در اختيار آزمون شوندگان قرار داد و طي چندين سال مطالعاتي دقيق انجام داد و به نتايجي با ارزش نيز دست يافت. او دريافـت كـه يـك فـرد معمـولاً از جهاتي در مرحلة پايين قضاوت اخلاقي و از جهاتي ديگر در مرحلة بالا قـرا ر مـي گيـرد و ممكـن است برخي افراد, عليرغم افزايش سن خود, به مرحلة پايينتر تنزل كنند. او همچنين به اين نتيجـه رسيد كه با رشد فرد از كودكي به نوجواني، استدلال اخلاقي وي از حالت كنترل بيروني بـه حالـت كنترل دروني شده تغيير پيدا مي كند.
5 نمونه از داستانها ، چیستانها و معماهای اخلاقی کلبرگ
داستان اول
زنی به نوع خاصی از سرطان مبتلاست و در آستانه مرگ قرار دارد. فقط یک نوع دارو ممکن است جان او را از مرگ نجات دهد که یک داروساز که در همان شهر زندگی میکند به تازگی آن را کشف کرده است. ساختن دارو برای داروساز گران تمام شده، ولی او دارو را فقط به 10 برابر قیمت ساخت آن میفروشد؛ یعنی ساختن دارو برای او مبلغ 400 دلار هزینه داشته، ولی آن را به قیمت4000 دلار میفروشد. هانس، همسر این زن بیمار، برای قرض گرفتن این مبلغ به تمام افرادی که میشناسد، مراجعه و از تمام راههای قانونی اقدام میکند، ولی فقط 2 هزار دلار جمع میکند. او به داروساز مراجعه میکند و به وی میگوید که همسرش در شرف مرگ است و تقاضا میکند دارو را به قیمت ارزانتری در اختیار او قرار دهد، یا به او فرصت دهد که این مبلغ را بعدا به وی بپردازد، اما داروساز قبول نمیکند. هانس ناامید میشود و به این فکر میافتد که دارو را برای همسرش بدزدد.
کلبرگ در ارتباط با این داستان فوق سوالهایی را مطرح میکند:
1) آیا هانس باید دارو را بدزدد؟ چرا؟
2) آیا دزدیدن دارو توسط هانس کار درستی است یا نه؟ چرا؟
3) آیا این وظیفه هانس است که برای نجات همسرش دارو را سرقت کند؟ چرا؟
داستان دوم
جو پسری 14 ساله است که شدیدا دوست دارد با دوستانش به اردو برود. پدر او به او وعده میدهد که اگر بتواند خودش شخصا هزینه سفرش را پسانداز کند به او اجازه چنین کاری را میدهد. جو با کارهایی مثل توزیع روزنامه در منازل و پخش آگهی بین مردم بالاخره موفق میشود مبلغ 100 دلاری را که لازم دارد، پسانداز کند، ولی زمانی که تاریخ سفر نزدیک میشود، بعضی از دوستان پدر جو تصمیم میگیرند به ماهیگیری بروند. از آنجا که پدر جو برای این سفر پول کافی ندارد از جو میخواهد، پولی را که جمع کرده به او بدهد تا با دوستانش به ماهیگیری برود. جو نمیخواهد از رفتن به اردو بگذرد و به همین دلیل، از دادن پول به پدرش امتناع میکند.
کلبرگ در مورد این داستان سوالهایی را مطرح میکند:
1) آیا جو باید از پرداخت این پول به پدرش امتناع کند؟ چرا؟
2) آیا پدرش حق دارد از او بخواهد که پول پسانداز کردهاش را به او بدهد؟ چرا؟
3) آیا ندادن این پول ربطی به یک پسر خوب بودن یا نبودن دارد؟ چرا؟
داستان سوم
جودی یک دختر 12 ساله است. قرار است یک گروه راک برای اجرای کنسرت به زودی به شهر آنها بیاید. مادر جودی به او میگوید که میتواند با جمع کردن پول ناهار و پولی که از پرستاری بچه به دست میآورد برای کنسرتی که دوست دارد، بلیت بخرد. جودی تا موقع کنسرت 20 دلار جمع میکند، در حالی که بلیت کنسرت 15 دلار بود. چند روز مانده به کنسرت، مادر جودی تغییر عقیده میدهد و به او میگوید که باید با پولش لباس مدرسه بخرد، اما جودی تصمیم گرفته به هر قیمتی که شده به کنسرت برود. پس بلیت میخرد و به مادرش میگوید که فقط توانسته 5 دلار پسانداز کند. او به کنسرت میرود و به مادرش میگوید روزش را با یکی از دوستانش گذرانده است. یک هفته میگذرد و مادر چیزی نمیفهمد، اما جودی برای خواهر بزرگترش، لوسی جریان را تعریف میکند و میگوید در این باره به مادر دروغ گفته است. لوسی نمیداند باید به مادر در این باره چیزی بگوید یا نه.
کلبرگ میپرسد:
1) آیا لوسی باید مادر را در جریان بگذارد؟ چرا؟
2) آیا اینکه جودی خواهر او است باید روی تصمیمگیریاش درباره اینکه به مادر بگوید یا نه اثر بگذارد؟ چرا؟
3) تحت چه شرایطی یک راز باید به صورت راز باقی بماند؟
داستان چهارم
2 مرد جوان که برادر هستند دچار یک مشکل جدی میشوند. آنها مجبور بودند با عجله شهر را ترک کنند، درحالیکه نیاز شدید به پول داشتند. کارل که برادر بزرگتر است، شیشه یک مغازه را شکست و 1000 دلار دزدید . باب که برادر کوچکتر است، نزد پیرمردی که به کمک کردن به نیازمندان شهرت داشت، رفت. او به پیرمرد گفت که به بیماری بسیار جدی و خطرناکی مبتلاست و برای عمل جراحی به 1000 دلار پول نیاز دارد. باب از پیرمرد خواست که این پول را به او قرض بدهد و به او قول داد که پس از بهبود این پول را به او بازمیگرداند. در واقع، باب به هیچ عنوان بیمار نبود و قصد برگرداندن پول به پیرمرد را نیز نداشت. پیرمرد با اینکه باب را به خوبی نمیشناخت، پول را به او قرض داد، اما باب و کارل از شهر گریختند، در حالیکه هرکدام 1000 دلار پول داشتند.
حال کلبرگ میپرسد: کدام برادر کار بدتری انجام داده؟ چرا؟
آیا مهم است که فرد به قولی که به یک غریبه یا کسی که دیگر هرگز نخواهد دید، داده پایبند بماند؟ چرا؟
چرا نباید دزدی کرد؟
آیا پیرمرد بهخاطر پولی که به یک غریبه قرض داد، غیرمسوولانه رفتار نکرد؟ چرا؟
داستان پنجم
در باره ي مردي است به نام هانز كه زنش در حال مردن است . هانز به اندازه كافي پول ندارد تا داروئي را كه جان زنش را نجات مي دهد تهيه كند . داروساز هم تخفيف نمي دهد و نمي پذيرد كه پول را بعداً دريافت كند . از اين رو هانز دارو را از دارخانه مي - دزدد . سئوال اين است ( كه آيا هانز لازم بود اين كار را بكند و چرا ؟ ) سطح قضاوت اخلاقي بستگي دارد به ساخت يا نوع استدلالي كه شخص بكار مي- برد ، نه محتواي قضاوت . در صورتيكه شخص بگويد كه هانز كار درستي كرده يا اشتباه كرده در هر دو حالت مي تواند در قضاوت اخلاقي نمره بالايي بياورد ، نمره اي كه مي آورد بستگي دارد به دلايلي كه در مورد قضاوتش ارائه ميدهد . ( كلبرگ 1963-1964) ( مراحل رشد اخلاق كلبرگ )
نمونه اولیه کلبرگ یک گروه 75 نفری از پسران بین ده تا پانزده سال بود که در اواسط دهه 1950 از آنها مصاحبه به عمل آورد . او داستان هایی مطرح می کرد و در آنها مسائلی می گنجاند سپس از آن پسرها می پرسید که چطور این تنگناهای اخلاقی را حل می کنند؟ آنها هر سه یا پنج سال مصاحبه می شدند و هنوز بعد از چهل سال این مصاحبه ها ادامه دارند! ( دیسنر و سیمونز،2000).
كلبرگ پس از تحقیقات خود و تحليل پاسخ ها به اين معماها نتيجه گرفت كه رشد قضاوت اخلاقي به تدريج و بـه ترتيـب در سـه سطح (كه هر سطح نيز داراي دو مرحله فرعی است) صورت مـي گيـرد . ايـن سـطوح سـه گانـة اخلاقـي عبارتند از:
سطح 1- اخلاق پيش عرف ( پيش قرار دادي ) از 4 تا 10 سالگي
در اين سطح قضاوت اخلاقي كودكان بشر مبتني بر اجتناب از مجازات يا كسب پاداش است . از ديد كودكان معيارهاي اخلاقي از سوي ديگران تعيين مي شوند و افراد بايد براي گريز از مجازات يا كسب پاداش از آنها پيروي كنند . اين سطح شامل دو مرحله است .
به عبارت دیگر ، در اين پايينترين سـطح از رشـد اخلاقـي , فـرد هنـوز هـيچ يـك از ارزشهاي اخلاقي را در خود دروني نكرده است و استدلال اخلاقي او تابع پاداش و تنبيهـي اسـت كه از بيرون موجب كنترل رفتار وي مي شود.
مرحله 1- اجتناب مجازات
در اين مرحله كودك براي گريز از مجازات از معيارهاي اخلاقي ديگران تبعيت مي كند و به انگيزه عمل فرد توجه چنداني ندارد بلكه بيشتر به پيآمد آن فكر مي كند .
این مرحله ، مرحله تنبیه و اطاعت نیز نامیده می شود و تفكر اخلاقي در آن مبتني بر ترس از تنبيه است.
مرحله 2- كسب پاداش
در اين مرحله اطاعت از مقررات براي رسيدن به پاداش و نوعي سودجوئي متقابل ، معيار قضاوت اخلاقي است . كودكان عملي را اخلاقي مي دانند كه براي آنان فايده داشته باشد . بطور كلي مي توان گفت كه در سطح اخلاقي پيش عرف ( پيش قرار دادي ) كودكان در مورد درست و نادرست بر حسب عواقب عمل قضاوت مي كنند .
در مرحله دوم که مرحله قصد وسیله های فردی با لذت جویی ساده نیز نامیده می شود و در این مرحله ، تفكر اخلاقي مبتني بر پـاداش و تمايـل شخصي است.
در ابتدائي ترين مرحله ( 1 ) تعريف كودك از درست و نادرست بر اين اساس است كه شخص بايد از قواعد پيروي كند تا تنبيه نشود . در مرحله دوم رابطه متقابلي ايجاد مي شود هر كس بايد براي بر آوردن نيازهايش كاري كند و بگذارد ديگري هم همين كار را بكند . انجام دادن آنچه عادلانه است مبادله اي برابر ايجاد مي كند .
اين گفته كه ( تو پشت مرا بخاران و من پشت تو را مي خارانم ) مصداق اين مرحله است . ( در اين مرحله شناخت اخلاقي كودك هنوز هم جنبه فردي دارد ، خود مدارانه و عيني است هر چند كودك حقوق خود را به نوعي منوط به حقوق ديگران ميداند) ( كوسبي ، كلبرگ ، گيبز وليبر من 1983 ) .
سطح 2 – اخلاق متعارف ( قرار دادي ) از 10 تا 13 سالگي
در اين سطح افراد علاقمند ند كه با اعمال خود ديگران را خشنود كنند ، يعني تحسين آنها را بر انگيزند، به خصوص تحسين افرادي كه از نظر آنها مهم هستند . در همين سطح آنها گرايش به اطاعت كامل از قوانين دارند . در اين سطح ، اطاعت از قوانين لزوماً براي اجتناب از مجازات يا كسب پاداش نيست ، بلكه بيشتر دليل آن حفظ نظم جامعه است .
در سـطح ميـاني از رشـد قضـاوت اخلاقـي , فـرد تـابع هنجارهـاي دروني شده اي است كه اساساً از جانب ديگران (خاصه والدين) و از محيط اجتماعي (مـثلاً قـوانين اجتماعي) به او تحميل مي شود
اين سطح نيز شامل دو مرحله است :
مرحله 3 – تحسين و تأييد از جانب ديگران
در اين مرحله عملي كه تأييد ديگران را به دنبال داشته باشد از نظر اخلاقي قابل دفاع است . افراد ، بر خلاف سطح پيش عرف ، به نيت اهميت مي دهند و نه به پي آمد آن .
مرحله سوم که مرحله ی انتظارات بين فردي دوجانبه نیز نامیده می شود و در آن ارزشهاي قابل قبول شخص, و مراقبت از ديگران و وفاداري نسبت به ديگران اساس قضاوت هاي اخلاقي است.
مرحله 4-حفظ نظم اجتماعي ، اطاعت از قانون و انجام وظيفه :
در اين مرحله ، هر عملي كه مطابق با مقررات بوده و مورد تصويب مراجع قدرت باشد ، از لحاظ اخلاقي قابل قبول است . در ضمن ، هر انسان موظف است كه به تعهدات خود ، به گونه اي كه جامعه تعيين كرده است عمل نمايد . بطور كلي در سطح متعارف ( قراردادي ) تأكيد بر روابط بين افراد و ارزشهاي اجتماعي است ، اينها بر علائق شخصي مقدم است . در مرحله سوم ابتدا كودك سعي مي كند كه به چشم خودش و ديگران خوب جلوه كند . ( كلبرگ ، 1976-ص 34 ) .
مرحله چهارم که مرحله حفظ نظم اجتماعی نیز نامیده می شود و در آن درك كـردن نظـم و قـانون و عـدالت و وظيفـه كـه پايـة استدلال اخلاقي است.
و در مرحله چهارم ديدگاه اجتماعي مقدم بر همه چيز است . كودك نه تنها خود را با نظم اجتماعي هماهنگ مي كند بلكه از آن حمايت مي كند و در توجيه آن ميكوشد .
سطح 3 – اخلاق پس عرف ( ما فوق قراردادي ) از 13 سالگي به بعد :
رسيدن به اين سطح نشانه اي از رسيدن به اخلاق واقعي است . در اين سطح ، فرد براي اولين بار متوجه مي شود كه ممكن است بين دو معيار پذيرفته شده اخلاقي تضاد وجود داشته باشد و او بايد به نوعي آنها را براي خود حل و فصل كند . او ضمن اقرار به قوانين ممكن است از نا رسائي بعضي از موارد قانوني نيز آگاه شده و دريابد كه افراد ديگر ممكن است عقايد و ارزشهاي متفاوتي داشته باشند .د رهمين سطح ، فرد بعضي از اصول را در خود دروني كرده و به آنها پايبند شده است .
اين بالاترين سطح رشد است كه در آن استدلال اخلاقي به طور كامـل در فرد دروني شده است و مبتني بر هنجارهاي ديگران نيسـت . فـرد شخصـاً مـي توانـد جريان هـاي متفاوت اخلاقي را تشخيص دهد, راه هاي گوناگون اخلاقي را كشف كند, و بر اين اساس برخورد اخلاقي مخصوص به خود را اتخاذ كند.
اين سطح نيز داراي دو مرحله است :
مرحله 5 – اخلاق قرار دادي :
در اين مرحله فرد به اين واقعيت پي مي برد كه قوانين و مقررات نوعي قرار داد اجتماعي است كه هدف عمده ي آن ، تأمين خواسته هاي اكثريت و به حد اكثررساندن رفاه اجتماعي است . در حاليكه در مرحله ( 4 ) به قدرت اعتبار قانون زير سئوال مي رود ، در اين مرحله ممكن است صحت و حقانيت بعضي قوانين مورد ترديد قرار گيرد .
مرحله پنجم که مرحله تشخيص حقوق اساسي و قـرارداد اجتمـاعي نیز نامیده می شود و در ايـن مرحلـه , درك ارزش ها و قوانين براي هر فرد به صورتي مخصوص به خود وي در مي آيد و فرد تشخيص مي دهد كـه قـوانين براي جامعه اهميت دارد و ارزش هايي چون عدالت و آزادي از قوانين نيز مهم ترند.
مرحله 6 – پاي بندي به اصول و وجدان فردي
در اين مرحله ، آخر ين و عاليترين مرحله رشد اخلاقي است ، فرد بر اساس تعاريفي كه موازين اخلاقي دارد ، شخصاً اصولي را انتخاب كرده و در هر موقعيتي به انها پايبند است . فرد عمدتاً قانون را به نوعي بيان خاستگاه همگان مي بيند . در اين مرحله اگر قانون با اصول انتخاب شده فرد مغايرت داشته باشد ، وي از آن پيروي نخواهد كرد . بطور كلي قضاوت هاي اخلاقي در اين سطح بر اساس اصول انتزاعي گسترده اي قرار دارد به اصولي كه قابل قبول است چون في نفسه درست است نه اينكه چون جامعه آن را درست مي داند .
مرحله ششم که مرحله اصول اخلاقی جهانی نیز نامیده می شود و در آن هنجارهاي اخلاقي جهاني, نظير حقـوق بشـر , در ذهـن فرد شكل مي گيرد و او استدلال هاي خود را برپاية اين اصول و هنجارها قرار مي دهد.
در مرحله 5 ، فرد با علاقه در نظم اجتماعي شركت ميكند و وارد قرارداد اجتماعي با ديگران مي شود كه بموجب آن توزيع عادلانه قدرت و حفظ حقوق و آزادي تك تك افراد تضمين مي - شود . در اين مرحله بر فرايند هاي دموكراتيك ، عدم تبعيض در كار برد قوانين اجتماعي و مخالفت با قوانين در صورتيكه با اصول برابري ، آزادي و عدالت مغايرت داشته باشد تأكيد مي شود .
مرحله ( 6 ) كه بالاترين و ( آرماني ترين ) مرحله رشد اخلاقي است شامل كار برد اصول مطلق و جهاني عدالت ، برابري و احترام به حقوق و زندگي انسانها ست . وقتي كه مارتين لوتركينگ گفت كه عدم اطاعت از قوانين تبعيض نژادي از لحاظ اخلاقي درست است . چون او از قانون ديگري پيروي مي كند ، در حقيقت بحث اخلاقي پس عرفي را پيش مي كشد . مشخصه اين سطح عبارت است از جهش اساسي به سمت اصول اخلاقي انتزاعي كه بطور همگاني قابل كار برد است و مقيد به گروه اجتماعي خاصي نيست . كلبرگ تأكيد داشت بر اينكه شركت در نهادي دموكراتيك بلوغ اخلاقي بيشتري را به همراه خواهد داشت . غالب بزرگسالان در مرحله 3 يا 4 از سلسله مراتب كلبرگ هستند . هرچند كه در اواخر دوران نوجواني و در دوران دانشكده تعداد افراد بيشتري به اين مرحله مي رسند ولي درصد كمي از اين جمعيت به اين مرحله خواهند رسيد .
نادرند افرادي كه به مرحله ( 6 ) مي رسند به همين دليل اين مرحله از سيستم نمره گذاري خارج شده است ( كلبرگ 1978 ) .ظاهراً اين مرحله خاص افراد خارق العاده اي مثل گاندي ، مارتين لوتر كينگ و مادر ترزا و رهبران ديني است ! براي نمونه ، مارتين لوتر كينگ در يك مصاحبه تلويزيوني يك بار گفت كه او به برادري جهاني و عشق دارد مصاحبه گر ظاهراً متعجب شد و پرسيد ، ( آيا مقصود شما اين است كه به دوست داشتن آن نژادپرستاني كه با شما بد رفتاري مي كنند و مي كوشند جنبش شما را متوقف كنند اعتقاد داريد ؟ ) پاسخ كينگ چيزي شبيه اين بود . ( آري ، من گفتم اعتقاد دارم كه اين يك ازرش جهاني است . اگر من مي گويم به عشق به همه بشريت معتقدم ، منظور من همه بشريت است ) . كينگ اين نياز دروني را حس مي كرد كه بايد در رابطه با اصلي كه بر گزيده است از نظر منطقي هماهنگ باشد .
به گونه اي مشابه ، امانوئل كانت ( 1788) فيلسوف آلماني عمري را به جستجوي اصلي كه بتواند كار برد جهاني و فراگير داشته باشد گذرانيد – اصلي كه آنرا Categorical Imperative ناميده است .
بدين معني كه ما بايد هميشه با ديگران همچون هدف رفتا ر كنيم و هرگز آنها را وسيله قرار ندهيم . براي نمونه ما تنها براي پيشبرد موقعيت اجتماعي خود نبايد وانمود كنيم كه دوست كسي هستيم و پس چون به آنچه كه خواستيم رسيديم اين دوستي را قطع كنيم . بر عكس ما بايد با ديگران همچون هدف رفتار كنيم ، كه به سهم خود مهم هستند و احساسات آنها را در نظر آوريم . خود كلبرگ معتقد است كه همه اصول جهاني ، شامل مفهومي از عدالت است .
عدالت به اين معني است كه ما به راه حلي برسيم كه هر كس آنرا مناسب بيابد و راه حل مناسب هنگامي بدست مي آيد كه هر كس بي طرفانه خود را به جاي ديگران فرض كند . ( كلبرگ ،والفن باين، 1975 ) .
لازم به توضيح است كه كولبرگ بر اساس مطالعاتي كه انجام داده مرحلـة ششـم را بـه كلـي از نظرية خود حذف كرده است. او دريافته بود كه اكثر قريب به اتفـاق نوجوانـان و جوانـان و مـردم كشورهاي غربي فقط تا مرحلة دوم الي چهارم قضاوت اخلاقي رشد كردهاند و كساني را نميتوان يافت كه به سطح سوم رشد اخلاقي، بهويژه به مرحلة ششم، رسيده باشند. اين امر نشان مـي دهـد، همان گونه كه اشاره شد، رشد اخلاقي مردمي كه مورد مطالعـة كـولبرگ قـرار گرفتـه انـد ، از نظـر قضاوت اخلاقي حداكثر به تشخيص حقوق اساسي و قرارداد اجتماعي مي رسند و اصـول اخلاقـي جهاني براي آنان معنايي ندارد.
به هر حال، كولبرگ معتقد است كه اين سـطوح و مراحـل در قضـاوت اخلاقـي بـه ترتيـب و به تدريج كه سن فرد بالا مي رود، در او شكل مي گيرد. از تحقيقات او چنين برمي آيـد كـه اسـتدلال كودك در معماهاي اخلاقي, قبل از 9 سالگي, در سطح اول (يعني در سطح اخلاق پيش قـراردادي ) است. در اوائل نوجواني اين استدلال ها به طور كلي در سطح دوم است و گاهي ميان مرحلـة دوم و چهارم در نوسان است. در نيمه دوم نوجواني گروهي از نوجوانان بـه مرحلـة چهـارم مـي رسـند و روي هم رفته, فقط اقليتي از افراد هستند كـه در دورة جـواني و بزرگسـالي بـه سـطح اخـلاق فـوق قراردادي (آنهم صرفاً تا مرحلة پنجم) دست مي يابند.
گرچه كولبرگ بر اين باور است كه دوستان و والدين فرد مي توانند تفكر وي را در برخورد بـا مسائل اخلاقي بهبود بخشند، اما فرض اصلي او اين است كه نوع استدلال فرد در برخورد بـا يـك مسئلة اخلاقي, كه ناشي از سطح رشد تفكر اوست, نقش اساسي در عملكرد وي ايفـا مـي كنـد . او معتقد است كه قضاوت و رفتار اخلاقي كودكان و نوجوانان بهجاي آنكه تـابع مقتضـيات زنـدگي اجتماعي و فرهنگي باشد ناشي از مرحلة رشد شناختي است كـه در آن قـرار دارنـد . همـين نكتـه است كه بهنظر ما, مهمترين ضعف نظرية كولبرگ است. ضعف ديگر اين تحقيقـات آن اسـت كـه رشد اخلاقي كودكان و نوجوانان صرفاً بر اساس قضاوت اخلاقـي و يـادگيري قـوانين و مناسـبات اجتماعي زندگي در محيطي كه كولبرگ پژوهش كرده مورد توجه قرار گرفته و نه تنهـا بـه پايـه هـاي فرهنگي جوامع ديگر بلكه به بنيانهاي غيرشناختي و انگيزشي در اخلاق نيز توجهي نشده است.
از نظر کلبرگ نوع استدلال کودکان و نوجوانان ، سطح رشد اخلاقی آنها را نشان می دهد . از نظر او استدلال آنها مهم بود نه رفتاری که از آن استدلال ناشی می شد . برای مثال امکان دارد دریک تنگنای اخلاقی چند نفر یک رفتار مشابه انجام دهند اما استدلال و قضاوتشان متفاوت باشد، ممکن است یک کودک و یک فرد بزرگسال در یک موضوع به یک صورت رفتار کنند اما با قضاوت های متفاوت.
در داستان معروف آن زن که به بیماری سرطان مبتلا شده و در حال مرگ است و شوهرش هاینز دارو را میدزدد ، جواب کودکان براساس مرحله رشد اخلاقی می تواند چنین باشد ( به نقل از کدیور،1383):
مرحله1
پاسخ موافق : او باید دارو را بدزدد چون اگر اجازه دهد زنش بمیرد به دردسر می افتد.
پاسخ مخالف : او نباید دارو را بدزدد، چون اگر این کار را بکند، دستگیر شده به زندان می افتد.
مرحله2
پاسخ موافق : دزدیدن دارو درست است چون می خواهد زنش زنده بماند .
پاسخ مخالف : دزدیدن دارو درست نیست زیرا دارو ساز از این طریق امرار معاش می کند.
مرحله3
پاسخ موافق : باید بدزدد زیرا اگر این کار را نکند مردم بخاطر اینکه زنش را دوست نداشته، او را سرزنش می کنند .
پاسخ مخالف: چون نزد خانواده بی حرمت می شود این کار را نباید انجام دهد .
مرحله4
پاسخ موافق: باید دارو را بدزدد اما فقط به این نیت که پول آن را به دارو ساز بپردازد.
پاسخ مخالف : این طبیعی است که او بخواهد همسرش را نجات دهد اما دزدیدن همیشه کار خطایی است.
مرحله5
پاسخ موافق : دزدیدن در این موقعیت واقعاً درست نبود اما اگر انجام دهد مجاز و محق است.
پاسخ منفی : افراد نمی توانند هنگامی که دچار یاس و ناامیدی می شوند دست به دزدی بزنند. ممکن است هدف خوب باشد ، اما هدف وسیله را توجیه نمی کند .
مرحله6
پاسخ موافق : او باید بدزدد. او باید بر اساس اصل بقای زندگی و احترام به آن عمل کند .
پاسخ مخالف : اگر او دارو را بدزدد به وسیله دیگران سرزنش نمی شود، بلکه او خود را به دلیل سرپیچی از معیارهای انسانی ، چون صداقت و درستکاری ، سرزنش و توبیخ می کند .
کلبرگ در مقاله اش می نویسد "بعنوان یک مثال از یافته هایمان سیر مراحل و پیشرفت دو پسر را بر جنبه " ارزش زندگی انسان " بررسی کردیم . از پسر اول ، تامی پرسیده شد : " آیا نجات جان یک شخص مهم بهتر است یا نجات جان عده زیادی انسانهای غیر مهم؟" در 10 سالگی او پاسخ داد " همه افراد ی که غیر مهم هستند چون یک مرد فقط یک خانه و شاید تعدادی اسباب و اثاثیه داشته باشد اما تعداد زیادی از مردم مقادیر بیشماری اثاثیه و پول دارند." واضح است که تامی در مرحله یک قرار دارد ، او ارزش نوع انسان را با ارزش دارایی های او مقایسه می کند . سه سال بعد در سن 13 سالگی تصور تامی از ارزش زندگی بوسیله پرسش نمایان تر می شود ، " آیا دکتر باید خواهش زنی را که مبتلا به یک مرض کشنده است و بخاطر درد شدید درخواست مرگ دارد، اجابت کند؟" ... (کلبرگ، به نقل از دیسنر و سیمونز،2000).
کلبرگ در 16 سالگی از تامی دوباره می پرسد و پاسخش مرحله 3 را نشان می داد. پسر دیگر ریچارد بود که در 13 سالگی در مورد همان پرسش ( mercy kill ) جواب می دهد که پاسخش مرحله 4 و در 20 سالگی ، پاسخش مرحله 5 را نشان می دهد . “در 24 سالگی ریچارد پاسخ می دهد : زندگی انسانی مقدم بر هر ارزش قانونی و اخلاقی دیگر است ، زندگی انسانی ارزش لاینفکی دارد. ارزش فردی نوع بشر مرکزیت دارد جاییکه اصول عدالت و عشق به ارتباط های انسانی معنا می دهد. بخاطر درک ارزش زندگی انسانی و احترام متقابل برای انسان بعنوان یک فرد، این مرد جوان در مرحله 6 قرار دارد. او قدم به قدم در یک سلسله حرکت کرده است، که به یک تعریف ارزشمند از زندگی انسان صرفنظر از اجتماع و قدرت الهی رسیده است"(کلبرگ، به نقل از دیسنر و سیمونز،2000).
در این مثال ها کلبرگ نشان می دهد که رشد اخلاقی بعد از 20 سالگی هنوز ادامه دارد اگر چه کلبرگ رابطه مستقیمی بین رشد اخلاقی و سن قائل نبود یعنی دقیقاً نمی توان گفت که کودک در چه سالی از مرحله ای به مرحله دیگر می رود همچنین معتقد بود کودک این مراحل را به ترتیب طی می کند مثلاً از مرحله یک نمی تواند به مرحله چهار برود بلکه باید مرحله دو و سه را هم طی کند . او می گفت: "سطح اخلاق پس عرفی ، زمانی در فرد استوار می یابد که وی توانایی کافی برای تفکر انتزاعی پیدا کرده و به آخرین مرحله از رشد ذهنی خود رسیده باشد ، هر فرد در درجه اول در مرحله اصلی خود قرار دارد و در عین حال ، بعضی از داوری های اخلاقی او به مرحله بعد و یا مرحله قبل از مرحله ای که اکنون در آن قرار دارد مربوط می شود"( کدیور،1383) .
کلبرگ می گوید "به محض اینکه ما با کودکان در مورد اخلاق صحبت می کنیم ، درمی یابیم که آنها راه های زیادی برای قضاوت دارند که در آنها " درونی سازی" شده که از بیرون متاثر نشده است ، و از طرف پدر و مادر یا معلم بطور آشکار و مستقیم به آنها منتقل نشده است"(کلبرگ، به نقل از دیسنر و سیمونز، 2000 ). کلبرگ تحقیقی بر کودکان و نوجوانان در کشورهای امریکا، مکزیک ، تایوان ، و ترکیه با دارا بودن فرهنگ های مختلف نمود ." روش او چنین بود که سه فرم مختلف در مصاحبه هایش قرار داد هر یک از فرمها شامل سه تنگنا اخلاقی بود درهر فرمی، تنگنا اول بر اساس موضوعی از زندگی در مقابل قانون بود. تنگنا دوم بر پایه موضوع وجدانی مقابل مجازات بود و تنگنا سوم بر اساس موضوع قراردادی مقابل قدرت حاکمه بود"(اسنری،1982 به نقل از دیسنر و سیمونز،2000).
انتقاداتي از نظريه كلبرگ :
كلبرگ معتقد است كه نظريه او همگاني است و تمام كودكان جهان ، مراحل كمابيش مشابهي را ميگذرانند با اين وصف بسياري از روان شناسان در مورد ماهيت جهاني مراحل شش گانه وي ابراز ترديد كرده اند . پاره اي از داستانهاي كلبرگ بيشتر مناسب افرادي است كه در جوامع صنعتي غرب زندگي مي كنند به همين دليل كلبرگ براي بررسي رشد اخلاق در كشورهايي چون تايوان ، كره ، مكزيك ، تركيه ، بافت داستانهاي خود را تغيير داده است . افزون بر اين ، پسران در مقايسه با دختران در پاسخ به داستانهاي كلبرگ ، امتيازهاي بيشتري كسب مي كنند . ناگفته نماند كه پاره اي از فرهنگ هاي جهان براي ارزش هاي اخلاقي معيارهاي خاصي دارند و به همين دليل ممكن است در آزمونهاي كلبرگ امتيازهاي بالايي كسب نكنند . يكي ديگر از انتقادهاي وارد به نظريه كلبرگ اين است كه در بسياري از موارد بين پاسخ هاي اخلاقي افراد و اعمال آنان در موقعيتهاي واقعي ، همبستگي ضعيف است . با همه اين تفاسير نظريه كلبرگ نفوذ چشم گيري بر روان شناسي رشد و شكل گيري اخلاق داشته است .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .