نظريه ترس از نومن ، نظريه فيلسوف و مستشرق مشهور، رودلف اوتو ( rudolf otto ) (1937 ـ 1869 م) است. اتو پيرو سنت فكرى متفكر بزرگ آلمان، شلايرماخر است. شلايرماخر پديده دين و معنويت را جزء لاينفك ساخت روانى انسان مى دانست. اتو هندشناس بزرگى بود و ساليان درازى در هند زندگى كرد و بسيارى از كتاب هاى مقدس هند را به زبان آلمان ترجمه كرد. اتو كتابى به نام مفهوم امر قدسى نگاشت.انتشار اين كتاب آغاز موجى بزرگ از تحقيقات بود و شورى وصف ناپذير را ميان محققان برانگيخت.

ردولف اوتو (۱۸۶۹-۱۹۳۷) متکلم مسیحی آلمانی و پژوهشگر برجسته تاریخ و پدیدارشناسی ادیان و نیز از تاثیرگذارترین متکلمان مسیحی پس از جنگ جهانی اول است. او از افراد متعدد به ویژه مارتین لوتر و شلایر ماخر تاثیر پذیرفته است. هدف اصلی تحقیقات دینی اُوتو، فهم سرشت و ماهیت دین بود و برای رسیدن به این مقصود به مطالعه ادیان مختلف پرداخت. با فراگیری زبان سنسکریت برخی متون هندویی را به آلمانی ترجمه کرد و مسافرتهایی نیز به هند، برمه، چین، ژاپن، مصر و اورشلیم نمود. احتمالاً تاثیر همین مسافرتهای آسیایی بود که او را به تحلیل تجربه‌های دینی و تالیف کتاب مشهور و بسیار تاثیرگذار مفهوم امر قدسی رهنمون ساخت. او در این کتاب کوشید تا عنصر اصلی و متمایز تجربه‌های دینی و یا به تعبیر دیگر سرشت و ماهیت دین را روشن سازد.

تحلیل اوتو از دین

در دیدگاه اوتو تعبیر محوری و کلید واژه همه ادیان مفهوم « امر قدسی »(holy ) است که همه شعائر،‌اندیشه‌ها و باورهای دینی پیرامون این محور و در ارتباط با آن شکل گرفته است. او در تحلیل مفهوم « امر قدسی » دو جنبه را در آن تشخیص می‌دهد:

۱. عنصر غیر عقلانی؛ ( non - rational)،

۲. عنصر عقلانی. (rational)
عنصر غیر عقلانی، جنبه اساسی و در عین حال احساسی تجربی مفهوم امر قدسی است؛ که به اعتقاد اوتو نقطه کانونی و حیاتی آن است. این احساس آن گاه به وجود می‌آید که شخص در مواجهه با یک حقیقت قدسی و یا به تعبیر اوتو، امری «به کلی دیگر» (Wholly other) قرار می‌گیرد. این تجربه ممکن است برای هر انسانی در طول زندگی و به اشکال مختلف رخ دهد «ممکن است برق‌آسا هم چون نسیمی دل‌انگیز وارد شود و روح را از آرامشی برآمده از ژرف‌ترین لایه‌های پرستش، سرشار کند. ممکن است این احساس به وضعیت روحی پایدارتر و ماندگارتری تبدیل شود و به صورت لرزش و ارتعاشی از سر خوف و انقیاد تداوم یابد... ممکن است به ناگاه به صورت جوششی فوران آسا از ژرفای روح سرزند و با شور و تکانی شدید، همراه باشد، یا به هیجانی به غایت غریب بینجامد و به شوریدگی بیخودانه، به حالت خلسه‌وار، و به از خود شدن.»

نكته محورى در انديشه اتو، تنظيم و تقسيمى است كه از تجارب دينى، و تجربه امر مقدس ارائه مى دهد. لذا قبل از اين كه به بيان نظر او درباره منشأ دين بپردازيم، بايد تجربه دينى، و مفهوم نومن; يعنى مفهوم كليدى نظريه اتو را توضيح دهيم.

الف) تجربه دينى

حالات مختلف دينى كه دينداران دارند، تجربه دينى است; مثلا نماز نوعى تجربه دينى است. همه انسان ها در طول تاريخ نوعى رويارويى با موجود برتر و ياخدا و يا يهوه، و يا پدر... داشته اند. همه اين مواجهه ها تجربه دينى اند. شهود عرفا نيز از همين سنخ است.

واژه تجربه دينى در فرهنگ ما نوعى ابهام دارد; زيرا ما واژه تجربه رامعمولا در حالات دينى به كار نمى بريم. اين نكته ناشى از معناى واژه تجربه درفرهنگ غرب است. هم چنان كه مى دانيم كاربرد اين واژه در فرهنگ غرب با كاربردآن در فرهنگ ما متفاوت است. لفظ تجربه در فرهنگ غرب، كاربردى متنوع و گسترده دارد. در ادراك حسى، عنوان تجارب حسى به كار مى رود; هم چنين در تجارب دينى،اخلاقى و...

اصطلاح تجربه، در مواردى به كار مى رود كه به حالت زنده و بى واسطه باشد. به عنوان مثال، اگر شما صحنه زيبايى را نديده باشيد و تنها شنيده باشيد كه چنين منظره اى وجود دارد، شما اين منظره را تجربه نكرده ايد. تنها در صورتى گفته مى شود كه آن منظره را تجربه كرده ايد كه قبلا آن را ديده باشيد; يعنى به صورت زنده و بى واسطه آن را دريافته باشيد. هم چنين اگر كسى فقط شنيده باشد كه خدايى هست، و يا از طريق برهان وجود، چنين موجودى را اثبات كرده باشد، بى آنكه حضور او را احساس كرده باشد، در حقيقت خدا يا موجود برتر را تجربه نكرده است. تنها در صورتى گفته مى شود كه كسى موجود برتر يا خدا را تجربه كرده است كه خود حضور چنين موجودى را احساس كرده باشد. تجربه به اين معنا ـ چنان كه گفتيم ـ در موارد وسيعى به كار مى رود; مثل تجارب حسى، تجارب اخلاقى، و حتى تجارب سكولار يا دنيا مدار. به عنوان مثال كسى كه تنها نامى از راستگويى شنيده است، ولى هرگز راست سخن نگفته است، تجربه راستگويى را ـ كه تجربه اى اخلاقى ـ است ندارد.

فرد ديندار و فرد سكولار هر دو جهان را به نحوى متفاوت تجربه مى كنند. ديندار از جهان تجربه اى دينى دارد و فرد دنيامدار هم جهان را به نحوه اىعارى از عناصر دينى تجربه مى كند. از اين مثال ها روشن مى شود كه كاربرد واژه تجربه تا چه حدّ پردامنه است.

البته در اين كه ماهيت تجربه دينى چيست و اقسام آن كدام است، ميان فلاسفه دين اتفاق نظر وجود ندارد. كار عمده اتو در حقيقت توجه دادن فلاسفه به تجارب دينى و خصوصاً تجربه نومن است.

ب. حالت نومینوس

چنین تجربه‌ای یگانه و منحصر به فرد است. حالت و احساسی که در نتیجه این تجربه، به انسان دست می‌دهد مشابه هیچ حالت و احساس دیگر نبوده و قابل تحویل به هیچ چیز دیگر نیست و تنها هنگامی می‌توان آن را شناخت که تجربه‌ای وجودی از آن حاصل شود. درست در همین «تجربه تکان دهنده که مشابه هیچ تجربه دیگر نیست، اساس و کانون مهیج جملگی آن چیزی که ما آن را دین می‌نامیم نهفته است».

 اوتو این حالت را نومینوس (واژه نومینوس (numinaous) از کلمه لاتینی نومن (numen) گرفته شده که به معنای «روح» یا «خدا» است. بنابراین نومینوس را می‌توان روحانی (= مینوی) و یا الهی ترجمه کرد.)(= مینو، مینویی) می‌نامد.
آنچه را که انسان در این حالت تجربه می‌کند، به تعبیر اوتو امری راز آلود (mysterium) است، که دارای دو ویژگی هیبت (tremendum) و جذابیت (fascinans) (= افسونگری) است، هم می‌ترساند و هم جذب می‌کند، خشیت‌زا و موجب خشوع دینی است و در عین حال فریبا و افسونگر است و تجربه‌گر را شیفته خود می‌سازد. از یک سو شخص را با قدرت و مهابت خود، به لرزه می‌افکند و از دیگر سو، او را در آرزوی تکرار خود در انتظار می‌گذارد. انسان در مواجهه با این حقیقت بیکران و لایزال، خود را هیچ می‌پندارد؛ شکوه پرمهابت و غلبه ناپذیر آن امر راز آلود، از یک سو احساس مخلوقیت و وابستگی مطلق را در او بر می‌انگیزد و از سوی دیگر امر مقدس را در اوج عظمت، قاهریت و تعالی و به تمام معنای کلمه «واقعی» می‌نماید.
اوتو این حقیقت یگانه را نیز که حضور او به آن تجربه منحصر به فرد می‌انجامد مینویی می‌نامد. بنابراین او تعبیر مینویی (= نومینوس) را در دو معنا به کار می‌برد: یکی احساس خاصی که از تجربه امر قدسی حاصل می‌شود و دیگر آن حقیقت متعالی که در این تجربه حضور او احساس می‌شود. «بنابراین من (از دو امر مینویی سخن می‌گویم، اول) از یک مقوله ارزشی «مینویی» یگانه و (دوم) از یک حالت «مینویی» روح که هرگاه آن مقوله اقتضا کند، این تحقق پیدا می‌کند». 

 ماهیت این تجربه غیر عقلانی مینوی نه قابل تعریف است و نه به صورت مفهوم در می‌آید از این رو «تدوین و تنسیق دقیق و صریح را بر نمی‌تابد... آن را تنها می‌توان با «مفهوم نگاشت» (ideogram) ها مورد اشاره قرار داد یعنی تصورات و یا آموزه‌هایی که نه به صورت منطقی بلکه به صورت نمادین قابل فهمند.» 

 از این رو توصیفهایی کنایی و تمثیلی به وجود آمده‌اند تا به تکرار این تجربه برای دیگران کمک کنند و به بازسازی شرایطی که به شکل‌گیری این تجربه می‌انجامد یاری رسانند. مجموعه شعائر و مراسم دینی از چنین نقش و فحوایی برخوردار هستند.
به اعتقاد اوتو، معرفت ما نسبت به امر قدسی، پیشینی و ماقبل تجربی است؛ به این معنا که انسانها از استعداد خاصی برخوردار هستند که به واسطه آن می‌توانند امر قدسی را در مظاهر آن ادراک و تصدیق کنند و ارزش و هدف حضور مینوی را احساس نمایند.

 اما عنصر عقلانی مفهوم «امر قدسی» مجموعه تفسیرها و برداشتهای عقلانی است که در ارتباط با آن امر مینوی غیرعقلانی مطرح شده و به آن نسبت داده می‌شود و می‌توان به طور مفهومی درباره آنها‌ اندیشید. از جمله این عناصر عقلانی، خیر و کمال اخلاقی است و همان گونه که مشخص است ما می‌توانیم درکی از چیستیِ خیر و کمال داشته باشیم و معمولاً مفهوم «قدسی» در استعمال رایج از چنین فحوایی برخوردار است. با آن که این گونه مفاهیم را می‌توان بر امر قدسی اطلاق کرد و مثلاً یک دیندار می‌تواند به خدا بر حسب منشا خیر بودن، تشخص داشتن، غایتمندی، قادر مطلق بودن و غیر از آن بیندیشد، ولی باید دانست که این مفاهیم به تنهایی تبیین کننده آن و یا حتی نشان دهنده جنبه‌های شاخص و بارز، به تبع آن جنبه‌های شاخص و اساسی دین نیستند، در عین حال برای فهم دین فهم این عناصر ضرورت دارد.

تجلّى نومن و ساختار آن

ردولف اتو در كتاب معروفش مفهوم امر قدسى به تحليل پديده نومن ( numen ) مى پردازد. اين واژه كه از زبان لاتين گرفته شده است، به معناى موجود ماوراى طبيعى است. نقطه محورى در نظريات اتو تحليل نومن است. انسان ها نومن را تجربه مى كنند و تجلى نومن براى آنها احساس عبوديت مى آورد; يعنى فردى كه نومن را تجربه مى كند، احساس عبد و مخلوق بودن مى كند. اتو اين احساس عبد و مخلوق بودن را « راز هراس انگيز » مى نامد. راز هراس انگيز چهارجنبه دارد:

الف) جنبه هراس انگيز ، يا ترس زايى

اولين احساسى كه از اين هراس برمى خيزد، احساس حيرت و غربت است. يعنى انسان به هنگام تجربه نومن، احساس ترس و هيبت مى كند; نظير همان ترسى كه حضرت موسى به هنگام تكلم با خدا احساس كرد.

ب) جنبه جلال و كشش

فردى كه نومن را تجربه مى كند، نيرومندى و قدرتى رادر او مى بيند و از همين رو در مقابل نومن، احساس عجز و ناتوانى كرده مى گويدكه هر چه هست تويى و من هيچم.

ج) جنبه انرژى زايى

نومن جنبه انرژى زايى دارد و در اين مقوله مى توان غضب الهى را جاى داد; مانند غضب يهوه، خداى قوم يهود. تمام صفات خدا مانندحيات، احساس، اراده، قدرت، فعليت، متعلق به اين مقوله هستند. اتو مى گويد:همين نيرو بود كه در لوتر به صورت ايمان جلوه كرد و او را عليه اراسموس برمى انگيخت.

د) جنبه راز و سِرّ كه اتو آن را « مطلقاً ديگر » نام نهاده است

فرد دينداردر تجربه اش ، نومن را موجودى مطلقاً ديگر مى يابد; يعنى موجودى غير از خودش كه با او مواجهه دارد. اين « مطلقاً ديگر » با صفات سلبى بيان مى شود. « مطلقاًديگر » فراسوى عقل و فهم است و به ادراك در نمى آيد و در مقولات ذهنى نمى گنجد.

اتو در فصل سوم كتاب مفهوم امر قدسى مى گويد: تجلى نومن از يك سو عنصر دفع كننده دارد و داراى صفت جلالى است و از طرفى ديگر كششى مسحور كننده و صفتى جمالى دارد. اين دو حالت دفع و كشش، يعنى جمال و جلال « هماهنگى اضداد » رابه وجود مى آورد و اين صفت مضاعف « نومن » در تمام اديان مشهود است.

ج) جنبه هراس انگيز نومن و منشأدين

شخصى كه نومن را تجربه مى كند، نخستين جنبه اى كه از راز هراس انگيز آنناشى مى شود; جنبه ترس زايى است. فرد در خود احساس هيبت و ترس مى كند. اينترس با ترس معمولى فرق دارد; ترس دينى حالتى روحى است كه در اثر حضور نومن بهفرد دست داده است و حالت خشوع و اطاعت را به همراه دارد. از اين رو اين ترس،همان ترسى نيست كه فرويد آن را منشأدين مى دانست.

به نظر اتو، اديان از اين احساس عميق پديد مى آيند و به تدريج تكامل مى يابند. منشأدين، ترسى است كه با تجلى نومن در شخص پديد مى آيد.

تجارب رمز و راز روحانی

تعجب یا جذبه و شیفتگی و هیبت و ترس توسط فیلسوف مذهبی، رودولف اوتو در 1958 ، به عنوان دو جنبه از تجارب رمز و راز روحانی ما تعریف شدهاند. اغلب معتقدان مذاهب مختلف، تجربه ای از تحیر و ترس را وقتی که در مراسم مذهبی شرکت می کنند، دارند.
در کودک، این هوشیاری بیشتر در پدیده های زمینی و اشکال آشنا حس می شود مثل لحظه غروب آفتاب یا نگاه خیره به شعله. هی توضیح می دهد که برای کودکان جوان، قبل از تحصیل، پدیده های طبیعی زندگی اغلب به عنوان پدیده غیر قابل درک حس می شود و باعث ایجاد ترس می گردد.
وی دریافت که این آگاهی از ترس و تعجب، پتانسیلی است که می تواند باعث بینش کاملی از موقعیت انسان شود .
مثال دیگر حس رمز و راز، تخیل است. هی دریافت که تخیل راهی است که کودک به وسیله آن می تواند فراتر از آنچه که شناخته و دیده درک کند. از طریق تخیل، استعاره های روحانی، سمبول ها، داستان ها و مناجات نامه ها قابل درک بوده و مردم به تجارب روحانی می رسند.
استفاده از تخیل در بازی، گوش دادن به داستانها و کارهای هنری کودکان مشهود و آشکار است. وقتی زبان ناکافی هست، تخیل می تواند راهی برای کودک فراهم کند تا در پاسخ به تجارب روزانه خود به کشف معانی و ارزش ها بپردازد.

نقد نظريه اتو

نكته محورى كه نظريه اتو در آن با نظريات قبلى تفاوت دارد، نشان دادن اين نكته است كه موضوع اصلى دين با جهان طبيعت و مادّه تفاوت دارد. امّا به خاطر شدت علاقه او به اين نكته، از نكات مهم ديگر چشم پوشيده است. نظريه اتو را كه روان شناختى و عاطفى است، مى توان اين گونه به نقد كشيد.

1. اگر نومن جنبه ترس زايى و هم جنبه كشش و جمال دارد، چرا منشأدين بايد جنبه ترس زايى آن باشد؟ اتو هيچ دليلى براى ترجيح جنبه ترس زايى بر جنبه كشش و جمال ندارد. علاوه بر اين، به نظر مى رسد جنبه كشش و جمال بر جنبه ترس زايى غلبه دارد. اگر قرار است يكى از جنبه هاى نومن منشأدين به حساب آيد، جنبه كشش و جمال در اولويت است.

2. خدايى كه اتو در نظر مى گيرد، خدايى است كه صفات اخلاقى اش كنار گذاشته شده است و با خداى اديان تناسب ندارد ; گرچه او از تركيب اديان چنين مفهومى به دست بياورد، ولى خداى او در حقيقت خداى اديان نيست; خدايى نيست كه كاملا عاقل و كاملا عادل و هم چنين سرشار از محبت باشد و به ابتكار خود با مردم رابطه برقرار سازد ( لازم به ذکر است خدای اتو بیشتر شبیه خدای قهار یهود است نه خدای رحیم مسیحیت و اسلام ) .

3. روش اتو هم مورد انتقاد واقع شده است. او با تركيب اديان مختلف نظريه مى آفريند. در اين مورد دو نقص وجود دارد; اوّلا اين نظر كه اديان عناصر مشتركى دارند كه اگر آنها را پيدا كرديم عناصر ديگر از اهميت برخوردار نخواهند بود، باطل است. ممكن است اديان داراى تشابه هاى ظاهرى باشند، ولى محتواى همه آنها يكى نباشد. ثانياً پيروان اديان مختلف نمى پذيرند كه محتواى اديان آنها يكى باشد. هدف اتو در اصل ارائه تفسيرى صحيح نيست; بلكه مى خواهدنظريه خود را تحميل كند.

4. از تحلیل اوتو به دست می‌آید که تاملات کلامی و فلسفی نسبت به احساس و تجربه امر قدسی رتبه‌ای ثانوی و تبعی دارند به گونه‌ای که اگر آن تجربه نباشد، اینها نیز به وجود نمی‌آیند، در عین حال تاکید می‌کند که ماهیت آن تجربه نه قابل تعریف است و نه به صورت مفهوم در می‌آید. اکنون این پرسش باقی می‌ماند که چگونه می‌توان از درون چنان احساسات غیرمعرفتی، دعاوی قابل صدق و کذبی را که در ادیان وجود دارند به دست آورد، «اگر امر مجرب و تجربه هر دو بیان ناپذیرند، و اگر تجربه چنان بنیادین است که از حدّ تمایزات معرفتی بیرون می‌رود، پس حقایق دینی چگونه از آن نتیجه می‌شوند؟ اگر بکوشیم چنین تجربه‌ای را به مدد تمثیل توصیف کنیم، باز هم از پیش، فرض کرده‌ایم که می‌توانیم درک معرفت بخشی از آن واقعه داشته باشیم و بنابراین شخص می‌تواند دریابد که کدام یک از تمثیلها با آن تجربه متناسب است و کدام یک متناسب نیست.» 
5. تفسیر اوتو از «احساس» امر مینوی که آن را اساس باورها و رفتارهای دینی می‌داند نیز قابل تامل است زیرا مطابق نظر او این احساسات تقدمی بنیادین بر عقاید و رفتارها دارند و جالب آن که بسیاری از نظریه پردازان جدید اعم از فیلسوفان و روانشناسان اجتماعی بر این باورند که احساسات نیز هم چون عقاید و اعمال دارای جزء معرفتی بوده و قائم به مفاهیمند، به گونه‌ای که بدون ارجاع به آنها نمی‌توان این احساسات را شناخت و توصیف کرد. برای شناخت یک احساس، باید موضوع آن و مبانی عقلانی‌ای را که شخص به استناد آن، احساس را توجیه می‌کند، معلوم باشد.
6. در تحلیل اوتو تاکید اصلی بر جنبه احساسی و یا به تعبیر او بر جنبه غیر عقلانی دین است این امر جنبه‌های کلامی و اعتقادی و مناسکی دین را تحت الشعاع قرار داده و دین را محدود و تک بعدی می‌کند به ویژه کارکرد و جنبه اجتماعی دین را نادیده می‌گیرد.
7. بر اساس نظریه اوتو تفاوتی میان ادیان ابتدایی بزرگ و نیز دین حق و باطل، باقی نمی‌ماند. زیرا نومینوس و تجربه مینوی که گوهر اصلی ادیان و هسته مرکزی آنهاست، در همه این موارد وجود دارد و به نظر نمی‌آید که اوتو در این جهت تمایزی میان آنها نهاده باشد.
8. به اعتقاد برخی، تبیین اوتو از دین، خود نوعی روش فروکاهشی و تحویل آن به امری روانی و شخصی است و این مغایر با مدعای اصلی اوتو به عنوان یک پدیدار شناس در مخالفت با روشها و تبیینهای فروکاهشی است.
9. اگر گوهر و قلب دین را تجربه امر قدسی بدانیم در این صورت فهم دین بدون برخورداری از چنین تجربه‌ای امکانپذیر نیست. در این صورت کسانی که فاقد چنین تجربه‌ای هستند چگونه می‌توانند آن را بفهمند و اگر نفهمند چگونه می‌توان از آنها انتظار پذیرش دین و یا نفی و اثبات آن را داشت؟