رفتارگرایی

زبان از راه تقویت مثبت تقریب های پی در پی برای اصلاح تولید پدید می آید. این نظریه عمدتاً به لحاظ تاریخی مورد علاقه است .

تقلید:

ساده ترین نظریه رشد زبان آن است که کودکان زبان را از راه تقلید زبان بزرگسالان می آموزند . کودکان از راه تقلید، رشته ای از جمله ها را که می توانند در مغزشان ذخیره کنند، فرا می گیرند و زمانی که نیاز به استفاده از جمله خاصی دارند، آن جمله را از حافظه فراخوانده و از آن استفاده می کنند ( نظریه صندوق ذخیره ) .

اگرچه تقلید در یادگیری واژه ها نقش بازی می کند ( والد به شیر اشاره می کند و می گوید شیر، کودک می کوشد آن واژه را تکرار کند ) و کودکان آشکارا برخی جنبه های رفتار بزرگسالان را تقلید می کنند، آشکار است که تقلید نمی تواند نیروی اصلی رشد اولیه زبان، به ویژه رشد نحو باشد.

از نظر چامسکی اگر الگوی صندوق ذخیره رشد دستور زبان درست باشد، انسان باید توانایی زبانی خیلی محدودی داشته باشد. آنها جمات را از حافظه فراخوانده و همزمان دشواری زیادی در ارتباط با دیگرانی که از ساختارهای تازه استفاده می کنند، خواهند داشت چون بازیابی دائمی ساختار جمله های پیشتر ذخیره شده به ما اجازه نمی دهد جملاتی را که هرگز نشنیده ایم، متوجه شویم. وقتی ما داستان، رمان، نوشته یا حتی مقاله پژوهشی می نویسیم به مجموع های از ساختارهای دستوری متوسل نمی شویم. به جای آن، اگرچه اغلب بارها و بارها واژه های یکسانی را به کار می بریم، جمات تازه ( و بنابراین، ایده تازه ای ) را هر بار می آفرینیم.

طبق نظر چامسکی چون دستیابی زبانی کودک در یک دوره کوتاه زمانی بسیار زیاد است، توضیح رشد دستور زبان از راه درون دادهای محیط بیرونی دشوار است . بررسی جملاتی که خردسالان تولید می کنند، نشان می دهد که آنها اغلب از بزرگسالان تقلید نمی کنند .خردسالان پیوسته جملاتی را می گویندکه تاکنون از هیچ بزرگسالی نشنیده اند و دچار انواعی از خطاها می شوند که بزرگسالان مرتکب آنها نمی شوند .

شرطی سازی:

احتمال دیگر آن است که کودکان زبان را از راه شرطی سازی فرا گیرند . اسکینر در کتاب 476 صفحه ای « رفتار کلامی » که شاید نخستین کتابی باشد که در آن راجع به فراگیری زبان سخن گفته شده، تلاش کرد فراگیری زبان را در چارچوب نظریۀ رفتارگرایی خود توضیح دهد. او مفاهیمی مانند شرطی سازی و محرک و پاسخ را به فراگیری زبان اول تعمیم داد و توضیح روشن و دقیق اما ناقصی درباره فراگیری زبان ارائه کرد .
او باور داشت همه رفتارها را می توان از راه شرطی سازی کنشگر آموخت و اعتقاد داشت زبان صرفاً شکل دیگری از رفتار است که مانند هر رفتار دیگری قابل یادگیری است. به نظر او اساس همه یادگیری ها تقویت است و خردسالان زبان را از راه شرطی سازی ابزاری فرا می گیرند ( سازوکار یادگیری عمومی در کبوترها، موش خرما ها و انسان که در آن یادگیری به مقدار زیادی تحت کنترل تقویت، تنبیه، تعمیم و تمیز است ) .

نظریه یادگیری او این بود که کودکان تنها با تقلید و پیوند برچسب ها ی کلامی به اشیا و تقویت مناسب، زبان را می آموزند . بر این اساس، رفتارهای کلامی به وسیله تعاملات شکل می گیرند.
پاسخ های تقویت شده به محرک به نوبه خود، کودک را برای برگزیدن الگوی پاسخهای پیش بین یپذیر شرطی می کنند. اسکینر پیشنهاد کرد که خردسالان:
• زبان را بر اساس تداعی ایجادشده از راه شرطی سازی فرا می گیرند؛
• موارد تازه را از راه قیاس تعمیم می دهند ( تعمیم محرک ) ؛
• به مقدار زیادی رفتارشان از شرطی سازی کنشگر شکل می گیرد که موجب چیرگی فرهنگ بر رشد زبان می شود در حالی که چارچوب ژنی، زیربنای حداقلی برای یادگیری فراهم می کند .