فرزند پروری و دلبستگی کودک
روشهاي فرزند پروري و دلبستگي كودك
هر چند كودك انسان ظاهراً تمايلي فطري براي دلبستگي به ديگري دارد، اينكه كودك به كداميك از والدين دلبسته باشد و نيز شدت و كيفيت دلبستگي او، تا حدود زيادي بستگي به رابطه فردي والدين با كودك دارد.
كودك فقط به سبب كارهايي كه والدين براي ارضاي نيازهايش به غذا، آب و گرما و آسودگي از درد ميكنند به آنها دلبستگي پيدا نميكند. مدت زماني كه كودك با هر يك از والدينش ميگذراند نيز تعيين كننده كيفيت رابطه كودك با والدينش نخواهد بود. به همين نحو دلبستگي كودكان به مادران شاغلشان به اندازه دلبستگي كودكاني است كه مادرانشان كار نميكنند. بنابراين كيفيت نگهداري از كودك تعيين كنندهتر از كميت آن است.
براي ايجاد دلبستگي در كودك كدام كيفيات و كنشهاي متقابل اجتماعي بين والدين و كودك بيشتر اهميت دارد؟ يكي از ابعاد اوليه آن عبارت است از حساسيت، همگامي و كنش متقابل، (به عبارت ديگر حساس و پاسخگو بودن) در برابر حالات كودك، خواه گريه باشد، خواه لبخند يا حرف زدن. والدين كودكاني كه به شدت دلبسته هستند به طور كلي به كارهاي كودكان خود واكنش مثبت و سريع نشان ميدهند و بين آنان مراودات لذتبخشي انجام ميشود كه با خلق و خو و تواناييهاي شناختي كودك تناسب دارد.
جنبه مهم كنش متقابل همراه با حساسيت، عبارت است از توانايي هماهنگ شدن با رفتار و حركات كودك (اينسورت و ديگران 1987). دومين مشخصه، والديني كه ايجاد دلبستگي شديد در كودكان ميكنند. حامي و ملايم بودن است. والدين كودكاني كه به شدت دلبسته هستند به هنگام راهنمايي كودك با لحني آرام با آنان حرف ميزنند و در موقع مناسب رفتار كودك را با حرفهاي مطلوب تحسين ميكنند.
آموزش والدين براي حساس شدن
براي آموزش به والدين كه چطور حساس باشند ابتدا بايد به آنها مفهوم حساسيت را توضيح داد والدين بايد ياد بگيرند كه رفتار مراقبتي فرد را ارزيابي كنند براي اين كار ميتوان از رفتار آنها با فرزندشان از فيلمبرداري نيز استفاده كرد بنابراين با مشاهده اين فيلمها نسبت به مراقبت كردنهاي خود حساستر ميشوند.
چند مدت يك بار فيلمها را به والدين نشان ميدهند و رفتار آنها را ارزيابي ميكنند. ارزيابي نتايج نشان داده كه آموزش به والدين ميتواند حساسيتهاي مراقبتي آنها را بهبود بخشد. حساسيت مادري ميتواند با جلسات آموزشي همراه با نوارهاي ويدئويي پيشرفتهاي مثبتي داشته باشد.
دلبستگي و تأثيرات آن بر شخصيت و زندگي آينده افراد
تصور محققان اين است كه دلبستگي ايجاد شده در دوران كودكي همچنان به مراحل بعدي زندگي تداوم مييابد و زندگي فرد را تحت تأثير قرار ميدهد. اما در بزرگسالي منبع دلبستگي ممكن است تغيير يابد و دلبستگي به همسر و افراد ديگر جايگزين دلبستگي به مادر گردد.
شواهد حاكي بر آن است كه دلبستگي فرزند آدمي به مراقبان اوليهاش نقش مهم و مشابهي ايفا ميكند. طبق اين نظريه ناتواني كودك در برقراري پيوند دلبستگي استوار با يك يا چند تن در سالهاي اوليه زندگي با ناتواني او در برقراري روابط فردي نزديك در دروه بزرگسالي ارتباط دارد.
همچنين كنش متقابل و رابطه عاطفي ميان مادر و نوزاد به روابط اجتماعي كودك در آينده شكل داده و نحوه برخورد مادر با كودك در چگونگي اجتماعي شدن و كسب مهارتهاي اجتماعي فرزند تأثير بسزا دارد؛ در واقع دلبستگي بين مادر و كودك شالوده اجتماعي شدن كودك را در سالهاي بعدي پيريزي ميكند. اين پيوند در رشد سالم كودك امري جدي، گسترده و فوقالعاده است.
با توجه به نظريه دلبستگي و شواهد موجود، ميتوان به اين نتيجه دست يافت كه برخورداري از نوع دلبستگي و رشد آن در نوزادان و كودكان ميتواند در شكلگيري شخصيت اضطرابي يا ايمن و پارهاي از خصوصيات ديگر مانند توانايي مقابله با استرسها و موقعيتهاي تنشزا و توانايي برقراري روابط سالم اجتماعي و شناسايي هيجانها و توانايي در كنترل آنها مؤثر باشد. (بنا به اعتقاد بالبي هيجانها قوياً با دلبستگي در ارتباط هستند).
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .