در نظريه برونر که يادگيري اکتشافي نام دارد، يادگيري يعني تغيير رفتار اما نه هر گونه تغييري بلکه تغييري که بر اثر تجربه حاصل شده باشد. او در نظريه خود به فرايند کسب دانش و رشد شناختي، بيشتر از حفظ کردن واقعيت هاي علمي توجه دارد.

از نظر برونر (1961) بازده اصلي رشد شناختي، تفکر است و لذا هدف آموزش و پرورش بايد اين باشد که "يادگيرنده را به صورت متفکري خود مختار و خودفرمان درآورد"(ص23). او اعتقاد داشت، بايد فرد را با مسأله رو به رو کند تا خود به کشف بپردازد. در حقيقت برونر در پژوهش هاي خود به دنبال پاسخ اين سؤال بود كه اطلاعات مربوط به جهان هستي چگونه به رمز در مي آيند، سازمان مي يابند و ذخيره مي شوند.

از آنجا که اين نظريه بر شناخت و يادگيري از راه بصيرت تاکيد دارد، طبيعتاً در آموزش و پرورش و در کلاس درس که حيطه مهمي از زندگي افراد است و همه در پي کسب آن از طرق مختلف هستند، بسيار تأثيرگذار است. در نظريه برونر، نگرش و انگيزش شاگرد بسيار مهم است.

طبق اين نظر، معلمان بايد به جاي کنترل رفتار شاگردان و ايجاد رفتارهاي پيش بيني شده بر اساس عادت، به ايجاد وضعيت مطلوب يادگيري اقدام کنند و سبب شوند که آنان به کشف روابط و حل مسايل نايل گردند تا بتوانند کاربرد آموخته هايشان را در زندگي واقعي بيابند. در چنين برداشتي هر شاگرد بايد مطابق با استعدادهاي خود و توانايي هاي خود مسايل را حل کند و پيش برود.
برونر بر اصل شاگرد مداري در کلاس هاي درس تأکيد داشته و کلاسي کاملاً آرام و دور از اضطراب و تنش را متصور بود در اين شرايط شاگردان مي توانند عقايد خود را با آزادي بيان کنند، با علاقه به گفتار ديگران گوش دهند، در مورد مسايل مختلف بينديشند و به سازماندهي مفاهيم ذهني خود بپردازند و بدين وسيله نيروي تفکر در آنها تقويت مي شود. وي به طرح سؤال از سوي معلمين براي قراردهي دانش آموزان در موقعيت کشف و کسب قابليت حل مسأله اعتقاد وافر داشت.