آموزش مفهوم خدا به کودکان
يکي از شرايط اساسي موفقيت در آموزش مفهوم خدا به کودکان و پرورش ديني آنها، آشنايي با فضاي روانشناختي حاکم بر کودک است. پدران و مادراني که قصد دارند کودک خود را با مفاهيم ديني و به ویژه با مفهوم خدا آشنا کنند و به نيازهاي فکري آنها در اين زمينه پاسخ دهند، لازم است ابتدا با برداشتهاي کودکان از اين مفاهيم آشنا شوند تا بتوانند با زبان شیوا و درخور فهم کودک، گفتوگو کنند.
همچنین لازم است پدران و مادران توجه داشته باشند که شناخت کودکان، بسيار محدود و منحصر به دوره ی سني شان می باشد؛ آنان به تناسب سن و ميزان تحول عقلي و شناختي خود، برداشت هايي از مفاهيم دارند.
آشنايي با اين محدوديت ها و کاستي هاي شناختي، سبب درک بهتر آنان و برخوردي بهتر در مواجهه با سخناني است که از خردسالان و کودکان درباره ی مفاهيمي، مانند خداوند، فرشتگان و ديگر مفاهيم ديني مي شنويم.
نتايج پژوهش هاي روانشناسان در زمينه ی رشد ديني، اطلاعات فراواني در اختيار والدين و مربيان قرار مي دهد و شیوه ی درک و فهم کودکان و نوجوانان را از مفاهيمي مانند: خدا، شيطان، بهشت و... روشن می سازد تا براساس آن، نگراني هاي خود را در تربيت ديني کاهش دهیم و بتوانيم براساس ظرفيت فرزندمان، روش هاي آموزشي مذهبي را در پيش گيريم.
بي توجهي به اين نکته سبب مي شود که بسياري از والدين از عهده ی قانع ساختن کودک خود برنيایند و گاهي، به دليل تکرار کردن کودک، برخوردهاي نامناسبي داشته باشند که سبب دوري و ناخوش آيندي کودک از خداشناختي مي شود و مي تواند آسيب هاي معنوي به دنبال داشته باشد.
ایمان کودکان پیش دبستانی
براساس يافته هاي روانشناسي، کودکان در ۶-۲ سالگي، از نظر شناخت و درک، داراي دو ويژگي « خودمحور بودن » و « تمرکزگرايي » هستند. خودمحوري يعني اين که کودک فقط از دريچه ی چشم خود و براساس مقدار توانايي هايش به پديده هاي جهان بنگرد و نميتواند ديدگاه هاي ديگران را مورد توجه قرار دهد. تمرکزگرايي به اين معناست که کودک فقط مي تواند به يک جنبه از پديده ها توجه کند که ممکن است آن جنبه، مهم نباشد و سپس آن را به موارد دیگر تعميم دهد.
کودکي که در اين مرحله از تفکر قرار دارد، درباره ی مجردات هم اينچنين مي انديشد؛ برای نمونه درباره ی مفهوم خدا، کودک وي را موجودي مادي و حتي به صورت انسان تصور مي کند؛ بنابراين، براي خدا دست، پا، سر و صورت قائل است. همچنين برايش خانه اي تصور مي کند که همان بهشت است و از آنجا به کارهاي ما نگاه مي کند و مواظب ماست يا از بهشت به زمين مي آيد تا کارهاي ما را درست کند.
او بهشت را باغ يا پارک بزرگي مي داند که انواع وسائل بازي و خوراکي دارد و مي توان در آنجا بازي کرد و خوشحال شد. جهنم را نیز جايي مي داند که آتش زيادي در آن شعله ور است.
کودک شيطان را انسانی زشت تصور مي کند که روي سرش شاخ دارد. بخشي از اطلاعات کودک براساس گفته ها و شنيده ها است و او شنيده ها را تصور مي کند.
ایمان در دوران کودکی
زماني که کودک به سن مدرسه می رسد (حدود هفت تا یازده سالگي) به تدريج توان غلبه بر محدوديت هاي فکري دوره ی پیش را به دست می آورد. مثال مي تواند از چند بعد به پديده ها بنگرد و همچنين از حالت خودمحوري اش کاسته مي شود.
وي میکوشد با توجيهات فيزيکي، پديده ها را توضيح دهد. بنابراين، کودکان دبستاني تلاش مي کنند خدا را انسان بپندارند؛ انسانی خارق العاده و اعجاب برانگيز. براساس اين يافتهها، درباره ی برداشت کودکان از خداوند در سنين مختلف چنين گزارش شده است:
برداشت كودك از مفهوم خداوند
7 تا 8 ساله ها : برداشت اين گروه سني از مفهوم خداوند بسيار خام و مادي است. اين گروه ميپندارند که خداوند شبيه انسان، با صدايي شبيه ما سخن ميگويد، در بهشتي سكونت دارد كه در آسمانهاست و به صورت انسان به زمين آمده، به اداره امور مي پردازد.
7 تا 9 ساله ها : به نظر اين گروه سني، خداوند انساني طبيعي، ولي فوق العاده است. خدا قدرتمند می باشد، ولی رفتارش پيشبيني نشده است. او قدرتي سحرآميز دارد، ولی با صدايي همانند ما سخن مي گويد.
9 تا 12 ساله ها : این گروه مي تواند با عبور از تصور فوق انساني به فوق طبيعي، به اين نتايج برسد: خدا در همه جا وجود دارد و در عين حال، در مكانی مشخص می باشد.
اين اطلاعات از پژوهش هايي که در آن از کودکان خواسته شده است برداشت خود را نقاشي کنند يا در گفت و گويي که پس از طرح پرسش به دست آمده است؛ در پژوهشي با عنوان « چگونگي پاسخگويي كودكان سه تا سیزده ساله تهران به پرسش هایی درباره مفهوم خدا » اطلاعات زیر به دست آمده است:
3 تا 6 ساله ها : در پاسخ به پرسش هایی طرح شده درباره ی خدا، شکل، مکان و ویژگی های او از نظر درک و بيان اين مفاهيم ناتوان هستند. تصور خام مادي و انسان گونه ی آنان از خدا را مي توان در پاسخ ها دريافت.
شمار زیادی از آنان ادعا کرده اند که خدا را مي توان ديد و بیشتر کساني که اين ادعا را رد کرده اند، دلايل خود را دوري از خدا و حضور او در آسمان ها بيان داشته اند که اين دلايل، نشان دهنده ی قابل رؤيت بودن خدا در نزد آنان است.
وقتي پرسيده شد که آيا با دوربين قوي مي توان خدا را ديد، بيش از نيمي از آنان پاسخ مثبت داده و بقيه نيز دلايل خود را در نداشتن دوربين يا بالاتر بودن خدا دانسته اند. پاسخ هاي کودکان به اين پرسش مشخص می سازد که به تصور آنها خدا را مي توان ديد.
90 %خردسالان اگر چه به اين پرسش که « آيا خدا در همه جا وجود دارد؟ » ، پاسخ مثبت داده اند، ولی در پاسخ به « آيا خدا در جاهاي خاص نيز حضور دارد؟ » 60 % پاسخ منفي يا « نميدانم » داده اند. اين نشان دهنده ی ناتواني و بی ثباتی ذهني کودکان اين مقطع سني در اثبات چیزی است که اظهار مي دارند.
6 تا 9 ساله ها : پاسخ هاي « نميدانم » يا بدون واکنش کودکان شش تا نه ساله، در مقایسه با کودکان گروه بالا کمتر است. پاسخ هاي اين مقطع سني نيز ناتواني آنان را در درک مفاهيم انتزاعي مانند خدا روشن مي سازد و حکايت از مادي بودن تصور آنان از خدا دارد.
البته اين تصور به تدريج کم رنگ تر مي شود، هنوز آثار اعتقاد به قابل رؤيت بودن خداوند وجود دارد و تشبيه به انسان در پاسخ ها همچنان به چشم مي خورد، اما به صورت انساني با وجودي فوق العاده از نور.
87% آنان معتقدند خدا در همه جا می باشد. 54 % آنان وجود خدا را در جاهاي خاص رد کرده اند که اين نشان دهنده ی ناتوانايي آنان براي حل اين ـ به ظاهر ـ تناقض است که خداوند در همه جا و در جاي ویژه ای هم باشد.
9 تا 13 ساله ها : پاسخ هاي اين مقطع سني از نظر کمي و کيفي با پاسخ مقاطع سني پايين تر فرق می کند و نشان دهنده ی آغاز توانمندي ذهني آنان براي درک مفهوم انتزاعي خداست.
68% آنان به آفريننده بودن، خالق بودن يا صفات برجسته ی خداوند اشاره داشته اند.
شایان ذکر است که اين دليل فهم واقعي آنان از اين معاني نيست. هيچ کودکي در هيچ يک از سه پرسش مربوط به دیدن خداوند، ادعا نکرده است که مي توان خدا را با چشم يا هر وسيله ی مادي ديگري دید. بیشتر آنان اعتراف کرده اند که خداوند در همه جا، حتي در جاهاي خاص، وجود دارد که بالا رفتن توانايي ذهني آنها براي درک مفهوم انتزاعي خدا و حل مشکالت مراحل پيشين را نشان می دهد.
تصور كودك از مفهوم قداست خداوند
كودك پيش دبستاني باور دارد که خداوند داراي ويژگي هاي فيزيكي با قدرتي سحرآميز است كه از کارهای بد و ناپسند خشمگين شده، تنبيه مي نمايد. با اين حال، بيشتر كودكان خدا را دوست خود مي دانند.
تا 12 سالگی : در سال هاي نخست دبستان تا نزدیک دوازده سالگي ترس پیشین كاهش مي يابد و به گونه اي ديگر مبدل مي شود كه مربوط به فوق العاده بودن قدرت خداوند است و مي تواند در دنياي ما به صورت معجزات يا واقعه ی ديگري ظهور يابد. کودکان اين دوره سني مي پندارند که خداوند در گذشته براي بازديد مخلوقات به زمين مي آمده، ولی اكنون در بهشت زندگي مي كند و آن مسائل رخ نمی دهد.
بعد از 12 سالگی : پس از دوازده سالگي تصورات غيرفيزيكي و روحاني از خداوند پديد مي آيد. ترس از خدا، به دلیل قدرت فراگير او به همه چيز و همه كس، جايگزين گونه هاي پيشين ترس مي گردد كه سرآغاز ورود به سطح بالاتر تفكر است. اين اطلاعات براساس پژوهش « گلدمن » ، يکي از روانشناسان نامي کودک، به دست آمد.
بیشک، در عبادت، اطمينان به وجود رابطه ی دوستانه و محبوب با خداوند، بايد براي کودکان بيشتر و گسترده تر نمودار شود. شخصيت پيامبران مي تواند ما را در ايجاد اين اطمينان کمک نمايد، بدان صورت که آنان انسان هايي معرفی شوند که خداوند براي کمک و هدايت ما فرستاده است.
براي کودکان سال هاي نخستين دبستان، اگر چه بر اساس علايق انسان انگاري، خدا را بشري فوق العاده تصور مي نمايند، ولي برخلاف دوره ی پيشين، اعمال الهي از نظر اين گروه سني، پيش بيني نشده و بي دليل نيستند. ترس گذشته کاهش مي يابد و به گونه اي ديگر از ترس مبدل مي شود که مربوط به قدرت سحرآميز خداوند می باشد و مي تواند در دنياي ما به صورت معجزه يا رخداد ديگري ظهور يابد.
احساس گناه در صورت ارتکاب برخی گناهان خاص، به ترس از خدا مربوط می شود و از اين رهگذر، خدا، تنبيهکننده در نظر گرفته مي شود که سرانجام روزي از انسان بازخواست ميکند؛ در پژوهشي از کودک درباره ی درک او از مفهوم تقدس پرسيده شد: « چرا زميني که حضرت موسي روي آن ايستاد، مقدس بود؟ »
تا 8 سالگی : کودکان تا هشت سالگی در پاسخ هاي خود دچار سردرگمي و آشفتگي مي شوند که ناشي از توجه آنان به طبيعت زمين و تقيد به معاني تحت اللفظي مي باشد. اين گروه پاسخ دادند: « آن زمين مقدس است، زيرا در آن گل، سبزه و ... روييده است » . برخي نيز بيان داشته اند که مقدس بودن آن به دلیل تماس با خداست که اين حالت مقدس نيز با تماس فيزيکي منتقل می شود.
8 تا 12 سالگی : گروه ديگري که هشت تا دوازده سال دارند، تقدس هر مکان را وابسته به حضور خدا در آن می دانند که اين مسئله بیشتر با توجيه فيزيکي همراه است. گاهي نيز مکاني به دلیل رخ دادن معجزه ای در آن، مقدس مي شود.
تصور كودك از مفهوم علاقه خداوند به انسان
تا نزدیک ده سالگي، کودکان نمی پذیرند كه محبت خداوند شامل هر انساني می شود، زیرا محال است خداوند آدم هاي بد را دوست داشته باشد. مي پندارند كه خدا مي تواند درباره ی بندگان خود عدالت را اجرا نكند، زیرا هر چه بخواهد، انجام مي دهد .
پس از اين سن، 75 % كودكان نه تنها به محبت همگاني الهي معتقدند، که عذاب شدگان را نيز مشمول اين محبت مي دانند؛ برای نمونه، معتقدند خداوند قوم فرعون را در دريا غرق كرد، ولي درباره ی آنها متأسف هم بود.
اواخر سال دوم و آغاز سال سوم راهنمايي، بر اين باورند که خداوند به همه ی انسانها محبت دارد و مجازات هم در صورت لزوم، براساس درجه ی گناه تعيين مي شود. در نظر اين گروه، خدا هميشه عادل است.
وظایف ما در برابر برداشت های خام کودکان
پس از آشنايي اجمالي با برداشت هاي خردسالان و کودکان درباره ی مفاهيم ديني، به ويژه خداوند، اين پرسش مطرح مي شود که وظيفه ی ما در برابر اين برداشت ها چيست؟ آيا مي توانيم کودک را به خاطر اين برداشت سرزنش کنیم؟ آيا بايد از بيان برداشت هاي او جلوگیری کنیم يا وظايف ديگري برعهده ی ماست؟
ما در برابر اين برداشت هاي کودکانه، سه وظيفه داريم:
1 .آگاه شدن از برداشت ها با مطالعه ی کتاب ها و مقالاتي که در اين زمينه نوشته شده است يا بهره بردن از نظر کارشناسان و حضور در جلسات مشاوره ی مذهبي؛
2 .کشف مفاهيم ناقص و نادرست موجود در اذهان کودکان؛
3 .تلاش براي زدودن آنها
مهمترين کار اين است که تلاش خود را معطوف به نفي اشتباه ها و کمبودهای موجود در اين برداشت ها نماييم، بدون آنکه براي تصحيح آنها، به سخن گفتن درباره ی مفاهيم انتزاعي و استدلال هاي مشکل متوسل شويم. مفاهيم انتزاعي را بايد به زماني موکول کرد که استعداد لازم براي فهم آنها در کودک پديد آمده باشد؛ برای نمونه، خردسال شما (سه تا شش سال) مي پرسد که خدا کيست و همانند کيست؟
در این شرایط پاسخ ها را باید به انسان انگاري او معطوف کرد و گفت که خدا مانند ما نيست. او دست و پا ندارد. او ما را مي بيند، ولي مانند ما چشم ندارد. او سخن ما را مي شنود، ولي گوش ندارد. او زندگي ميکند، ولي نه در خانه اي مثل خانه هاي ما. در پاسخ به کودک شش تا نه ساله بايد به نفي تصور انساني با نيروهاي فوق العاده يا شباهت به نور و شعله ی آتش تمرکز کنيم و آن ذهنيت را بزداييم.
اطلاعات موجود درباره ی تصور کودکان از خداوند مي تواند ما را در درک بهتر فضاي شناختي کودکان ياري دهد. با آشنايي از اين فضا، تحمل ما در برخورد با نگرشهاي کودکان بیشتر می شود. والدين آگاه به مسائل ذهني کودکان خود، نه تنها در براي خام انگاري و برداشت هاي انسان گونه کودکان از خداوند، دچار نگراني و واکنش منفي نمي شوند، بلکه میکوشند با بهره گيري از اين تصورات، پلی برای رسيدن به اهداف آموزشي و تربيتي خود بسازند و کودک را در غني سازي افکار خداشناسي اش ياري دهند.