تفکر منطقی و تفکر دینی
بر اساس یافته های گلدمن ، تفکر دینی، همکان گونه ها و روش هایی را به کار می گیرد که در سایر زمینه های تفکر به کار می رود. این مساله عقیده ارتباط نزدیک تفکر منطقی و دینی را تایید می کند . از آنجا که در رشد دینی کودک نوعی بهم پیوستگی میان عقل و احساس یا علم و ایمان وجود دارد ، او تنها متناسب با سیر تفکر عملیاتی خود قادر است تا نگرش الهی خویش را به عالم شکل دهد که در ادامه ی مباحث با طرح مفاهیم دینی در نزد کودکان این نکته روشن تر خواهد شد.
واقعیتی که از تحلییل تفکر دینی استنتاج می شود و باید مورد توجه قرار گیرد این است که به سبب گونه های محدود تفکر دینی کودکان، برداشت ها و نظرات دینی آنها نیز محدود و کودکانه خواهد بود بنابراین ما هم نباید چیزی غیر از این از آ«ان توقع داشته باشیم. این تفکر خام کودکانه تا دوران نوجوانی (13 سالگی به بعد) به طول می انجامد .
از آنجا که بخش زیادی از تفکر دینی ، انتزاعی است ، باید طرح بسیاری از مسایل را تا دوره تفکر عملیات صوری به عقب انداخت و از اتلاف مقدار زیادی زمان و نیرو در نتیجه ی آموزش افکاری فراتر از درک کودکان جلوگیری نمود. با وجود این ، مشکل خیلی زیاد نیست.
زمانی که می بینیم سن عقای 13- 14 بعنوان مرز بین تفکر عینی و انتزاعی ، با تدریس بهتر پایین آورده می شود. چنین تدریسی از طرح عقاید بسیار مشکل برای کودکان ممانعت می کند و تلاش می کند که نه تنها تفکر خام تقویت نشود ، بلکه آنان را نیز از اینگونه مسایل دور نگه می دارد ، همچنین در عین حال که اجازه داده می شود تا دین کودکان ، کودکانه باشد ، آنان را برای نگرش نقادانه تر و عقلانی تر نسبت به دین که در دوران بلوغ با آن مواجه خواهند شد ، آماده می کند.
نکته:
یکی از پژوهشگران ایرانی در تحقیق خود تحت عنوان «درک کودکان دبستانی از مفاهیم دینی» که با همان برداشتهای ابداعی گلدمن انجام گرفته است، ضمن بیان نظریه ی گلدمن در رشد و تکامل درک دینی ، این نکته را بعنوان دستاورد این پژوهش مطرح می کند که «کودکان ایرانی همان مراحلی را در سیر تفکر مذهبی می پیمایند که گلدمن در تفکر دینی به دست آورده است» این نکته تاییدی است بر آنکه می توان در آموزش دینی کودکان ایرانی بر یافته های گلدمن تکیه نمود و در تنظیم چنین برنامه هایی آنان را مدنظر قرار داد.