اریکسون (1968) اولین کسی بود که هویت را به عنوان پیشرفت مهم شخصیت نوجوان و گامی مهم به سمت تبدیل شده به بزرگسالی ثمره بخش و خوشحالی تشخیص داد.

تشکیل هویت عبارت است از اینکه مشخص کنید چه کسی هستید. براي چه چیزي ارزش قائلید و تصمیم گرفته اید چه مسیري را در زندگی دنبال کنید. یک متخصص ،هویت را به صورت نظریه روشنی درباره خویشتن به عنوان عاملی منطقی توصیف کرد عاملی که بر اساس عقل عمل می کند، مسئولیت این اعمال را نیز می پذیرد و می تواند آنها را توجیه کند این جستجو براي آنچه دربارة خود درست و واقعی است، انتخاب هاي زیادي از قبیل انتخاب شغلی، روابط میان فردي، درگیر بودن در جامعه ، عضویت در گروه قومی و ابزار جهت گیري است به علاوه آرمان هاي اخلاقی، سیاسی و مذهبی را با انگیزه می کند .

اریکسون، تعارض روان شناختی نوجوان را هویت در برابر سردرگمی نقش می نامند. نتایج موفقیت آمیز مراحل قبلی، زمینه را براي حل مثبت این تعارض آماده می کنند. نوجوانی که با احساس اعتماد ضعیف به نوجوانی می رسند، دریافتن آرمان هایی که بدان ها معتقد باشند مشکل دارند.

آنهایی که خود مختاري یا ابتکار عمل کمی دارند، براي انتخاب کردن از بین گزینه ها تلاش لازم را به خرج نمی دهند و آنهایی که فاقد احساس سخت کوشی هستند، نمی توانند شغلی را پیدا کنند که با تمایلات و مهارت هاي آنان موجود باشد.

با اینکه بذرهاي تشکیل هویت قبلاً کاشته شده اند، ولی نوجوانان تا اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی جذب این تکلیف نمی شوند. به عقیده اریکسون، نوجوانان در جوامع پیچیده دستخوش بحران هویت می شوند.

یک دوره موقتی پریشانی که هنگام امتحان کردن گزینه ها، قبل از انتخاب کردن ارزش ها و اهداف، دچار آن می شوند. آنها فرآیند جستجو کردن درونی را آغاز میکنند، خصوصیاتی که خود را در کودکی توصیف می کردند تغییر می دهند و آنها را با صفات، توانایی ها و تعهداتی که نمایان می شوند ترکیب می کنند، بعداً این ها را در یک هسته درونی محکم که هویت پخته را تامین می کند، شکل می دهند.

به عقیده اریکسون، یک هویت سالم به صورت احساس سلامت جسمانی ،روان شناختی و اجتماعی تجربه می شود. بعد از اینکه هویت شکل گرفت کماکان در بزرگسالی احساس اصلاح می شود و این زمانی است که فرد تعهدات و انتخاب هاي قبلی را از نو ارزیابی می کند.

نظریه پردازان جدید با اریکسون موافقند که تردید کردن درباره ارزش ها ، برنامه ها و اولویت ها براي هویت پخته لازم است ولی این فرآیند را « بحران » نمی خوانند.

تشکیل هویت براي برخی افراد ناراحت کننده است ولی تجربه رایج، تجربه کاوش کردن و سپس احساس تعهد است هنگامی که نوجوانان امکانات زندگی را امتحان می کنند، دربارة خود و محیطشان اطلاعات مهمی را گردآوري می نمایند و به سمت تصمیم گیري هاي با دوام پیش میروند.

آنها در این بین یک ساختار خود سازمان یافته را می سازند. اریکسون ، پیامد منفی نوجوانی را سردرگمی نقش می نامید. اگر تعارض هاي قبلی به صورت منفی حل شده باشند یا در صورتی که جامعه انتخاب هاي آنها را به گزینه هایی محدود کند که با توانایی ها و امیال آنها نمی خوانند ، امکان دارد که سطحی و بدون جهت بوده و براي چالش هاي روان شناختی بزرگسالی آمادگی نداشته باشند.

براي مثال نوجوانی که خود پنداره ( هویت ) محکمی ندارند که بتوانند به آن روي آورند، ممکن است در مرحله اوایل بزرگسالی (جوانی ) اریکسون نتوانند با دیگران صمیمی باشند (آرنت ،2000؛ موشمن، 2005).

دومین نظام روان شناختی که در راه دستیابی به مراحلی مشخص برای چرخه بزرگ زندگی روانی گام برداشته است نظام اریکسون است که به هشت مرحله در فرایند تحول انسان معتقد است. اریکسون نوجوانی را در مرحله‏ی پنجم از نظریه روانی- جنسی چنین توصیف می‏کند: نوجوانی (18-12) سالگی) هویت در برابر سردرگمی، نوجوان هویت قابل قبول خود را کسب می‏کند یا دچار سردرگمی می‏شود (اریکسون، 1963؛ به نقل از آقامحمدیان، 1384).