روند متداول ازدواج و طلاق،باعث می شود بلوغ عاطفی بیش ازبیش اهمیت پیداکند. خطرافزایش طلاق بیشتر متوجه زوج هاي تازه ازدواج کرده است.

طی سال هاي اخیر، پیوندهاي عاطفی میان زن و شوهر و نیز مرزهاي گسل عاطفی که می توانند بنیان زندگی را از هم بشکافند، با دقتی بی سابقه مورد بررسی قرار گرفته اند. شاید، بزرگترین پیشرفت براي فهم عواملی که یک ازدواج را حفظ می کند یا آن را ازهم می پاشد، با استفاده از ابزارهاي دقیق فیزیولوژیک حاصل شده است. این ابزارها، ردیابی لحظه به لحظه تفاوت هاي ظریف احساسی میان زن و شوهر را مسیر ساخته اند.

امروزه دانشمندان قادرند کوچکترین تغییر و تحول در میزان آدرنالین یا فشار خون یک شوهر را تشخیص دهند و جزئی ترین عواطف را در چهره یک زن مشاهده کنند. این اندازه گیري هاي فیزیولوژیک، نوعی تفاوت بیولوژیک پنهان را به عنوان منشأ بروز اختلاف میان زن و شوهرآشکارمی کند. یک اختلاف سطح بحرانی در قابلیت هاي عاطفی، براي زن و شوهر نامحسوس است یا مورد بی توجهی واقع شده است.این اندازه گیري ها همان نیروهاي عاطفی را که قادر به حفظ یا نابودي یک رابطه مشترکند،در معرض دیدقرارمی دهند. مرزهاي عاطفی، تفاوت میان دنیاي عاطفی دختران و پسران را نشان می دهد (شمشیري،1387).

در بسیاري از اختلافهاي زناشویی مشاهده می شود که مرد از خواست هاي غیر منطقی زن شکایت می کند و زن از بی تفاوتی مردنسبت به آنچه او می گوید ناله سر می دهد.ریشه ي این تمایزات عاطفی را، علیرغم آن که بخشی از آن ممکن است بیولوژیک باشد می توان در دوران کودکی،در تفاوت دنیاي عاطفی که دختران و پسران در آن رشد می کنند، ردیابی نمود.

چرا که به دختر و پسر در مورد کنترل عواطف خویش درس هاي بسیار متفاوتی داده می شودبه دختران راجع به عواطف اطلاعات بیشتري داده می شود تا به پسرها و با پسرها بیشتر در مورد نتایج احساساتی مانند خشم،صحبت می شود.

پژوهشگرانی که در زمینه تفاوت هاي عاطفی میان دوجنس مذکر و مونث تحقیق می کنند، اظهار می دارند که چون دخترها در به کارگیري زبان خیلی سریع تر از پسرها مهارت پیدا می کنند، بنابراین با خصامت بیشتري می توانند احساسات خود را بیان کنند و همچنین بهتر از پسرها می توانند واکنش هاي عاطفی را جایگزین جنگهاي تن به تن کند.

برعکس پسرها چون هیچ تاکیدي بر توصیف احساسات خود ندارند، احتمالا از وضعیت عاطفی خود و دیگران بی خبرند از پسرها انتظار می رود که در موقع زمین خوردن گریه ننکند و با خروج خوداز زمین بازي، اجازه بدهند که بازي ادامه یابد؛ اما دخترها بازي را براي کمک به خود صدمه دیده متوقف می کنند.

از همین رو پسرها از جانب هر چیزي که استقلال آنها را به مبارزه بطلبد تهدید می شوند، درحالیکه دخترها با بروز گسیختگی در روابط شان مورد تهدید قرار می گیرند. به لحاظ همین تفاوت دیدگاه است که زن ها و مردها از یک گفت و گو چیزهاي کاملا متفاوتی انتظار دارند. مردها به صحبت درباره ي مسائل قانع اند، در حالیکه زن ها در جستحوي روابط عاطفی اند( شمشیري، 1387).

صدها تحقیق نشان می دهد که حس همدلی زن ها ، خیلی قوي تر از مردهاست . آن ها حداقل خیلی بهتر از مردها می توانند از طریق چهره ، سخن ثدا و دیگر علائم غیر کلامی به احساسات درونی دیگران پی ببرند . به طور کلی زن ها هنگامیکه وارد زندگی زناشویی می شوند براي ایفاي نقش مدیریت عواطف و احساسات که کاملا تعلیم دیده اند،در حالیکه مردها از اهمیت این امر براي حفظ بقاي رابطه ي زناشویی درك کافی ندارند.

تحقیقی که بروي 264 زوج انجام گرفت ، نشان داد که به راستی مهم ترین عنصر براي زنان و نه مردان،در رضایت از روابطشان این حس بودکه ارتباط خوبی با شوهرشان داشته باشند (شمشیري،1387).

هوستون معتقد است که ازدیدگاه زنان، صمیمیت و نزدیکی یعنی گفتگو راجع به مسائل ، بویژه در مورد رابطه زن و شوهر. اما مردها روي هم رفته درك نمی کنند که زن هایشان از آن ها چه می خواهند. هوستون دریافته است که مردها در دوران آشنایی قبل ازدواج، تمایل بیشتري به صحبت کردن و ایجاد صمیمیت با همسران خود دارند، اما به محض آنکه ازدواج کنند و وارد زندگی مشترك می شوند ( بویژه در ازدواجهاي سنتی ) ، وقت کمتري صرف صحبت کردن با همسرشان می کنند. این سکوت فزآینده ناشی از این مسئله است که مردان با خوش باوري بیشتري به زندگی زناشویی خود نگاه می کنند. اما زن ها در کل و به خصوص در ازدواج هاي ناموفق، بیش از شوهران خود به گله گزاري می پردازند. حال چگونه می توان این شکاف عاطفی را در هنگام بروز اختلاف نظر و نارضایتی که در هر رابطه اي زناشویی بسیار طبیعی است، بررسی کرد؟ در حقیقت موضوعات خاص مثل تعداد دفعات رابطه ي زناشویی، نحوه ي ترتیب فرزندان، یا مقدار پس انداز و قرض، هیچکدام نمی توانند باعث تحکیم یا متلاشی شدن پیوند زناشویی شوند، بلکه عاملی که سرنوشت یک زندگی مشترك را رقم می زند این است که زن و شوهر چگونه راجع به لغزش هاي و دلخورها و مسائل آزار دهنده ي فیما بین،بحث وگفتگو می کنندحتی توافق در مورداینکه چگونه مخالفت خود را ابراز کنیم، می تواند راهی براي بقاي زندگی زناشویی باشد.

زن و شوهر باید در هنگام برخورد با احساسات و عواطف سخت و انعطاف ناپذیر یکدیگر،بر تفاوتهاي درونی مربوط به جنسیت خودغلبه کنند.

پژوهشگران دریافته اند که برخی افراد می توانند که همسرشان از چه چیزهایی عصبانی می شود یا چه چیزهاي سبب ایجاد تنفر، جسارت و دوست داشتن در او می گردد و پیامدهاي هرکدام از این عواطف چه می تواند باشد. این تصورات و برداشتها، آشکارا با حالات عاطفی واقعی همسرشان همخوانی ومطابقت دارد (فیتنس،فلچر، 1993).

با بلوغ عاطفی،می توان براي همیشه از دام مخاطرات و تجربیات تلخ روابط قبلی خود خارج شود و در دام مقایسه نیفتاد و در رابطه با همسران، مدام تجربه هاي قبلی خود را مرور نکرد واحتیاط هاي بیهوده و شکهاي مخرب نداشت . مردي که بداند احساسی مالال از عاطفه و عشق را نسبت به همسرش پیدا می کند، بعید است که پس از ازدواج چشمانش بچرخند و زنی که می داند در بین مردان،کدام مرد را بهتر درك می کند و کدام مرد بیشتر به عواطف او سازگار است ، به مراتب ارتباط یا ازدواج بهتري خواهد داشت تا کسی که از روي شانس واقبال وارد زندگی میشود. شما وقتی همسر خوبی می شوید که اولا بفهمید هر لحظه چه احساسی را تجربه می کنید. مثلا اگراز رفتار همسرتان در میهمانی عصبانی هستید،سکوت بیهوده نمیکنید، کنایه نمی زنید و مشخصا به سراغ اصل موضوع می روید، ثانیااگر همسرتان عصبانی شود،می توانید بدون سرکوب کردن او درکش کنید و او را از عصبانیت به عقلانیت سوق دهید.

بلوغ عاطفی به شما می گوید که دلیلتان از تشکیل زندگی چیست و چه می خواهید.همیشه با شریک زندگیتان با صمیمی،نیاز عاطفی خود را در میان بگذارید.این به ارتباط عاطفی قوي شما کمک می کند.بلوغ به شما کمک می کند که از تنوع طلبی در ازدواجتان مصون بمانید.اگر کسی کمی مشاهده گردرون خود باشد،می تواند رد کشش و گرایش خود را به روابط خارج از ازدواج در یابد و به راحتی ریسک این نوع روابط موقت و پر استرس را به زندگی خود وارد نکند .

با بلوغ عاطفی،شنونده خوب ( ونه مدفن خاطرات )همسرتان خواهیدشدوبه شما کمک می کند که تاریخ هاي مهم زندگی خود و همسرتان را با شکوه تر کنید،فرضا براي سالگردهاي مهم زندگی خود و فرزندانتان برنامه هایی خلاق ترتیب می دهید و می دانید که این کارها و لوتکراري هم باشند؛چقدر به سایرین احساس مهم بودن تزریق می کند و کسی که احساس کند مهم است بهترین شکوفایی هاي خودرابه دنیاعرضه خواهد کرد ( رحیمی ، 1384 ).