دلیل تراشی یعنی توجیه رفتاری که نشان داده ایم اما دلایلی اصلی آن را نمی دانیم. بدین صورت که ما غالباً در اثر محرکهای نامعلومی کاری را انجام می دهیم اما بعداً دلایلی را برای انجام آن ذکر می کنیم که به دور از واقعیت است. زیرا می خواهیم نشان دهیم که طرز رفتار ما نتیجه ی تفکر و آگاهی کامل بوده است. در واقع این دلایل توجیه عمل پس از انجام آن است که برای فریب دادن خود عنوان می کنیم.

در مکانیسم دلیل تراشی ما معمولاً از میان مجموعه عللی که  رفتار ما را موجب شده اند قابل قبولترین و پسندیده ترین آنها را انتخاب و بیان می کنیم. علل بیان شده آنهایی هستند که شعور خود آگاه آنها را علت می داند، در صورتی که عوامل مبهم و نامفهومی در شعور ناخود آگاه وجود دارد که علت اصلی رفتار را تشکیل می دهند.(گنجی ، 1367)

همه افراد بشر از دلیل تراشی تااندازه ای استفاده می کنند زیرا محیط آنان را به این عمل وادار می سازد مثلاً کودک به زودی می آموزد که اگر دلیل قانع کننده ای برای عمل ناپسند خود به اولیاء و آموزگاران ارائه دهد از تنبیه مصون می ماند. یا اینکه دانشجویی که مردود شده به جای اینکه قبول کند استعداد و یا پشتکار او برای این امتحان کافی نبوده شکایت از بدی امتحان و مبهم بودن پرسشها می نماید.

دلیل تراشی تنها منحصر به کودکان و نوجوانان نیست، بلکه افراد بزرگسال به کرات از آن استفاده می کنند. آنان اغلب برای رفتارهایی که در اصل از خودخواهی و خودپسندی سرچشمه می گیرد دلایلی که به ظاهر پاک و منزه و عاری از خودخواهی است ارائه می دهند. مثلاً روسای دولت اغلب ادعا می کنند که برنامه ی آنها برای رفاه عموم درست شده در صورتی که ممکن است هدف آنان قدرت و ثروت باشد.(شاملو، 1378)

آنچه که در مورد این مکانیسم جالت توجه است این است که فرد می تواند تکانه ی پر خطر را ابراز کند بدون اینکه ظاهراً (من برتر) برای او روی درهم کشید.در واقع از طریق این مکانیسم  دفاعی ، بسیاری از اعمال خشونت آمیز و خلاف اخلاق می تواند توجیه شود.(اندروار، 1379)

روی هم رفته می توان گفت این مکانیسم در موارد زیر به کار گرفته می شود:

1-    هنگامی که برای مستدل جلوه دادن عقاید و رفتار خود در تکاپو هستیم.

2-     هنگامی که از درک اتفاقات و مدارک ناموفق و مخالف عاجز هستیم.

3-    هنگامی که در مقابل استفسار رفتار و دلایل خود قرار می گیریم و دچار تشویق و نگرانی می شویم.

 

نمونه های از دلیل تراشی

-         دانشجویی که یم داند باید درس بخواند ولی میل شدیدی دارد  که به گردنش برود، چنین استدلال می کند که درس خواندن زیاد، برای چشمانش زیان بخش است. بعد از مدتی درس خواندن باید به گردش برود.

-         فردی که در عشق شکست می خورد دلیل می اورد که اصولاً زیاد تمایلی به ازدواج با طرف نداشته و یا اینکه زن و مرد را و مرد، زن را لایق همسری خود نمی داند.

-         کسی که سیگار می کشد و می داند که سیگار برای سلامتی او مضر است با این حال هم چنان به سیگار کشیدن ادامه می دهد و برای توجیه عمل به این دلایل متوسل می شود که چون از سیگار کشیدن لذت می برم بنابر این سیگار می کشم و اینکه سیگار نشانه تشخص است و یا می گوید آنقدرها هم خطرناک نیست.

استفاده افراطی از این دفاع، عقاید غلط و اوهام را که یکی از علایم جنون است توسعه می دهد. زیرا شخصی که در پس دیوار دفاعی دلایلی غیر حقیقی ، پنهان شود رفته رفته از درک حقایق ودلایل محسوس و منطقی که در مقابلش قرار دارند عاجز می ماند.(احمد وند، 1382)