نظریه یادگیری تولمن
يادگيري انتظاري
تولمن پيشرو نوع خاصي از روانشناسي رفتارگرايي است كه آن را روانشناسي انتظاري مينامند. وي رفتار را از لحاظ مولكولي ، يعني بر حسب جزئيات فيزيكي و فيزيولوژيكي آن توصيف نميكند بلكه به خصوصيات و چگونگي كلي آن ميپردازد. به عقيده او هر جزئي از رفتار را بايد بخش مربوطي از رفتار كلي دانست كه به سوي هدفي متوجه است.
تولمن آموختههاي حيوان را وسيلهاي براي رسيدن به هدف مشخصي، مبتني بر آزمايش و خطا تلقي ميكند. حيوان براي نيل به هدف به اكتشاف موقعيت محيطي ميپردازد. برخي از نخستين رفتارهايش با روش معيني انجام ميشود، اما قسمت اعظم رفتار او براساس تجربههاي قبلي رخ ميدهد در اين حالت حيوان در جستجوي هدفي است كه در رفتار او تاثير فراوان دارد.
تولمن اين پديده راانتظار هدف مينامد و نظريه يادگيري او به شرطي شدن انتظاري موسوم است. وي بيشتر آزمايشهاي خود را را دستگاه ماز مانندي انجام ميداد: در اين آزمايشها حيوان براي رسيدن به هدف يا پاداش مجبور بود راه خود را از ميان موانع گوناگوني كه در سر راه او قرار داشتند پيدا كند.
تولمن نخستين روانشناس رفتارگرايي است كه روش محرك پاسخ را در مورد كاربرد رفتار حيوانات براي توصيف رفتار آدمي بسيار محدود و ناكافي ميداند به نظر او اين روش به تفاوتهاي فردي توجهي ندارد و نميتواند پاسخگوي بسياري از جنبههاي جالب و پيچيده رفتار آدمي باشد. به اين جهت، پيشنهاد ميكند كه در رابطه محرك – پاسخ (
) عوامل اضافي ديگري گنجانده شود. وي عواملي را كه ميان محرك و پاسخ قرار ميگيرند تا رفتار خاصي را به وجود آورند متغيرهاي مداخلهگر مينامند. اين متغيرها كه از رفتار مشهود استنتاج ميشوند بايد براي توصيف رفتار مورد توجه قرار گيرند. به عقيده او متغيرهاي مداخلهگر علاوه بر محركهاي دروني و بروني، مانند انگيزش، موقعيتهاي يادگيري، تاريخ گذشته يا فرضيهها و وسايل نيل به هدف به عوامل ديگري مانند اشتها، نيازهاي بدني و رواني و مهارتهاي جنبشي و همه اموري كه در رفتار موجود زنده تاثير ميكند اطلاق ميشود.
در نظريه انتظاري تولمن سه عامل دخالت دارند و آنها را به صورت:
نمايش دادهاند.
• منظور از
وسيله يا موجب عمل آن است كه آن را برآورنده انتظار نيز ميتوان ناميد.
•
پاسخ يا عملي است كه به دنبال
پديد ميآيد.
•
نتيجهاي است كه از پاسخ حاصل ميشود و آن را انتظار هدف مينامند. در رابطه بالادكمه زنگ
، فشردن دكمه
و صداي زنگ
انتظار است. پس، به طور خلاصه اين سه عامل عبارتند از: وسيله، عمل و نتيجه عمل .
تولمن مانند پاولف روانشناسي است كه به اصل مجاورت اعتقاد دارد و پيوند ميان محركها را مهم ميداند. محرك جديدي را كه با محرك معناداري پيوند يافته است نشانه و محرك معنا دار راامر اعتباري ميخواند. حال آنكه پاولف در نظريه بازتابي خود صداي زنگ را محرك شرطي(غيرطبيعي) و غذا را محرك طبيعي (غيرشرطي) نام ميدهد. گاهي فرد پس از اينكه نشانه ظاهر شد فقط در انتظار امر اعتباري يا محرك معتبر است و گاهي هم پيش از آنكه امر اعتباري نمايان شود به فعاليتهايي ميپردازد.
تولمن اين حالت انتظار يا عمل را به مسير رفتار تعبير ميكند و طرح آن را چنين ترسيم مينمايد:
نشانه _________ مسير رفتار __________ امر اعتباري
اين روانشناس به علت توجه به رابطه ميان نشانه و امر اعتباري يكي از طرفداران نظريه پاولف به شمار ميآيد و برخلاف ثورندايك و گاتري كه رابطه ميان محرك و پاسخ را مهم ميدانند، وي پيوند ميان محركها را در ايجاد يادگيري و عادت اساس كار خود قرار ميدهد.
تولمن معتقد است كه براي آموختن نيازي به پاداش يا تقويت نيست. يادگيري هنگامي ايجاد ميشود كه امر اعتباري پس از نشانه ظاهر شود. در اين ميان چگونگي امر اعتباري مطرح نيست. يعني، به خوبي و بدي يا مطلوب و نامطلوب بودن آن كاري ندارد.
امر اعتباري ميتواند درد و رنج، ترس و اضطراب يا غذا باشد. همانطور كه در بالا بيان شد نظريه يادگيري تولمن به يادگيري انتظاري معروف است كه ميتوان آن را به صورت زير تعريف كرد:
هر وقت پس از نشانهاي (محرك شرطي) امر اعتباري (محرك اصلي يا غيرشرطي)
ظاهر شود يادگيرنده ميان اين محركها ارتباط برقرار ميكند و يادگيري ايجاد ميشود.
تولمن اين اصل را اساس يادگيري ميداند و معتقد است كه راه وصول به هدف بايد موفقيتآميز باشد وگرنه پاداش موجب يادگيري نميشود، بلكه انتظار حيوان را تثبيت ميكند و به احتمال تجديد رفتار ميافزايد. از اين راه جاذبه مثبتي ميان سايق نخستين و هدف مورد نظر برقرار ميشود. يعني، جاذبه مثبت، به تناسب هدف، نيروي انگيزش رفتار را افزايش ميدهد.
اگر نشانه يا محرك معيني همواره با محرك منفي همراه باشد بيشك تركيب اين رويدادها نيز آموخته ميشود. اعتقاد ثورندايك بر اين بود كه تنبيه پيوند ميان محرك و پاسخ را تضعيف مينمايد، اما تولمن عقيده دارد كه تنبيه موجب تقويت رابطه آنها ميشود. البته، منظور ثورندايك از رابطه با نظر تولمن تفاوت دارد و آن تغييري است كه در پاسخ ايجاد ميشود. يكي از موضوعهاي مهمي را كه تولمن برخلاف ثورندايك درباره يادگيري مورد بحث قرار ميدهد انتظار تنبيه است.
يادگيري نهايي
توجه تولمن در يادگيري به اصل رابطه محركها او را بر آن داشت كه ميان يادگيري و عمل تمايز قائل شود. يادگيري از لحاظ داشتن معلومات با يادگيري از نظر توانايي انجام عمل تفاوت دارد. همه افراد چيزهايي ميآموزند، يعني معلوماتي به دست ميآورند، اما هميشه اين معلومات را ابراز نميكنند، بلكه آنها را به گونهاي در ذهن خود انبار ميكنند و هنگام نياز به سراغ آنها ميروند. اين تمايز ميان داشتن معلومات و توانايي انجام دادن عمل موجب شد كه تولمن اصطلاح يادگيري نهاني را پيشنهاد نمايد. به اين سبب وي معتقد است كه هر كسي، بيآنكه تظاهر به دانستن كند، ميتواند معلوماتي داشته باشد و در موقع مقتضي معلومات خود را نشان دهد. پس دانايي و توانايي به صورت پنهاني نيز وجود دارد.
مسائل يادگيري
در زير خلاصهاي از چند برداشت تولمن درباره مسائل جاري يادگيري بيان ميشود:
• استعداد: تولمن اصولي را كه بازگو كننده استعداد و توانايي افراد ميباشند قبول دارد. در اين زمينه توجه او بيشتر به درجهبندي آنگونه مطالبي معطوف است كه مستلزم كمترين يا بيشترين ميزان هوشي براي يادگيري است. البته، پيشگويي درباره حيوانات و اينكه در حل مسائل چه رفتارهايي دارا ميباشند، ممكن است در مقايسه يك موجود زنده با ديگري مشكلات و محدوديتهايي به وجود آورد.
• تمرين: تمرين از آن رو كه سبب استحكام انتظار در رابطه
![]()
ميشود از نظر تولمن داراي ارزش و اهميت است. اما تمرين را نميتوان علت اصلي براي پاسخ درست دانست. يعني تكرار صرف، بيآنكه پيوستگي امر اعتباري با پاسخ منظور گردد، موجب برقراري رابطه نخواهد شد.
• ادراك: فرايندهاي شناختي اساس رفتار يادگيري كلي يا يكپارچه ميباشند. به اين جهت، تولمن به يادگيري و تفكر خلاق توجه خاصي دارد. آنگونه يادگيري را اساسي ميداند كه، بنا به مقتضيات محيط و موقعيت، سازش معقولي را فراهم آورد. به نظر او يادگيري نامعقول آن است كه موضوع يادگيري متناسب با توانايي و ظرفيت فرد نباشد، يا به صورتي انجام پذيرد كه نتايج عملي آن عايد يادگيرنده نگردد. در يادگيري موثر بينش نقش مهمي را به عهده دارد. اما بينش در يادگيري منحصر به انسان نيست. موشها و پستانداران ديگر نيز ميتوانند داراي بينش باشند.
• انتقال: موضوع انتقال كمتر مورد توجه افرادي است كه درباره جانوران آزمايش ميكنند. تا حدودي همه آزمايشهاي مربوط به تغيير پاداش، تغيير سايق، مكانآموزي و يادگيري نهاني آزمايشهايي هستند كه به نحوي با موضوع انتقال سر و كار دارند. مقصود از انتقال اين است كه جاندار آنچه در موقعيت خاصي آموخته است بتواند در موقعيت ديگري به كار برد. در همه نظريههاي شناختي فرض بر اين است كه انتقال در سطح وسيعي صورت ميگيرد، به شرط آنكه روابط اساسي موقعيت در معرض مشاهده يادگيرنده قرار گيرد.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .