قانون های ثورندایک
قانونهاي يادگيري ثورندايك
ثورندايك از همين موارد چهارگانه موفق به تنظيم قانونهاي يادگيري در نظريه وابستهگرائي ميشود كه شامل سه قانون اصلي و پنج قانون فرعي است. مهمترين قانون يادگيري او قانون گيرائي است كه براساس دريافت پاداش، وابسته به محرك و پاسخ تنظيم شده است. قانونهاي نظريه وابستهگرايي در حقيقت كوششي در راه علمي كردن شيوههاي يادگيري به شمار ميآيد. گرچه ثورندايك پژوهشهاي خود را به جانوران محدود نساخته است، اما نظريه محرك – پاسخ يا تقويتي او حاصل نخستين آزمايشهاي او با جانوران است. در نظريه يادگيري به شيوه محرك – پاسخ موارد زير داراي اهميت خاصي هستند.
•  يادگيري بايد امري فعال باشد. 
•  يادگيري پيوندي است كه ميان محرك و پاسخ برقرار ميشود.
قانونهاي اصلي ثورندايك
قانونگيرايي
اين قانون را كه غالباً اصل خوشايندي و ناخوشايند يا اصل لذت و الم نيز ناميدهاند، نمايانگر اين واقعيت است كه اگر پاسخ محركي خوشايند و رضايتبخش باشد رابطه محرك و پاسخ تقويت ميشود، اما اگر پاسخ ناخوشايند باشد رابطه آن سست و بياثر ميشود كه آن را خاموشي ناميدهاند. به نظر ثورندايك مهمترين قانون يادگيري همين قانون گيرايي است كه از نظر يادگيري متضمن موفقيت و نتايج ثمربخشي براي شاگردان است.
قانون تمرين
براساس اين قانون هر قدر محركي كه پاسخ رضايتبخشي به دنبال دارد بيشتر تكرار شود رابطه مرحك و پاسخ استوارتر و پايدارتر ميشود. اما اگر تمرين در كار نباشد اين رابطه سست ميشود و كمكم از بين ميرود. منظور ثورندايك از قانون تمرين اين است كه براي آموختن درس نبايد به يك بار تمرين اكتفا كرد. شاگرد هنگامي در آموختن يك درس يا مهارت تسلط پيدا ميكند كه داراي تمرين لازم و كافي باشد. تمرين موثر بايد با معنا و با هدف باشد كه ميتواند به صورت تكرار فردي يا گروهي انجام شود.
قانون آمادگي
اين قانون شامل آمادگي بدني يا رواني فرد براي آغاز هرگونه فعاليتي است. ثورندايك وضع و حالتي را كه به برقراري رابطه بين محرك و پاسخ كمك ميكند واحد هدايتي يا انتقالي مينامد. براي ايجاد چنين وضعي نورونها و سيناپسها دخالت دارند و به سبب ساختمان خاص دستگاه عصبي برخي از واحدهاي هدايتي براي فعاليت آمادگي بيشتري از خود نشان ميدهند.
به طور كلي شاگردي كه آمادگي دارد، آموختن يا فعاليتهاي مربوط به يادگيري برايش خوشايند و داراي نتايج تحصيلي موفقيتآميز و درخشان است. اما اگر آمادگي نداشته خستگي و بي ميلي بر او چيره ميشود و در آموختن هيچگونه پيشرفتي نخواهد داشت. زيرا شاگردي كه براي فعاليت آمادگي ندارد اگر مجبور به آموختن گردد، به اختمال زياد نارضائي و دلزدگي از كار موجب ناكامي تحصيلي او ميشود. البته آمادگي، هم به رشد طبيعي و هم به تجربه شاگردان، بستگي دارد.
قانونهاي فرعي
همانگونه كه پيش از اين بيان شد، ثورندايك به منظور تكميل قانونهاي اصلي يادگيري پنج قانون فرعي نيز پيشنهاد كرده است:
• قانون چندپاسخي
اين قانون را يادگيري از راه آزمايش و خطا نيز مينامند و هنگامي به كار برده ميشود كه به يك محرك چند پاسخ داده شود تا پاسخ رضايتبخش به دست آيد. چون هر عامل يا محركي همواره پاسخ يكساني به دنبال ندارد، به اين جهت شايسته است كه معلم در كلاس درس خود پاسخهاي مختلف را در برابر هر محرك يا عاملي مورد توجه قرار دهد. زيرا همين پاسخها ميتوانند راههاي موثرتر و بهتري را براي حل مسائل ارائه كنند، مانند انتخاب شغل يا تلاش در راه هدفهاي زندگي.
• قانون آمادگي رواني
اين قانون نمايانگر برداشت و شيوه رفتار در مورد فعاليتهاي مربوط به يادگيري است. بنابراين قانون، يادگيرنده ممكن است از نظر بدني براي آموختن يا انجام كاري آمادگي داشته باشد، اما از لحاظ رواني روحيه لازم را نداشته باشد كه البته يادگيري انجام نخواهد شد.
• قانون فعاليت برخهاي
اين قانون به پاسخي كه به بخشي يا جزئي از فعاليتي داده ميشود ارتباط پيدا ميكند نه به تمام آن. قانون فعاليت برخهاي از اين جهت در يادگيري كارساز و با صرفه است كه شاگرد در برابر يك فرمول، يك اصل يا يك قاعده همان واكنشي را نشان ميدهد كه در برابر همه وضعيت ميداد. به كاربردن نشانهها يا رموزي كه معرف يك موقعيت كلي هستند شايد رايجترين كاربرد عملي اين قانون به شمار آيد.
• قانون همگونگي يا قياس
در اين قانون وقتي فرد در برابر وضع و موقعيت تازهاي قرار ميگيرد، براي اينكه بتواند به آن وضعيت پاسخ شايستهاي بددهد از تجربههاي خود كمك ميگيرد كه البته پاسخ او مشابه پاسخهاي قبلي خواهد بود. به اين جهت، معلم وظيفه دارد فرصتهايي براي شاگردان فراهم آورد تا همگونگي و همساني بين موقعيتهاي جديد و قديم را بازشناسند.
• قانون انتقال تداعي
قانون انتقال تداعي در پديده شرطي شدن سهم مهمي را به عهده دارد. در اين قانون موجود زنده پاسخي را كه به وضعي يا محركي ميداد اكنون همان پاسخ را به وضع يا عاملي كه نسبت به ان حساسيت دارد يا همانند و نزديك به آن است ميدهد. اين همان انتقال بر اثر مجاورت و مشابهت است.
	  هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .