نظريه وابستهگرايي ثورندايك
در سال 1898 ثورندايك نتيجه پژوهشهاي خود را درباره رفتار حيوانات در كتابي به نام هوش حيواني منتشر ساخت. وي به خاطر پژوهشهاي تازه علمي و تجربي خود در حدود نيم قرن پيشرو روانشناسي تربيتي و يادگيري به شمار ميآمد.
ثورندايك بررسيهاي مهم خود را درباره يادگيري تا 1933 ميلادي انجام داد. وي برخلاف بسياري از روانشناسان عصر خود به مساله يادگيريف تفاوتهاي فردي در آموزش و پرورش علاقه فراوان نشان داد و براي نخستين بار سنگ زير بناي سنجش و پيشرفتهاي تحصيلي شاگردان را به روش علمي بنا نهاد. در واقع به وسيله ثورندايك بود كه شيوه كمي در راه پژوهشهاي آموزشي آغاز گرديد و هم او بود كه جايزه ممتاز انجمن روانشناسان آمريكا را دريافت داشت.
ثورندايك عقيده داشت كه رفتار مشهود معلول محركهاي دروني است تا بروني، به اين معنا كه محركهاي دروني موجب كششها يا سابقهايي ميشوند كه موجود زنده را به فعاليت وا ميدارند، اما به طور كلي در امر يادگيري عوامل بدني و رواني هر دو دخالت دارند و يادگيري فرايندي است كه اين دو مورد را به صورتهاي گوناگون به يكديگر ارتباط ميدهد. هرآنچه كه احساس يا ادراك ميشود عامل رواني و آنچه كه به صورت محرك يا پاسخ جلوه كند عامل بدني را تشكيل ميدهد. در يادگيري ممكن است عامل رواني با بدني، بدني با رواني، رواني با رواني، و بدني با بدني پيوند يا وابستگي پيدا كند.
به نظر ثورندايك يادگيري براساس حل مسائل استوار است و براي اينكه نظر خود را ثابت كند جعبه قفس مانندي آماده ساخت و گربه گرسنهاي را در درون آن جاي داد. يك در خروجي براي باز و بسته كردن جعبه فراهم نمود كه بر اثر فشار آوردن به ميله يك اهرم باز ميشود. براي انجام آزمايش مقداري غذا بيرون جعبه در ميدان ديد حيوان قرار ميدهد. به اين ترتيب مسالهاي براي گريه ايجاد ميكند تا ببيند حيوان چگونه ميتواند اين مشكل را حل كند، يعني در را باز كند و خود را به غذا برساند. ثورندايك مشاهده ميكند كه وقتي گربه را در جعبه ميگذارد حيوان با ناراحتي ميكوشد خود را از اين زندان خارج كند و براي اين منظور به هر طرف حمله ميكند و چنگ و دندان به كار ميبرد و ميخواهد از لاي ميلهها راهي به خارج پيدا كند. پس از تلاش فراوان ناگهان دست حيوان به اهرم بر ميخورد و در به طور اتفاقي باز ميگردد و از جعبه خارج ميشود.
ثورندايك در ادامه آزمايش خود گربه را دوباره در همان موقعيت پيشين قرار ميدهد و ملاحظه ميكند كه حيوان باز هم با تمام وجود براي خارج شدن به تكاپو ميپردازد تا اينكه سرانجام پس از چندين بار آزمايش و كوشش موفق ميشود از راه تماس با اهرم و تلاش و زمان كمتري در جعبه را باز كند و از قفس بيرون بپرد. ثورندايك اين آزمايش را چندين بار تكرار ميكند و زماني را كه حيوان براي خارج شدن از جعبه تلاش ميكند به دقت يادداشت مينمايد و از مجموع آزمايشهاي خود نتيجه ميگيرد كه موفقيت حيوان در باز كردن در جعبه حالت نوساني دارد. يعني هر بار كه در درون جعبه قرار ميگيرد دفعات تلاش و زمان لازم براي خروج از آن به طور منظم كاهش نمييابد، بلكه سرانجام پس از يك رشته كوششهايي پياپي از طول زمان براي خروج از جعبه كاسته ميشود. ثورندايك زمانهايي را كه از آزمايشهاي خود به ثانيه دست ميآورد، از چپ به راست، به ترتيب زير ميباشند.
10، 14، 10، 12، 15، 11، 22، 30، 20، 28، 15، 60، 90، 30، 160
7، 6، 6، 8، 10، 5، 8، 8،
به طوري كه ديده ميشود يادگيري حيوان به طور نامنظم پيشرفت كرده است. اگر زمانها و شمار آزمايشهاي انجام شده را به صورت نموداري رسم كنيم منحني به دست ميآيد.
ثورندايك از آزمايشهاي خود با گربه چنين نتيجه ميگيرد كه حيوان:
• كوركورانه و بيهدف رفتار ميكند.
• پيشرفت او در يادگيري به روش آزمايش و خطا انجام ميشود.
• به طور اتفاقي پاسخ درست را به دست ميآورد.
• يادگيري او بر اثر دريافت پاداش صورت ميگيرد.
بررسي و ارزشيابي نظريه وابستهگرايي
ثورندايك نخستين پژوهشگري است كه روانشناسي تداعيگرايي را به سبك علمي مورد مطالعه و تحقيق قرار داده است. چنانكه قبلاً اصول مربوط به اين نظريه را به اختصار شرح داديم، وي اصول مهم ياديگري را در سه قانون كلي آمادگي ، تمرين و گيرايي بيان نمود. ثورندايك در آغاز نظريه خود را آزمايش و خطا ناميد، اما بعداً كه تغييراتي در آنها پديد آورد از اهميت و اعتبار قانونهاي آمادگي تمرين كاسته شد و فقط قانونگيرايي باقي ماند كه آن هم به علت حذف عامل تنبيه به كلي تغيير شكل يافت. با اين همه هنوز ثورندايك را با سه قانون يادگيري آمادگي، تمرين و گيرايي ميشناسند. اما آنچه از او به جاي مانده است نقش پاداشها در يادگيري است. اگر پاداش بيدرنگ پس از پاسخ داده شود احتمال وقوع و تكرار آن را مجدداً در همان موقعيت و شرايط افزايش خواهد داد.
يكي از مواردي را كه ثورندايك در نظريه يادگيري خود همواره تاكيد كرده است پاسخ اتفاقي يا تصادفي است. يعني، يادگيري هنگامي حاصل ميشود كه پاسخهاي مختلف مورد بررسي و آزمايش قرار گيرند. برخي از اين پاسخها نتيجه موفقيتآميزي دارند و برخي ديگر ندارند. به جنبههاي ديگر پاسخ، مانند اينكه تا چه حدودي منطقي و مناسب ميباشند، توجهي نميشود. آنچه در آزمايشهاي ثورندايك براي يادگيرنده اهميت دارد موفقيتآميز بودن پاسخهاست و اين هم تصميمي است كه ديگري يا ديگران برايش اتخاذ ميكنند. براساس خواست و اراده آزمايشگر يا معلم و جامعه به پاسخي پاداش داده ميشود يا داده نميشود. به عبارت ديگر، موفقيت يا شكست را اين عوامل تعيين ميكنند.
شاگرد كوركورانه به روش آزمايش و خطا رفتار ميكند و سرانجام كاري را كه ديگران درست ميدانند انجام ميدهد. تاكيد ثورندايك درباره آموختن از راه «آزمايش و خطا و موفقيت اتفاقي» يادگيري را به صورت فرايندي مبهم و مكانيكي در ميآورد كه در آن جايي براي بينش ، ادراك و هوش باقي نميماند.