در مسیر زندگی، زمانی فرا می‌رسد که فرد بین کودکی و بزرگسالی قرار می‌گیرد. به این دوره از زندگی، نوجوانی گفته می‌شود؛ دوره‌ای که فرد دستخوش تحولی اساسی شده و این تحول او را برای زندگی آینده آماده می‌سازد. در این مرحله از زندگی، نوجوان با تغییرات عمده‌ای در جسم و روح و روان خویش مواجه می‌شود. او سردرگم است از آنچه هست و آنچه باید باشد. نه از مزایای کودکی بهره‌مند است و نه از امتیازات بزرگسالی.

گرچه این دوره، فرصت مناسبی را برای کسب مهارت‌ها و آماده شدن برای آینده در اختیار فرد می‌گذارد، اما در عین حال معمولا دوره‌ای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. در شرایطی که فرد در خانه والدین زندگی می‌کند و از حمایت مالی آنان برخوردار است، به دشواری می‌تواند به‌طور کامل احساس خودبسندگی کند.

آغاز نوجوانی معمولا از سن 12 سالگی است و تا آخرین سال‌های دهه دوم زندگی که رشد جسمانی کم و بیش کامل می‌شود، ادامه می‌یابد. واژه بلوغ به اولین مرحله نوجوانی گفته می‌شود، به‌طور دقیق‌تر زمانی که هورمون‌ها زیاد شده و تظاهرات آنها آغاز می‌شود.

با ازدیاد هورمون‌ها، تظاهر آن در دختران به شکل بزرگ شدن تخمدان‌ها و سینه‌ها و در پسرها با بزرگ شدن بیضه‌ها و درآوردن ریش و غیره بروز می‌کند. اوج رشد در پسرها حدودا سیزده سالگی و در دختران یازده سالگی می‌باشد، ولی در بعضی جوامع، در دختران از سن نه سالگی آثار بلوغ دیده می‌شود. با این وجود عده‌ای هم سن بلوغ را پایین‌تر از این می‌دانند. می‌توان گفت عواملی چون جنسیت، وراثت، منطقه جغرافیایی، ساختمان بدن، تغذیه و سلامت و غیره در شروع بلوغ مؤثرند.

سن بلوغ
(براى آغاز بلوغ طبیعى، سن معینى وجود ندارد و در محیط هاى مختلف، متفاوت است. عوامل متعددى از قبیل: عوامل محیطى، فرهنگى، موروثى و اجتماعى و تغذیه اى در پیدایش بلوغ مؤثر است، ولى ظهور آن در اكثر دختران حدود 11سالگى است.)7
ییكى از نویسندگان مى گوید: (از نظر پژوهش گران، اگرچه یك اتفاق نظر در مورد شروع و پایان سن بلوغ وجود ندارد، اما بیشتر محققین بر این عقیده اند كه سن شروع بلوغ طبیعى در دخترها 16ـ9سالگى و در پسرها 17ـ10سالگى است و در مجموع، اصطلاح بلوغ به دوره بین 18ـ12سالگى اطلاق مى گردد و سن متوسط بلوغ، بدون توجه به پسر یا دختر بودن، 11سالگى اطلاق مى گردد. ولى به طور مسلم دختران زودتر از پسران مرحله بلوغ زندگى خویش را آغاز مى كنند و زودتر نیز این مرحله را به پایان مى رسانند.)

بلوغ جنسی

در آغاز نوجوانی، اغلب افراد به دوره سریعی از رشد جسمانی گام می‌گذارند که با رشد تدریجی اندام‌های تناسلی و ویژگی‌های جنسی ثانوی، همراه است. این تغییرات طی یک دوره تقریبا دو ساله رخ می‌دهند و با بلوغ جنسی به اوج می‌رسند.

بلوغ جنسی در دختران

نشانه‌های مهم بلوغ در دختران افزایش طول قد، بزرگ شدن سینه و لگن خاصره، پیدایش موهای زهاری و سرانجام عادت ماهانه است. عادت ماهانه، پایان رشد سریع بدنی را اعلام می‌دارد. در واقع نخستین عادت همراه با تخمک‌گذاری نیست و مدتی طول می‌کشد تا بر اثر فعالیت تخمدان‌ها در دختران، هورمون استروژن افزایش یابد و میزان آن تا سه سال به‌تدریج رو به فزونی می‌رود، آنگاه ثابت می‌ماند. در این هنگام دختر نوجوان قادر به تولید مثل می‌شود. دامنه سنی رسیدن به سن بلوغ جنسی بسیار گسترده است. برخی از دختران در سن پایین‌تری، حتی در 11 سالگی و برخی در سنین بالاتری، حتی در 17 سالگی برای اولین بار قاعده می‌شوند. متوسط سن آغاز قاعدگی در دختران 12 سال و نه ماهگی است.

بلوغ جنسی در پسران

با اینکه رشد سلول بیضه‌ای و شروع ترشح هورمون مردانه زودتر آغاز می‌شود، اولین علامت بیرونی بلوغ در پسران معمولا رشد بیضه‌ها و کیسه بیضه است که تقریبا در دوازده‌ونیم سالگی شروع می‌شود. در ضمن ممکن است رشد موی زهاری هم دیده شود. تقریبا یکسال بعد تسریع رشد آلت جنسی مردانه با شروع جهش نموی در قد همراه می‌شود. موی زیربغل و صورت ظاهر شده و صدا به‌تدریج بم می‌شود. یکی از تحولات مهم بلوغ در پسران، نمایان شدن نطفه‌های زنده در ادرار آنهاست. در ابتدا هنوز قابلیت بارور کردن وجود ندارد، به‌تدریج با رسیدن به پایان بلوغ، تولید اسپرم به حدی می‌رسد که قابلیت بارور کردن پیدا می‌کند. در پسران نیز سن بلوغ جنسی گستره وسیعی دارد، اما پسرها به‌طور متوسط دو سال دیرتر از دختران به جهش نموی و بلوغ می‌رسند.

تقدم بلوغ شرعى دختران بر پسران
این سؤال همواره در ذهن دختران مطرح است كه چرا زودتر از پسران، مكلف مى شوند و بالغ شرعى محسوب مى گردند؟
در پاسخ باید گفت: اولاً، بلوغ شرعى براساس بلوغ طبیعى است. در همه مناطق جهان با در نظر گرفتن شرایط طبیعى و اجتماعى، دختران زودتر به بلوغ طبیعى مى رسند و فعالیت غدد جنسى در آنان قبل از پسران آغاز مى گردد. بنابراین تقدم بلوغ شرعى دختران بر پسران براساس صلاحیت طبیعى و به معناى هم آهنگى قوانین تشریع با مقررات تكوین است.
بیدار شدن غریزه جنسى در دختران زمینه مساعدى براى آلوده شدن به گناه و ناپاكى است و خداوند حكیم براى پیش گیرى از مفاسد، آنان را قبل از پسران به وسیله مقررات دینى كنترل مى كند.
ثانیاً، اندیشه و عقل دختران زودتر از پسران شكفته مى شود و دلیلش آن است كه دختران قبل از پسران زبان مى گشایند و زودتر از آنان آغاز سخن مى كنند و با توجه به رابطه غیر قابل انكارى كه بین اندیشه و سخن گفتن وجود دارد، این نتیجه به دست مى آید كه دستگاه فكر دختران زودتر از پسران به كار مى افتد.
شكوفا شدن عقل و هوش در دختران باعث شده است قانون گذار آنان را قبل از پسران مكلف كند تا از طریق عمل به تكالیف الهى به رشد معنوى نایل گردند و از طرف دیگر در جامعه از استقلال قانونى و حقوق اجتماعى برخوردار شوند.

بلوغ زودرس و بلوغ دیررس

گرچه دخترها به‌طور متوسط زودتر از پسرها بالغ می‌شوند، اما در این زمینه به تفاوت‌های فردی زیادی برمی‌خوریم. بعضی از دخترها دیرتر از بعضی پسرها به بلوغ می‌رسند. از آنجا که نیرو و توانایی بدنی نقش مهمی در کنش متقابل کودک با همسالانش دارد، پسرهای دیررس از لحاظ سازگاری با دشواری‌های خاصی روبرو می‌شوند. این پسرها در دوره‌ای از زندگی که نسبت به همکلاسی‌های خود کوتاه‌تر و کم بنیه‌تر هستند، تمرین کافی در مهارت‌های ورزشی نمی‌بینند و بنابراین ممکن است هرگز از این نظر نتوانند با پسران زودرسی که معمولا در فعالیت‌های ورزشی پیشگامند، رقابت کنند.

پژوهش‌ها حاکی از آن است که پسرهای دیررس در میان همکلاسی‌های خود از محبوبیت کمتری برخوردارند، خودپنداره ضعیفی دارند و به رفتارهای توجه‌طلبانه ناپخته‌ای دست می‌زنند. این پسرها احساس می‌کنند که همسالانشان آنها را طرد می‌کنند و آنها را زیر سلطه خود می‌گیرند. از سوی دیگر، پسرهای زودرس از اتکاء به نفس و استقلال بیشتری برخوردارند. برخی از تفاوت‌های شخصیتی بین پسران زودرس و دیررس در دوره بزرگسالی نیز، پس از ناپدید شدن تفاوت‌های بدنی، همچنان پابرجا می‌مانند. در مورد دختران، تأثیر سرعت رشد بر شخصیت چندان چشمگیر نیست. از آنجا که دختران زودرس در سال‌های آخر دبستان، رشد بیشتری نسبت به همکلاسی‌های خود دارند، ممکن است با مشکلاتی روبرو شوند. اما این دختران در دوره راهنمایی معمولا میان همکلاسی‌های خود از اعتبار بیشتری برخوردار می‌شوند و در فعالیت‌های مدرسه نقش رهبری را به عهده می‌گیرند. در این مرحله، دختران دیررس نیز مانند پسران دیررس ممکن است خودپنداره نابسنده‌ای داشته باشند و روابط آنها با والدین و همسالانشان رضایت‌بخش نباشد.

بلوغ زودرس، پدیده اى فیزیولوژیك است كه در هر جنس پسر و دختر دیده مى شود. همان گونه كه از نام آن برمى آید، در این حالت فرد زودتر از هم سالان خود علائم و آثار بلوغ را ظاهر مى سازد.
بلوغ دیررس نیز در هر دو جنس پسر و دختر دیده مى شود و شیوع آن در پسرها بیش از دختران است. به طور كلى مى توان اظهار داشت هرگاه تا سن 17سالگى آثار و نشانه هاى بلوغ در فرد ظاهر نشود، وى دچار بلوغ دیررس شده است.
علل مختلفى در تسریع یا تأخیر بلوغ مطرح شده است. یكى از صاحب نظران مى گوید: نژاد، تغذیه و عوامل فیزیكى و روانى موجود در محیط زندگى، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشح هورمون هاى مربوطه اثر مى گذارد; مثلاً ویتامین E را از جمله عوامل تغذیه اى مؤثر به شمار مى روند. وضع نامساعد اخلاقى در اجتماعات بى بند و بار نیز باعث بلوغ زودرس در آن جوامع مى شود.
درباره اثر آب و هوا در بلوغ، برخى نظر مخالف دارند و مى گویند: بلوغ بیش از آن كه به آب و هوا بستگى داشته باشد، به طرز تغذیه و بهداشت و شرایط اجتماعى وابسته است. معمولاً آب و هواى معتدل بیش از هواى گرمسیر و سردسیر بلوغ را تسریع مى كند.
هر كدام از بلوغ زودرس و دیررس، عوارضى بر فرد بالغ دارد، كه مى توان به احساس حقارت در بلوغ دیررس و اضطراب و نگرانى در بلوغ زودرس اشاره كرد، ولى در حال حاضر این معضل را از طریق تجویز دارو و روان درمانى، كنترل و از عوارض آن جلوگیرى مى كنند. بنابراین كسانى كه به بلوغ زودرس یا بلوغ دیررس مبتلا هستند، نباید از این وضعیت نگران باشند.
البته در زودرسى بلوغ، بالغ باید به وظیفه شرعى خود عمل كند; مثلاً پسرى كه قبل از پانزده سالگى بالغ شده است، باید نماز و روزه و تكالیف دینى را انجام دهد و منتظر فرارسیدن سن مقرّر نباشد.

رشد اجتماعی

در ابتدای نوجوانی، دسته‌ها یا گروه‌های همسالان اهمیت زیادی پیدا می‌کنند. نوجوان می‌کوشد گروه همسالان، او را بپذیرد و خود نقش‌هایی را در گروه می‌پذیرد. گرچه به نظر مساعد و تأیید بزرگسالان نیاز فراوان دارد، اما بیشتر وقت خود را با دوستان و همسالان می‌گذراند و اندیشه‌ها و قوانین آنها را به معیارهای والدین و بزرگسالان دیگر ترجیح می‌دهد.

چگونگی تعامل گروه دوستان و همسالان با نوجوان نقش بزرگی در زندگی او دارد. در این گروه‌هاست که فرد ایفای نقش‌های اجتماعی را که والدین و سایر بزرگسالان نمی‌توانستند شرایط عملی یادگیری آن را فراهم کنند، می‌آموزد. او یاد می‌گیرد که چگونه خود را با شخصیت‌های مختلف اطراف خویش سازگار کند و راه و رسم دفاع از خود و مبارزه برای کسب و حفظ حقوق خویش در اجتماع را فرامی‌گیرد. روابط دوستانه باعث ایجاد انتظار حمایت، تشویق و ترغیب و بازخورد گرفتن از دیگران می‌شود و این امر به نوبه خود احساس کامل بودن و جذاب بودن و ارزشمند بودن را در فرد ایجاد می‌کند. این دوستی‌ها باعث می‌شود که فرد اطلاعات و انگیزش‌های جالبی از دیگران به دست آورد، به هیجانات خود پاسخ دهد و سرگرمی مناسبی برای خود داشته باشد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که روابط مثبت نوجوانان با دوستان و همسالانشان باعث سازگاری اجتماعی مثبت می‌شود.

بلوغ هیجانی

بحران‌ها و هیجانات دوران بلوغ ناشی از ارگانیسم جسمی و درونی است که همراه با عواملی چون ذوق، علایق، نگرش، احساس و همچنین ارتباط با همسالان، موجب بروز مشکلات جدیدی می‌شود که والدین و مربیان به دلیل عدم شناخت کافی از نوجوان، به آن بحران یا عدم سازگاری می‌گویند. در حالی که بحران با هیجان تفاوت زیادی دارد؛ هیجان ناشی از واکنش خوب و مثبت است نه عدم سازگاری. تعارض‌های ناشی از اختلاف سلیقه‌ها و تفاوت برداشت‌ها بین نوجوان و دیگران، موجب بروز خشم و عصیانگری نوجوان بی‌تجربه می‌شود. حتی بعضی از نوجوانانی که به والدینشان علاقه دارند غالبا با سوءظن، بی‌اعتمادی، خشم  و برافروختگی واکنش نشان می‌دهند و با توقع زیاد و افسردگی‌خاطر شکایت دارند که بزرگترها آنها را درک نمی‌کنند و با آنان رفتار منصفانه‌ای ندارند. این دسته از نوجوانان بسیار حساس و زودرنج‌اند. به همین دلیل هنگام خشم و ترس و عشق و دلدادگی تسلط خود را از دست می‌دهند و به اصطلاح خود را می‌بازند. در خانواده‌هایی که آماده‌تر و گرم‌تر هستند، اثری از خشونت و بحران نیست.

بلوغ ذهنی

در این مرحله، رشد مغز و دستگاه عصبی به میزان رشد بزرگسالان نزدیک می‌شود. اما نوجوانان به سبب کمبود تجربه‌های لازم هنوز نمی‌توانند به حل مسایل بزرگسالان توفیق یابند و همانند آنان پاسخ دهند. پیاژه می‌گوید در مرحله عملیات صوری که معمولا در سن 11 سالگی آغاز می‌شود، برخی از توانایی‌های مهم در تفکر نوجوانان پدیدار می‌شود که در سنین قبل وجود نداشت. اساسی‌ترین این توانایی‌ها تأکید بر تفکر مبتنی بر احتمالات است، یعنی تغییر در تفکر از "آنچه هست" به "آنچه ممکن است باشد". تغییر جهت تفکر در شیوه برخورد نوجوان با مسائلی که پیش‌رویش قرار می‌گیرد، انعکاس می‌یابد. نوجوان قادر به بررسی یک مسأله از طریق تصور تمام روابط ممکن در میان یک مجموعه از اطلاعات است. پیاژه می‌گوید، آگاهی نوجوانان از احتمالات است که آنان را قادر می‌سازد ذهنیات خود را از واقعیت تشخیص دهند. به‌تدریج که سن نوجوان بالا می‌رود، او خود را نظاره‌گر شکل‌گیری و ایجاد افکار خویش می‌بیند. شکل‌گیری هویت او نیز، همراه با تغییر و اصلاح در اندیشه‌هایش، سرعت بیشتری می‌گیرد و درباره کلی‌ترین مفاهیم مانند خدا و جهان هستی نیز قضاوت‌های تازه‌ای به دست می‌آورد. علاوه بر آنچه پیاژه در مورد خصوصیات و تغییرات تفکر در دوره نوجوانی مطرح کرده است، توانایی‌های فراشناختی نیز در این دوره در ذهن نوجوان رشد می‌کند. آگاهی از تمایز بین دریافت ساده یک چیز و نگهداری آن در حافظه، آگاهی یافتن از ظرفیت‌ها و محدودیت‌های حافظه خود و استفاده کردن از فنون پیچیده‌تر برای کمک به یادآوردن مطالب از جمله دانش و آگاهی‌های جدید نوجوان درباره فعالیت‌های شناختی است که کارآیی ذهن او را بالا خواهد برد. همچنین، توانایی‌های ذهنی نوجوان به حدی می‌رسد که استفاده از راهبردهای کارآمدتر در حل مسأله و برخورد با تکالیف گوناگون را برایش امکان‌پذیر می‌سازد.