نظریه فضای قابل دفاع اسکار نیومن
اسکار نیومن ( Oscar Newman ) متولد ۱۹۳۵ و متوفای ۲۰۰۴ ، معمار و برنامهریز شهری آمریکایی متولد کانادا بود که به خاطر کارهایش در جرمشناسی، به ویژه توسعه نظریه فضای قابل دفاع، مشهور شد.
پيشگيري وضعي
اولين كسي كه به رابطه ميان جرم و محيط فيزيكي اشاره كرد « وود » بود. وي معتقد بود كه پيشرفت در امر ساختمان سازي منجر بهايجاد موانع و محدوديتهايي در روابط ساكنين ميگردد. نظريات وود، اسكارنيومن را به مطرح نمودن نظرية « فضاي قابلدفاع » ترغيب نمود.
نيومن معتقد بود كه تغييرات حاصله در شكل و نقشة محيط، قادر است گرايشها و نگرشهاي پنهان ساكنان آپارتمانها را در حفظحريم شان آشكار ساخته و آنها را به در پيش گرفتن رفتارهاي مناسبي، براي مراقبت از حقوق و اموالشان وادارد. اين قبيل رفتارها، بهمرور زمان و در اثر تكرار، به صورت جزئي از فعاليتها و عادات روزمره آنان در ميآيند و ميتوانند به عنوان عامل مهمي در برابررفتارهاي ضد اجتماعي عمل كنند. (روز بنام ۱۳۷۹: ۴۸)
نظریه فضای قابل دفاع اسکار نیومن
مهمترین نظریه جرمشناسی مرتبط با اسکار نیومن، نظریه فضای قابل دفاع اوست. این نظریه که در اوایل دهه 1970 توسعه یافت، فرض میکند که طراحی فیزیکی محیطهای شهری میتواند با تأثیرگذاری بر توانایی ساکنان در کنترل و بررسی محیط اطراف خود و همچنین فرصتهای درک شده برای مجرمان، به طور قابل توجهی بر میزان جرم تأثیر بگذارد.
این نظریه که در کتاب سال ۱۹۷۲ او با عنوان «فضای قابل دفاع: پیشگیری از جرم از طریق طراحی شهری» معرفی شد، استدلال میکند که طراحی فیزیکی محیطهای مسکونی میتواند با تأثیرگذاری بر توانایی ساکنان در کنترل و بررسی محیط اطراف خود، بر میزان جرم تأثیر بگذارد.
در اینجا به تفصیل عناصر کلیدی نظریه فضای قابل دفاع نیومن آمده است:
ایده اصلی: نیومن استدلال کرد که جرم صرفاً محصول عوامل اجتماعی نیست، بلکه تحت تأثیر محیط فیزیکی نیز قرار دارد. با طراحی مناطق مسکونی به شیوههایی که حس مالکیت را تقویت میکند و مشاهده و کنترل فضاهای عمومی را برای ساکنان آسانتر میکند، میتوان جرم را کاهش داد.
چهار عنصر کلیدی فضای قابل دفاع:
1- قلمروگرایی: تقویت حس مالکیت در میان ساکنان بر محیط زندگی خود. این به حس مالکیت و سرمایهگذاری روانی اشاره دارد که ساکنان نسبت به محیط زندگی خود احساس میکنند. وقتی مردم احساس مالکیت میکنند، احتمال بیشتری دارد که از فضای خود در برابر مزاحمان مراقبت و از آن دفاع کنند. ویژگیهای طراحی که میتوانند قلمروگرایی را افزایش دهند عبارتند از:
- مرزهای مشخص ملک (حصارها، محوطهسازی).
- ورودیهای شخصیسازیشده.
- خوشههای کوچک و مشخص واحدهای مسکونی.
2- نظارت طبیعی: طراحی فضاها برای به حداکثر رساندن دید، به ساکنان اجازه میدهد تا به راحتی مناطق عمومی را مشاهده کنند. این شامل طراحی محیط برای به حداکثر رساندن دید است که به ساکنان اجازه میدهد به راحتی مناطق عمومی و هرگونه فعالیت مشکوک را مشاهده کنند. ویژگیهایی که نظارت طبیعی را ارتقا میدهند عبارتند از:
- پنجرههایی که مشرف به خیابانها و مناطق مشترک هستند.
- مسیرها و فضاهای عمومی با نور مناسب.
- قرار دادن مناطق مشترک در نقاط قابل مشاهده.
- به حداقل رساندن نقاط کور و مناطق خلوت.
3- تصویر و محیط: ایجاد محیطی با نگهداری خوب و از نظر زیباییشناختی دلپذیر که نشاندهنده مراقبت و کنترل است. این به ظاهر و شخصیت کلی یک منطقه مسکونی اشاره دارد. یک محیط خوب نگهداری شده و از نظر زیباییشناختی دلپذیر میتواند حس مراقبت و کنترل را منتقل کند و مجرمان بالقوهای را که ممکن است چنین مناطقی را به عنوان مناطقی که به طور فعال تحت نظر و مراقبت هستند، تلقی کنند، بازدارد. برعکس، نشانههای غفلت و بینظمی میتواند نشاندهنده فقدان کنترل اجتماعی باشد و جرم را جذب کند.
4- کنترل دسترسی: محدود کردن فیزیکی ورود غیرمجاز به مناطق مسکونی. این شامل محدود کردن فیزیکی دسترسی به مناطق مسکونی و تمایز بین فضاهای عمومی و خصوصی است. این امر میتواند از طریق موارد زیر محقق شود:
- ورودیها و خروجیهای مشخص.
- اجتماعات دارای دروازه یا نقاط ورودی کنترلشده.
- طرحبندی خیابانها که عبور و مرور را محدود میکنند.
تحقیقات و یافتههای نیومن:
تحقیقات اولیه نیومن بر پروژههای مسکن عمومی در شهر نیویورک متمرکز بود. او مشاهده کرد که ساختمانهای بلند مرتبه با فضاهای عمومی ناشناس، مانند راهروهای طولانی و راهپلههای کمنور، در مقایسه با ساختمانهای کوتاه مرتبه که ساکنان حس مالکیت بیشتری دارند و میتوانند به راحتی مناطق اطراف را مشاهده کنند، نرخ جرم بالاتری دارند.
تحقیقات نیومن نرخ جرم و جنایت را در پروژههای مختلف مسکونی مقایسه کرد، به ویژه اینکه نرخ جرم و جنایت در ساختمانهای بلند مرتبه با فضاهای عمومی ناشناس در مقایسه با ساختمانهای کوتاه مرتبه که ساکنان حس مالکیت و قابلیتهای نظارتی بیشتری داشتند، بالاتر بود.
تأثیر و میراث:
نظریه فضای قابل دفاع اسکار نیومن در جرمشناسی و برنامهریزی شهری بسیار تأثیرگذار بوده است. این نظریه زمینه را برای مفهوم گستردهتر پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی (CPTED) فراهم کرد، که اصول نیومن را گسترش میدهد و سایر استراتژیهای طراحی و مدیریت را برای کاهش جرم و ترس از جرم در بر میگیرد.
ایدههای اسکار نیومن همچنان در بحثهای معاصر در مورد پیشگیری از جرم و طراحی شهری تأثیرگذار است. کار او رابطه مهم بین محیط فیزیکی و رفتار اجتماعی را برجسته کرد و نشان داد که چگونه طراحی متفکرانه میتواند جوامع را توانمند سازد و ایمنی را افزایش دهد. به طور خلاصه، اسکار نیومن چهرهای برجسته بود که معماری، برنامهریزی شهری و جرمشناسی را به هم پیوند داد. نظریه فضای قابل دفاع او چارچوبی پیشگامانه برای درک و پرداختن به جرم از طریق طراحی محیطی ارائه داد و تأثیر ماندگاری بر نحوه تفکر و برنامهریزی ما در مورد شهرها و جوامع مان گذاشت.
تأثیر بر جرمشناسی و برنامهریزی شهری: کار او به سنگ بنای جرمشناسی محیطی تبدیل شد و به طور قابل توجهی بر توسعه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی (CPTED) تأثیر گذاشت. استراتژیهای CPTED اصول فضای قابل دفاع را در برنامهریزی شهری و طراحی ساختمان برای کاهش جرم و ترس از جرم گنجاندهاند.
کاربرد در پروژههای مسکن: نظریههای نیومن منجر به تغییراتی در طراحی مسکن عمومی شد و بر طرحهای کوچکتر و جامعهمحورتر با مرزهای مشخص و فرصتهایی برای نظارت طبیعی تأکید داشت.
انتقادات:
نظریه نیومن اگرچه تأثیرگذار است، اما با انتقاداتی نیز روبرو شده است. برخی معتقدند که این امر میتواند منجر به جداسازی اجتماعی شود و ممکن است در پرداختن به علل ریشهای جرم، مانند فقر و نابرابری، چندان مؤثر نباشد. علاوه بر این، اجرای اصول فضای قابل دفاع گاهی اوقات میتواند منجر به افزایش نظارت و کاهش تعامل اجتماعی شود.
در نتیجه، نظریه فضای قابل دفاع اسکار نیومن سهم قابل توجهی در جرمشناسی دارد و بر نقش حیاتی طراحی محیطی در پیشگیری از جرم با تقویت قلمروگرایی، نظارت طبیعی، تصویر مثبت و کنترل دسترسی مؤثر تأکید میکند. کار او همچنان بر برنامهریزی شهری و استراتژیهای پیشگیری از جرم در سراسر جهان تأثیر میگذارد.