آرون آنتونوفسکی ( Aaron Antonovsky ) ، جامعه‌شناس یهودی و استاد دانشگاه آمریکایی-اسرائیلی، که در 19 دسامبر 1923 متولد و در 7 ژوئیه 1994 درگذشت، تحقیقات خود را بر ارتباط میان استرس، سلامت و رفاه، با تمرکز بر مفهوم سلامت‌محوری (Salutogenesis)، متمرکز کرده بود.

آنتونوفسکی در سال 1923 در ایالات متحده به دنیا آمد. پس از دریافت مدرک دکترا از دانشگاه ییل، در سال 1960 به اسرائیل مهاجرت کرد. او مدتی در اورشلیم فعالیت خود را در مؤسسه تحقیقات اجتماعی کاربردی اسرائیل و همچنین گروه جامعه‌شناسی پزشکی دانشگاه عبری اورشلیم ادامه داد. در این بازه، تمرکز اصلی آثار اولیه او بر بررسی تفاوت‌های طبقاتی اجتماعی در زمینه بیماری‌ها و نرخ مرگ‌ومیر بود.

در سال 1972، او در تأسیس دانشکده پزشکی دانشگاه بن گوریون نقب نقش داشت و کرسی کونین-لوننفلد را در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی بر عهده گرفت. آنتونووسکی در طول دو دهه فعالیت خود در این بخش، نظریه‌ای درباره سلامت و بیماری توسعه داد که آن را "سلامت‌محور" نامید. این مدل در کتاب او در سال 1979 با عنوان «سلامت، استرس و مقابله» معرفی شد و در سال 1987 با انتشار اثر دیگری به نام «کشف راز سلامتی» بیشتر شرح داده شد.

یکی از مفاهیم اساسی در نظریه آنتونوفسکی به این مسئله اشاره دارد که چگونه برخی گرایش‌های شخصیتی می‌توانند به تقویت انعطاف‌پذیری افراد در برابر عوامل استرس‌زای روزمره کمک کنند. آنتونوفسکی این ویژگی‌ها را به گونه‌ای شناسایی کرد که، به باور او، افراد را قادر می‌سازد تا از طریق ایجاد «احساس انسجام» در مورد زندگی و چالش‌هایش، بهتر با آن روبه‌رو شده و سلامت خود را حفظ کنند. هلن آنتونوفسکی (همسر او) در سال 1987 ابزاری به نام "پرسشنامه جهت‌گیری به زندگی" طراحی کرد تا این مفهوم را اندازه‌گیری کند. پژوهش‌های اخیر در حوزه روان-ایمونولوژی نیز از ارتباط میان احساسات و سلامت که نظریه آنتونوفسکی بر آن تأکید دارد، پشتیبانی کرده‌اند.

پیشگامان روانشناسی سلامت از جمله آرون آنتونوفسکی، مارتین سیلیگمن، کارول ریف، شلدون کوهن و ریچارد رایان با نظریه‌ها و پژوهش‌های ارزشمند خود نقشی مهم در توسعه این حوزه در سطح جهانی ایفا کرده‌اند. این اندیشمندان می‌توانند نه تنها در عرصه بین‌المللی بلکه برای جامعه ایرانی نیز الهام‌بخش بوده و به‌عنوان راهنمایی مؤثر مورد توجه قرار گیرند.

پژوهش های روانشناسی سلامت

بارقههای شکلگیری مفهوم حس انسجام به دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد. این مفهوم توسط آرون آنتونووسکی، جامعهشناسی که مشغول تحلیل دادههای حاصل از پژوهشی درباره سازگاری زنان با یائسگی بود، مطرح شد. در این پژوهش، گروهی از زنان بازمانده از اردوگاه‌های جنگ با یک گروه کنترل مقایسه شدند. آنتونووسکی مشاهده کرد که برخی از زنان گروه کنترل و همچنین تعدادی از بازماندگان اردوگاههای نازی از سلامت عاطفی بسیار خوبی برخوردار بودند. این یافته درباره سلامت جسمانی آنان نیز تأیید شد. آنتونووسکی بهجای تمرکز روی درصدهای آماری، تمام توجه خود را به این نکته معطوف کرد که ۲۹ درصد از بازماندگان اردوگاه، با وجود تجربه سختی‌های فراوان، همچنان در وضعیت سلامت قابل قبولی قرار داشتند. همچنین، مادسن و همکاران در سال ۲۰۰۵ نشان دادند که تنشهای وارده به فرد نمیتوانند به‌طور مطمئن پیش‌بینی‌کننده بروز اختلالات روانشناختی باشند. آنتونووسکی نوشته است که هرگز نمیتوان با اطمینان گفت همه افراد تحت استرس بیمار خواهند شد، حتی کسانی که استرس شدیدی را تجربه کرده‌اند. او در جای دیگری نیز به این موضوع اشاره می‌کند.

یک موقعیت استرس‌زا می‌تواند تأثیری آسیب‌زا بر فرد داشته باشد. در دیدگاه آنتونوسکی، سلامت بر پایه عواملی استوار است که توانایی فرد برای مقابله و پاسخ‌دهی به استرس را تعیین می‌کنند. این عوامل، مبنای طراحی پرسش‌های آزمون حس انسجام قرار گرفته‌اند. به اعتقاد آنتونوسکی، نیروی حاصل از حس انسجام دارای پیامدهای فیزیولوژیکی است که از طریق همین فرآیندها بر سلامت فرد تأثیر می‌گذارد. وی تأکید کرده است که بین حس انسجام، که توسط او مفهوم‌سازی شده، و سلامت جسمانی، یک رابطه علی مستقیم وجود دارد (نیل کرافورد و روت، 2004).

این نوع نگرش به عنوان جهت‌گیری سلامت‌محور شناخته می‌شود، که تلاش دارد درک کند چرا انسان‌ها در مسیری از طیفی که به سمت سلامت پیش می‌رود یا در جهت مخالف آن قرار می‌گیرند. این دیدگاه در تقابل با رویکرد آسیب‌شناختی قرار دارد، که در آن حرکت به سوی بیماری مورد بررسی قرار می‌گیرد و عوامل مختلفی از استرس‌های زندگی گرفته تا مسائل میکروبیولوژیکی و طبقات اجتماعی-فرهنگی را شامل می‌شود. آنتونوسکی بر این باور است که بین سلامت جسمی و عوامل علی یک ارتباط مستقیم وجود دارد (مادسن و همکاران، ۲۰۰۵).

در اواخر سال ۱۹۷۹، آرون آنتونوسکی، جامعه‌شناس پزشکی، با این دیدگاه که محیط انسانی می‌تواند منبع آسیب یا فشار باشد، مفهوم سلامتی‌زا (ریشه‌های سلامتی) را مطرح کرد تا به چنین پرسش‌هایی پاسخی ارائه دهد. این اصطلاح به معنای شکست‌ناپذیری، بهزیستی و شادکامی در سلامت تعبیر می‌شود. آنتونوسکی در جستجوی یک چارچوب نظری بود که ویژگی‌های مشترک منابع مقاومت عمومی را مشخص کند و توضیح دهد چگونه این منابع موجب تسهیل در مقابله با عوامل تنش‌زا و ارتقای سلامت می‌شوند. در نهایت، او به این نتیجه رسید که ساختاری که تمام این منابع مشترکاً در آن نقش دارند، به‌عنوان دیدگاه یا جهت‌گیری فرد نسبت به زندگی شناخته می‌شود؛ مفهومی که آنتونوسکی آن را حس انسجام نامید.

رویکرد سلامت زا

اعتقاد آنتونوفسکی به قابلیت های آدمی برای سلامت ، مولد بون و کمال ، موجب شد که او رویکرد سلامت زا ( salutogenic ) [ تحقیق در مورد اینکه چه چیزی سلامت را افزایش می دهد ] را به جای رویکرد بیماری زا ( pathogenic ) که تمرکز اصلی آن بر عوامل بیماری زا و درمان بیماری ها بود ، برگزیند ( گریفیس ، 2009 ). به عبارتی دیگر آنتونوفسکی به جای جستجوی مکانیسم های زیربنایی بیماری سعی کرد اساس سلامتی را مشخص کند . این مدل بر این فرض استوار است که مشکلات و استرس ، عناصر غیر قابل تفکیک وجود بشر هستند .

آرون آنتونوفسکی (1987، 1979) اظهار داشت که مفاهیم سلامت و بیماری ، درد نقطه انتهایی طیفی قرار دارند و هم چنین اظهار می دارد که تاکنون توجه خود را بیشتر از این که مردم چگونه سالم می مانند، بر دلایلی که آنان را بیمار می کندمعطوف ساخته ایم .

فلنسبورگ و همکارانش بر این باورند که مفهوم حس انسجام در سالهای اخیر به درک بهتر ما از عناصر اجتماعی موثر بر سلامت و بیماری کمک کرده است. مفهوم حس انسجام در سالهای اخیر توجه فزاینده ای را به عنوان یک مدل سلامتی زا به خود جلب کرده است. از این مدل به عنوان (salutogenesis) یاد می شود که متشکل از یک واژه ی لاتین (salus) به معنای سلامتی و یک واژه ی یونانی ( genesis ) به معنای منبع و سر چشمه می باشد.

حس انسجام ممکن است به عنوان بخشی از تاب آوری و پایه نظریه سلامتی در نظر گرفته شود .

حس انسجام سازه اصلی و اساسی در رویکرد سلامت زایی است ، به یک جهت گیری کلی اشاره می کند که در آن فرد دارای یک احساس اعتماد فراگیر و باثبات اما پویا در مورد محرک های محیط درونی و بیرونی می باشد مبنی بر اینکه :

- این محرک ها در طی زندگی دارای سازمان بوده و قابل پیش بینی و قابل فهم هستند .

- منابع مورد نیاز برای مواجه شدن با تقاضای ناشی از این محرک ها در دسترس هستند .

- این تقاضاها چالش هایی هستند که ارزش سرمایه گذاری و درگیر شدن را دارند ( گریفیس ، 2009 ).

به عقیده آنتونوفسکی (1987) ، افزایش سن و تجربه کردن نقش های اجتماعی مختلف ، موجب افزایش حس انسجام می گردد ، همچنین شغلی که دارای امنیت باشد و ارزشمندی اجتماعی و مشارکت در تصمیم گیری جمعی را به همراه داشته باشد ، موجب تقویت حس انسجام و سلامت فرد می شود .

آنتونوفسکی اظهار می دارد که هسته اصلی پارادایم سلامتی تمرکز بر روی سازگاری ( Coping ) موفق از طریق انتخاب راهبردهای سازگاری واقعی است . فرض بر این است که منابع اجتماعی - روانی عمده مانند « من » قوی ، حمایت اجتماعی ، ثبات فرهنگی ، ثروت ، سیستم ثابتی از ارزش ها و باورهای گرفته شده از فلسفه یا مهب ، موجب ایجاد حس انسجام در فرد می شود .

آرون آنتونوفسکی علاقه‌مند به مباحث سلامت در حوالی دهۀ نود میلادی با بحث دربارۀ ساختارهای اجتماعی و تأثیر آن بر سلامت بر این نکته تأکید کرد که وضعیت اجتماعی می‌تواند بر طول عمر و وضعیت سلامت فرد در جامعه تأثیر داشته باشد. او با پیشنهاد اصطلاح «احساس همسازی» Sense of coherence (فلنسبورگ-مادسن Flensborg-Madsen ، ونتگوت Ventegodt ، مریک Merrick 2005) می‌گوید که هر چه احساس فرد نسبت به محیطش مثبت‌تر و بهتر باشد و بهتر بتواند با محیط پیرامونش تطابق یابد از سلامت بیشتری برخوردار خواهد بود. او همچنین توضیح می‌دهد که با تدابیری می‌توان در جامعه سلامت تولید کرد و از اصطلاح سلامت‌زایی Salutogenesis (آنتونوفسکی 1996) برای این موضوع استفاده می‌کند؛ بدین معنی که می‌توان در جامعه زیرساخت‌هایی ایجاد کرد که افراد با مشارکت در آن‌ها احساس سازگاری با محیط را در خود ارتقا دهند و این وضعیت سلامت آن‌ها را بهبود می‌دهد.

مفهوم پویایی مثبت

آرون آنتونوفسکی ، به خاطر تحقیقات عمیق خود در زمینه روانشناسی سلامت شناخته شده است. او بر مفهوم “پویایی مثبت” تأکید دارد، یعنی توانایی فرد برای حفظ سلامت روانی در شرایط مختلف زندگی.

اجزای مقابله کارساز

از نظر آنتونوفسکی (1987) مقابله داری سه جزء عمده و مرتبط با هم است و مقابله کار ساز مستلزم استفاده از این سه عامل است

1- خرد پذیری : ارزیابی دقیق و عینی از موقعیت پیش آمده با عامل روانی تنش زا می باشد.

2- انعطاف پذیری : دسترسی داشتن به مجموعه ای از راهبردها جهت فایق آمدن بر مشکل

3- دوراندیشی : توانایی پیش بینی پیامد راهبردهای گوناگون است.

بر اساس یکی از تعاریف اصلی آنتوتو سکی حس انسجام تعیین کننده جهت گیری کلی فرد در مقابله با استرس است به این ترتیب باید انتظار داشت حس انسجام از طریق تعیین جهت گیری و نحوه مقابله فرد با شرایط استرس زا با پاسخهای دستگاه ایمنی رابطه آشکار و قابل توجه داشته باشد.

به قول آنتونوسکی عوامل استرس زا اگرچه نحس تلقی می شوند اما خیلی از مردم حتی وقتی در معرض عوامل استرس زای شدید قرار دارند مریض نمی شوند این ظرفیت های مدیریت استرس در فرد است که نتایج مواجهه آن فرد را با استرس تعیین می کند ( مادسن و همکاران ، ۲۰۰۵ ).

منابع مقاومت عمومی

لازاروس و فولکمن (1984) منابع مقابله‌‌‌ای محیطی و فردی متنوعی را مطرح کرده‌اند که آنتونوفسکی (1987) آن­ها را منابع مقاومت عمومی نامیده است و مهمترین آنها عبارتند از: ورزش، مهارت‌های ‌خودگویی موقعیتی، نگرش‌های ‌مثبت مانند احساس تسلط بر موقعیت تنش زا و مدیریت آن، سخت رویی (چالش پذیری، احساس تعهد و کنترل)، خوش بینی، مهارت‌های ‌حل مسأله، مهارت‌های ‌ارتباطی، منابع مالی، خدمات اجتماعی.

حس انسجام ( احساس هماهنگی ، جهت گیری زندگی )

آنتونوفسکی در پژوهش های خود پی برد که حس انسجام ( sense of coherence ) یک منبع عمومی مقاومت است زیرا این جهان بینی می تواند به نحوی از تاثیرات رویدادها جلوگیری نماید (موانعی که فرد بسیار وخیم و شدید تلقی می کند.)

حس انسجام یک ویژگی شخصیتی است که موجب نگاه ویژه فرد به زندگی و مشکلات آن به شیوه ای می شود که سازگاری با مشکلات را آسانتر می سازد. آنتونوفسکی حس انسجام را به صورت یک جهت یابی کلی در زندگی تعریف می کند که دارای محدوده ای است که نشان می هد فراگیر بودن قدرت تحمل فرد است .

این همان وضعیتی است که دکتر کیز از آن با اصطلاح «کاهش احساس انسجام اجتماعی» یاد می‌کند. همه این مفاهیم به معنای احساس تعلق افراد به جامعه است؛ جامعه‌ای که در حد قابل قبولی سالم و آرام و در حال پیشرفت و موجب افتخار است و افراد امید دارند که مشکلی هم اگر هست، قابل حل است.

آنتونوفسکی در پاسخ به این سؤال که چه عواملی بیشتر موجب سلامت مردم و حفظ آن‌ می‌شود، مفهوم «حس انسجام» را مطرح کرد‌. به این معنا که در شرایط تنش‌زا، فردی که از احساس انسجام و یکپارچگی بالا برخوردار است بهترین استراتژی‌های حل مسئله را برمی‌گزیند‌. برای مثال فرد بر حسب این‌که با چه نوع عامل تنش‌زایی مواجه شده باشد، تصمیم به برخورد یا فرار یا سکوت‌ می‌گیرد‌.

آرون آنتونووسکی حس انسجام را به صورت یک جهت گیری شخصی به زندگی تعریف می کند. او بر این باور است که از طریق حس انسجام می توان توجیه کرد که چرا فردی می تواند حد بالایی از استرس را از سر بگذراند و سالم بماند.

بر اساس نظریه ی آنتونووسکی حس انسجام یک تجربه ی درونی است که به صورت تجربی در طول جوانی رشد می کند تا در یک فرد به یک کیفیت نسبتا پایدار می رسد. آنتونووسکی در پژوهشی نشان داد که حس انسجام قوی و رشد یافته سلامت جسمانی را ارتقا می بخشد و سطوح بالای بهزیستی روانی را تسهیل می کند.

آنتونوفسکی معتقد بود که افراد دارای برخی منابع درونی و بیرونی هستند که در مواجهه با شرایط ناخوشایند می توانند مورد استفاده قرار دهند ( کوپلوماکی و همکاران ، 2003 ) .

آنتونوسکی استدلال می کند که احساس انسجام فرد به وی کمک می‌کند تا تعیین کند، که آیا رویداد ناگوار خنثی است، مفید است یا مضر. معنای ضمنی این مفهوم این است که افرادی با احساس انسجام بالا قادر و مایل به کنار آمدن با استرس‌ هایی هستند که با آن مواجه می‌شوند. آنتونوسکی ادعا کرد که آنها استرس و اضطراب را بسیار متفاوت ارزیابی می‌کنند و بیشتر به عنوان یک چالش یا تهدید می بینند و نسبت به افراد با احساس کنترل پایین بهتر با شرایط تنش آور کنار می آیند.( آنتونوسکی،1987،ص19، نقل از قائدی فر،1391).

آنتونوسکی بر این باور خود تاکید دارد که از طریق حس انسجام می توان توجیه کرد که چرا فردی می تواند حد بالایی از استرس را از سر بگذراند و سالم بماند بنابرابن به اعتقاد او احساس انسجام، کنترل بر استرس را ارزیابی می کند و کنترل از طریق سه مولفه قابل درک بودن، کنترل پذیری و معنی دار بودن ممکن می شود. براساس تئوری آنتونوسکی حس انسجام یک تجربه درونی است که به صورت تدریجی در طول جوانی رشد می کند تا در یک فرد به کیفیت نسبتا پایدا رمی رسد .

بر اساس نظر آنتونوسکی (1987،1991) سطح احساس انسجام روانی فرد همزمان با تجارب دوران، کودکی، نوجوانی و جوانی رشد می‌یابد و بعد از 30 سالگی به یک سطح نسبتا ثابتی می‌رسد. سازۀ احساس انسجام به یک جهت‌گیری کلی از فرد یا جهان اشاره دارد که با قابلیت درک، قابلیت مدیریت و معناداری مشخص می‌شود آنتونوسکی (1987؛ به نقل از فلت ،لیسکنن وروپیلا، 2003).

به اعتقاد آنتونوفسکی (1987) حس انسجام از سه سازه اصلی برخوردار است:

1- ادراک پذیری ( حرکت پذیری ، Comprehensibility ) : ادراک پذیری اشاره می کند به اینکه فرد تا چه اندازه احساس می کند که در محرک های بیرونی و درونی پیش رو در طی زندگی ، دارای نظم ، ساختار ، روشن ، قابل پیش بینی و منطقی وجود دارد ( آنتونوفسکی ، 1996 و سالیوان ، 1993 ). به بیانی دیگر یعنی توانایی معنی دادن به زندگی

2- مدیریت پذیری ( کنترل پذیری ، Manageability ) : مدیریت پذیری به این امر اشاره دارد که فرد تا چه اندازه منابع مورد نیاز برای مقابله با چالش های زندگی را در دسترس می داند ( آنتونوفسکی ، 1996 و سالیوان ، 1993 ). به عبارتی دیگر کنترل موقعیت های فشار زا در دستش است یا منابعی که در دسترس فرد قرار دارند ، فرد می تواند درخواست های مطرح شده را توسط این محرک ها برآورده کند .

3- معنادار بودن ( اهمیت داشتن ، Meaningfulness ) : معناداری به این امر اشاره دارد که تا چه اندازه فرد احساس می کند حیات به لحاظ عاطفی دارای معنا می باشد . افراد دارای یک حس قوی از معناداری ، رویدادها را به عنوان یک چالش مثبت می گیرند که ارزش سرمایه گذاری عاطفی و تعهد مورد نیاز را دارد ( آنتونوفسکی ، 1996 و سالیوان ، 1993 ). معنی داری را می توان ارزشمند شمردن درگیری با مشکلات نیز تعریف کرد .

به نظر آنتونوفسکی معنادار بودن ، عنصر انگیزشی مفهوم حس انسجام است به این معنا که آیا مما می توانیم به جای اینکه مشکلات زندگی را به صورت موضوع ناگواری در نظر بگیریم که ترجیح می دهیم از آنها اجتناب کنیم ، به صورت چالش هایی در نظر بگیریم که شایسته صرف انرژی و درگیر شدن هستند .

به گفته آنتونوفسکی فردی که از احساس یکپارچگی بالایی برخوردار است در هر سه این موارد نیز امتیاز بالایی خواهد آورد‌.

فهم‌پذیری به این معنا است که فرد، محیط اطراف و آن‌چه در جهان اتفاق‌ می‌افتد را به صورتی منسجم درک‌ می‌کند‌‌. کنترل‌پذیری به آن معناست که فرد حس کند که همۀ منابع لازم برای مواجهه با یک چالش یا نیاز خاص را در اختیار دارد‌‌. یعنی حس‌ می‌کند‌ می‌تواند آن‌چه در اطرافش اتفاق‌ می‌افتد را تحت تأثیر قرار دهد و قربانی وقایع نیست‌. آنتونوفسکی عقیده دارد که حس معنامندی در فرد با درک او از وجود پدیده‌های مهم و معنادار در زندگی در ارتباط است‌‌. عاملی که موجب انگیزش حس انسجام در فرد‌ می‌شود، همین معنامندی است‌.

همانطوری که آنتونوفسکی (1987, Antonovsky ) گفته است، احساس پیوستگی یک سازه شخصیتی با سه مؤلفه درک پذیری ، توانایی مدیریت و معناداری می باشد. در درک پذیری به احساس پیوستگی اشاره می شود که در آن فرد معتقد است هیچ چیز منفی یا حیرت آوری اتفاق نیفتاده و زندگی می تواند خوب و معقوالنه و مطابق انتظارش پیش رود. مؤلفه توانایی مدیریت، احساس دارا بودن منابع مورد نیاز برای حل مشکل و مبارزه با استرس ها را منعکس می کند و در نهایت، احساس معناداری متضمن این است که چقدر فرد زندگی را با ارزش دانسته و تا چه اندازه این حس را تنها به لحاظ شناختی بلکه به طور هیجانی به همراه دارد (2009, Vastamaki in Cited).

پرسشنامه حس انسجام آنتونووسکی:

پرسشنامه حس انسجام شامل ۲۹ ماده است که توسط آنتونووسکی تهیه شده است. نمره گذاری پرسشنامه به صورت لیکرت ۷ درجه ای و از ۱ تا ۷ می باشد.

در این آزمون سوالاتی در ارتباط با جنبه های مختلف زندگی مطرح می شود. هر سوال داری هفت پاسخ احتمالی می باشد. لطفا عددی را که بیانگر پاسخ شماست با علامت مشخص کنید و از بین ۱ تا ۷ یکی را انتخاب کنید. ۱ = عدم تمایل و ۷ = شدت تمایل.

۱- وقتی با مردم صحبت می کنید آیا این احساس را دارید که آنها شما را نمی فهمند؟ (هرگز این احساس را نداشتید یا همیشه این احساس را داشتید).

۲- در گذشته هر گاه مجبور بودید که کاری را انجام دهید که متکی به همکاری با دیگران باشد، چه احساسی داشتید؟ (قطعا انجام دادید یا انجام ندادید).

۳- جدا از افرادی که به آنها نزدیک هستید، چقدر بیشتر افرادی که روزانه با آنها در ارتباط هستید را می شناسید؟ (شما آنها را به خوبی می شناسید یا آنها با شما کاملاً غریبه هستند).

۴- آیا فکر می کنید که شما واقعا به آنچه اطراف شما می گذرد توجهی ندارید؟ (خیر یا بله).

۵- آیا در گذشته اتفاق افتاده است که از رفتار افرادی که فکر می کردید که آنها را به خوبی می شناسید متعجب و شگفت زده شوید؟ (هرگز اتفاق نیفتاده یا بارها تکرار شده).

۶- آیا اتفاق افتاده است که افرادی که شما روی آنها حساب می کرده اید باعث دلسوزی و نا امیدی شما شوند؟ (هرگز اتفاق نیفتاده یا بارها تکرار شده).

۷- زندگی (سخت یا آسان).

۸- تا کنون در زندگیتان هدف روشنی داشته اید؟ (خیر یا بله).

۹- آیا این احساس را دارید که با شما عادلانه رفتار می شود؟ (بله یا خیر).

۱۰- در ده سال گذشته زندگی شما چگونه بوده؟ (پر از تغییر بدون ـنکه بدانید یا کاملا واضح و سازگار).

۱۱- اکثر چیزهایی که شما در آینده انجام می دهید احتمالا (جذاب باشد یا خسته کننده).

۱۲- آیا این احساس را دارید که در یک موقعیت ناشناخته هستید و نمی دانید که چه کاری انجام دهید؟ (بله یا خیر).

۱۳- چه چیزی به بهترین شکل دید شما را از زندگی شرح می دهد؟ (شما همیشه می توانید راه حلی برای چیزهای دردناک در زندگی پیدا کنید یا هیچ راه حلی برای چیزهای دردناک در زندگی وجود ندارد).

۱۴- وقتی که درباره زندگی خودتان فکر می کنید. (احساس می کنید چقدر زندگی خوب است یا تعجب می کنید که اصلاً چرا دارید زندگی می کنید).

۱۵- وقتی با یک مسئله سخت روبه رو می شوید انتخاب راه حل (همیشه دشوار است یا همیشه آسان است).

۱۶- انجام کارهایی که هر روزه انجام می دهید: (منبع شادی است یا مایه درد).

۱۷- زندگی شما در آینده احتمالا: (پر از تغییرات بدون اینکه بدانید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد یا بدون تغییر و واضح و روشن).

۱۸- هنگامی که چیزی ناخوشایند در گذشته اتفاق می افتد نگرش شما این بوده است که: (خود را سرزنش کنید و حالتان بد شود یا با آن اتفاق کنار بیایید و به زندگی ادامه دهید).

۱۹- آیا احساسات و ایده های مختوش و نامنظم دارید (زیاد یا خیلی کم).

۲۰- وقتی که کاری انجام می دهید که از انجام آن احساس خوبی پیدا می کنید : (با احساس خوب ادامه خواهید داد یا قطعاً اتفاقی می افتد که آن احساس را از بین می برد).

۲۱- آیا اتفاق افتاده است که در درون خود احساسی داشته باشید که ترجیح دهید آن را نداشته باشید؟ (خیلی زیاد یا خیلی کم).

۲۲- پیش بینی میکنید که زندگی شما در آینده(بدون هدف و معنا باشد یا پر از هدف و معنا باشد) .

۲۳- آیا فکر میکنید که در آینده همیشه افرادی هستند که شما می توانید روی آنها حساب کنید؟ (مطمئنید یا شک دارید که وجود داشته باشند).

۲۴- آیا اتفاق افتاده است که احساس کنید نمی دانید که دقیقا چه چیزی در شرف وقوع است؟ (خیلی زیاد یا خیلی کم).

۲۵- بسیاری از افراد – حتی آنها که دارای کاراکتر قوی هستند- گاهی احساس میکنند که بازنده هستند . چند بار در گذشته این احساس را داشته اید؟ (خیلی زیاد، خیلی کم).

۲۶- وقتی چیزی اتفاق افتاد، آیا به طور کلی این تصور را داشتید که اهمیت آن را... (بیش از حد/دست کم گرفته اید یا به درستی ارزیابی کرده اید).

۲۷- وقتی درباره مشکلاتی فکر می کنید که قرار است در ارتباط با جنبه های مهم زندگی خودتان با آنها روبه رو شوید آیا احساس میکنید که (بر مشکللات غلبه خواهید کرد یا نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید).

۲۸- چند بار فکر کرده اید که کارهایی که روزانه انجام می دهید بی معنی هستند؟ (خیلی زیاد یا خیلی کم).

۲۹- چند بار احساس کرده اید که شما احساسی دارید که نمی توانید آنرا تحت کنترل خود نگه دارید؟ (خیلی زیاد یا خیلی کم).

مولفه های پرسشنامه:

  1. قابل درک بودن: سوالات 1-3-5-10-12-15-17-19-21-24-26
  2. قابل مدیریت بودن: سوالات 2-6-9-13-18-20-23-25-27
  3. معنی دار بودن : سوالات 4-7-8-11-14-16-22-28