بنجامین کارنی و توماس بردبری مدل آسیب‌پذیری ـ استرس ـ تطبیق‌پذیری (VSA) را به عنوان چارچوبی برای مفهومی‌سازی کردن فرایندهای پویای ازدواج طراحی کردند. مدل VSA تاکید دارد که ابعاد مختلف عملکردی، از قبیل آسیب‌پذیری‌ه ای پایدار زوجین، تجربه‌ی رخدادهای تنش‌زا و فرایندهای تطبیق‌پذیری برای توضیح دادن تغییرپذیری‌های پایداری و کیفیت ازدواج در گذر زمان در نظر گرفته شود. مدل VSA نقطه‌ی عطفی در پژوهش‌های گذشته بود که هر یک از این مولفه‌ها را جداگانه به عنوان عاملی تاثیرگذار بر نتایج ازدواج در نظر می‌گرفت، اما این سه مولفه در مدل VSA در قالب چارچوبی منسجم با هم یکی شدند تا بهترین توضیح را از چگونگی و چرایی تغییرات تدریجی ازدواج ارائه دهند.

براساس مدل VSA، همسرانی که آسیب‌پذیری‎های پایدار انگشت‌شمار دارند، با عامل‌های تنش‌زای معدودی مواجه هستند و فرایندهای انطباقی موثری را به کار می‌گیرند، احتمالاً رابطه‌ی مشترک پایدارتر و با کیفیت بالاتری را تجربه می‌کنند؛ اما همسرانی که آسیب‌پذیری‎های پایدار متعدد دارند، با عامل‌های تنش‌زای فراوان دست و پنجه نرم می‌کنند و فرایندهای انطباقی ناکارآمدی را به کار می‌بندند، کیفیت رابطه‌شان به مرور کاهش می‌یابد و یا در نهایت مجبور به جدایی می‌شوند.

چشم‌اندازهای بنیادی مدل VSA

مدل VSA تلفیقی از چشم‌اندازهای بنیادین نظریه‌ی تبادل اجتماعی رفتار، نظریه‌ی وابستگی، نظریه‌ی بحران و مدل استرس ـ بیماری‌پذیری ارثی است.

  • نظریهی تبادل اجتماعی رفتار: مدل VSA بیان می‌کند که تبادل‌های رفتاری و کیفیت رابطه تاثیر متقابل بر یکدیگر دارند؛ به این معنا که اولاً تبادل‌های رفتاری همسران در ازدواج منجر به تغییر حس رضایت از زندگی زناشویی می‌شود و دوماً رضایت از رابطه بر تبادل‌های رفتاری همسران اثر می‌گذارد.
  • نظریهی وابستگی: مدل VSA نشان می‌دهد که ویژگی‌های فردی پایدار چگونه بر تجربه‌ی رخدادهای تنش‌زا و توانایی زوجین برای انطباق یافتن با سختی‌های ناشی از این عوامل تنش‌زا اثر می‌گذارد.
  • نظریهی بحران: مدل VSA انواع مختلف رخدادهای زندگی و شرایطی را که همسران در زندگی مشترک تجربه می‌کنند، توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد که این عوامل تنش‌زا چگونه بر تبادل‌های رفتاری زوجین اثر می‌گذارد و چگونه تبادل‌های رفتاری مورد استفاده برای مدیریت عوامل تنش‌زای بروز یافته می‌تواند منجر به تشدید یا تقلیل این اثرها شود.
  • مدل استرس ـ بیماریپذیری ارثی: مدل VSA ارتباط بین ظرفیت و آسیب‌پذیری فردی/ مشترک را برای مدیریت عوامل تنش‌زای بروز یافته توضیح می‌دهد

مسیرهای مدل VSA

مسیر A : رخدادهای تنش‌زا به فرایندهای تطبیق‌پذیری

مطالعات متعدد نشان داده است که عامل‌های تنش‌زا بر نحوه‌ی رفتار زوجین با یکدیگر اثر می‌گذارد.

نمونه‌هایی از مسیر A

  • براساس تحقیقات انجام شده، مشکل بی‌کاری در میان کارگران و افزایش بار کار روزانه‌ی مسئول برج مراقبت به مبادله‌های رفتاری منفی بین همسران دامن می‌زند.
  • نتایج مطالعه‌ای که رفتارهای روزانه‌ی زوجین را در نظر می‌گرفت، حکایت از آن داشت که تحمل کردن استرس بیشتر در طول روز احتمال آن را که فرد دیدی منفی نسبت به تعاملات خود با همسرش در طول روز داشته باشد، افزایش می‌دهد.

مسیر B: آسیب‌پذیری‌های پایدار به فرایندهای تطبیق‌پذیری.

آسیب‌پذیری‌های پایدار همسران ظرفیت انطباق یافتن با شرایط تنش‌زا را کاهش یا افزایش می‌دهد.

نمونه‌هایی از مسیر B

  • مطالعات نشان داده است که تجربیات همسران در دوران کودکی با میزان شکایت‌های آنها از زندگی مشترک و به طور کلی نگرش‌شان نسبت به ازدواج ارتباط دارد.
  • براساس پژوهش‌های انجام شده، کودکان طلاق مهارت‌های اجتماعی ضعیف‌تری در دوران بزرگسالی خواهند داشت.
  • مطالعات نشان داده است که ویژگی‌های شخصیتی و آموزش همسران بر کیفیت تبادل‌های رفتاری آنان با یکدیگر اثر می‌گذارد.

مسیر C: آسیب‌پذیری‌های پایدار به رخدادهای تنش‌زا.

آسیب‌پذیری‌های پایدار همسران زمینه را برای بروز عوامل تنش‌زای جدید آماده می‌کند.

نمونه‌هایی از مسیر C

  • خصوصیات فردی ارتباط مستقیم با بسامد رخدادهای منفی زندگی دارد.
  • احساسات منفی موجب می‌شود که همسران رخدادهای زندگی را تنش‌زاتر و نگران کننده‌تر تجربه کنند.
  • مدل تولید استرس افسردگی بیان می‌کند که افراد مبتلا به افسردگی مزمن عامل‌های تنش‌زایی را در زندگی‌شان تولید می‌کنند که به نوبه‌ی خود علائم افسردگی‌شان را تشدید می‌کند و به این ترتیب چرخه‌ی افسردگی همچنان ادامه می‌یابد.

مسیر D: رخدادهای تنش‌زا به متغیرهای شانسی

رخدادهای تنش‌زا گاهی صرفاً برحسب تصادف اتفاق می‌افتد و همواره پی‌آمد خصوصیات فردی زوجین نیست.

مسیر E: فرایندهای تطبیق‌پذیری به رخدادهای تنش‌زا

فرایندهای انطباقی همسران به مدیریت رخدادهای تنش‌زا کمک می‌کند و این قابلیت را دارد که این عامل‌های تنش‌زا را تشدید کند یا تخفیف دهد.

نمونه‌هایی از مسیر E

  • نتایج یک مطالعه بیانگر آن است که با توجه به کیفیت پایین‌تر ازدواج می‌توان پیش‌بینی کرد که دوره‌ی نقاهت بعد از سکته‌ی قلبی طولانی‌تر خواهد بود؛ همچنین احتمال دارد که رفتارهای مبادله شده بین بیمار و همسرش این اثر را تحت‌الشعاع قرار دهد.
  • در مطالعه‌ی طولی انجام شده بر افراد مبتلا به اختلال افسردگی ماژور مشخص شد، مشارکت کنندگانی که همسرانی عیب‌جو داشتند، بیشتر از افرادی با عود علائم افسردگی روبرو می‌شوند که همسرانی آسان‌گیرتر دارند.

مسیر F: فرایندهای تطبیق‌پذیری به کیفیت ازدواج.

مبادله‌های رفتاری زوجین در زمان تلاش برای حل مسئله یا حمایت کردن از یکدیگر مرتبط با تغییر در کیفیت رابطه است. در حال حاضر پژوهش‌های بیشتری با هدف درک سازو کارهای تاثیرگذاری رفتار بر کیفیت ازدواج در حال انجام است.

نمونه‌هایی از مسیر F

  • پژوهش‌ها نشان داده است که برانگیختگی روانی ناشی از انتظار بروز بحث و دعوا رضایت از زندگی مشترک را کاهش می‌دهد.
  • نتایج یک پژوهش حکایت از آن دارد که ارتباط منفی می‌تواند اثر مثبتی بر کیفیت رابطه بگذارد، به شرط آن که همسران مشاجره را به عنوان روشی برای حل مشکل قلمداد کنند.
  • نتایج یک پژوهش بیانگر آن است که زوجین به تدریج یاد می‌گیرند که از گفتگو درباره‌ی بعضی موضوعات خودداری کنند تا کیفیت رابطه‌ی خود را در سطح بالایی نگه دارند.

مسیر G: کیفیت ازدواج به فرایندهای تطبیق‌پذیری

تصور و درکی که زوجین از کیفیت ازدواج خود دارند، بر توانایی‌های آنان برای حل مسئله، حمایت عاطفی از یکدیگر و مقابله با عامل‌های تنش‌زای بیرونی اثر می‌گذارد.

نمونه‌هایی از مسیر G

  • نتایج یک پژوهش حاکی از آن است، زنانی که شوهران راضی‌تری دارند، به مرور زمان مهربان‌تر می‌شوند و احساسات منفی شوهران زنان راضی‌تر نیز به مرور زمان کمرنگ‌تر می‌شود. این نتایج بیانگر تغییر رفتار یک از طرفین در اثر سطح رضایت طرف دیگر است.

مسیر H: کیفیت ازدواج به پایداری ازدواج

کاهش کیفیت ازدواج احتمال ناپایداری رابطه را افزایش می‌دهد.

نمونه‌هایی از کاربرد مدل VSA در عرصه‌ی پژوهش

1- خشونت فیزیکی

پژوهشگران از چارچوب VSA برای بررسی خشونت فیزیکی به عنوان فرایندی استفاده کردند که به مرور زمان تغییر می‌کند و تحت تاثیر عامل‌های زمینه‌ای و آسیب‌پذیری‌های همسران قرار دارد.

متغیرهای مورد استفاده در این مدل :

  • آسیب‌پذیری‌های پایدار: ویژگی‌های شخصیتی
  • استرس: استرس مزمن
  • فرایندهای تطبیق‌پذیری: خشونت فیزیکی

مسیرهای مورد آزمون :

  • مسیر A: استرس (استرس مزمن) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (خشونت فیزیکی)
  • مسیر B: آسیب‌پذیری‌های پایدار (ویژگی‌های شخصیتی) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (خشونت فیزیکی)
  • مسیر C: آسیب‌پذیری‌های پایدار (ویژگی‌های شخصیتی) به استرس (استرس مزمن)
  • مسیر E: فرایندهای تطبیق‌پذیری (خشونت فیزیکی) به استرس (استرس مزمن)

2- مقابله‌ی زوجی

پژوهشگران از چارچوب VSA برای بررسی ارتباط‌های بین مقابله‌ی زوجی، رخدادهای تنش‌زا، استانداردهای ازدواج و پایداری و کیفیت ازدواج استفاده کردند.

متغیرهای مورد استفاده در این مدل :

  • آسیب‌پذیری‌های پایدار: استانداردهای ازدواج
  • استرس: رخدادهای تنش‌زا
  • فرایندهای تطبیق‌پذیری: مقابله زوجی
  • کیفیت رابطه
  • پایداری رابطه

مسیرهای مورد آزمون :

  • مسیر A: استرس (رخدادهای تنش‌زا) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (مقابله زوجی)
  • مسیر B: آسیب‌پذیری‌های پایدار (استانداردهای ازدواج) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (مقابله زوجی)
  • مسیر C: آسیب‌پذیری‌های پایدار (استانداردهای ازدواج) به استرس (رخدادهای تنش‌زا)
  • مسیر E: فرایندهای تطبیق‌پذیری (خشونت فیزیکی) به استرس (رخدادهای تنش‌زا )
  • مسیر F: فرایندهای تطبیق‌پذیری (مقابله زوجی) به کیفیت رابطه
  • مسیر G: کیفیت رابطه به فرایندهای تطبیق‌پذیری (مقابله زوجی)
  • مسیر H: کیفیت رابطه به پایداری رابطه

3- ازدواج‌های نظامی

پژوهشگران از چارچوب VSA برای بررسی ارتباط بین آسیب‌پذیری‌های فردی/مشترک، استرس ناشی از وضعیت استقرار، فرایندهای تطبیق‌پذیری ـ شامل ارتباط و مدیریت تغییر و صمیمیت عاطفی استفاده کردند.

متغیرهای مورد استفاده در این مدل :

  • آسیب‌پذیری‌های پایدار: علائم PTSD
  • استرس: استرس مرتبط با وضعیت استقرار
  • فرایندهای تطبیق‌پذیری: مقابله با مسائل ناشی از تغییر وضعیت استقرار، برقراری ارتباط برای حفظ صمیمیت عاطفی
  • کیفیت رابطه

مسیرهای مورد آزمون :

  • مسیر A: استرس (استرس استقرار) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (ارتباط، مدیریت تغییر)
  • مسیر B: آسیب‌پذیری‌های پایدار (علائم PTSD) به فرایندهای تطبیق‌پذیری (ارتباط، مدیریت تغییر)
  • مسیر C: آسیب‌پذیری‌های پایدار (علائم PTSD) به استرس (استرس استقرار)
  • مسیر F: فرایندهای تطبیق‌پذیری (ارتباط، مدیریت تغییر) به کیفیت رابطه

باورهای غلط ازدواج

بنیامین کارنی و توماس بردبری روانشناسان دانشگاه کالیفرنیا استدلال می کنند که ازدواج برای اکثریت قریب به اتفاق زوج ها یک سبک زندگی رضایت بخش است.

آنها در مقاله ای که اخیراً در مجله ازدواج و خانواده منتشر کردند، تحقیقاتی را بررسی کردند که سه فرضیه رایج درباره ماهیت ازدواج را به چالش می کشد.

باور غلط 1: رضایت زناشویی ناگزیر با گذشت زمان کاهش می یابد

یکی از ثابت ترین یافته ها در علم روابط، کاهش رضایت زناشویی در طول سالها بوده است. این حقیقت حتی در کتاب های درسی مقدماتی روانشناسی نیز ارائه شده است. بر اساس این یافته ها بهترین چیزی که می توانیم به آن امیدوار باشیم این است که در یک زندگی راحت و نه هیجان انگیز با هم کنار بیاییم.

این یافته از مطالعات جغرافیایی ناشی می شود که طی آن رضایت زوجین از روابط چندین بار در طول چند سال اندازه گیری شده است. وقتی محققان هر بار میانگین را محاسبه کردند، در طول مطالعه شیب رو به پائینی از رضایت از روابط دریافت کردند.

با این حال کارنی و بردبری معتقد بودند، تجزیه و تحلیل دقیق تر داده ها این فرض را به چالش می کشد. اگر مسیر زوج هایی را که ازدواج خود را با رضایت نسبتاً بالایی آغاز می کنند با کسانی که سطح شروع آنها نسبتاً پایین است مقایسه کنیم، تصویر متفاوتی را مشاهده می کنیم. کسانی که با سطح بالای رضایت زندگی مشترک را شروع می کنند، در طول سالها همچنان دارای سطح بالای رضایت باقی می مانند، در حالی که کسانی که با سطح پایین رضایت زندگی مشترک را آغاز می کنند به سرعت سقوط می کنند و میانگین را برای همه کاهش می دهند.

اما پس چگونه می توان نرخ بالای طلاق را توضیح داد؟ مطمئناً زوج های ناراضی در معرض افزایش طلاق هستند، اما کارنی و بردبری خاطرنشان کردند که حتی زوج های خوشبخت نیز می توانند به طلاق برسند. این نشان می دهد که یک رویداد بزرگ ناگهانی مانند خیانت می تواند پایه و اساس یک ازدواج رضایت بخش را متزلزل کند.

باور غلط 2: ارتباط ضعیف باعث ایجاد ناراحتی در ازدواج می شود

این یک باور عمومی بین محققان و پزشکان است که سبک های ارتباطی منفی ریشه بسیاری از ازدواج های ناخوشایند است. بنابراین یکی از اهداف مشترک درمان زناشویی آموزش شیوه های ارتباطی موثرتر به زوجین است.

در تعریف ما از الگوهای ارتباطی منفی، اکثر روانشناسان به نظریه جان گاتمن دانشمند روابط متکی هستند: که این لگوهای ارتباطی را انتقاد، تحقیر، تدافعی و سنگ اندازی نامگذاری می کند.

به گفته کارنی و بردبری یافته های تحقیقاتی اخیر این فرض را به چالش کشید. اولاً، شیوه های ارتباط منفی همیشه منجر به مشکلات زناشویی نمی شود. گاهی اوقات مسائل زناشویی حرف اول را می زند و ارتباطات ضعیف ناشی از تلاش های ناامید کننده برای حل مشکل است.

در مواقع دیگر الگوهای ارتباطی منفی می تواند در بلندمدت به نفع زوجین باشد، هرچند در کوتاه مدت با سطوح بالای ناراحتی همراه باشد. این امر به ویژه در مورد زوج هایی که با مشکلات شدید مانند سوء مصرف مواد روبرو هستند صادق است. در چنین مواردی الگوی ارتباط گاتمن ممکن است تنها راهی باشد که شدت مسئله را به شریک متخلف اطلاع دهد.

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد زوجین می توانند از شیوه های ارتباطی مثبت در طول دوره درمان استفاده کنند، اما مطالعات بعدی نشان می دهد که اکثر زوجین طی چند ماه یا چند سال پس از پایان درمان به عادت های قدیمی خود باز می گردند. با این حال، یک یافته ثابت این است که کاهش منفی گرایی به طور کلی در بلندمدت موثرتر از افزایش مثبت است.

باور غلط 3: یافته های زوج های مرفه سفیدپوست برای همه روابط کاربرد دارد

در نیم قرن گذشته روابط به صورت علمی مورد مطالعه قرار گرفته است و تقریباً همه شرکت کنندگان در تحقیق زوج های سفیدپوست، تحصیل کرده، طبقه متوسط و دگرجنس گرا بوده اند. ما در حال حاضر اطلاعات زیادی در مورد پویایی چنین روابطی و نحوه کمک به چنین زوج های در تنگنا داریم.

با این حال، ما باید مراقب باشیم که آنچه از این زوج ها آموخته ایم نمی تواند در مورد زوج های اقلیت یا کم درآمد اعمال شود.

کارنی و بردبری به طرح تقویت ازدواج های سالم اشاره کردند، برنامه ای که توسط دولت تأمین می شود و به زوج های کم درآمد آموزش مهارت های ارتباطی می دهد. علیرغم هزینه قابل توجه برنامه، زوج های آموزش دیده هیچ پیشرفتی درازمدت در ازدواج خود نسبت به افرادی که آموزش ندیده اند نشان ندادند. در عوض، بهبود مهارت های مشارکت در حل مسئله بدون توجه به سبک ارتباط موثرتر نشان داده شد.

در حالی که تحقیقات بیشتری در مورد پویایی ازدواج های اقلیت های نژادی و جنسی مورد نیاز است، وضعیت اجتماعی - اقتصادی بر نتایج روابط تأثیر قابل توجهی گذاشته است. به عنوان مثال، صورتحساب غیرمنتظره پزشک یا تعمیر ماشین ممکن است برای خانواده طبقه متوسط یک ضرر مالی ناخوشایند باشد. با این حال، این می تواند خرابی مالی حتی بی خانمانی برای زوج های کم درآمد ایجاد کند.

خانواده های دارای وضعیت اجتماعی - اقتصادی پایین بیشتر از زوج های مرفه استرس های بیرونی قابل توجهی را در زندگی خود تجربه می کنند که باید برای مقابله با این مشکلات تلاش کنند.

به عبارت دیگر اگر غذا روی میز یا سقف بالای سر شما نباشد، مهارتهای ارتباطی خوب معنایی ندارند. بنابراین آنچه زوج های کم درآمد به آن نیاز دارند، درمان نیست، بلکه وسیله ای برای غلبه بر فقر است.

به طور خلاصه کارنی و بردبری خاطرنشان کردند که رفتارها "به خودی خود صحبت نمی کنند". به این معنا که شما نمی توانید نتیجه یک سبک تعامل خاص را بدون درک زمینه ای که در آن اتفاق می افتد پیش بینی کنید. برخی از زوج ها با شیوه های ارتباطی "منفی" در زندگی زناشویی خود بسیار خوشحال به نظر می رسند، در حالی که برخی دیگر بدبختی خود را با ظاهری از مکالمات دلپذیر پنهان می کنند. سپس هدف درمانگر این است که به زوج کمک کند راهی برای تعامل پیدا کنند که برای آنها مفید باشد.