نظريه های مهارت های ارتباطی
ارتباط عبارت است از ، انتقال پیام از فرستنده به گیرنده، بهشرط اینکه کلیه افکار و مقاصد موردنظر فرستنده، به گیرنده انتقال یابد. یعنی اینکه گیرنده پیام، همان چیزی را دریافته باشد که فرستنده پیام میخواسته است. بهعبارتدیگر، ارتباط مؤثر عبارت است از: جابهجا شدن اطلاعات از سوی فرستنده به گیرنده مشروط بر آنکه هر دو- هم فرستنده و هم گیرنده- اطلاعات جابهجاشده را درک کنند (محمدی و تورانی، ۱۳۹۰: ۲۱).
روابط بین فردی ، از مهم ترین مولفه های زندگی انسان از آغاز تولد تا هنگام مرگ است. هیچ یک از توانمندی های بالقوه انسان، جز در سایه روابط بین فردی رشد نمی کند. فراگیری روابط بین فردی صحیح، از اهمیتی بسزا در ایجاد سلامت روانی رشد شخصیت، هویت یابی، افزایش بهره وری شغلی، افزایش کیفیت زندگی، افزایش سازگاری و خودشکوفایی دارد. افرادی که از مهارتهای ارتباطی ضعیف تری برخوردارند؛ کمتر از سوی اطرافیان خود پذیرفته می شوند و با مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت زیادی روبرو هستند (نوری قاسم آبادی، ۱۳۷۷).
دانش بین فردي ، شامل مهارتهایی است که به رابطه بین افراد مربوط می شود . دانش بین فردي در محیط کاري به شکل تفویض اختیار، مدیریت تعارض، نفوذ برسایر افراد و استفاده مؤثر از قدرت، نمود پیدا می کند. همان طوريکه افراد قابلیت همکاري مؤثر با دیگران را به دست می آورند، در مورد خودشان نیز اطلاعاتی کسب می کنند و سعی می کنند تا بفهمند که افراد در موقعیتهاي مختلف، چرا و به چه نحو واکنش نشان می دهند ( عباسی و فانی، ۱۳۸۴).
کسب قابلیت در زمینه نحوه ارتباط با افراد نیازمند یک رویکرد هدایت شده و نظاممند است که داراي مزیتهایی نظیر هدفگذاري واقعی، به کارگیري استراتژیهاي صحیح مسیر شغلی و اتخاذ تصمیم هاي مسیر شغلی می باشد ( همان، ۱۳۸۴).
با بیان این تعاریف در مورد مهارتهای ارتباطی، می توان نتیجه گرفت مهارتهای ارتباطی روش ها و شیوه های ضروری برای یک زندگی سالم و سازنده اند. این مهارتها مجموعه ای از توانایی ها هستند که سبب سازگاری ما با دیگران و شکل گیری رفتارهای مثبت و مفید می گردند. این توانایی ها ما را قادر می سازند نقش مناسب خود را در جامعه به خوبی ایفا نماییم بی آنکه به خود یا به دیگران آسیب برسانیم. بنابراین، کسی دارای مهارت ارتباطی است که با دیگران طوری ارتباط برقرار کند که بتواند به حقوق، الزامات، رضایت خاطر و یا انجام وظایف دیگران را نادیده بگیرد و در عین حال بتواند در این موارد مبادله ای باز و آزاد با دیگران داشته باشد(فیروزبخت، ۱۳۷۷: ۱۲).
برای تعامل و برقراری ارتباط با دیگران باید مجموعهای از مهارتها را در خود پرورش دهید. ارتباط کلامی، نوشتاری، زبان بدن و ارتباط غیر کلامی همگی زیرمجموعهای از انواع مهارت های ارتباطی هستند.
برقراری ارتباط یکی از اصول اولیه زندگی است و به ما امکان انتقال افکار، نظرها، احساسات و اطلاعات حیاتی را در فرمهای مختلف میدهد. هر موجود زنده یا غیرزنده در اطرافتان به شکلی متفاوت با شما در ارتباط است. ذهن و حواس شما نیز باید برای درک پیام تمامی آنها هوشیار باشد تا اطلاعات درستی را دریافت کند. در دنیای مدرن اهمیت ارتباطات بیش از گذشته شده است و داشتن انواع مهارت های ارتباطی برای موفقیت در محیط کسب و کار، شبکههای اجتماعی، روابط خانوادگی و دفاع در برابر خطرهای پیرامون امری ضروری است. بنابراین شناخت انواع این مهارتها اهمیت زیادی دارد.
منظور از مهارت ارتباطی، فرایندی است که فرد را قادر میسازد به صورتی شایسته رفتار کند. در حقیقت، اجتماعی شدن هر فرد دستاورد مهارتهای ارتباطی اوست که قبلاً آموخته است. در این زمینه مدیر باید مهارتهای ارتباطی خود را، جهت بیان ارتباطات از کارمندان، پرورش دهد (حسین پور و همکاران، ۱۳۹۳: ۹۳).
روان شناسان اجتماعی تصریح میکنند که انسانها به یکدیگر نیاز دارند و برای ارضای نیازهای خود بهناچار نیازمند ارتباط هستند. ازنظر آنها پرداختن به کار و نتایج حاصله و طول زمان اجرای آن تا حدود زیادی به برقراری ارتباط با دیگران بستگی دارد؛ کسانی در محیط کار موفقاند که بتوانند در شرایط کاری و با افراد مختلف، بهدرستی ارتباط برقرار کنند.
به نحوی میتوان گفت: بهترین ایدهها و خلاقانهترین پیشنهادها یا جالبترین برنامهها نمیتواند بدون ارتباطات میسر شود (ترابی و همکاران، ۱۳۸۸). در دنیای امروز ارتباطات امری اجتنابناپذیر است و با انتقال مفاهیم و مقاصد افراد از طریق پیامهای نمادین، تاروپود سازمان را به هم پیوند داده و موجب یکپارچگی و وحدت سازمانی میگردد.
وقتی ارتباطات برقرار نشود، فعالیت سازمان متوقف میشود و درواقع میتوان گفت که مدیریت کارساز به برقراری ارتباطات اثربخش بستگی دارد (زارعیان، ۲۰۱۱). ارتباطات مؤثر بین اجزای گوناگون یک سازمان از عناصر کلیدی موفقیت مدیران است. بارنارد میگوید: فراهم آوردن یک سیستم ارتباطی، یکی از سه وظیفه اصلی اجرایی مهم برای بقای یک سازمان است.
بنیس و نانسن اظهار داشتند که فراهم آوردن معنا از طریق ارتباطات، یکی از چهار راهبرد مهم رهبری است. ارتباط مؤثر با افراد و درک انگیزههای آنان باعث توفیق مدیریت در انجاموظیفه رهبری، هدایت و غیره خواهد شد. ارتباط صحیح تنها راهی است که افراد مختلف میتوانند به درک متقابل برسند. هر مدیری در سازمان باید بتواند از طریق نوشتهها، گفتهها و سخنرانیهایش مطالب را بهدرستی و روشنی برای افراد خود مطرح کند تا بتواند در امر برقراری ارتباط مؤثر موفقیت کسب کند.
ارتباط مدیران را قادر میسازد با افراد سازمان خود به تفاهم برسند. ارتباط مکانیسمی است که روابط انسانی بر اساس آن به وجود میآید و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در زمان و مکان بر پایه آن توسعه پیدا میکند (مشبکی، ۱۳۸۰: ۲۰۹). در سازمانهای کنونی ارتباطات تاروپود سازمان محسوب شده و موجب یکپارچگی و وحدت سازمانی میگردد.
مسؤولیت ایجاد ارتباطات صحیح در سازمان به عهدهی مدیریت است. ازاینرو مدیران باید از کم و کیف فرایند ارتباطی آگاه باشند و نحوهی برقراری ارتباطات مؤثر را بدانند (الوانی و داناییفرد، ۱۳۷۹، ۱۶۷). بهاینترتیب یکی از مهمترین مهارتهای مدیران در عصر حاضر، مهارت ارتباطی است و لازم است نسبت به آن توجه ویژهای صورت گیرد.
ارتباطات مؤثر یکی از عناصر کلیدی موفقیت مدیران است، چراکه اطلاعات بهعنوان یک دادهی مهم در سایهی ارتباطات مؤثر وارد سازمان میشود و همینکه به سازمان راه یافت باز نیازمند یک سیستم ارتباطی کارآمد است تا مورد پردازش قرار گیرد و مانند خون در رگهای سازمان جریان یابد (مقیمی، ۱۳۹۰: ۳۱).
اهمیت ارتباطات در یک تلاش گروهی، مورد تأکید صاحبنظران است. درواقع، ارتباط وسیله ای است. که باعث پیوند افراد در یک سازمان بهمنظور رسیدن به هدفهای مشترک میشود. پدید آوردن این پیوند، نقش بنیادی ارتباط در سازمان به شمار می آید. و بهراستی کوشش گروهی بدون ارتباطی که پدیدآورنده هماهنگی و دگرگونی در کار است، ناممکن مینماید. روانشناسان نیز به اهمیت ارتباطات توجه خاصی دارند. آنان بر مسائل انسانی در فرآیند ارتباطی که از مرحله شروع و شکلگیری تا جابهجایی و دریافت اطلاعات پدید میآید، تأکید میورزند (محمدی و تورانی، ۱۳۹۰: ۲۲).
اهمیت مهارتهای ارتباطات تنها در مسائل درونسازمانی نیست. و بر اساس تفکر سیستمی، درصورتیکه مدیر سازمان از وقایع و عکسالعملهای محیط بیخبر باشد. و بدون توجه به دنیای خارج سازمان تصمیمگیری کند. . از دیدگاه سازمانی ارتباط یک امر ضروری است، زیرا اطلاعات را جهت کارکنان فراهم میآورد.
و نگرشها را گسترش میدهد.، به این جهت که هماهنگی و رضایت شغلی افزایش یابد. بهطورکلی هدف از ارتباطات به وجود آوردن تغییرات لازم در رفتار یا تغییر آن دسته از شرایطی است. که سازمان بر آنها کنترل دارد. در حقیقت میتوان ادعا کرد که شریان حیاتی سازمان «شبکه ارتباطات» و خون جاری در آن «اطلاعات» میباشد.
بنابراین بهمنظور انجام وظایف و تطابق با هر تغییر در شرایط مختلف و تحقق اهداف.، سازمانهای نوین نیاز به جریان اطلاعات منظم و اشکال مختلف ارتباط دارند. در سازمانهای کنونی بیشتر وقت مدیران به ارتباط با همکاران، زیردستان و مافوق میگذرد. از دیدگاه سازمانی ارتباط یک امر ضروری است.؛ زیرا اطلاعات لازم را برای کارکنان فراهم میآورد. و نگرشها را گسترش میدهد تا هماهنگی و رضایت شغلی افزایش یابد(آهنچیان و همکاران، ۱۳۸۷: ۳-۴). ارتباطات به دو دلیل برای مدیران حائز اهمیت میباشد:
- اولاً ارتباطات فرآیندی است که مدیران با استفاده از آن وظایف برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل را انجام میدهند.
- ثانیاً، ارتباط فعالیتی است. که مدیران، بیشتر وقت خود را به آن اختصاص میدهند.، زیرا فرآیند ارتباط به مدیران این امکان را میدهد تا مسئولیتهای خود را به انجام رسانند (حقیقی و همکاران، ۱۳۸۲).
توجه به نیروی انسانی در سازمانها در طی سالهای اخیر بخش عظیمی از زمان و سرمایه سازمانهای پیش رو را به خود اختصاص داده است. برای بهبود عملکرد سازمان، ناگزیر نیازمند. به توجه عمیقتر به کارکنان و عوامل مؤثر بر عملکرد آنان میباشیم. عواملی چون مهارتهای ارتباطی و تعارض بر عملکرد کارکنان تأثیر میگذارد. و ازآنجاکه حجم عمدهای از وقت ما به تعامل با دیگران میگذرد. ازاینرو روش برقراری ارتباط با دیگران نقش تعیینکنندهای در زندگی دارد (واصفیان و خسروی، ۱۳۹۴: ۶۰).
یکی از مهمترین جنبههای مهارت های ارتباطی در رفتار فرد در سازمان انتقال صحیح و مؤثر پیام یا فرایند ارتباط است. وجود ارتباطات مؤثر و صحیح در سازمان همواره یکی از اجزای مهم در توفیق مدیریت به شمار میآید. به تجربه ثابتشده است. که اگر ارتباطات صحیحی در سازمان برقرار نباشد..
شاید ارتباط ضعیف ازجمله عوامل عمدهای باشد. که بین افراد تضاد و تعارض ایجاد میکند. بسیاری از محققان وجود اختلافات را میان پدیدههای اجتماعی، امری طبیعی و از ویژگیهای برجسته هر پدیده اجتماعی میدانند.، اما با توجه به اینکه تعارض بر روی پیوستاری از اختلافسلیقه تا دشمنی میتواند. قرار بگیرد میزان کنترل نشده آن میتواند عوارض نامطلوبی برای سازمانها داشته باشد (مهمانفر، ۲۰۰۵).
لذا، یکی از علل به وجود آورنده تعارض میتواند. اختلافات ارتباطی باشد. اختلافهای ارتباطی عدم توافقهای هستند. که از دشواری معنایی، سوءبرداشتها و اختلاف در کانال ارتباطی برمیخیزد. اشتباهی که بسیاری از افراد مرتکب میشوند. این است که ارتباط خوب را، با موافقت با دیدگاهشان یکی میدانند. بنابراین، تعارض میان افراد معمولاً بر پایه ارتباطی ضعیف قرارگرفته است (رابینز، ۲۰۰۷)، دلیل این امر این است که مردم بهندرت قادرند مقصود. واقعی خود را بهطور کامل به سایرین انتقال دهند (حسنزاده، ۲۰۰۱).
مهارت های ارتباطی از مهارت هایی است که انسان باید داشته باشد چون انسان موجودی اجتماعی است. برخلاف ساليان گذشته كه برقراري رابطه و ارتباط اجتماعي يك ضرورت محسـوب نمي شد و هر فردي مي توانست با برقرار كردن كمتريـن ارتباط با دنياي پيرامــون خود، نيازهاي اساســـي خود را برآورده سازد، امروزه و به دليل پيچيده تر شدن نيازهاي اصلي و حتي فرعي، لزوم برقراري ارتباط اثربخش به عنوان موضوعــي غيرقابل چشم پوشي در مناسبــات اجتماعــي مورد توجه قرار گرفته است. هنر ارتباطات در برقراري ارتبـاط از چنان اهميتي برخوردار شده كه مهارت هاي دستيابي به آن، بصورت يك علم مستقــل معرفي شده و يادگيري آن براي هر فردي كه قصد برخورداري از يك زندگي موفق در حوزه فردي و اجتماعي را دارد، امري گريزناپذيراست.
تاریخچه مهارتهای ارتباطی
شروع استفاده از مهارتهای ارتباطی در سازمان به سال ۱۹۹۳ باز می گردد. کاتن (۱۹۹۳) برای مهارت ارتباطی فراین مشارکت کارکنان را مطرح می کند. و بیان می دارد که سازمان برای حداکثر ساختن اثربخشی سازمانی و رضایت کارکنان طرح هایی را بوجود می آورد. ، که همگی آنها بر مدیریت تیمی تأکید دارند. و اهمیت و دخالت کارکنان را در تقویت تولید با کیفیت خدمات و کارایی سازمان گوشزد می کنند.
وی بیان می دارد دخالت کارکنان به عنوان « فرآیند مشارکت کارکنان جهت بهره برداری از توان کامل و بالقوه کارگران جهت متعهد نمودن آنان به سمت اهداف سازمانی ) تعریف می شود. دخالت کارکنان به عنوا عنصر اصلی مهارت های ارتباطی از طریق تیم ها ظاهر می شود. جریان ارتباطی در سازمانهای منابع انسانی ، از طریق تیم های دارای اشکال گوناگون متجلی می گردد . مثل تیم چند وظیفه ای ، تیم کاری ، غیر رسمی ، تیم مدیریت عالی ، لذا ایجاد تیم برای توسعه و بهره برداری از منابع انسانی مجاز است.
کاتن در ۱۹۹۳ انواع برنامه های طراحی شده برای تقویت مهارتهای ارتباطی از طریق تیم ها را مورد بررسی قرار داد که نمونه هایی از آن : سیستم های مدیریت ژاپنی ، طرح اسکانلن و مدیریت کیفیت جامع است. در سال ۲۰۰۶ هوانگ نظریه مهارت های ارتباطی را کامل کرد و نشان داد که مهارتهای ارتباطی با استفاده از تعهد سازمانی و عملکرد سازمانی، میان کارمندان این اختلاف زیادی ایجاد می کند که این امر می تواند ناشی از اختلافات فرهنگی می باشد که در ارتباط سازمانی شکل می گیرد(معقول و همکاران، ۱۳۹۵: ۱۳۰).
خود گشودگی، همدلی، حمایتگری، مثبتگرایی و تساوی است که از بین این شاخصها، چهار شاخص اول در مدل آورده شدهاند. هوش عاطفی شامل: خودآگاهی، خود نظمی، انگیزش، همدلی و مهارت اجتماعی است که صرفنظر از همدلی که با اثربخشی ارتباطات مشترک است، از خود نظمی و مهارت اجتماعی در قالب مدل استفادهشده است(یوسف زاده و کیاکجوری، ۱۳۹۴: ۱۰۰).
نظریه ساختار گرایی از جسی دلیا
در جامعه گروهی از افراد وجود دارند که بیش از دیگران بر رفتار انسان ها دقیق می شوند و تا زمانی که به شناختی عمیق از دیگری نرسند، ارتباط با او را آغاز نمی کنند. بنا بر این نظریه این افراد، نسبت به دیگران، استعداد بیشتری در برقراری روابط موفق دارند که بر اساس شناخت کامل و دقیق شکل گرفته است.
این افراد در گفت و گو بر دیگران از مباحث منطقی بهره می گیرند و به این ترتیب به شناختی همه جانبه از طرف مقابل می رسند. مثال:محمد کودکی است که پدر و مادر خود را در کودکی و در جریان یک تصادف از دست داده و از همان زمان در یک شیرخوارگاه زندگی می کند. او کودکی کنجکاو است و درباره چرایی هر پدیده و چگونگی شکل گیری آن، پرسش های زیادی در ذهن دارد.
او به تازگی ششمین سالگرد تولدش را در کنار دیگر دوستانش جشن گرفته که با رویدادی جدید مواجه می شود. قرار است، شیرخوارگاه را ترک و زندگی جدیدی را با زن و مردی که او را به فرزندی پذیرفته اند، آغاز کند. این مسئله او را به فکر واداشته و سوال های بسیاری در ذهنش پدید آورده است.
به محض ارتباط با زن و مردی که مادر و پدر او به شمار می روند، به زبانی کودکانه درباره ویژگی های اخلاقی آن دو می پرسد. او می خواهد بداند چه کارهایی به نظر والدین جدید، نادرست به شمار می آیند و او نباید انجامشان دهد، او درباره مقررات منزل می پرسد و آنها را با مقررات شیرخوارگاه می سنجد و وضعیت جدید را سبک، سنگین می کند. او هر صحبت پدر و مادر را به منزله دریافتی از شرایط جدید تلقی می کند و بر اساس این داده ها زندگی با آنها را آغاز می کند.
نظریه نفوذ اجتماعی از آلتمن و تایلر
بر اساس این نظریه صمیمیت میان افراد به تدریج شکل می گیرد، در اثر مرور زمان افزایش پیدا می کند، از حالت تصنعی خارج می شود و در رفتارهای واقعی طرفین رابطه نسبت به هم بروز می یابد.
افزایش این صمیمیت، نفوذ بیشتر افراد در هم و نزدیکی بیشتر میان آنها را به دنبال دارد. در نهایت افزایش نزدیکی میان افراد، به شناخت دقیق تر آنها از یکدیگر می انجامد. در این شرایط افراد به کوچکترین نشانه های رفتاری طرف مقابل واکنش نشان می دهند.
گفتنی است افزایش صمیمیت بیش از هرچیز از طریق خودافشاگری (خودگشودگی) حاصل می شود. مثال:خانواده الف و ب، به تازگی به ساختمانی جدید اسباب کشی کرده اند. لیلا و شبنم دو دختر این دو خانواده هستند، هردو هم سن و سالند و از قضا در یک مدرسه ثبت نام کرده اند. همزمان با آغاز سال تحصیلی با هم آشنا می شوند. آنها هر روز صبح یکدیگر را در راه پله های ساختمان می بینند، به روی هم می خندند و سلام می کنند. رابطه آنها مدتی در همین حد باقی می ماند تا اینکه روزی به پیشنهاد لیلا با هم به مدرسه می روند و در طول مسیر درباره مدرسه با هم حرف می زنند.
بعد از مدتی قرار می گذارند با هم به مدرسه بروند، رابطه آنها مدتی در همین سطح می ماند، اما شش ماه بعد آنها به دوستانی صمیمی بدل شده اند که به منزل یکدیگر رفت و آمد دارند و داستان روابط خانوادگی و خصوصی ترین خاطرات خود را با هم در میان می گذارند. صمیمیت آنها طی یک سال تحصیلی، روز به روز افزایش می یابد.
نظریه تقلیل یا کاهش بی ثباتی
بر اساس این نظریه افراد به هنگام مواجهه با یکدیگر و از زمان آغاز رابطه می کوشند خود را به طرف دیگر رابطه اثبات کنند و برای رسیدن به این هدف انواع مهارت های ارتباطی نظیر گفت و گو، ارتباط غیر کلامی، خودافشایی و ... را به کار می گیرند. هرچه رابطه از مجرای این مهارت ها عمق بیشتری بیابد، بی ثباتی در رابطه کاهش می یابد به عبارت دیگر افراد با جرات بیشتری به هم اطمینان می کنند. به عبارت دیگر میزان استفاده از مهارت های ارتباطی با میزان ثبات ارتباط، بستگی معکوس دارد. چنانچه نوع رابطه در نخستین گام برقراری ارتباط به گونه ای دقیق و روشن، تعریف شود بی ثباتی رابطه هرگز ایجاد نمی شود.
مثال:شیرین دختری خجالتی است و به همین دلیل به هنگام مواجهه با افراد جدید برای برقراری ارتباط پیشقدم نمی شود. او که به تازگی در یکی از دبیرستان های نزدیک منزلشان ثبت نام کرده، مواقع بیکاری در مدرسه تنها است و دوستی ندارد. نهال و دو نفر دیگر از دوستانش در کلاس، جلوی شیرین می نشینند. آنها که از دبستان در یک مدرسه درس خوانده اند، رابطه ای نزدیک با یکدیگر دارند و چندین بار تلاش کردند با شیرین طرح دوستی بریزند اما هربار به دلیل امتناع شیرین، موفق نشدند.
شیرین هیچگاه به پیشنهادهای غیر مستقیم آنها جواب مستقیمی نداد، اما هر بار ناخواسته به گونه ای رفتار کرد که نهال و دوستانش فکر کردند او آدمی خودخواه و متکبر است. پس از دو ماه از آغاز سال تحصیلی شیرین کم کم به نهال نزدیک شد و سعی کرد به او بفهماند آدم خودخواهی نیست. او درباره خود و خانواده اش، با دوستان جدیدش صحبت کرد و بخشی از اطلاعات شخصی اش را به آنها انتقال داد. نهال با توجه به شناختی که از شیرین به دست آورد، به این نتیجه رسید که گوشه گیری های او تنها به دلیل خجالتی بودنش است و ربطی به خودخواهی و دیگر صفات ناپسند ندارد.
نظریه دیدگاه تعاملی
نظام خانواده یکی از پایدار ترین نظام های اجتماعی است. بنابراین می توان گفت روابط حاکم میان اعضای خانواده نیز روابطی مستحکم است و در برابر تغییرات مقاومت بسیاری دارد. به ویژه در خانواده هایی که بر اساس اصول و ارزش های سنتی شکل گرفته اند. با این وجود زمانی که افراد یک خانواده سنتی در معرض روابطی مستحکم خارج از محیط خانواده قرار می گیرند، نظام خانواده با تغییر مواجه می شود.
مثال:رضا در خانواده ای متدین زندگی می کند، پدرش در بازار فرش فروش ها حجره دارد و همچنان در خانه ای بزرگ، با حیاطی وسیع زندگی می کنند که توسط جد پدری رضا ساخته شده است. خواهرهای رضا بر اساس تفکر غالبی که بر خانواده آنها حاکم است، پس از اخذ دیپلم خانه نشین شده اند و فقط او به عنوان تنها پسر خانواده اجازه تحصیل داشت. به این شرط که پس از اتمام دانشگاه شغل موروثی خانواده، یعنی فرش فروشی را ادامه دهد.
او که تحت تاثیر آموزه های خانوادگی برای پدر احترامی بسیار قایل بود و بدون اجازه او تصمیمی نمی گرفت و کاری انجام نمی داد، از مدتی پیش عضو گروهی سیاسی در دانشگاه شده و به منظور انجام مسئولیت هایی که بر عهده اش است، نمی تواند مانند گذشته در خانواده حضور داشته باشد. رضا تحت تاثیر سخنرانی ها و نشست هایی که در گروه برگزار می شود، به این نتیجه رسیده که باید درسش را ادامه دهد و در زمینه ای مرتبط با رشته تحصیلی اش مشغول شود. اندیشه های جدید رضا که در تقابل با ارزش ها و اصول خانواده قرار دارد، کم کم او را از محیط خانواده دور می سازد.
نظریه جدل رابطه ای
انسان ها از لحظه ای که به جمع دیگران وارد می شوند (به عبارتی می توان گفت از زمانی که پا به عرصه زندگی می گذارند) در حال برقراری ارتباط و کنش و واکنش های ارتباطی هستند. گاهی خود آغاز کننده هستند و گاهی در معرض ارتباطی قرار می گیرند که از سوی دیگری جریان گرفته است. به هر حال، در هریک از این شرایط کوشش هایی می کنند تا رابطه را به سویی که دوست دارند، هدایت کنند. این کوشش ها از تجربه های پیشین افراد که در جریان روابطی دیگر اندوخته شده است، نشات می گیرد.
به عبارت دیگر می توان گفت بر اساس این نظریه انسان ها در تلاشی مدام، در حال جدال با روابط گوناگون هستند گاه در این جدال پیروزند و گاه شکست خورده.
مثال:نظر فرزانه درباره خود اینگونه است؛ من دختر زشتی هستم و شیوه برخوردم با دیگران به گونه ای است که آنها را جذب نمی کنم. به همین دلیل است که در مدرسه دوستان زیادی ندارم. او بر اساس این برداشت از خودش، تصمیم می گیرد راهی را بیابد که به وسیله آن برتری خود را به دیگران اثبات کند. نتیجه جست و جوی او، کسب علم و دانش است. فرزانه به این نتیجه رسیده:درحالی که از زیبایی بهره ای ندارم و مهارت های ارتباطی را نمی دانم و نمی توانم افراد را به خود جذب کنم، باید در رشته مورد علاقه ام که تاریخ است تا حدی مطالعه داشته باشم که در میان اطرافیان به عنوان فردی جامع الاطراف شناخته شوم و بتوانم با تکیه بر دانسته ها و محفوظاتم به دیگران نزدیک شوم و با آنها ارتباط برقرار کنم.
فرزانه که مانند هر انسان دیگری به تفریح، تماشای فیلم، معاشرت با دوستان، موسیقی و غیره نیازمند است، در جدالی مداوم با خود می کوشد از همه چیز چشم پوشی کند، تا با مطالعه کتاب های بیشتر و معاشرت با استادانی که سال ها از او بزرگتر هستند، بر هم دوره ای هایش پیشی بگیرد و به عنوان مورخی توانا در مرکز توجه دیگران باشد.
نظریه احتمال شرح و بسط
بر اساس این نظریه قانع کردن افراد در جریان برقراری ارتباط با آنها تنها در صورتی محقق می شود که پیام بدون ترغیب و تشویق، اجبار یا تشجیع و تنها با تکیه بر تجزیه و تحلیل و شرح و بسط ویژگی های آن، در اختیار گیرنده قرار گیرد. تجربه ثابت کرده است، زمانی که فرستنده با بیطرفی سعی در انتقال مفهومی دارد، تغییر نگرش آسان تر صورت می گیرد تا زمانی که با ادله و دلایل شخصی می کوشد مخاطب تحت تسلط افکار خود یا گروهی خاص درآورد.
مثال:آقای عباسی و آقای مشرف از معتمدین محل هستند، مشکلات زندگی همسایه ها را حل می کنند، گاهی که درگیری مختصری در محل روی می دهد، دست به کار می شوند و پیش از رسیدن پلیس قائله را خاتمه می دهند. با این وجود صحبت های آقای مشرف بیش از آقای عباسی مورد توجه مردم قرار می گیرد. اهالی محل به طور ناخودآگاه برای حل مسایل و مشکلاتشان ابتدا سراغ آقای مشرف می روند و در صورتیکه او نباشد یا مشکلی داشته باشد، مسایل خود را برای آقای عباسی بازگو می کنند.
مهم ترین دلیل این است که آقای مشرف به هنگام حل مشکلات مردم، کاملا بی طرف است و به گونه ای صحبت می کند که باعث برانگیختن حساسیت دیگران نمی شود. زمانی که به درستی راه حلی اعتقاد دارد، دیگران را به به کار بستن آن راه حل مجبور نمی کند، بلکه می کوشد روش مد نظرش را به درستی تجزیه و تحلیل کند و فواید عمل به آن را پیش چشم اهالی محل روشن سازد. درحالیکه آقای عباسی، با لحنی سلطه جو همواره نظرات خود را بی پرده و به مثابه امری غیرقابل تغییر بیان می کند و آشکارا می کوشد دیگران را قانع کند که راه حل او بهترین و موثرترین راه ممکن است.
نظریه قضاوت اجتماعی
افراد از اینکه در جریان قضاوت اجتماع، به عنوان فردی جدا از جامعه و عموم مردم تلقی شوند، وحشت دارند به همین دلیل همواره می کوشند در شرایطی که دیدگاهشان با دیدگاه عمومی در تعارض است، از بیان آن پرهیز کنند، به هنگام اتخاذ یک تصمیم تمام جوانب آن را بسنجند تا رفتاری مغایر با اصول حاکم بر جامعه از آنها سر نزند و پس از انجام عمل، به ارائه کمترین دلایل برای انجام عمل بسنده می کنند.
بنابراین نظریه افراد می کوشند برای برابری با جامعه، رفتارهای خود را تغییر دهند. در این میان اعتماد به نفس و احساس مسئولیت نسبت به خود می تواند مانعی در برابر تغییر مبانی و اساس دیدگاه های افراد به شمار رود.
مثال:فرهاد که در یکی از روستاهای مناطق مرکزی ایران زندگی می کند، پس از تلاشی مداوم توانست در آزمون ورودی دانشگاه در رشته مورد علاقه اش، نقاشی پذیرفته شود. او اکنون در خوابگاهی اقامت گزیده و بیشتر وقت خود را با همکلاسی هایش در دانشگاه و خوابگاه می گذراند.
زندگی سخت روستا به او ساده زیستن را آموخته، اما زندگی در شهر نیازمند رفتاری دیگر است. دوستانش هر روز با لباس هایی متفاوت از روزهای قبل در دانشگاه حاضر می شوند و به رستوران های گرانقیمت می روند. از سوی دیگر گفت و گو با دختران و زنان نامحرم بر اساس فرهنگ جاری در زادگاه فرهاد امری خطا و مذموم است با این حال او می بیند، دختران و پسران در دانشگاه با یکدیگر گفت و گو می کنند، درس می خوانند و به اردو می روند. فرهاد در می یابد برای پذیرفته شدن در جامعه جدید باید بعضی از عقاید پیشین را رها کند و مانند دیگران شود.
آبراهام مازلو
طبق نظریه مزلو اکثر نیازهای آدمی عمدتا" از طریق روابط انسانی وتعامل با دیگران ،برآورده می گردد. اینکه در این روابط تاچه حد از نیازهای ما برآورده گرددبستگی به نوع وکیفیت روابط دارد.نحوه برآوردن نیازها ، مبنای طرز زندگی هر کسی را تشکیل می دهد.شرایط محیط ووراثت ،فرصت ها وامکاناتی برای ارضاء نیازهای انسان فراهم می کنند، ولی چگونگی ارضاء نیازها اصولا" بسته به روابط انسانی است. داشتن روابط مثبت وسالم با دیگران کلید رشد وکمال آدمی ومعلول روابط فرد با دیگران است. گروه های مختلف زندگی از جمله خانواده ،دوستان و همکاران ابزار عمده خود شناسی هستند که البته هسته اصلی ومرکزی اکثر مشکلات و اختلالات وناراحتی های روانی فرد را نیز تشکیل میدهند. تمام مشکلات انسانی عمدتا" ناشی ارتباط با دیگران است (شولتز ، 1998).
وود
وود (1379) درتعریف ارتباط می گوید : ارتباطات میان فردی یک تعامل گزینشی نظام مند منحصر به فرد وروبه پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر است وموجب خلق معانی مشترک در بین آنها می شود .
بروکس و هیث
در رابطه با تعریف مفهوم ارتباط،بروکس وهیث (1993 به نقل ازهارجی ودیکسون ،2004) معتقدند ارتباط فرآیندی است که توسط آن اطلاعات ،معنا واحساسات از طریق تبادل پیام های کلامی وغیر کلامی وغیر کلامی با دیگرافراد در میان گذاشته می شود.
ویگینز
ویگینز و همکاران (1994)ارتباط را فرایندی می دانند که به وسیله آن افراد با یکدیگر تعامل کرده وتعاملاتشان را تفسیر می کنند.
هارجی و دیکسون
مهارت نیز از نظر هارجی ودیکسون (2004) توانایی لازم برای انجام رفتاری می باشد که باعث رسیدن به اهداف یک تکلیف می گرددودرواقع ، فرد را قادر می سازد تا به صورتی شایسته رفتار کند دیکسون (1993به نقل ازهارجی و همکاران ،1994)بر آن است که داشتن ارتباط ماهرانه بستگی به استفاده صحیح وتسهیل کننده از شیوه های برقراری ارتباط مناسب وکارآمد با دیگران دارد.
مهارت ارتباطی از نظر هارجی و دیکسون (2004) ، توانایی لازم برای انجام رفتاری می باشد که باعث رسیدن به اهداف یک تکلیف می گردد و در واقع، فرد را قادر می سازد تا به صورتی شایسته رفتار کند.
مهارت های ارتباطی به منزله آن دسته از مهارت هایی هستند که به واسطه آن ها افراد می توانند درگیر تعاملات بین فردی و فرایند ارتباط شوند یعنی فرایندی که افراد در طی آن اطلاعات، افکار و احساس های خود را از طریق مبادله پیام های کلامی و غیر کلامی با یکدیگر در میان می گذارند(هاریجه و دیکسون، 2004).
نظريه دیکسون (1993) ،نيز بر آن است که داشتن ارتباط ماهرانه بستگی به استفاده صحیح و تسهیل کننده از شیوه های برقراری ارتباط مناسب و کارآمد با دیگران داردبا توجه به نقش ارتباط در زندگی انسان،برخورداری از مهارت های ارتباطی جهت توفیق در اکثر حوزه های زندگی، بنا به گفته هارجی و دیکسون ، از طریق توانایی ارتباط قابل پیش بینی است ( مير جعفري، برزگر، مشکسار، 1390، ص 4 ) .
هارجی معتقد است مهارتهای ارتباطی – اجتماعی مجموعه ای از رفتارهای هدفمند، به هم مرتبط و متناسب با وضعیت است که آموختنی بوده و تحت کنترل فرد می باشد می نامند (همان: ۱۳).
بنا به گفته ی هارجی ودیکسون (2004) توفیق در اکثرحوزه های زندگی از طریق توانایی ارتباط قابل پیش بینی است .
همیلتون و پارکر
استقرار مهارت ارتباط مؤثر نیاز به آن دارد که فرستنده با بعضی نکات و مهارت هائی که استقرار ارتباط مؤثر را تسهیل میکند، آشنا باشد. قسمتی از این مهارت ها از طریق آموزش و تجربه قابل تحصیل است و بقیه ناشی از خصوصیات شخصی فرد است بعضی از افراد قادر نیستند مقاصد، نیات و نظرات خود را به صورت شفاهی بیان کنند، اما می توانند پیام هایی خلاصه و روشن بنویسند، بعضی دیگر گویندۀ خوبی هستند ولی شنوندۀ خوبی نیستند، بعضی به کندی می خوانند و فهم آنچه خوانده اند برایشان دشوار است، با انجام برخی روش ها می توان مهارت های ارتباطی را درسازمان ها افزایش داد. (همیلتون و پارکر،1386).
فردی که نقش فرستندۀ اطلاعات را دارد (مدیر) باید همواره سعی کند زبانی را به کار گیرد که روشن، موجز، و متناسب با موقعیت باشد همچنین فرستنده (مدیر) باید برای خود اعتبار کسب کند پیام می بایست هم درک شود و هم به باور آید یک راه عملی آن است که مطمئن شویم آنچه می گوئیم واقعا معتبر یا قابل اجرا باشد از به کار بردن برچسب ها و طبقه بندی غیر ضروری باید پرهیز کرد و اجازه داد گیرندۀ اطلاعات تا حد امکان به اطلاعات واقعی دست یابد برای افزایش کارآیی ارتباط سازمانی نیز سیستم هایی برای بازخورد ارائه دهد مدیر می تواند دربارۀ اطلاعات دریافت شده، فرد دریافت کننده، و نوع اقدام انجام شده کسب اطلاع کند(همیلتون و پارکر،1386).
کوکلان
کوکلان(1358) معتقد است، مدیر باید بداند درچه شرایطی ارتباط یک جنبه و تحت چه اوضاع و احوالی ارتباط دو جانبه می تواند نافذ و مؤثر باشد ایجاد یک سیستم ارتباط دوجانبه با موانع متعدد سازمانی، روانی و فرهنگی روبرو است که می باید ابتدا شناخته و سپس از پیش راه برداشته شود .
مير سپاسي
مير سپاسي ، معتقد است ارتباط فرايندي پويا است كه زير بناي بقا و رشد و تحولات تمامي سازمانها و سيستمها ي زنده محسوب مي شود به همين دليل ، ارتباطات از وظايف و نقشهاي حياتي انسان و سازمان است ، زيرا به وسيله آن انسان يا سازمان واحدهاي داخلي خود را با هم مرتبط مي سازد ( ميرسپاسي، 1369، ص 409 ) .
ریچاردز
ریچاردز، اولین و بهترین تعریف را از ارتباط ارائه نمود : ارتباط هنگامی صورت می گیرد که یک فکر به نحوی در محیط عمل کند که فکر دیگری را تحت تأثیر قرار دهد. این کار به این صورت است که در فکر دیگر همان تجربه ای که در فکر اول است متجلی گردد در واقع، وقوع این نوع تجربه بخشی از همان تجربه اول است ( کاظمي پور، 1380، ص 84 ) .
مك گواير و پريستلي
مك گواير و پريستلي (1981) ، مي گويد : مهارت ارتباطي – اجتماعي به رفتارهايي گفته مي شود كه شالوده ارتباط هاي موفق و رو در رو را تشكيل مي دهند ( فیروزبخت، ۱۳۷۷: ۱۲).
كلي
كلي (1912) ، مي گويد مهارت ارتباطي همان رفتارهاي معين و آويخته شده اي است كه افراد در روابط ميان فردي خود ، براي كسب تقويت هاي محيطي يا حفظ آنها انجام مي دهند ( فیروزبخت، ۱۳۷۷: ۱۲ ، فياض، کريمي، 1389، ص 12 ).
اشلانت و مك فال
در تعريف اشلانت و مك فال (۱۹۸۵) ، مهارت ارتباطي همان فرايندهاي مركبي است كه فرد را قادر مي سازد به گونه اي رفتاركند كه ديگران او را با كفايت تلقي كنند پس مهارت ها ، توانايي هاي لازم براي انجام رفتارهاي هدفمند و موفقيت آميزند ( فياض، کريمي، 1389، ص 9 ) .
ادوین امری
ادوین امری (Edwin emery) ، در کتاب « مقدمه ای بر ارتباطات جمعی » ، ارتباط را چنین تعریف می کند : « ارتباط عبارت از فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر است » . برای نمونه انسان وقتی میخندد نشاط و شادی خود را با لبخند نشان میدهد. و یا اگر فردی به فرد دیگر سلام میدهد یا عصر به خیر میگوید با بیان شفاهی دوستی و صمیمیت خود را به او ابراز میدارد و در واقع به گونهای ارادت خود را میفهماند. و همچنین زمانی که شخصی به شخص دیگر کارت تبریک یا نامهای ارسال میکند هدف و منظور خود را به شکل کتبی ارائه میدهد و با او ایجاد رابطه مینماید.
جان ای. آر.لی
عقیده جان ای. آر.لی(Lee john A.R) درباره ارتباط را عموما به مفهوم فراگرد حمل و نقل و ارسال میان محلها و مردم میدانند. در نظر مسئولان برنامه ریزی ، ارتباط معمولا به معنای حمل و نقل کالاها و مردم از راه خشکی ، آب و هوا ارسال پیامها از طریق وسایل مخابراتی بوده است. ولی مفهوم ارتباط در جامعه که بویژه به ظرفیت اطلاعاتی لازم برای جامعه به منظور عملکرد مؤثر جریان ارتباط در سراسر بافت اجتماعی توجه دارد با این معنای محدود تطبیق نمیکند.
جورگن
جورگن معتقد است ارتباط عبارت است از فراگردهایی که بر مبنای آن انسانها همدیگر را تحت نفوذ قرار میدهند.
کارل هاولند
کارل هاولند (Hovland) میگوید: «ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال یک محرک (معمولا علامت بیانی) از یک فرد (ارتباط گر) به فردی دیگر (پیام گیر) به منظور تغییر رفتار او.»
مانیوس اسمیت
مانیوس اسمیت (smith.M) معتقد است هر نوع عملی که بوسیله فردی انجام شود که طی آن فرد دیگری بتواند آنرا درک کند ارتباط نامیده میشود. خواه این عمل با استفاده از یک وسیله انجام شود یا بدون وسیله.
آرانگارن
آرانگارن ( Aranguren 1970 ) معتقد است که ارتباط عبارت است از انتقال اطلاعات در محدوده سه چیز انتشار (emission) انتقال (Conduction) و دریافت پیام (message) .
چارلز کولی
چارلز کولی معتقد است که ، ارتباط مکان+یسمی است که روابط انسانی بر اساس و بوسیله آن بوجود میآید و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایه آن توسعه پیدا میکند. ارتباط حالات چهره - رفتار - حرکات - طنین صدا - کلمات - نوشتهها - چاپ - راه آهن - تلگراف - تلفن و تمام وسایلی که اخیرا در راه غلبه انسان بر مکان و زمان ساخته شده است را در بر میگیرد.
ویلبر شرام
ویلبر شرام، در تعریف ارتباط می گوید : « مفهوم ارتباط در واقع هماهنگ شدن فرستنده و گیرنده در رابطه با یک پیام ویژه است » (فلاحي، 1388) .
شنون و ویور
نظریه پردازان قدیمی- همچون شنون و ویور (۱۹۴۹) : ارتباط را فرآیندی خطی میدانستند که طی آن منبع پیام را فرمولبندی و به گیرنده منتقل میکند. اما اکنون دیدگاههای تبادلی جای این نظریه را گرفتهاند (هارجی، ساندرز، دیکسون،۱۳۷۷، ص۲۴) .
سوسمان و ديپ
بنابر نظر سوسمان و ديپ ، فرايند ارتباطات دست كم متشكل از شش عنصر اصلي ذيل تشكيل شده است :
فرستنده پيام ، پيام ، مجرا ، گيرنده پيام ، بازخور و زمينه . هريك از اين عناصر نقش اساسي و متمايزي را در موفقيت يا شكست ارتباطات بازي مي كنند ( عباسپور، 1391، ص 260 ). آنان بر اين باورند كه نقطه آغازين ارتباطات هنگامي روي ميدهد كه شخصي احساساتي را ابراز ، ايده اي را خلق يا نياز به برقراري ارتباطي را حس مي كند . فرايند ارتباطات هنگامي تداوم مي يابد كه فرستنده پيام براي سهيم شدن در محتواي پيام با شخص ديگري دست به تعامل و اتخاذ تصميم بزند ؛ گيرنده پيام.
کارسن
به نظر کارسن، هر گاه رفتار طرفین وابسته به یکدیگر باشد- و حتی اندکی نفوذ میان فردی وجود داشته باشد- میتوان گفت که دو طرف با هم ارتباط دارند. در اینجا یادآوری جمله معروف واتز لاویک و دیگران ضروری مینماید: ما چارهای جز ارتباط نداریم، برخی دیگر از محققان تعریف محدودتری از ارتباط ارائه میدهند. به نظر اکمن و فریزن، زمانی ارتباط برقرار میشود که طرف رمز گردان به عمد پیامی برای طرف گوینده ارسال نماید.
اما آیا طرف رمز گشا باید از منظور وی آگاهی داشته باشد؟ اگر طرف رمزگشا متوجه تعمد او نشد و بر همین اساس واکنش نشان داد(یا اصلاًَ عملی انجام نداد)چطور؟ آیا باز هم میتوانیم بگوییم ارتباطی برقرار شده است؟ وینر و دیگران، نیز ارتباط را به مجموعه رفتارهایی محدود میکند که با یک رمز خاص هماهنگی داشته باشد، رمز اجتماعی مشترکی که سنبلها را معنا نماید. اما باز هم میتوان پرسید که یک رمز تا چه حد باید مشترک باشد؟ و رسمیت آن چقدر باید باشد تا بتوانیم آن را یک رمز محسوب کنیم؟
کلرمن
به نظر کلرمن ، یکی از نشانههای هدفمندی ارتباط این است که ارتباط به فعالیتی تنظیم شده تبدیل شود. یعنی ارتباط برقرار کنندگان صحبتها و اعمال خود را متناسب با اهداف خود و الزامات موجود پیریزی کنند. این نکته با نظر وینوگراد، مبنی بر اینکه تمامی چیزهایی که طرفین در برخوردهای اجتماعی خود ابراز میکنند ماحصل طرحی است برای تحقق یک هدف هماهنگی کامل دارد. لنگر و دیگران، معتقدند که بخش اعظمی از ارتباط بیفکر صورت میگیرد. آنها بین فعالیت آگاهانهای که در آن افراد به دنیای خود توجه دارند و استراتژیهای رفتاری خود را بر اساس اطلاعات دریافتی تدوین میکنند و فعالیت ناآگاهانه که در آن اطلاعات جدید عملاً پردازش نمیشود بلکه سناریوهای قدیمی که زمانی جدید بودهاند بطور قالبی احیاء میشوند تمایز قائلند.
کلرمن، قاطعانه میگوید: ارتباط هم هدفمند استراتژیک است و هم خودکار . او معتقد است که میتوان بدون هر گونه آگاهی هوشیارانهای به بازبینی رفتار هدفمند پرداخت. خلاصه هدفمندی ارتباط به این معنی نیست که الزاماً هوشیاری کاملی بر جریان ارتباط حاکم باشد. علیرغم اینکه تعهد، کنترل و آگاهی از جمله بخشهای بسیار مهم مفهوم ارتباط، بعنوان فعالیتی ماهرانه، هستند. اما ظاهراً بسیاری از زنجیرههای قبلاً تمرین شده را میتوان در پس ذهن نیز انجام داد . ما پس از کسب مهارتها میتوانیم آنها ر ا «بدون» تفکر هوشیارانه انجام دهیم ،گاهی این عدم آگاهی میتواند موجب عدم توفیق برخوردها شود لنگر، تاکید میکند که:
عدم آگاهی از انتخاب کلمات در هنگام صحبت ما را از فرآیندی که به نفع ماست محروم میسازد. عدم آگاهی از این انتخابها در هنگام گوش دادن به هنگام حرفهای دیگران نیز برای ما گران تمام میشود…اگر رویکرد آگاهانهای داشته باشیم که در آن از سایر چشماندازها و باورها نیز مطلع گردیم آنگاه میزان کنترل ما بر ارتباط افزایش خواهد یافت .
واتز لاویک
واتز لاویک و دیگران، معتقدند که فرآیند ارتباط در دو سطح مجزا اما به هم مرتبط روی میدهد. سطح اول مربوط به محتوی است و با موضوع اصلی مرتبط است. مثلاً صحبت درباره فیلم دیشب، انتخاب رستوران، تشریح نظریه نسبیت، و موضوعات دیگر. این مساله موضوع گفتگو را تشکیل میدهند و وقتی به آنچه در هنگام ارتباط روی داده فکر میکنیم، معمولاً همین مساله به ذهن ما خطور میکنند.
اما این کل ماجرا نیست. ارتباط جنبههای دیگری هم دارد که کمتر مشهودند. مثلاً فرافکنی هویت در حین مذاکره درباره رابطه، و یا تعریف ارتباط از سوی تعامل کنندگان. تعامل کنندگان با انتخاب موضوع بحث و موضوعاتی که باید از آنها اجتناب کرد، بخصوص با انتخاب کلمات و شکلهای ابراز، لهجهها، سرعت گفتار و کل ویژگیها و رفتارهای غیر کلامی، به ارائه خود یا کنترل برداشت میپردازند. منظور تعامل کننده، ارائه مثبت خود در نظر عموم و اصولاً ارائه خود به شکلی خوشایند است.
ایجاد برداشتی صحیح و مطلوب در اذهان، چند فایده مهم دارد، از جمله اینکه علاوه بر پاداشهای مادی، منافع اجتماعی همچون تایید، دوستی و اقتدار را هم در پی دارد. گافمن، بر اهمیت حفظ صورتکها- که در واقع ابزار ارزشمندی شخص هستند- توسط بازگران اجتماعی تاکید میورزد- صورتک عبارت است از ابزار ارزشمندی خودمان در حضور دیگران- گافمن متوجه شد که بازیگران اجتماعی نه تنها سعی میکنند صورتک خود را حفظ کنند، بلکه مراقب هستند تا صورتک طرف مقابل را نیز بیاعتبار نسازند.براون و لوینسون،در یکی ازفصول ارزشمند کتاب خود به این نکته اشاره دارد که مودب بودن، شیوهای برای کاهش احتمال لورفتن صورتک است .
چيستر بارنارد
بنابر گفته چيستر بارنارد ، نخستين اقدام هر مدير اين است كه نظامي ارتباطي پديد آورد يا نظام را بهبود بخشد . بهترين برنامه ها نمي تواند بدون ارتباطات ميسر شود . بنابراين ، مديران به مهارت هاي ارتباطي موثر نياز دارند . مهارت هاي ارتباطي به تنهايي مي تواند يك مدير موفق بسازد .
در پشتیبانی از اهمیت مهار تهای ارتباطی شفاهی و تاثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی، متخصصین نظرات بسیاری را مطرح نموده اند که از آن جمله می توان از آلان، نام برد که اذعان مي دارد بيان خواسته ها، احساسات ، افکار و عقايد به طور واضح و موثر تنها نيمي از فرآيند ارتباطي مورد نياز براي اثربخشي ارتباط ميان فردي است و نيمي ديگر گوش کردن و درک آنچه ديگران در ارتباط با ما مي گويند، است .
ويب
ويب ، نیز معتقد است که تقريباً هيچ جنبه اي از زندگي انسان به اندازه بهتر گوش کردن نمي تواند در زندگي اجتماعي فرد موثر باشد . ارتباط با اعضاي خانواده و دوستان تا مسائل شغلي و ارتباطات ميان فردي اجتماعی، همگي متاثر از گوش کردن است. متاسفانه بيشتر ما شنوندگان خوبی نیستیم و نمي دانيم که با اين ضعف بزرگ، چه چيزهاي بزر گتري را از دست مي دهيم .
بارتون جي اي
از نظر بارتون جي اي : مهارت شنودی یا گوش فرادادن ،جست و جوی فعال برای درک معنا می باشد. بسیاری از ما شنوندگان ناتوان هستیم.گوش دادن به تلاش ذهنی وتمرکز حواس نیاز داردو می تواند بهبود یابد .
نیما قربانی
دکتر نیما قربانی، استاد دانشگاه تهران، به همراه پی. جی. واتسون، استاد دانشگاه تنسی، مدل خودشناسی انسجامی را به عنوان یکی از فرایندهای محوری شخصیت صورتبندی کرده است.
پژوهشهای میان فرهنگی وی در تقاطع گسترههای شخصیت، رواندرمانی، روانشناسی دین، و روان شناسی مدیران قرار دارد.
مطالعات اخیر وی بر اهمیت بهوشیاری، خودشناسی انسجامی، و مهار خود به عنوان عناصر اصلی یک الگوی غنی خود نظمبخشی و سازوکار درون روانی تغییر رفتار صحه گذاشتهاند.
دکتر قربانی با بهره گیری از این روش و سازه بیش از یکصد کارگاه آموزشهای تجربهای را برای مدیران اجرا کرده است، روش شناسی پژوهشی وی تجربه گرایی دیالوژیک-هرمنوتیکی است، که در آن منظر مشاهده گر و اثر آن در مشاهده موضوع، به صورت عینی – در سطح درونفردی، بینفردی، و بینفرهنگی – وارسی میشود.
قرباني (۱۳۸۴) مهارت هاي ارتباطي را مجموعه اي از رفتارهايي مي داند كه كيفيت ارتباط فردبا فرد رامشخص مي كند .