نظریه برنایس نیوگارتن ( Neugarten ) (1973) مبتنی بر تقویت رویدادهاي مهم است. از نظر وي ، سن بزرگسال، شاخصی در تحول شخصیت او به حساب نمی آید. چراکه تحول در دوران بزرگسالی بر اساس یک سري مراحل ثابت تحقق نمی پذیرد، بلکه رویدادهایی که در زندگی فرد اتفاق می افتند و برداشت هایی که او از آنها دارد، چگونگی شخصیت وي را آشکار می سازند ( طالب زاده و واحدي، 1392 ).

طبق نظر نیوگارتن در دوران بزرگسالی وجه تمایز افراد، رویدادهاي بیرونی است. بر این اساس، نیوگارتن افراد را به سه دسته پیش رس، بهنگام و در تأخیر تقسیم بندي می کند.
از دیدگاه نیوگارتن، سن یک بزرگسال چیزي درباره تحول شخصیت او به دست نمی دهد و فقط یک شاخص ناقص کنشوري بزرگسال است، زیرا تحول بزرگسال بر اساس مراحل ثابت انجام نمی گیرد.
به عقیده نیوگارتن، بزرگسالان بر اساس رویدادها، خود را پیش رس، در تأخیر یا بهنگام قرار می دهند. مانند اینکه براي ازدواج زمان خاصی وجود دارد (رویدادهاي متعارف و نامتعارف).
رویدادهاي فرهنگی چهارچوب زیستی- فرهنگی بستر تحول فرد را میسازند. نحوه واکنش فرد نسبت به چنین عاملی درونی و بیرونی است. ضمن اینکه فهم شناختی یک رویداد حائز اهمیت است. از نظر نیوگارتن، افراد از میانسالی تا آخرین سالهاي زندگی پایدار می مانند و گرایش به تحکیم ویژگیهاي شخصی خویش دارند (خلعتبري و همکاران، 1390 ).

از نظر نیوگارتن سن یک بزرگسال چیزی درباره تحول شخصیت او به دست نمی دهد و فقط یک شاخص ناقص کنش وری بزرگسال است، چرا که تحول بزرگسال براساس برشهای ثابت مراحل، تحقق نمی پذیرد بلکه رویدادهای اساسی مورد تجربه وی و نحوه برداشت از آنها بهتر می توانند ساختار شخصیت وی و طرز کار آن را آشکار سازند (ماسن و همکاران، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387).

انسان ها معمولا نسبت به تغییرات خاص خود بسیار هشیارند، و به راحتی در پشت سر گذاردن رویدادها خود را در شمار افراد «پیشرس» یا در «تاخیر» یا «بهنگام» قرار می دهند. بنابراین یک رویدا معمولا هنجاری یا معمول و متداول مانند ازدواج، کناره گیری یا بازنشستگی وقتی از تقویم متعارف زیاد فاصله پیدا کند غیر هنجاری یا نامتعارف قلمداد می شود (ابوالقاسمی، 1386).

سن بزرگسال شاخصی در مورد تحول شخصیت او به حساب نمی آید.

رویدادهایی که در زندگی فرد اتفاق می افتمد و برداشت هایی که فرد از انها می کند، چگونگی شخصیت او را آشکار می سازد.

در دوران بزرگسالی وجه تمایز افراد، رویدادهای بیرونی است که برای آنها اتفاق می افتد، نه نمو یافتگی فیزیولوژیک انها.

به موقع بودن یا بی موقع بودن رویدادهای زندگی می تواند بر عزت نفش افراد تاثیر بگذارد، چرا که بزرگساالن نیز مانند کودکان و نوجوانان به مقایسه اجتماعی می پردازند و پیشرفت زندگی خود را در مقایسه با دیگران ارزیابی می کنند.

انسان ها معمولا نسبت به تغییرات خاص خود بسیار هشیارند، و به راحتی در پشت سر گذاردن رویدادها خود را در شمار افراد « پیش رس » یا در « تاخیر » یا « بهنگام » قرار می دهند. بنابراین یک رویداد معمول و متداول مانند ازدواج، کناره گیری یا بازنشستگی وقتی از تقویم متعارف زیاد فاصله پیدا کند، غیر هنجاری یا نامتعارف قلمداد می شود.

ازدواج یک امرجهانی است که در تمام جوامع ودرطول تاریخ وجودداشته وبه یک مجموعه ازنیازهای اساسی انسان،پاسخ می دهد.انتخاب همسروتشکیل خانواده مهم ترین رویداد زندگی دوره جوانی است و تا پایان عمر برجریان حیات و سعادت وی اثرمی گذارد.تحقیقات گوناگون نشان می دهدکه افراد متاهل در مجموع خوشبخت تر و راضی ترازافراد مجرد و مطلقه و بدون همسر هستند. موفقیت در امر ازدواج حاصل عوامل گوناگونی است که یکی ازآن ها، ازدواج به موقع است.

یکی از نظریه های تحول اجتماعی در ارتباط بارشد و تغییرات دوره جوانی،نظریه مبتنی بر تقویم رویدادهای مهم ( دیدگاه برنایس نیوگارتن 1968 و 1979) است. از نظر وی تحول بزرگسال براساس برش های ثابت «مراحل» تحقق نمی پذیرد، بلکه رویدادهای اساسی مورد تجربه او و نحوه برداشت از آن ها، بهتر می توانند ساخت شخصیت وی و طرز کارآن را آشکار سازند. در بزرگسالی برخلاف کودکی یا نوجوانی، رشد و نمو بدنی چیزی در اختیار ما نمی گذارد و بیشتر رویدادهای بیرونی مرجع تمایز قرار می گیرند.
انسان ها معمولا نسبت به تغییرات خاص خود بسیار هشیارند و به راحتی در پشت سرگذاردن رویدادها خود را درشمار افراد « پیشرس » یا در « تاخیر » یا « بهنگام » قرار می دهند. به موقع بودن یا بی موقع بودن می تواند بر عزت نفس تاثیر عمیقی بگذارد؛ زیرا بزرگسالان ( مانند کودکان یا نوجوانان ) مقایسه اجتماعی می کنند و پیشرفت زندگی خود را در مقایسه با پیشرفت دوستان، خواهر و برادرها و همکاران شان ارزیابی می کنند. بنابر این یک رویداد معمولا هنجاری یا معمول و متداول مانند ازدواج، کناره گیری یا بازنشستگی وقتی از تقویم متعارف زیاد فاصله پیدا کند، غیرهنجاری یا نامتعارف قلمداد می شود. مثلا بازنشستگی در تقریبا اوایل بزرگسالی یا ازدواج پیش ازشروع دبیرستان یک امرغیر معمول قلمداد می شود.افراد مخصوصا هنگام ارزیابی دستاوردهای خانوادگی وشغلی معمولا می پرسند: « آیا مطابق باسنم عمل می کنم؟ » .

وی معتقد است که در دهه های اخیر با عدول از ضوابط هنجاری، رویدادها را آسان تر قبول می کنیم.

و اما در رمان بار هستی میلان کوندرا آن جا که می گوید: وقتی مردم هنوز کم وبیش جوانند و آهنگ های موسیقی زندگی شان در حال تکوین است،می توانند آن را به اتفاق یکدیگر بسازند و مایه ها را ردوبدل کنند؛اما وقتی در سن کمال به یکدیگر می رسند،آهنگ های موسیقی زندگی آن ها کم وبیش تکمیل شده است و هرکدام یا هر شیئی در قاموس موسیقی هرکدام، معنی دیگری می دهد .

از نظر وي، زمانبندي اجتماعی، عامل فرهنگی و نسلی مهمی است که بر رشد بزرگسالان تأثیر دارد. او به یک ساعت اجتماعی معتقد است، یعنی بازنشستگی در 30 سالگی یا ازدواج قبل از دبیرستان غیرمعمول است. از دیدگاه نیوگارتن، سن یک بزرگسال چیزي درباره تحول شخصیت او به دست نمی دهد و فقط یک شاخص ناقص کنشوري بزرگسال است، زیرا تحول بزرگسال بر اساس مراحل ثابت انجام نمی گیرد.

به عقیده نیوگارتن، بزرگسالان بر اساس رویدادها، خود را پیشرس، در تأخیر یا بهنگام قرار می دهند. مانند اینکه براي ازدواج زمان خاصی وجود دارد (رویدادهاي متعارف و نامتعارف). بر اساس دیدگاه وي، ساعت اجتماعی ما، یعنی زمان وقوع رویدادها در حد معمول تحتتأثیر محیط است و این امر بر اساس طبقه اجتماعی کاملاً مشخص است. رویدادهاي فرهنگی چهارچوب زیستی- فرهنگی بستر تحول فرد را میسازند. نحوه واکنش فرد نسبت به چنین عاملی درونی و بیرونی است. ضمن اینکه فهم شناختی یک رویداد حائز اهمیت است. از نظر نیوگارتن، افراد از میانسالی تا آخرین سالهاي زندگی پایدار میمانند و گرایش به تحکیم ویژگیهاي شخصی خویش دارند (خلعتبري و همکاران، 1390).

زمان بندی اجتماعی

یکی از منابع مهم تغییر شخصیت در بزرگسالی، تبعیت یا انحراف از زمان بندی اجنماعی است.

او تاکید دارد که تاثیر فرهنگی و نسلی مهم بر رشد بزرگسالان « زمان بندی اجتماعی » است؛ منظور انتظارات درجه بندی شده ی سنی برای رویدادهای خاص زندگی مانند شروع اولین شغل ، ازدواج ، تولد اولین فرزند ، خریدن خانه و بازنشستگی است. در همه جوامع، برای تحقق بخشیدن با این تکالیف اساسی مربوط به رشد ، زمان بندی وجود دارد.

تغییرات در جامعه از یک نسل به نسل بعدی می تواند روند زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد . نوگارتن ( روانشناس ) بیان کرد که زمان بندی اجتماعی یا انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان تاثیر فرهنگی و نسلی مهمی است که بر رشد بزرگسالان تاثیر دارد . تمام جوامع این زمان بندی اجتماعی را دارند . به موقع یا بی موقع بودن انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان می تواند تاثیر عمیقی بر اعتماد به نفس بگذارد زیرا بزرگسالان همانند کودکان و نوجوانان مقایسه های اجتماعی می شوند و پیشرفت خود را با پیشرفت همسالان مقایسه می کنند . هر چند انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان انعطاف پذیرتر از گذشته شده است ولی پیروی از زمان بندی اجتماعی ( انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان توسط فرهنگ برای رویدادهای مهم زندگی مانند زمان ازدواج ، شغل ، بچه داری و ... تعیین شده است ) یا انحراف از آن می تواند منبع مهم تغییر شخصیت در بزرگسالی باشد . پیروی از زمان بندی اجتماعی به جوانان احساس اطمینان می دهد و انحراف از انتظارات اجتماعی باعث ناراحتی روانی مانند افسردگی می شود .

زمان بندی اجتماعی انتظارات درجه بندی شده سنی برای رویدادهای مهم زندگی مانند شروع کردن اولین شغل ، ازدواج کردن ، تولد اولین فرزند ، خریدن خانه و بازنشستگی است . منبع مهم تغییر شخصیت در بزرگسالی ، تبعیت از زمان بندی اجتماعی یا انحراف از آن است . زمان بندی اجتماعی زنانه مانند ازدواج و مادری کردن است هم چنین زمان بندی اجتماعی مردانه شغل عالی داشتن و پیشرفت کردن است . به نظر می رسد پیروی از ساعت اجتماعی در اوایل بزرگسالی ( 20 سالگی تا 40 سالگی ) موجب اطمینان خاطر می شود . زیرا تضمین می کند که جوانان به فعالیت اجتماعی می پردازند . مهارت هایی را پرورش می دهند و آگاهی از خود و دیگران را بالا می برند . به عقیده نوگارتن ( روانشناس ) ثبات جامعه بستگی به داشتن افرادی دارد که خود را به الگوهای زمانبندی اجتماعی یا انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان متعهد بدانند .

زنانی که از زمان بندی اجتماعی تبعیت می کنند یعنی آن هایی که تشکیل خانواده را به موقع آغازمی کنند ، مسئول تر ، خویشتن دارتر ، شکیباتر ، و دلسوزتر هستند ولی عزت نفس آن ها به مرور کاهش می یابد و هرچه زندگی آن ها پیش می رود احساس آسیب پذیری بیشتری می کنند . مردانی که طبق انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان پیروی می کنند ، مسلط تر ، معاشرتی تر ، مستقل تر و از لحاظ عقلانی کارآمدتر هستند .

بسیاری از بزرگسالان وقتی که از زمان بندی رویدادهای زندگی یا انتظارات اجتماعی از افراد در سن بزرگسالی خیلی عقب هسند ، تا اندازه ای دچار ناراحتی ، اضطراب ، افسردگی و دیگر مشکلات روانی می شوند . زنانی که از زمان بندی اجتماعی پیروی نکرده باشند یعنی نه ازدواج کنند و نه شغلی را در حدود 30 سالگی آغاز نکرده باشند . نسبت به خود تردید دارند و مردد هستند . احساس بی کفایتی و تنهایی می کنند . و از نظر آن ها آینده مبهمی دارند .

هرچند انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان کمتر از گذشته صریح و روشن هستند . به عبارت دیگر افراد در مقایسه با 30 سال گذشته سن دیرتری را برای ازدواج و پدر و مادری و دامنه سنی زیادتری را برای بازنشستگی در نظر دارند . با این حال بسیاری از بزرگسالان وقتی از انتظارات اجتماعی جامعه از بزرگسالان خیلی عقب می شوند دچار ناراحتی ، استرس و اضطراب می شوند . چون به نظر می رسد که پیروی از زمان بندی اجتماعی در اوایل بزرگسالی موجب اطمینان خاطر می شود . زیرا تضمین می کند که جوانان به فعالیت اجتماعی می پردازند ، مهارت هایی را پرورش می دهند ، و آگاهی از خود و دیگران را بالا می برند .

ساعت اجتماعی

از نظر وي، زمانبندي اجتماعی، عامل فرهنگی و نسلی مهمی است که بر رشد بزرگسالان تأثیر دارد. او به یک ساعت اجتماعی معتقد است، یعنی بازنشستگی در 30 سالگی یا ازدواج قبل از دبیرستان غیرمعمول است.

بر اساس دیدگاه وي، ساعت اجتماعی ما، یعنی زمان وقوع رویدادها در حد معمول تحت تأثیر محیط است و این امر بر اساس طبقه اجتماعی کاملاً مشخص است.

به نظر « نیوگارتن » « ساعت اجتماعی » ما یعنی زمان وقوع رویدادها در حد معمول تحت تاثیرمحیط است و این امر براساس طبقه اجتماعی کاملا محسوس است. به عبارتی دیگر ساعت اجتماعی ما یعنی زمان وقوع رویدادها که تحت تاثیر محیط است، و بر اساس طبقه اجتماعی افراد، متفاوت است.

دقیقا به ساعت اجتماعی یا سوشال کلاک اشاره ظریف و پرمعنایی دارد واین همان اعجاز کتاب خواندن و رمان خواندن است.در مقدمه کتاب هم مترجم می گوید رمان را باید با دقت،تمرکز و حوصله و تخیل و همچنین با ذهنی جستجوگر و طبعی شاعرانه خواند و هیچ مضمون،مفهوم یا خطی از آن را نباید نادیده گرفت.

میانسالی

از یک سو مانند نظر لوینسون میانسالی به عنوان دوره ای بحرانی در نظر گرفته می شود و از سوی دیگر مانند نظر نیوگارتن دوره اوج عملکرد و مسئولیت (هانتر،1989) .
میانسالی زمانی است که مسائل وجودی، عملی و شخصی محور توجه قرار می گیرند.این دوره می تواند به زمانی برای بازنگری و گشایش راهای تازه برای زندگی باشد (رایس، 1996). اما به طور کلی میانسالی اغلب به عنوان دوران بحران مورد توجه قرار گرفته است (اولدهام و لیبرت،1989). تغییر در دید افراد از زمان را یکی از ویژگی های مهم میانسالی می داند (نیوگارتن، 1968). بحران میانسالی از درک این موضوع که مرگ دیگر مسئله ای انتزاعی و دور نیست و چیزی شخصی است که زندگی با آن به پایان می رسد، ناشی می شود (جکوز، 1965).