ادوارد دوبونو در کتاب « شش کلاه تفکر » روشی را برای فکر کردن گروهی پیشنهاد می‌دهد. هدف از این روش نظم بخشیدن به تفکر، یافتن راه‌های خلاقانه، طبقه‌بندی، اولویت‌بندی و تصمیم‌گیری صحیح است. در این روش یک نفر به عنوان مدیر جلسه کلاه آبی به سر می‌گذارد. دیگر اعضای گروه ابتدا با کلاه سفید حاضر می‌شوند و سپس در پایان هر محله کلاه خود را با رنگ دیگری عوض می‌کنند. رنگ کلاه‌ها مفهوم نمادین دارد.

  • آبی: دارندهٔ کلاه آبی باید به تفکر کردن جمع، جهت دهد و برنامه‌ای مشخص را به سرانجام برساند.
  • سفید: فقط اطلاعات را ارائه می‌کند.
  • قرمز: با کلاه قرمز افراد احساسات و عواطف خود را بروز می‌دهند.
  • سیاه: کسی که کلاه سیاه به سر دارد، انتقادهایش را به شکل منطقی بیان می‌کند.
  • زرد: فرد با گذاشتن کلاه زرد به جنبه‌های مثبت موضوع مورد بحث توجه می‌کند.
  • سبز:کلاه سبز، کلاه خلاقیت و یافتن راه‌های نو است.

دوبونو توضیح می‌دهد که به‌طور معمول هر یک از افراد حاضر در یک جلسه، یکی از این نقش‌ها را در بحث بر عهده دارد و با یکی از این رویکردها (کلاه‌ها) با موضوع مواجه می‌شود. در روش «شش کلاه تفکر» همه ناچار خواهند بود نقش‌های مختلفی را بر عهده بگیرند و به شیوه‌های مختلفی فکر کنند. بر اساس نظریه دوبونو با استفاده از روش «شش کلاه تفکر» جمع به نتایج بهتری دست می‌یابد.

این تکنیک دوبونو  ، یکی از تکنیکهای مفید معروف و معتبری است که کاربرد و آثار بسیار متنوعی در اجتماع، سازمان، خانواده و فرد دارد. در بسیاری از سازمانها و خانواده‌ها ، این تکنیک و قواعد بازی آن به‌صورت زبان مشترک  در آمده که بسیار اثر بخش است. بطور کلی این تکنیک شش جنبه یا سبک فکری را تعریف کرده و برای هر کدام کلاه رنگی خاصی را به عنوان سمبل تعیین می نماید تا بوسیله آن بتوان بطور روشن و سریع از سبک فکر ( گرایش ، حالت ، احساس ، فکر ، موضوع ، نگرش ) خود آگاه شد، آن را تغییر داد یا آن را به دیگران اعلام کرد. همچنین می توان بدین‌وسیله از سبک فکری دیگران آگاه شد و از آنها خواست که آن را عوض کنند. البته با کمی دقت در اصطلاح ( کلاه خودت را قاضی کن ) متوجه می شویم که به نوعی چنین روشی در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی وجود داشته است. اما قبل از توضیح بیشتر دربارۀ اهداف، آثار و روش اجرائی این تکنیک لازم است تعریف مختصری در خصوص هر رنگ و سبک فکری مربوط به آن ارایه گردد تا مفهوم مباحث بعدی گویاتر شود. در این تکنیک به منظور تسهیل و تسریع یادآوری، رنگ کلاه، متناسب با سبک فکری مربوط انتخاب شده است.

تکنیک شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو ( Six thinking hats )

در تکنیک شش کلاه تفکر، به منظور مدیریت اثربخش اندیشه ها، از شش کلاه با رنگ های سفید، قرمز، سیاه، زرد، سبز و آبی - که هر رنگ نشان از نوع اصول و شاخص های حاکم در هر کلاه است - تشکیل شده است.  (منظور از کلاه در این روش، برگزیدن شیوه ای خاص از حالت روحی و یا نقش اجتماعی و نوع تفکر مرتبط با آن است. به تعبیر دیگر باسرگذاشتن هر کلاه، نقش خاص و غالب آن کلاه را در فرایند حل خلاق مساله ایفا خواهیم کرد).

کلاه سفید دوبونو 

سفید، رنگ خنثی و کنش پذیر است. تفکر با کلاه سفید، طریقه آسانی را ارائه می کند تا از دیگران بخواهیم واقعیت ها و ارقام را بی طرفانه مطرح کنند. فکر کردن با کلاه سفید هنگامی شکل قانونی به خود می گیرد که متفکر را تشویق کند تا در ذهن خود واقعیت ها را از تعابیر و تفاسیر و مسائل متفرقه کاملا جدا کند.

چون رنگ سفید خنثی و منفعل است، کلاه سفید دوبونو  با موضوعات و شکلهای انفعالی سرو کار دارد. لذا بدون هیچگونه قضاوتی، فقط  واقعیتها مورد جستجو قرار می‌گیرد.

این کلاه برای ارائه یا درخواست واقعیت‌ها و ارقام به شیوه‌ای کاملاً خنثی (بی‌طرف)، عینی و بدون قضاوت یا نتیجه‌گیری به ‌کار می‌رود. بنابراین اگر خواهان واقعیت‌ها و ارقام محض هستید، از طرف مقابل بخواهید با کلاه سفید جوابتان را بدهد و یابر عکس زمانی که می‌خواهید طرف مقابلتان متوجه شود که شما فقط قصد دارید واقعیت‌ها را بدون نظر شخصی و قضاوت ارائه کنید به او بگویید من الان با کلاه سفید صحبت ‌می‌کنم.

مثال:  اگر از کسی که کلاه سفید دوبونو بر سر گذاشته بخواهید که نظرش را در مورد بیکاری بیان کند به احتمال زیاد می‌گوید که آمار فارغ‌التحصیلان بیکار بعد از گذشت شش ماه از زمان فارغ‌التحصیلی ۰۰۰/۱۲۰ نفر است بنابراین هر کس که با محصور کردن پرسش‌ها درصدد به دست آوردن اطلاعات محض است یقیناً کلاه سفید بر سر دارد. برای اطمینان از این‌که واقعاً دارید با کلاه سفید فکر می‌کنید یا نه، سعی کنید متوجه شوید که آیا در حال جستجوی واقعیت‌ها هستید یا می‌خواهید قالبی برای عقیده‌تان بسازد.

بدین وسیله به خوبی می‌توان تصور کرد که چرا اکثر سیاستمداران در مورد استفاده از کلاه سفید دچار مشکل می‌شوند.

کلاه سرخ دوبونو 

رنگ قرمز، احساسات و شور و هیجان و نیز خشم را بیان می کند. آنچه در بحث کلاه قرمز مطرح می شود، احساسات و دریافت ها و جنبه های غیر استدلالی است. این کلاه رسما به ما اجازه می دهد عواطف خود را از یک حس ساده اولیه گرفته تا یک جرقه بزرگ مانند الهام، بیان کنیم. با کلاه قرمز -هرگز- مجبور به قضاوت درباره احساسات یا توضیح دلایل آن نیستیم. با این کلاه شما می توانید نقش یک متفکر احساساتی را بازی کنید که به جای حرکت منطقی از یک مرحله به مرحله بعد، تنها به صورت حسی و عاطفی واکنش نشان می دهد.

چون رنگ سرخ نشانۀ  خشم ، شور ، و هیجان است، کلاه سرخ دوبونو بیانگر بینشی هیجانی است و لذا فقط به جنبه‌های احساسی و غیر استدلالی توجه می‌شود. به عنوان مثال وقتی از کسی جملات زیر را می‌شنوید، به احتمال زیاد او با کلاه قرمز فکر می‌کند:

چرایش را نپرس.

من از این معامله خوشم نمی‌آید .

فکر کنم قیمت این زمین تا سه سال دیگر خیلی بالا رود.

برای فکر کردن با کلاه قرمز دوبونو ، احتیاجی به اثبات کردن، دلیل آوردن و استدلال نیست. بر اساس دیدگاه سنتی، عواطف فکر را آلوده می‌کند و متفکر خوب، کسی است که سرد و بی‌اعتنا باشد تا تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نگیرد. بسیار گفته می‌شود که زنان بیشتر از آن عاطفی هستند که بتوانند متفکران خوبی باشند. اما با این حال تصمیم خوب در نهایت باید عاطفی باشد. بر روی عبارت در نهایت به این دلیل تأکید می‌شود که در فرآیند تصمیم‌گیری پس از بررسی‌های خنثی، منطقی، بدون عاطفه یا قانونمند برای اخذ تصمیم قاطع، اثربخش، مفید، شجاعانه و سریع لازم است و در نهایت فرد تصمیم‌گیرنده با موضوع، ارتباط عاطفی هم برقرار کند. در انسان پیش زمینه‌های عاطفی نیرومندی از قبیل ترس، خشم، نفرت، سوءظن، حسد یا عشق وجود دارد که هر نوع ادراکی را محدود و تحت تأثیر قرار می‌دهد، لذا یکی از اهداف استفاده از کلاه قرمز آشکار سازی این‌گونه پیش‌زمینه‌هاست، تا عوارض اثرات بعدی آن مشخص و  از آنها در صورت لزوم جلوگیری شود. کلاه سرخ، انگیزۀ کشف احساسات پنهان و تأثیرگذار بر فکر را تحریک می‌کند و به فرد این امکان را می‌دهد که چنین احساساتی را به محض پدیدارشدن، بر ملا سازد.

مثال‌های زیر به خوبی نشان می‌دهد که چطور می‌توان در جلسات و نشست‌ها ضمن استفاده از کلاه قرمز، خللی به موضوع یا فشاری به افراد وارد نکرد و همزمان میزان ستیزه‌جویی افراد را کاهش داد.

عقیده کلاه سرخی من این است که شما هرگز به حرف کسی گوش نمی‌دهید.

من آنچه را می‌خواستم، گفتم و حالا می‌خواهم کلاه سرخم را از سرم بردارم.

گمان می‌کنم مرا دوست نداری، از تو یک جواب کلاه سرخ می‌خواهم.

کلاه سیاه دوبونو 

سیاه، رنگ غمگین و منفی است. باید گفت که بیشتر متفکران، چه کسانی که دوره های آموزش تفکر صحیح را گذرانده اند و چه سایرین، با کلاه سیاه بیشتر از سایر کلاه ها احساس راحتی می کنند. این مساله به سبب تأکیدی است که سازمان ها و فرهنگ ها بر مباحثه و انتقاد دارند. کسی که از کلاه سیاه استفاده می کند، به خطاها، اشتباه ها و موارد نادرست موجود در طرح تجاری و بنگاه اقتصادی اشاره می کند. به تعبیر دیگر، صاحب کلاه سیاه به ما اشاره می کند که طرح یا موضوع مورد بحث، با تجارب و یا دانش موجود جور در نمی آید. او به ما می گوید که چرا این کار ممکن نیست و درست از آب در نخواهد آمد. کلاه سیاه از اشتباه کردن، انجام کارهای ناآگاهانه و انجام کارهایی که ممکن است غیر قانونی باشد جلوگیری می کند.

چون رنگ سیاه نشانه افسردگی و منفی است، کلاه سیاه دوبونو بیانگر جنبه های منفی و بدبینانه است. تفکر کلاه سیاه تفکری منفی است اما غیر عاطفی. منفی‌گرایی عاطفی مثل مثبت‌اندیشی عاطفی نقش کلاه سرخ است. منظور از تفکر منفی ولی غیرعاطفی، تفکری منفی توأم با دلیل و استدلال و توجیه‌گری است نه منفی‌گرایی احساسی صرف که مربوط به نقش کلاه سرخ است. کلاه سیاه نشان می‌دهد که چرا چیزی قابل اجرا نیست. او به مخاطره‌ها و خطرها اشاره می‌کند و آنها را مشخص می‌کند. تفکر کلاه سیاه استدلال نیست بلکه تلاشی عینی برای جا دادن عنصرهای منفی در موضوع است. یکی از ارزش‌های این روش، جدا کردن تفکر منفی عاطفی از تفکر منفی منطقی است. از آنجایی که گرایش ذهن به امور منفی، فشار زیادی به فکر وارد می‌کند یک اندیشنده باید فرصت‌هایی برای منفی بافی‌های خود داشته باشد تا آن فشارها را خنثی کند. به همین منظور کلاه سیاه پیش‌بینی شده است. در واقع کلاه سیاه فرد را به‌طورغیر مستقیم وادار  می‌کند تا به دو جنبه‌ی‌ مثبت و منفی موضوع توجه نماید و ناخودآگاه عنان منفی‌گرایی را رها کند.

ممکن است این سئوال مطرح شود که اول کدام کلاه را باید به سر گذاشت. کلاه سیاه یا کلاه زرد را؟ در واقع سئوال این است که ابتدا باید تهدیدات را رفع کنیم یا فرصت‌ها را کشف کنیم؟ می‌توان استدلال کرد که در ابتدا همیشه باید کلاه سیاه را بگذاریم تا بدون صرف وقت زیاد، فوراً فکرهای بی‌فایده را کنار بگذاریم زیرا دیدن نقص‌های یک پیشنهاد، خیلی آسان‌تر از مشاهدۀ مزیت‌های آن است. از این‌رو اگر در مورد یک پیشنهاد، اول از کلاه سیاه استفاده کنیم، بعید است هیچ پیشرفتی داشته باشیم. چون یکباره ذهن متوجه جهت منفی موضوع شده و دیگر دشوار است جنبه‌‌های مثبت مسئله که همان فرصت‌ها را در برمی‌گیرند را دید.

کلاه زرد دوبونو 

زرد، رنگ مثبت و آفتابی است. ما می توانیم بر موقعیت ها، شاخص ها و تحلیل هایی که مثبت هستند تمرکز کنیم. می توانیم به دنبال محاسن و فواید و جنبه های علمی بودن یک طرح، ایده و... باشیم. ما می توانیم از کلاه زرد در فرایند حل خلاق مساله، به منظور بهبود طرح، کشف فواید و مزایای اقتصادی طرح، توسعه و ارتقا طرح، ایجاد بازارهای جدید، یافتن زمینه های پذیرش طرح، ایجاد انگیزه برای پیگیری کارها و موثر واقع شدن مساله و یا مشکل استفاده کنیم.

چون رنگ زرد آفتابی و مثبت است کلاه زرد، بیانگر جنبه های مثبت و خوشبینانه است. کلاه زرد دوبونو بیانگر جنبه‌های مثبت و خوشبینانه است. دیدگاه کلاه زرد درست نقطه‌ی مقابل کلاه سیاه است و بر عکس آن با ارزیابی‌های مثبت سروکار دارد.

تفکر مثبت معجونی است از کنجکاوی، لذت، و میل به عملی‌کردن چیزها. نباید فراموش کرد که تفکر مثبت یا منفی هم در اموری که برای آینده در نظر گرفته‌ایم و هم در اموری که قبلاً اتفاق افتاده است تأثیر می‌‌گذارد. بیشتر افراد زمانی دربارۀ فکری مثبت می‌اندیشند که در آن بلافاصله چیزی را به نفع خود تشخیص می‌دهند. لذا نفع شخصی شالوده‌ی اصلی و محرک مثبت‌اندیشی افراد منفی‌گراست. در حالی‌که تفکر مثبت با کلاه زرد منتظر رسیدن چنین انگیزه‌هایی نمی‌نشیند. به عبارت دیگر تفکر مثبت نتیجه‌ی مشاهده‌ی مزیت یک فکر یا پیش‌بینی موفقیت‌ آن نیست. بلکه اصولاً چون توجه چندانی به مسایل منفی ندارد، همیشه وضع موجود و آینده را مثبت می‌بیند. بنابراین منتظر رسیدن احساس خوشایندی از آینده نمی‌شود تا بعد از آن شروع به مثبت‌اندیشی کند. حتی بسیاری از مثبت اندیشان گزاره‌های منفی و تهدیدات را سریع به فرصت تبدیل می‌کنند.  در واقع کلاه زرد در حکم تلاشی سنجیده و آگاهانه برای مثبت فکرکردن است. سئوالاتی که در مورد مثبت‌اندیشی مطرح می‌گردد از این قبیل‌اند:

خوش‌بینی در چه نقطه‌ای به حماقت، ایده‌های واهی و احمقانه تبدیل می‌شود؟

آیا تفکر با کلاه زرد نباید حد و اندازه‌ای داشته باشد؟

آیا هنگام تفکر با کلاه زرد، نباید احتمالات را در نظر گرفت؟

بنابراین حد و مرز و شدت و حدت خوش‌بینی یا مثبت‌اندیشی بستگی به کنش، انگیزه‌ و امیدی دارد که از تعامل و داد و ستدهای پیچیده و درونی بین اهداف، اراده، استعدادها، شرایط محیطی، تجربه فرد و غیره حاصل می‌شود. لذا فقط خود فرد می‌تواند میزان خوش‌بینی یا تفکر مثبت خود را ارزیابی یا تعدیل کند.

کلاه سبز دوبونو

سبز یعنی گیاه، فراوانی نعمت و زمین حاصل خیز. کلاه سبز نشانگر ایده های نو و خلاق است. تفکر با کلاه سبز، به طور خاص متوجه نظرات نو و راهکارهای جدید برای مسائل و مشکلات است. کلاه سبز به گریز از نظرات کهنه برای یافتن نظرات نو می اندیشد.

این کلاه به اعمال تغییر و دگرگونی معتقد است و تفکر با آن، تلاشی متمرکز و آگاهانه در جهت اعمال تغییر و تحول در امور است. ویژگی های تفکر با کلاه سبز به خلاقیت مربوط می شود و کسی که از آن استفاده می کند، در واقع قصد دارد از روش های مربوط به تفکر خلاق استفاده نماید. بر این اساس جست و جوی راه ها و راه حل های متنوع دیگر در جریان حل مساله، یکی از پایه های تفکر با کلاه سبز است. متفکر با کلاه سبز حتی زمانی که مشکل خاصی نیز وجود ندارد، با روحیه خلاق خود و با دقت، به هرچیز توجه می کند تا دریابد آیا می توان باز هم راه بهتری پیدا کرد؛ بنا بر این، در کلاه سبز، حرکت، نشاط و میل به اعمال تغییر، جای قضاوت را می گیرد.

کلاه سبز دوبونو  بیانگر خلاقیت، نوآوری و ایده‌های نو است. کلاه سبز این امکان را به ما می‌دهد که وارد نقش خلاق شویم. درست همانطور که کلاه سفید ما را در نقش واقعیت‌یابی و کلاه زرد در نقش مثبت‌اندیشی، کلاه سیاه در نقش منفی و کلاه سرخ در نقش احساسی وارد می‌ساخت. در واقع به کلاه سبز بیش از هر کلاه دیگری نیاز داریم. با این کلاه می‌توان بسیاری اوقات برای تحریک ذهن خلاق دیگران، عمداً فکرهای غیرمنطقی بیان کنیم. این‌گونه افکار حتی اگر برانگیزاننده هم نباشند، برای پیشگیری از انجماد فکرهای منفی ناشی از کلاه سیاه لازم و  مفیدند. همۀ این فکرها تنها زیر کلاه سبز می‌تواند  مطرح و حفظ  شود . کلاه سبز را  آگاهانه بر  سر  می‌گذارید  و  این  بدان  معناست که  وقتتان  را  به فکر خلاق عمدی اختصاص داده‌اید.

کلاه آبی دوبونو 

آبی، رنگ سرد مطبوعی است. هنگامی که کلاه آبی را بر سر می گذاریم، درباره یک موضوع فکر نمی کنیم، بلکه در باره نحوه تفکر درباره یک موضوع فکر می کنیم. رنگی آبی نماد نظارت کلی است. مانند آسمان که همه چیز را می پوشاند و در بر می گیرد. کلاه آبی مسئول خلاصه برداری، جمع بندی و نتیجه گیری هاست. و این کار در مراحل مختلف و یا حتی تا پایان جلسه ایده پردازی صورت می گیرد. کلاه آبی، ناظر روند تفکر و گفتگو بوده و سخت مراقب است تا قواعد یک تفکر صحیح با افق های استراتژیک به خوبی هرچه تمام تر اجرا شود. این کلاه با هدایت و قاطعیت به منازعات و مجادلات سایر کلاه ها پایان می دهد و بر تفکر به شیوه نقشه پردازی ذهنی یا تفکر با اهداف از پیش تعیین شده اصرار می ورزد. کلاه آبی نقش ناظر را بر عهده داشته و انضباط را در جلسه برقرار می کند.

چون رنگ آبی نشانه  سردی و رنگ آسمان بالای سرماست، کلاه آبی بیانگر تنظیم و ساماندهی فرآیند برنامه ریزی برای تفکر و استفاده از کلاه‌های دیگر است به عبارت دیگر کلاه آبی ، کلاه نظارت است . بیانگر تنظیم و ساماندهی فرآیند برنامه‌ریزی برای تفکر و استفاده از کلاه‌های دیگر است. در واقع زمانی که با کلاه آبی فکر می‌کنیم به اصول موضوع فکر نمی‌کنیم، بلکه به سبک تفکری فکر می‌کنیم که برای مطالعه و پژوهش موضوع لازم است. برای روشن‌ شدن موضوع می‌توان گفت: «کاری که یک رهبر ارکستر در مورد ارکستر می‌کند مثل کاری است که کلاه آبی با اندیشنده می‌کند.»

وقتی کلاه آبی بر سرمان می‌گذاریم به خودمان یا دیگران می‌گوییم که چه کسی چه کلاهی به سر بگذارد. کلاه آبی کلاه برنامه‌ریزی برای تفکر آدمی است. برنامۀ کلاه آبی می‌تواند به وسیلۀ کسی که از پیش برای ادارۀ جلسه تعیین شده است، اجرا شود و یا همچنین همۀ شرکت‌کنندگان می‌توانند در نقش کلاه آبی ظاهر شوند.

در واقع کلاه آبی دوبونو به تفکری که در جریان است توجه دارد. او وقت‌نگهداری است که مرحله‌های مختلف فکری و اولویت آنها را تعیین می‌کند ولی در عین حال منتقدی است که آنچه روی می‌دهد را تماشا می‌کند. اندیشندۀ کلاه آبی، رانندگی نمی‌کند بلکه به رانندگان نگاه می‌کند و به مسیری توجه دارد که باید پیچیده شود. او کسی است که گزینه‌های ایجاد شده را یادداشت و بحث‌های آشفته را شکل می‌دهد.

اصولاً تکنیک شش کلاه فکری دوبونو بر پایه این تئوری ایجاد شده که اگر نقش متفکر را بازی کنید متفکر می شوید. لذا وقتی فرد در اثر تعویض کلاه‌های فکری، نقشی را بازی می کند، فکرش از “من” خود یا قالبهای ذهنی خود جدا شده و به سمت نقش هدایت می‌شود.

شاید بتوان گفت به مرور زمان افرادی که از این تکنیک استفاده می کنند نسبت به آن شرطی شده و ناخودآگاه قادر می‌شوند به سرعت سبک فکری، نقش، زاویه دید و نگرش خود را تغییر دهند. شش کلاه فکری به ما این امکان را می دهد که به فکر خود مسلط شویم و تنها چیزهایی را که می خواهیم، فراخوانیم . از طرف دیگر بدین‌وسیله می توان افراد را در جلسات و نشستها و‌… از مسیر عادیشان بیرون کشید تا درباره موضوع مورد نظر به نوع دیگری بیندیشند .

تکنیک دوبونو به ما چیزهایی می آموزد که اگر می خواستیم خودمان به آن بیندیشیم بایستی “من” خود را به خطر می‌انداختیم . چون در تمرین با کلاهها افراد احساس می کنند در یک بازی با قواعد تعریف شده‌ای شرکت کرده‌اند بنابر این بدون موضع‌گیری و تعصب به راحتی وقتی به آنها گفته می‌شود کلاه مشکی را از سرت بردار و کلاه زرد به‌جایش بگذار ، قبول کرده و بدون هیچگونه فشاری به شخصیت خود، روش فکری و حالت خود را عوض می کنند، در حالی که در شرایط معمولی چنین درخواستی ممکن بود در حکم بی احترامی ، اعتراض ، تحکم و… تلقی شود و باعث موضع گیری ، مخالفت ، انفعال یا واکنش منفی و صدمه روحی گردد.

باید توجه داشت در این تکنیک دوبونو  ، تغییر سبک فکری (کلاه) به مجرد اشاره یا درخواست، امکان پذیر نیست . اما موضوع مهم این است که اگر کلاه خاصی مسلط شود یا تقاضا شود، افراد تلاش آگاهانه‌ای برای اندیشیدن به آن سبک به عمل می‌آورند لذا در این تکنیک لازم است گه‌گاهی کلاه‌های افراد را مورد شناسایی و از آنها بخواهیم که به سبک خاصی فکر کنند. چون تنها دانستن نوع کلاه فرد از طریق دقت در صحبتها کافی نیست بلکه آنچه اهمیت دارد، تلاشی منظم و آگاهانه برای پیگیری و استمرار یک سبک فکری است.

 

کارایی شش کلاه تفکر
ادعا نمی شود که این شش کلاه، تمام جنبه های تفکر را می پوشاند. لیکن این کلاه ها، جنبه ها و حالات اصلی تفکر را پوشش می دهند و همچنین توصیه نمی گردد که در هر لحظه از تفکراتمان، باید یکی از این کلاه ها را بر سر داشته باشیم. این کلاه های شش گانه یک نوع اطمینان و راحتی را برای یک نوع خاصی ازتفکر، چه ازخود و چه از دیگران فراهم می کند و یک سری قوانین را برای بازی تفکر ایجاد می کنند که هر شخصی که می خواهد بازی کند باید از قوانین آن با خبر باشد.

هرچه از این کلاه ها بیشتر استفاده شود، بیشتر در فرهنگ تفکر سازمان جا می افتند. هر شخص در یک سازمان باید اصطلاحات پایه ای را بیاموزد تا این اصطلاحات یک قسمت از فرهنگ شود. این شش کلاه، تمرکز افراد را بیشتر می کند و به جای اینکه افراد وقتشان را در بحث ها تلف کنند، از این روش قانون مند استفاده خواهندکرد.

در ابتدا افراد ممکن است از به کارگیری این روش احساس ناراحتی کنند. اما بعد از اینکه کارائی های این سیستم آشکار شد، این نوع احساس ناراحتی از بین خواهد رفت. اولین کاربرد کلاه ها به صورت تقاضای معمولی است، به گونه ای که طی آن از شخص مقابل خواسته می شود تا از یک کلاه استفاده کند یا کلاه سیاه خود را بردارد و کلاه دیگری بر سر گذارد. بزرگ ترین ارزش کلاه ها این است که نقشه های تفکری به وجود می آورند. شخص می تواند با ایفای یکی از نقش ها، از شرکت در این بازی احساس غرور کند. بدون قواعد و تشریفات این شش کلاه، بعضی از افراد به صورت دائم در یک طرزتفکر (به طور معمول کلاه سیاه) باقی می مانند.

اهداف تکنیک شش کلاه

در تکنیک شش کلاه دوبونو  بر اساس دو هدف اصلی و کلی زیر طراحی شده است

۱-    ساده کردن تفکر 

اولین هدف ساده کردن عمل تفکر است تا بدین وسیله به شخص متفکر اجازه داده شود تا به جای اینکه به مسائل مربوط به احساسات و منطق و اطلاعات و امید و خلاقیت توأماً بیندیشد، در آن واحد تنها به یک موضوع فکر کند. درواقع این بدین مفهوم است که درعوض اینکه شخص از منطق برای پشتیبانی از احساسات نیمه پنهان خود استفاده کند، می تواند احساسات خود را به راحتی و آشکارا با کلامی تحت عنوان کلاه قرمز بیان کرده، بدون اینکه بخواهد برای احساسات خود دلیل بیاورد یا توجیه کند. سپس بعد از اظهار احساس خود به صورت آشکارا، شخص می تواند با کلاه سیاه با جنبه های منطقی مساله برخورد کند.

از طریق محصور کردن اندیشه ، برای اینکه انسان بتواند در هر زمان فقط به یک چیز فکر کند یا در یک حالت قرار گیرد . از نظر دوبونو ، اندیشنده به‌جای توجه همزمان به عواطف، منطق ، اطلاعات ، امید و خلاقیت ، می تواند جداگانه به هر یک از آنها بپردازد و بدین ترتیب تفکری ساده تر ، دقیق تر ، شفاف تر ، سریع تر و اثر بخش‌تر خواهد داشت .

۲-    فراهم کردن زمینه برای به جریان انداختن تفکر باتغییر الگوهای ذهنی

دومین و در واقع هدف اصلی ایده شش کلاه تفکر، یک نوع تغییر در نوع تفکر است. اگر یک شخص در یک جلسه، شدیداً دیدگاه منفی داشته باشد، می توان از آن شخص درخواست کرد که کلاه سیاه را از سرش بردارد. یا ممکن است از او تقاضا شود که کلاه زرد را بر سر بگذارد که در واقع مستقیماً از او درخواست می شود که مثبت فکر کند. بدین شکل، ایده شش کلاه تفکر از یک نوع واژه یا اصطلاح استفاده کرده که با وجود این، به هیچ عنوان آزاردهنده یا توهین کننده نیست. و چیزی که بسیار مهم است این است که این اصطلاح، به شخصیت یا شأن هیچ شخصی اهانت نمی کند. به وسیله تبدیل شش کلاه تفکر به یک بازی تحت عنوان (ROLE-PLAY)، این امکان فراهم می شود تا سوال های به خصوصی درباره انواع تفکر پرسیده شود. در واقع این کلاه ها بیشتر شبیه دستورالعمل های تندنویسی هستند.

اگر کسی در یک جلسه مرتب منفی‌بافی کند، می توان از او خواست کلاه سیاه خود را کنار بگذارد و به‌جایش از کلاه سبز یا زرد یا رنگ دیگری استفاده کند بدون اینکه غرور و شخصیت او را جریحه‌دار کرده باشیم. اینها زمینه هایی برای تغییر مسیر و روش فکری هستند تا فرد بتواند بدینوسیله عواطف را از منطق، و خلاقیت را از اطلاعات و مانند آن جدا کند .