رابرت جفری استرنبرگ ( Robert Sternberg‎ ) متولد ۸ دسامبر ۱۹۴۹ ، یک دانشمند در زمینه روان‌شناسی شناختی اهل ایالات متحده آمریکا است.

استرنبرگ (کافمن و استرنبرگ،2010) خلاقیت را شامل برقرار کردن ارتباطات جدید و تعریف جدید، دیدن چیزها از راه های جدید و تعریف جدید مسائل می داند.

فرهنگ لغت جهانی جدید وبستر خلاقیت را اختراعات هنری یا عقلانی تعریف می کند.(کافمن و استرنبرگ، 2010)

استرنبرگ عقیده دارد خلاقیت با جنبه تجربه ای هوش مرتبط است و خلاقیت در بافت ( محیط ) مفهوم می یابد .

نظریه سرمایه گذاری

خلاقيت بر مبنای نظريه های متعددی استوار است. يکی از آ نها نظريه خلاقيت مبتنی بر الگوی سرماي هگذاری است که استرنبرگ و لوبارت در سال ۱۹۹۵ ارائه کرده اند. آنها معتقدند که افراد خلاق مانند سرماي هگذارانِ خوب عمل می کنند.
سرمايه گذاران عموماً در تلاش اند که ارزان بخرند و گران بفروشند؛ يعنی از کار خود بهره و سود مناسبی داشته باشند. افراد خلاق نيز در اين تلاش اند که از افکار و ايده هايی که کمتر مورد نظر و توجه ديگران است بهره بگيرند و با ابتکاری کردن آنها پديده هايی نو را به وجود آورند .

استرنبرگ در تحقيقی که در سال ۱۹۹۱ انجام داد، براساس « مدل سرمايه گذاری خلاقيت » ، معتقد است که افراد خلاق تمايل به خريد کم و توان فروش زياد ايده ها دارند.

برطبق اين تئوری خلاقيت مستلزم شش منبع متمايز و مرتبط به هم است: ۱.توانايی های فکری ۲.دانش ۳.شيوه های تفکر ۴.شخصيت ۵.انگيزش ۶.محيط 

افراد خلاق عموما در داخل محيط های حمايتی بيشتر امکان ظهور می يابند.

استرنبرگ در نظریه "سرمایه گذاری" خود معتقد است که برای پرورش و سرمایه گذاری در خلاقیت باید به شش منبع توجه کرد. این منابع عبارتند از: دانش، توانایی های عقلانی، سبک های تفکر، انگیزش، شخصیت و محیط

استرنبرگ معتقد است که ویژگی های شخصیتی افراد خلاق عبارتند از: تحمل ابهام، تمایل به غلبه کردن بر موانع، اشتیاق برای رشد و پیشرفت، انگیزش درونی، مخاطره جویی، نیاز به شناسایی و تشخیص و اشتیاق برای کار به خاطر رسیدن به شناسایی و تشخیص. از نظر استرنبرگ افراد خیلی خلاق با جمع مقابله می کنند، بسیار مصمم و جدی هستند، انعطاف پذیرند و تمایل به غلبه بر موانع و مشکلات دارند(استرنبرگ،2001).

طبق نظریه استرنبرگ (2012) یک فرد ممکن است تمام منابع درونی نیازمند تفکر خلاق راداشته باشد اما بدون محیط حمایت کننده، خلاقیتی که در فرد وجود دارد ممکن است هیچگاه نمایان نشود. 

تفاوت افراد خلاق و غیر خلاق

استرنبرگ عقیده دارد افراد خلاق با افراد غیر خلاق در ۶ صفت هم تفاوت دارند، عبارتنداز :

۱- هوش : هوش شامل بخشی از مجموعه فرایندهای ذهنی است که برای درون داد، انتقال و برون داد اطلاعات به کار گرفته می شود.

۲- دانش : بخش اصلی و مواد خام هوش وفرایندهای عملیاتی هوشی است که برای بوجود آمدن تولیدات خلاق ضروری است.

۳- سبک شناختی : سبک های شناختی محافظه کارانه مغایر خلاقیت امّا سبک های آزاد اندیشی و قانونمندی برای تولیدات خلاق ضروری است.

۴- شخصیت : استرنبرگ بر ۵ صفت خلاق زیاد تأکید دارد :

  • تحمل ابهام
  • پشتکار و مداومت
  • اراده
  • خطر پذیری
  • استقلال فردی

۵- انگیزه : نقس اساسی در خلاقیت دارد.

۶- بافت محیطی : محیط نیز می تواند زمینه ای فراهم کند تا افکار جدیدی تولید شود.

نظریه تعاملی استرنبرگ
استرنبرگ (1996) از جمله محققانی است که مطالعات وسیعی درباره تفکر و هوش و تفکر خلاق داشته است. او تفکر را یک جریان تعاملی میداند و معتقد است امکان ندارد ما بتوانیم به تواناییهای فکری بشر بدون توجه به زمینه و شرایطی که در آن عمل میکند و در حال تعامل است بپردازیم. زمینه هایی مانند شناخت، شخصیت، انگیزه و غیره. استرنبرگ ارتباط تفکر و هوش را با دنیای درونی، تجربه و با دنیای بیرونی مورد بحث قرار می دهد.
1- جهان درونی
جهان درون شامل دو زیر مجموعه، اجزای فرا شناخت و کسب دانش است که اگر به صورت هماهنگ عمل نمایند منجر به خلاقیت می‌گردد.
اجزای فرا شناخت نیز خود شامل این مراحل است.
1- تشخیص مساله : افراد خلاق توانایی خوبی برای یافتن و تشخیص مسایل دارند. اهمیت تشخیص و انتخاب مسئله نه تنها از ارائه راهحل کمتر نیست بلکه گاهی نقش اساسیتری ایفا مینماید.
2- تعریف مسئله : تعریف مناسبی از مسئله، بسیاری از مواقع منجر به حل مساله میشود و عدم ارائه یک تعریف مناسب از مساله، حل آن را دشوار می‌سازد.
3- سازماندهی : سازماندهی یک راهبرد و ارائه ذهنی حل مسایل، برگزیدن راهحلهای ابتکاری و خلاق، برای مسائل تعیین کننده میزان خلاقیتهای متفاوت افراد است.
2- تجربه
نقش تجربه در خلاقیت بسیار مهم است. هر چند خلاقیت بدون وجود دانش و تجربه ممکن نیست، دانش و تجربه زیاد، نیز ممکن است تاثیر منفی بر خلاقیت داشته باشد. زیرا افرادی که از اطلاعات و تجربه بسیار زیاد برخوردا
رند، جایی برای تفکر و پویایی خویش نمی بینند. عناصر فکر و هوش در مسائل، در سطوح متنوع تجربه به کار گرفته شده و بر حسب کارها و موقعیتهایی که کلا غیر مشابه و کارها و موقعیتها که کاملا مشابه هستند درجه بندی می شود. تفکر خلاق در هر دو موقعیت نقش دارد، هم موقعی که به مسائل قدیمی و مشابه به روشی نو بنگریم و هم موقعی که به مسائل نو و غیر مشابه به روشی قدیمی. یعنی فرد به فکر میافتد، چگونه آنچه را میدانسته، در موقعیت تازه و با یک نوع کار تازه، به کار گیرد. وقتی شخصی با چیزی کاملا متفاوت از آنچه قبلا می‌دانسته مواجه شود، فرصتی دارد تا برای حل مساله از راه خلاق خاصی استفاده کند. در زمان اخیر دانشمندان شناختی‏، تاکید زیادی بر نقش دانش در تفکر نمودهاند. این غیر ممکن است که کسی عقاید جدیدی درباره چیزی داشته باشد بدون این که از آن چیزی بداند. نیاز به دانش در تمام مراحل خلاقیت محسوس است. اما دانش زیاد نیز می تواند خطرناک باشد. زیرا اشراف به همه جنبه‌های مساله مانع آن است که ورای نظریات و انگاره‌های موجود به آن نگاه کرد. بنابراین اغلب کارهای خلاق به وسیله افرادی که با آن رشته تازه آشنا بودند و اطلاعات نسبی داشتند‏، به وجود آمده است.
3- دنیای بیرونی
وظیفه هوش و فکر در رابطه با محیط روزانه سه دسته است: انطباق با محیط فعلی، شکل دهی محیط فعلی به محیط تازه، انتخاب یک محیط تازه. تفکر خلاق بیشتر به شکل دهی محیط ارتباط دارد. متفکران بزرگ خلاق در رشته‌های مختلف‏، بر اساس مفهومی که خود از آن زمینه داشتند به آن رشته شکل دادند. به طور مثال: همینگوی، پیکاسو، دیوئی. شکل‌دهی یک محیط به عنوان شکل تازه دادن‏، امکاناتی برای تفکر خلاق فراهم می‌آورد. اگر چه محیطها در وسعتی که بتواند شکل بپذیرند، متفاوتند و از این رو حدودی که شخص می تواند خلاقیت را از طریق شکل‌دهی تجربه کند متفاوت است.