تغییرات جسمانی

1. در افراد سالم توانایی قلب در تامین نیاز بدن به اکسیژن، در شرایط عادی در طول بزرگسالی کاهش نمی یابد.
فقط زمانی که افراد هنگام ورزش کردن تحت فشار قرار می گیرند عملکرد قلب با افزایش سن افت پیدا می کند. علت این تغییر کاهش ضربان قلب و سفتی بیشتر عضله قلب است.
یکی از جدی ترین بیماری های دستگاه قلبی – عروقی تصلب شرایین(آترواسکلروز) است که طی آن رسوبات سخت جرم، حاوی کلسترول و چربی روی بیماری جدی می انجامد.
عملکرد شش ها نیز مانند قلب، در حال استراحت با افزایش سن تغییر زیادی نمی کند ولی هنگام تلاش بدنی حجم تنفسی کاهش می یابد و سرعت تنفس با افزایش سن زیاد می شود.
از ۲۰ تا ۸۰ سالگی حداکثر گنجایش شش ها یعنی مقدار هوایی که می تواند به شش ها وارد و از آنها خارج شود به میزان ۵۰ درصد کاهش می یابد.

2. عملکرد حرکتی در نتیجه ی کاهش عملکرد قلب و ریه ی تحت فشار همراه با ضعف تدریجی عضله کاهش پیدا می کند.
بررسی های متعدد نشان می دهد که مهارت ورزشی بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی به اوج می رسد و بعد تنزل می یابد.
در مجموع می توان گفت با این که مهارت ورزشی در اوایل بزرگسالی در اوج خود قرار دارد تنها بخش کوچکی از افت مرتبط با سن به علت پیری زیستی است.
میزان عملکرد کمتر در افراد مسن سالم، عمدتا به خاطر سازگار شدن با سبک زندگی است که فعالیت جسمانی کمتری می طلبد و از این رو توانایی های آنها را کاهش می دهد.

3. پاسخ ایمنی عبارت است از فعالیت سلول های تخصصی برای نابود کردن مواد بیگانه (آنتی ژن ها) که وارد بدن شده اند
دو نوع سلول سفید در خون وجود دارند که نقش حیاتی در بدن ایفا می کنند
سلول های T که از مغز استخوان سرچشمه می گیرند و در غده ی تیموس رشد می کنند (غده ی تیموس درقسمت بالای سینه قرار دارد).
سلول های T مستقیما به آنتی ژن ها هجوم برده و آن ها را نابود می کنند.
سلول های B که در مغز استخوان ساخته می شوند پادتن هایی را به جریان خون وارد می کنند و منجر به نابودی آنتی ژن ها می گردند.

توانایی دستگاه ایمنی برای ایجاد مصونیت تا اندازه ای به تغییرات تیموس مربوط می شود
چرا که تیموس در سال های نوجوانی بزرگ تر است و بعد از ۵۰ سالگی به قدری کوچک می شود که به سختی قابل تشخیص است.
کوچک شدن تیموس تنها علت افت دستگاه ایمنی بدن نیست. استرس نیز پاسخ ایمنی بدن را ضعیف می کند.

4. توانایی تولید مثل با افزایش سن کاهش پیدا می کند مشکلات باروری در زنان از ۱۵ تا ۵۰ سالگی افزایش پیدا می کند اما در اواسط ۳۰ سالگی سریعتر می شود.
سن بر توانایی تولید مثل مردان نیز تاثیر می گذارد بعد از ۴۰ سالگی مقدار منی و تعداد اسپرم ها در هر انزال کاهش می یابد.

الکلیسم (مصرف الکل به طور متوسط دو یا چند پیک در روز) یکی از مشکلات رایج در دوران بزرگسالی است.
در مردان الکلیسم معمولا در نوجوانی و اوایل بیست سالگی شروع می شود و در ده سال بعدی وخیم تر می گردد.
در زنان شروع آن معمولا دیرتر است بین بیست تا سی سالگی اتفاق می افتد و دوره ی آن متغیرتر است.
بررسی دوقلوها و فرزند خوانده ها از وجود عوامل ژنتیکی در الکلیسم حمایت می کند اما تا حد زیادی نیز به ویژگی های شخصیتی افراد و شرایط زندگی آنها نیز مربوط می شود.
الکلیسم با مرتبه ی اجتماعی – اقتصادی یا قومیت افراد ارتباط چندانی ندارد اما در برخی گروه های شایع تر است.
مثلا در فرهنگ هایی که مصرف الکل جزء مراسم مذهبی و تشریفاتی آنهاست،
الکل به ندرت مورد سوء مصرف قرار می گیرد اما در فرهنگ هایی که الکل به دقت کنترل می شود و مصرف آن نشانه ی بزرگسالی است وابستگی به آن بیشتر است.
فقر و ناامیدی نیز مصرف الکل را بیشتر می کند.

• اوج رشد جسمانی بین ۱۹ تا ۲۶ سالگی است و افت تدریجی نیروی جسمانی از ۳۰ سالگی به بعد اتفاق می افتد.
• اوج قدرت بینایی یا تیزبینی در ۲۰ سالگی است.
• نیروی عضلانی در ۲۵ تا ۳۰ سالگی به اوج خود می رسد
• بین ۲۵ تا ۳۴ سالگی احتمال اضافه وزن افزایش می یابد.

• فعالیت جنسی در ۲۰ سالگی افزایش می یابد
• در حدود ۳۰ سالگی با این که سطوح هورمون ها تغییر زیادی نکرده اند کاهش می یابند.
• فشار زندگی روزمره مثل کار و سرپرستی فرزندان ممکن است در این امر دخیل باشد.
• دو مشکل رایج در زنان بی علاقگی به فعالیت جنسی و ناتوانی در رسیدن به ارگاسم است.
• در مردان نیز انزال زودرس و اضطراب در مورد عملکرد جنسی از همه رایج تر است.

• چرخه قاعدگی

• چرخه ی قاعدگی برای زندگی زنان خیلی حیاتی است و مسائل تندرستی منحصر به فردی را در بردارد.
• گرچه تقریبا همه ی زنان هنگام قاعدگی تا اندازه ای دچار ناراحتی می شوند برخی مشکلات حادتری دارند
• نشانگان پیش قاعدگی(PMS) مجموعه نشانه های جسمانی و روانی اشاره دارد که معمولا ۶ تا ۱۰ روز قبل از قاعدگی نمایان می شود.
• شایع ترین آنها بند آمدن (احتباس) ادرار، دل درد، اسهال، التهاب پستان ها، کمر درد، سردرد، خستگی، تنش، تندخویی و افسردگی هستند.
• ترکیب دقیق این نشانه ها از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد.
• PMS معمولا برای اولین بار بعد از ۲۰ سالگی تجربه می شود.
• تقریبا ۴۰ درصد زنان به چند نوع از آن به صورت ملایم مبتلا هستند.
• در ۱۰ درصد آنها PMS به قدری شدید است که در عملکرد تحصیلی، شغلی اجتماعی آن ها اختلال وارد می کند.
• علت PMS کاملا معلوم نیست ولی پژوهشگران باور دارند که برخی زنان از لحاظ ژنتیکی آسیب پذیرترند.
• PMS به تغییرات هورمونی مربوط می شود که بعد از تخمک گذاری و قبل از قاعدگی روی می دهند.
• اما چون درمان هورمونی همیشه نتیجه بخش نیست احتمالا حساسیت مراکز مغز نسبت به این هورمون ها مهم است نه خود هورمون ها.
• غیر از هورمون ها درمان هایی چون استفاده از مسکن ها، مدرات برای ازدیاد ادرار، محدود کردن مصرف کافئین (چرا که نشانه ها را تشدید می کند)
ویتامین درمانی، ورزش و راهبردهای کاهش استرس در مورد PMS به کار می روند اما تاکنون هیچ روشی کامل در مداوای PMS موفقیت آمیز نبوده است.

انتخاب شغل

• نظریه پردازان معتقدند که افراد چند مرحله ی رشد شغلی را طی می کنند:

1. دوره ی خیالی (اوایل و اواسط کودکی)
در این دوره کودکان به خیال پردازی در مورد شغل های مختلف می پردازند و ترجیحات آن ها به مقدار زیادی تحت تاثیر آشنایان و هیجان انگیز بودن مشاغل است و با تصمیماتی که آن ها در نهایت در مورد شغل خود می گیرند ارتباط چندانی ندارد.

2. دوره ی دو دلی (اوایل و اواسط نوجوانی)
نوجوانان بین ۱۱ تا ۱۷ سالگی به فکر کردن درباره ی مشاغل می پردازند
آن ها ابتدا براساس تمایلات و آرزوهایشان به ارزیابی مشاغل می پردازند و بعد از اینکه از ضروریات زندگی و مشاغل آگاهی بیشتری پیدا می کنند برحسب توانایی هایشان دست به انتخاب می زنند.

3. دوره ی واقع گرایی (اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی)
در اوایل بیست تا سی سالگی واقعیت های منطقی و اقتصادی بزرگسالان مطرح می شوند و جوانان محدود کردن انتخاب های خود را اغاز می کنند
ابتدا آنها به کاوش می پردازند تا در مورد مشاغلی که با ویژگی های شخصی آن ها هماهنگی دارد اطلاعات کسب کنند.
سپس وارد مرحله ی تبلور می گردند که در آن روی طبقه ی شغلی معینی تمرکز می کنند و قبل از اینکه در آن مستقر شوند، برای مدتی دست به آزمایش می زنند.

• عوامل متعددی بر تصمیم گیری شغلی تاثیر می گذارند.

از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. شخصیت:

افراد معمولا جذب مشاغلی می شوند که شخصیت آنها را تکمیل کند. البته شخصیت پیش بین قدرتمندی برای انتخاب شغل نیست.
چرا که بسیاری از افراد آمیخته ای از چند نوع شخصیت هستند و می توانند در بیش از یک شغل عملکرد خوبی داشته باشند.

جان هولند، شش تیپ شخصیت را شناسایی کرده است که بر انتخاب شغل تاثیر می گذارند:

o شخص جست و جوگر:
از کار کردن روی افکار و عقاید لذت می برد شغلی عملی نظیر انسان شناس، فیزیک دان یا مهندس را بر می گزیند.

o فرداجتماعی:
تعامل با مردم را دوست دارد و به سمت خدمات انسانی نظیر مشاوره، مددکار اجتماعی یا تدریس گرایش می یابد.

o شخص واقع گرا:
مسائل دنیای واقعی را ترجیح می دهد و با اشیا کار می کند. شغل فنی مثل ساختمان سازی، لوله کشی یا تحقیق را بر می گزیند.

o آدم هنر دوست:
عاطفی است، نیاز زیادی به بیان فردی دارد و به سمت رشته ی هنری مثل نویسندگی، موسیقی و هنرهای تجسمی گرایش می یابد.

o آدم سنت گرا:
مشاغل سازمان یافته را دوست دارد و برای اموال و مقام اجتماعی ارزش قائل است.
صفات او با مشاغلی چون حسابداری، بانکداری و کنترل کیفیت تناسب دارد.

o آدم باشهامت:
ماجراجو، ترغیب کننده و رهبری قدرتمند است. او به سوی مشاغلی چون فروشندگی سرپرستی و سیاست کشیده می شود.

• شخصیت به این علت پیش بین قدرتمندی برای انتخاب شغل نیست که معمولا خیلی از افراد آمیخته ای از چند نوع شخصیت هستند
و می توانند در بیش از یک شغل عملکرد خوبی داشته باشند.

2. خانواده:

آرزوهای شغلی جوانان با مشاغل والدینشان همبستگی نیرومندی دارد.
معمولا افرادی که در خانواده های مرفهی بزرگ می شوند مشاغل عالی رتبه مثل دکتر، مهندس، وکیل و … را بر می گزینند.
در مقابل افرادی که در خانواده های کم درآمد بزرگ می شوند مشاغلی پایین مرتب مثل کارگری ساختمان، منشی گری و … را انتخاب می کنند.
شباهت والدین و فرزندان در زمینه ی انتخابهای شغلی تا اندازه ی زیادی حاصل تحصیلات آنهاست
به عبارت دیگر تعداد سال های تحصیلات بهترین پیش بین مقام شغلی افراد است.

3. معلمان:

معلمان نیز در تصمیمات شغلی نقش مهمی را دارند و می توانند به عنوان الگوهای نقش منبع مهمی برای حرکت صعودی نوجوانان باشند.

4. کلیشه سازی جنسیت:

در بیست سال اخیر، معمولا مردان براساس کلیشه هایی که در مورد جنسیتشان وجود دارد دست به انتخاب شغل خود زده اند و به عبارت دیگر مشاغل مردانه را برگزیده اند.
اما زنان به طور روز افزون به مشاغلی علاقه نشان دادند که عمدتا در اختیار مردان است.
البته نگرش های نقش جنسی تغییرات زیادی کرده و اکنون مادران شاغل، الگوهای مشغلی مهمی برای دخترانشان به شمار می روند. همین امر جذب شدن خانم ها به مشاغل غیرسنتی را توجیه می کند.

• علاوه بر این که فرصت های شغلی موجود برای فرد پیشرفت شغلی وی تاثیر می گذارد،
• ویژگی های شخصی نیز اهمیت زیادی دارد احساس کارایی شخصی (یعنی اعتقاد شخص به توانایی خویش برای موفق شدن) بر انتخاب و رشد شغلی تاثیر می گذارد.
• جوانانی که درباره ی امکان شکست یا اشتباه کردن خیلی نگران هستند معمولا آرمان های شغلی را در نظر می گیرند که یا خیلی عالی یا خیلی پست هستند
وقتی که آنها با موانع روبه رو می شوند، فورا نتیجه می گیرند که تکالیف شغلی خیلی دشوار هستند و از این رو دست از تلاش بر می دارند در نتیجه خیلی کمتر از توانایی هایشان پیشرفت می کنند.

روابط صمیمی و زندگی زناشویی

• دوران جوانی دورانی است که فرد ظرفیت عشق واقعی را پیدا می کند
طبق یک نظریه مشهور (نظریه عشق سه جزئی استنبرگ) عشق سه جزء دارد: صمیمیت، شهوت و  تعهد.
زمانی که رابطه عاشقانه پیش میرود، تعادل بین اجزا تغییر می کند.

• در آغاز عشق شهوانی غلبه دارد و به تدریج صمیمیت و تعهد نقش مهمتری پیدا می کند. به هر حال هر یک از جنبه های عشق به حفظ روابط کمک می کند.

• عشق شهوانی اولیه پیش بین قدرتمندی است برای این  که زوج با هم می مانند یا خیر؟  البته بدون صمیمیت و نگرش های مشترک، اغلب روابط خاتمه پیدا می کنند.

• صمیمیت جزء هیجانی عشق است و ارتباط گرم و محبت آمیز و میل به پاسخ طرف مقابل را شامل می شود.
• شهوت جزو انگیختگی روانی و جسمانی عشق است و میل به فعالیت جنسی و احساس عاشقانه را شامل می شود.
• تعهد جزء شناختی عشق می باشد و باعث می شود که زوج ها نسبت به حفظ و نگهداری عشق خود اقدام کنند.

• دوستان در دوران بزرگسالی نیز مثل دوران کودکی، معمولا از نظر سن، جنس و مرتبه اجتماعی – اقتصادی شبیه هم هستند و این عوامل به نیازهای مشترک افراد پاسخ می دهد و بر لذتی که از روابط حاصل می شود کمک می کند.
• اعتماد، صمیمیت و وفاداری مانند اواسط کودکی و نوجوانی در روابط دوستی بزرگسالی نیز اهمیت دارند.
• زنان در طول زندگی بیشتر از مردان روابط صمیمی همجنس دارند،  زنان معتقدند که وقتی با دوستانشان هستند ترجیح می دهند فقط صحبت کنند،  اما مردان معتقدند وقتی با دوستانشان هستند ترجیح می دهند کاری انجام دهند.

تشکیل زندگی زناشویی

• ازدواج اغلب به صورت پیوستن انگاشتن دو نفر به هم انگاشته می شود.
• ازدواج در عمل ایجاب می کند که دوسیستم کامل (شوهر و همسر) برای ایجاد یک خرده سیستم، سازگار و همپوش شوند.  در نتیجه زندگی زناشویی زوج ها را با چالش های متفاوتی روبرو می سازد.

• یافته های پژوهش ها نشان می دهد که ازدواج دیرتر بهتر از ازدواج زودتر است. همچنین افرادی که خارج از دامنه سنی هنجاری برای ازدواج قرار دارند، با استرس هایی مواجه می شوند که این انتقال را دشوارتر می سازد.
• آن هایی که پیش از موقع ازدواج می کنند شاید از خانواده های خود گریزان باشند تا خانواده ای را جست و جو کنند که هرگز نداشته اند. اغلب این افراد هنوز هویت ایمن و استقلال کافی را برای پیوند زناشویی، پرورش نداده اند.
• ازدواج به هنگامی که زایمان و وارونگی رویدادهای چرخه زندگی خانوادگی (زنجیره ی مراحلی که ایجاد خانواده ها را در سراسر جهان توصیف می کند ) مثل زایمان پیش از ازدواج را به دنبال دارد در بین جوانان مرتبه اجتماعی – اقتصادی پایین شایع تر است. این تسریع در تشکیل خانواده سازگاری زوج ها با خانواده را دشوارتر می سازد.
• افرادی که خیلی دیر ازدواج می کنند (که اغلب آنها از لحاظ مالی مرفه هستند) گاهی درباره چشم پوشیدن از استقلال دچار تردید می شوند و  در تعارض بین ازدواج و کار گیر می کنند.
• به رغم پیشرفت در حقوق زنان، ازدواج های سنتی هنوز در کشورهای غربی دیده می شود، در این نوع ازدواج مرد رئیس خانواده است و مسئولیت اساسی او تامین مالی خانواده است و زن نیز خود را وقف مراقبت از همسر و فرزندان می کند.
• ازدواج های «برابری خواه» ارزش های جنسی زنان را منعکس می کنند.  در این حالت زن و شوهر به صورت برابر رابطه برقرار می کنند و قدرت و اختیار تقسیم می شود.

• رضایت زناشویی

• پژوهش ها نشان می دهد که در رضایت زناشویی تفاوت های جنسی آشکاری وجود دارد.
• مردان بیشتر از زنان گزارش می دهند که از زندگی زناشویی خود راضی هستتند.
• زندگی زناشویی بی دردسر با افزایش سلامت روانی و جسمانی مردان ارتباط دارد،  پیامدی که از افزایش احساس دلبستگی تعلق و حمایت ناشی می شود، ولی در زنان کیفیت رابطه تاثیر بیشتری بر سلامت روانی آن ها دارد.
• وقتی زندگی زناشویی مشکلاتی دارد زنان بیشتر از مردان رنج می برند.  مردان معمولا خود را از تعارض کنار می کشند و استرس آن را برای زنانشان دوچندان می کنند.

عوامل مرتبط با رضایت زناشوی

o پیشینه خانوادگی
o شباهت زن و شوهر در مرتبه اجتماعی – اقتصادی،
o تحصیلات،
o مذهب،
o سن
o وضعیت مالی و شغلی
o ویژگی های شخصیتی

رشد شناختی

• پژوهشگران به بررسی «تفکر پس صوری» پرداختند.  منظور از تفکر پس صوری فراتر از مرحله عملیات صوری پیاژه است.
حتما پیاژه هم قبول داشت که بعد از اکتساب عملیات صوری پیشرفت های مهمی در تفکر صورت می گیرد. او دریافت که نوجوانان اعتقاد به سیستم ها انتزاعی دارند و دیدگاه منطقی و باثبات اما نادرست در مورد دنیا را به دیدگاه های مبهم متضاد و متناسب با موقعیت های خاص ترجیح می دهند.

• تغییرات عمده شناختی در دوران بزرگسالی بدین شرحند:

1. مساله یابی:
توانایی مساله یابی عبارت است از به کارگیری دانش و اطلاعات برای طرح مسائل جدید. این توانایی با افزایش سن پیدا می کند.

2. نسبی گرایی :
افراد در سنین بزرگسالی توانایی نسبی گرایی را پیدا می کنند. یعنی نگاه آنها به اطلاعات به گونه ای نسبی است.

3. تفکر دیالکتیکی:
عبارت است از درک و شناسایی اندیشه های متضاد. پیاژه معتقد است که فرد با رسیدن به عملیات صوری به نوعی تعادل شناختی می رسد.
اما منظور از تفکر دیالکتیکی این است که فرد به تعادل شناختی کامل نمی رسد و همواره با تناقضاتی مواجه است.

4. تفکر درباره ماهیت نظام ها و سیستم ها:
در سنین بزرگسالی توانایی درک کلی نظام های فکری بهبود می یابد. مثل در نظر گرفتن وجود تفاوت و تشابه نظام ها و نظریه ها.

• نظریه پری (شناخت معرفتی)

• پری مفهوم شناختی را گسترش داد.  شناخت معرفتی به تاملات ما درباره نحوه ای که به واقعیت ها، عقاید و اندیشه ها می رسیم، اشاره دارد.
ویلیام پری، درتحقیق مشهوری که انجام داد متوجه شد که دانشجویان جوانتر نوعی تفکر دوگانه نگر دارند.  در واقع آن ها دانش را متشکل از واحدهای مجزا (عقاید و قضایا) در نظر میگیرند که درستی آنها را به وسیله مقایسه کردن با معیارهای انتزاعی تعیین می کنند، یعنی موقیعت هایی که جدا از فرد متفکر و موقعیت او وجود دارد.
آن ها اطلاعات، ارزش ها و صاحبان قدرت را به درست و غلط، خوب و بد ما و آن ها تقسیم می کنند.

در مقابل دانشجویان مسن تر به سمت تفکر نسبیت گرا که به در نظر گرفتن شرایط مختلف در مورد یک مساله مربوط می شود و به یافتن یک پاسخ برای آن مساله محدود نمی شوند.
در دو نظریه دیگر (نظریه ی شای و لابووی – ویف) در مورد تفکر در بزرگسالی نیز مطرح شده است.

• نظریه شای

• به اعتقاد شای، توانایی های شناختی انسان به سختی از مرحله عملیات صوری فراتر می روند، اما به هر حال وقتی افراد به بزرگسالی می رسند، موقعیت هایی که در آن ها فکر کنند بیشتر می شوند.

• مراحل فعالیت ذهنی از نظر «وارنر شای» عبارتند از:

1. مرحله  فراگیری (کودکی و نوجوانی)
دو دهه اول زندگی معمولا صرف فراگیری دانش می شود. افراد جوان از تفکر عملیات عینی به تفکر عملیات صوری پیشروی می کنند.
روش های قدرتمندتری برای اندوزش اطلاعات ابداع می کنند، آن را ترکیب نموده و به نتایجی دست می یابند.

2. مرحله ی دستیابی (اوایل بزرگسالی)
در این مرحله فرد در جهت سازکار کردن مهارت های شناختی خود با موقعیت هایی مثل زندگی زناشویی استخدام و … تلاش می کند تا به اهداف دراز مدت نائل شود.
در نتیجه آن ها کمتر روی فراگیری دانش تمرکز می کنند و بیشتر به کاربرد آن در زندگی روزمره تاکید می ورزند. مسائلی که افراد در محیط کار روابط صمیمانه و فرزند پروری با آن مواجه می شوند، بر خلاف مسائلی که در کلاس ها با آزمون های هوش مطرح می شوند، یک راه حل درست ندارند.
با این حال نحوه ای که فرد با این مسائل برخورد می کند می تواند کل روند زندگی را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین آنها باید هم به مساله و هم به موقعیت توجه کنند.

3. مرحله ی مسئولیت (میانسالی)
وقتی زندگی شغلی و خانوادگی فرد ثابت می شود «گسترش مسئولیت به سایرین» در زمینه شغل، جامعه و خانواده صورت می گیرد.
افرادی که مسئولیت های پیچیده ای دارند، به مرحله تفکر اجرایی که پیشرفته ترین شکل تفکر است رسیده اند.

4. مرحله ی ادغام مجدد (اواخر بزرگسالی)
در این مرحله افراد تمایلات نگرش ها و ارزش های خود را دوباره بررسی و ادغام می کنند تا از آن ها به عنوان راهنمایی برای این که چه دانشی را فرا بگیرند استفاده کنند.
در این جا چالش های شناختی از «چه چیزی را باید بدانیم»؟ به «چرا باید بدانیم» تغییر می کنند.
در نتیجه افراد سالخورده درباره موقعیت هایی که باید انرژی شناختی خود را صرف کنند سخت گیرتر می شوند.
آن ها کمتر از جوانان وقت را برای کارهایی که به نظرشان بی معنی است هدر می دهند یا این کارها به ندرت در زندگی آن ها روی می دهند.

• نظریه ی لایووی ویف

• از نظر لایووی ویف نوجوانی به فرد امکان می دهد که در دنیای احتمالات عمل کند. اما بزرگسالی برگشت به مسائل عمل گرایانه را به همراه دارد. بنابراین حرکت از تفکر فرضی به تفکر عمل گرایانه، پیشرفتی است که در آن منطق ابزاری برای حل کردن مسائل واقعی زندگی می گردد.
هنگامی که بزرگسالان از بین چندین گزینه یک مسیر را برای دنبال کردن انتخاب می کنند، از محدودیت های زندگی آگاه تر می گردند.

بنابراین به عقیده لایووی ویف، نیاز به متخصص شدن، این تغییر را بر می انگیزد. لایووی – ویف دریافت که از نوجوانی تا میانسالی افراد از نظر پیچیدگی شناختی – عاطفی (آگاهی از احساس های مثبت و منفی و هماهنگ کردن آن ها در ساختاری پیچیده و منظم) پیشرفت می کنند.

پیچیدگی شناختی – عاطفی آگاهی فرد را در مورد دیدگاه ها و انگیزه های خودش و دیگران بالا می برد.
این نوع پیچیدگی، جنبه ی مهم هوش هیجانی بزرگسالان است.
آگاهی از واقعیت های متعدد ادغام کردن منطق با واقعیت و تحمل کردن اختلاف بین ایده آل و واقعیت تغییر شکل کیفی در سال های بزرگسالی را خلاصه می کند.

پردازش اطلاعات

• کاردانی عبارت است از فراگیری اطلاعات زیاد در یک رشته یا کار که تخصص به آن کمک می کند و با انتخاب رشته دانشگاهی یا شغل آغاز می شود و سال های طول می کشد تا فرد در هر زمینه دشواری تسلط باید.
• بعد از این که کاردانی کسب شد تاثیر عمیقی بر پردازش اطلاعات می گذارد.
• افراد کاردان در مقایسه با افراد تازه کار سریع تر و به نحو کارآمدتری یادآوری و استدلال می کنند. چرا که مفاهیم تخصصی بیشتری می دانند و آن ها را در سطح عمیق تر و انتزاعی تری بازنمایی می کند. به طوری که ویژگی های بیشتری برای متصل شدن به سایر مفاهیم داشته باشند. مثلا یک فیزیکدان بسیار کارآزموده می فهمد که وقتی چند مساله با صرفه جویی انرژی رابطه دارند، می توانند به شیوه مشابه حل شوند.
• در مقابل یک دانشجوی مبتدی فیزیک فقط روی ویژگی های سطحی تمرکز می کند. افراد کاردان از لحاظ شناختی پخته ترند و می توانند برای حل مسائل راه حل های مختلف را به کار برند.

• کاردانی علاوه بر بهتر کردن مساله گشایی برای خلاقیت ضروری است. دستاوردهای خلاق بزرگسالی از نظر تازگی و گرایش به سمت نیاز اجتماعی و فقر شناختی با دستاوردهای کودکی تفاوت دارند. در نتیجه خلاقیت پخته و جاافتاده منحصر به فردی منجر می شود. مثل طرح مسائلی که از لحاظ فرهنگی ارزشمند هستند و پرسیدن سوال هایی که قبلا مطرح نشده اند.

• به عقیده پاتریشیا آرلین، انتقال از مساله گشایی و مساله یابی ویژگی برجسته تفکر پس صوری است که در هنرمندان، انتقال از مساله گشایی و مساله یابی ویژگی برجسته تفکر پس صوری است که در هنرمندان و دانشمندان ورزیده یافت می شود.

• یک قرن پژوهش نشان می دهد که دستاوردهای خلاق، در اوایل بزرگسالی افزایش می یابد، در اواخر سی سالگی یا اوایل چهل سالگی به اوج می رسد و به تدریج افت می کند.
افرادی که خلاقیت را زود آغاز کرده اند، زودتر به اوج و افول می رسند،  در حالی که افراد دیر شکوفا شده، در سنین بالاتر توان کامل خود را نشان می دهند.
این بیانگر آن است که خلاقیت بیشتر حاصل سن شغلی است تا سن زمانی.
• روند خلاقیت در رشته های گوناگون متفاوت است. برای مثال نقاشان و موسیقی دانان معمولا ظهور زود هنگام خلاقیت را نشان می دهند، چون قبل از رسیدن به نوآوری به تحصیلات رسمی زیادی نیاز ندارند، اما دانشمندان به علت نیاز به دستیابی به درجات عالی تحصیلی معمولا دستاوردهای خود را دیرتر نشان می دهند.

• زیربنای خلاقیت کاردانی است، اما همه افراد کاردان خلاق نیستند. برای خلاقیت ویژگی های دیگری نیز ضروری است که شیوه تفکر نوآورانه تحمل کردن ابهام، انگیزه ای خاص بودن برای موفق شدن و علاقمندی به آزمایش کردن و در صورت شکست، تکرار کردن، از جمله آنهاست.
• در مجموع عوامل متعددی خلاقیت را ایجاد می کنند.
• در صورتی که عوامل شخصی و موقعیتی که خلاقیت را ترغیب می کنند وجود داشته باشند، می توانند سال ها و تا سنین پیری ادامه یابند.

تغییرات در توانایی های عقلانی

• آزمون های هوش برای ارزیابی تغییرات در انواع توانایی های ذهنی در سال های بزرگسالی ابزارهای مناسبی هستند.
• عوامل موجود در آزمون های مخصوص بزرگسالان شبیه عوامل ویژه ی کودکان دبستانی و نوجوانی هستند.
• آزمون های هوشی که برای ارزیابی مهارت های لازم جهت موفقیت تحصیلی مناسب هستند نمی توانند توانمندی های مربوط به زندگی روزمره ی بزرگسالان را ارزیاابی کنند.

• پژوهش های انجام شده نشان می دهد که وقتی ساختارهای مغزی روبه زوال می روند، هوش در بزرگسالی افت می کند. بررسی های مقطعی متعددی این حالت را نشان می دهند.
• اوج توانایی در عملکرد آزمون هوش در ۳۵ سالگی و به دنبال آن تنزل عملکرد در پیری.  اما مطالعات طولی افزایش هوش مرتبط با سن را نشان دادند.
• شای برای پی بردن به علت این نتایج متفاوت، طرح طولی – زنجیره ای را در بررسی طولی سیاتل به کار برد و روش های طولی و مقطعی را با هم ترکیب کرد. یافته های تحقیق نشان می دهد که پنج توانایی ذهنی، کاهش مقطعی عادی بعد از اواسط سی سالگی دارند اما گرایش های طولی افزایش عملکرد متوسطی را نشان دادند که تا پنجاه سالگی و اوایل شصت سالگی ادامه پیدا می کند.

سایر نظریه های مربوط به رشد روانی – اجتماعی بزرگسالان

• در دهه ی ۱۹۷۰ علاقه روزافزون به رشد بزرگسالی منجر به انتشار چندین کتاب در این زمینه شد.
دو عنوان از این کتاب ها (مراحل زندگی انسان نوشته ی دانیل لوینسون و سازگاری با زندگی نوشته جرج ویلانت)، نظریه های روانی – اجتماعی طبق سنت اریکسون ارائه می دهند که حمایت پژوهی زیادی کسب کرده اند.

• نظریه  لوینسون

هدف تحول در بزرگسالی بنا کردن یک ساختار برای زندگی است.
«ساختار زندگی» مفهوم مهمی در نظریه ی لوینسون است و عبارت از الگو یا طرح اساسی زندگی فرد در هر لحظه ی معین می باشد.
اجرای تشکیل دهنده  ان، روابط فرد با دیگران، اعم از افراد گروه ها و موسسات هستند
ساختار زندگی می تواند اجرای زیادی داشته باشد ولی فقط تعداد کمی از آنها با شغل و زندگی زناشویی فرد ارتباط دارند و برای زندگی فرد نقش حیاتی دارند. به هر حال در زمینه ارزش اجزای ساختار زندگی، تفاوت های فردی زیادی وجود دارد.
این ساختار هم جنبه بیرونی دارد مثل شرکت در نظام اجتماعی – فرهنگی – اقتصادی و هم جنبه ی درونی مثل ارزش ها، خواب دیدن ها و زندگی عاطفی فرد.

لوینسون رشد را به صورت زنجیره ای از مراحل در نظر داشت که از لحاظ کیفی مجزا بودند.
در هر مرحله نیروهای زیستی و اجتماعی، چالش های روان شناختی تازه ای را مطرح می کنند.
هر مرحله با انتقال شروع می شود که در حدود ۵ سال ادامه دارد و به مرحله ی قبلی خاتمه می دهد و فرد را برای مرحله ی بعدی آماده ی کند.
افراد بین انتقال ها، دوره های پایداری دارند که از حدود ۵ تا ۷ سال ادامه می یابند و در این دوره ها ساختار زندگی را می سازند که هدف آنها هماهنگ کردن نیازهای شخصی درونی و نیازهای اجتماعی بیرونی برای بالا برد کیفیت زندگی است.

لوینسون در نظریه ی خود تحول بزرگسالی را در ۲ دوره، ۴ مرحله و ۶ گذرگاه مطرح می کند که در گستره سنی ۱۷ تا ۶۵ سالگی ترسیم شده است.

1. دوره ی اول بزرگسالی در دو وهله نوگامی و استقرار مطرح شده است:

• وهله  نوگامی
اولین گذرگاه موجود گذرگاه بزرگسال جوان است که از ۱۷ تا ۲۲ سالگی را در بر می گیرد. ترک خانه پدری و کسب استقلال اقتصادی و عاطفی در ای گذرگاه اتفاق می افتد.
در این گذرگاه اوایل بزرگسالی اغلب جوانان رویارویی را در سر می پرورانند و در خلال آن خود را در دنیای بزرگسالی تجسم می کنند.
این رویاها به تصمیم گیری آن ها برای ایجاد سازگار زندگی کمک می کنند. این رویاها در مورد مردان معمولا حول موضوع شغل می چرخد و در مورد زنان حول موضوع زندگی زناشویی،
روابط با شوهر، فرزندان، همکاران و … . مرحله بعدی مرحله ی ورود به دنیای بزرگسالان است که از ۲۲ تا ۲۸ سالگی را شامل می شود.
در این مرحله فرد به جامعه بزرگسالان تعلق پیدا می کند. از ۲۸ تا ۳۳ سالگی فرد در گذرگاه سی سالگی قرار دارد و با نگاهی جدید به زندگی رو می کند.

جوانان در مدت انتقال ۳۰سالگی ساختار زندگی خود را مجددا ارزیابی می کنند و سعی می کنند اجزایی را که به نظرشان نامناسب است تغییر دهند. آنهایی که درگیر شغل بوده اند و هنوز مجردند درصدد یافتن شریک زندگی بر می آیند.
گذرگاه ۳۰سالگی برای مردان و زنان که نه روابط خود و نه از روابط خود و نه از دستاوردهای شغلی خود خشنودند می تواند یک دوره ی بحرانی باشد.

• وههله ی استقرار
• در گسترده ۳۳ تا ۴۰ سالگی سبک زندگی فرد پایدار می گردد و فرد به تعیین هدفی دقیق در زندگی خود می پردازد.

در این دوره از زندگی ۵ الگوی رفتاری وجود دارد. با توجه به این که فرد طبق کدام الگو رفتار می کند، به سمت دوره دوم بزرگسالی سوق پیدا می کند.

الگوی اول: پیشرفت در یک ساختار زندگی پایدار.

الگوی دوم: شکست در یک ساختار زندگی پایدار.

الگوی سوم: تغغیر یا فروپاشی ساخت زندگی

الگوی چهارم: پیشرفتی که به دنبال آن یک تغییر ساخت حاصل می شود.

الگوی پنجم: ساخت زندگی ناپایدار.

لوینسون، ۳۳ تا ۴۰ سالگی را دوره سروسامان یافتن نامیده است.در این دوره مردان جهت به اوج رساندن ساختار زندگی اوایل بزرگسالی روی بعضی روابط و مسائل تاکید می کنند.
مثل حکم کردن جایگاه خود در خانواده، کار، جامعه و غیره و سایر روابط را در درجه ی دوم اهیمت قرار می دهند یا آن ها را کلا کنار می گذارند.
اما سروسامان یافتن زنان در خلال سی سالگی وضعیت آن ها را به دقت توصیف نمی کند چرا که به زندگی بسیاری از زنان در این دوره تعهدات شغلی و زناشویی اضافه می شود و در نتیجه آنها باید ساختار زندگی خود را با شرایط به وجود آمده هماهنگ کنند. در نتیجه شدیدا بی سروسامان به نظر می آیند.
گزارش های افراد توصیف روند زندگی توسط لوئیس را تاکید می کند و نشان می دهند که اوایل بزرگسالی مرحله بیشترین انرژی و وفور، تضاد و استرس است.

لوینسون دریافت که در طول اشتغال اوایل بزرگسالی (۱۷ تا ۲۲ سالگی) اغلب جوانان رویایی را می سازند.
رویای مردان معمولا بر آدم موفق و مستقل در یک نقش شغلی تاکید دارد در حالی که اغلب زنان شغل گرا رویای دو نیم شده دارند که درانها هم ازدواج هم شغل برجسته هستند و
همچنین رویای زنان خود(SELF) را بر حسب روابط یا شوهر، فرزندان و همکاران توصیف می کند.

نظریه ی ویلانت

ویلانت سه دوره متمایز را در بزرگسالی ارائه داده است:

1. دوره استقرار (۱۸ تا ۳۰ سالگی)

در این دوره زندگی مسائلی چون آزاد شدن از قید والدین، همسر گزینی، تعمیق دوستی ها و … اتفاق می افتد.

در این دوره ۴ دسته از مکانیسم های دفاعی وجود داردکه به شرح زیرند:

الف)مکانیسم های رسیده یا پخته: مثل حس طنز یا دیگر دوستی.

ب) مکانیسم های روان گسسته وار: مثل تغییر شکل دادن به واقعیت.

ج)مکانیسم های نارس یا ناپخته : مثل دردهایی که اساس بدنی ندارند.

د)مکانیسم های روان آزرده وار: مثل ابزار خشم به رئیس براساس پیش داوری های همکاران.

2. دوره تحکیم (۲۵ تا ۳۵ سالگی)

در این دوره فرد به دنبال انجام هر آن چیزی است که باید انجام دهد مثل استحکام بخشیدن به شغل، دنبال کردن اهداف و … .

3. مرحله گذار (حول و حوش ۴۰ سالگی)

در این مرحله از زندگی فرد از یادگیری حرفه ای دست می کشد و در جهت اکتشاف جهان درونی تلاش می کند.
ویلانت، رشد ۹۴ مرد را که در دهه ی ۱۹۲۰ متولد شده بودند و در یک کالج مشغول به تحصیل بودند برای بررسی انتخاب کرد و ۳۰ سال آن ها را پیگیری کرد.
با این دانشجویان در کالج مصاحبه های فشرده ای صورت گرفت. هر ۱۰ سال یک بار نیز آن ها به پرسشنامه هایی در مورد زندگی فعلی خود پاسخ می دادند.
بعدا ویلانت با هر یک از این مردان در ۴۷ سالگی در مورد، کار خانواده، و سلامت جسمانیشان مصاحبه کرد.

نظریه ی ویلانت، غیر از کنار گذاشتن برنامه تغییر مرتبط با سن، نظریه ی لوینسون هماهنگ کرد.
هر دوی آن ها قبول دارند که کیفیت روابط با افراد مهم روند زندگی را تشکیل می دهد.
ویلانت در جریان بررسی روش هایی که مردان خود و دنیای اجتماعیشان را تغییر می دهند تا با زندگی سازگار شوند، مراحل اریکسون را تایید نمود اما شکاف های آن را نیز پر کرد.

مردان بعد از دوره ای بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی که صرف مسائل صمیمیت می شد، در ۳۰ تا ۴۰ سالگی روی تحکیم شغلی تمرکز می کردند، سخت کار می کردند و در مشاغل خود ارتقا مییافتند.
آن ها در ۴۰ تا ۵۰ سالگی، از پیشرفت فردی کنار می کشیدند و مولد یا زاینده تر می شدند، یعنی به دیگران کمک می کردند و آن ها را راهنمایی می نمودند.
آن ها در ۵۰ تا ۶۰ سالگی محافظ ارزش ها یا محافظ فرهنگ خود می شدند. خیلی از آن ها فلسفی می شدند. به این صورت که به ارزش های نسل جدید و وضعیت جامعه ی خود می اندیشیدند. آن ها می خواستند آنچه را که از تجربه زندگی آموخته بودند به دیگران بیاموزند و جویای تداوم بخشیدن به قابلیت و مراقبت از دیگران بودند.

ویلانت بر خلاف لوینسون روی زنان تحقیق نکرده است. اما پژوهش طولی مشتمل بر زنانی که تفریبا همزمان با آزمودنی های او متولد شده بودند، از تغییرات مشابهی خبر می دهد.

نقطه ضعف های نظریه  لوینسون و ویلانت

انتقاداتی که بر نظریه لوینسون وارد می شود این است که لوینسون با افراد میانسال مصاحبه می نمود، در نتیجه ممکن است که آن ها همه جنبه های زندگی جوانی خود را به خاطر نیاورده باشند.

همچنین نمونه های او شامل بزرگسالان دانشگاه نرفته کم درآمد بود. تعداد آن ها اندک بود و زنان مرتبه ی اجتماعی – اقتصادی پایین را در بر نمی گرفت. در حالی که مرتبه ی اجتماعی – اقتصادی می تواند بر روند زندگی تاثیر مهمی داشته باشد.

ویلانت نیز مردانی را که در دهه ی ۱۹۴۰ در محله های مرکز شهر بستون متولد شده بودند به صورت طولی مورد بررسی قرار داد در ضمن نیمی از آنها در بزرگسالی همچنان کم درآمد بودند.
اگر چه او شواهدی را برای توالی مرحله ای خود گزارش داد اما عتراف کرد که این نمونه خیلی کوچک بوده است.

انتقال مقدماتی به بزرگسالی: ۱۷ تا ۲۲ سالگی

وارد شدن به ساختار زندگی اوایل بزرگسالی: ۲۲ تا ۲۸ سالگی

انتقال ۳۰ سالگی: ۲۵ تا ۳۳ سالگی

اوایل بزرگسالی(۲۰ تا ۴۰ سالگی) صمیمیت در برابر انزوا

به اوج رسیدن ساختار زندگی در اوایل بزرگسالی: ۳۳ تا ۴۰ سالگی. تثبیت شغلی

میانسالی(۴۰ تا ۶۵ سالگی) . زایندگی در برابر رکورد

انتقال میانسالی: ۴۰ تا ۴۵ سالگی

وارد شدن به ساختار زندگی میانسالی: ۴۵ تا ۵۰ سالگی . زایندگی

انتقال به ۵۰ سالگی:۵۰ تا ۵۵ سالگی

به اوج رسیدن ساختار زندگی میانسالی: ۵۵ تا ۶۰ سالگی -محافظت ارزش ها

اواخر بزرگسالی (۶۵ سالگی تا مرگ) – انسجام من در برابر ناامیدی

انتقال اواخر بزرگسالی: ۶۰ تا ۶۵ سالگی

دیدگاه نیوگارتن (نظریه ای مبتنی بر تقویم رویدادهای مهم)

از نظر نیوگارتن، سن بزرگسال، شاخصی در مورد تحول شخصیت او به حساب نمی آید چرا که تحول در دوران بزرگسالی یک سری مراحل ثابت تحقق نمی پذیرد بلکه رویدادهایی که در زندگی فرد اتفاق می افتند و برداشت هایی که فرد از آن ها می کند چگونگی شخصیت او را آشکار می سازند.

در دوران بزرگسالی وجه تمایر افراد رویدادهای بیرونی است که برای آن ها اتفاق می افتد نه نمو یافتگی فیزیولوژیکی آن ها.
افراد در پشت سر گذاشتن این رویدادها در شمار افراد پیش رس، در تاخیر، یا بهنگام قرار می گیرند. مثلا فردی که پیش از دبیرستان ازدواج می کند در طبقه افراد پیش رس قرار می گیرد.
ساعت اجتماعی ما یعنی زمان وقوع رویدادها که تحت تاثیر محیط است و براساس طبقه اجتماعی افراد، متفاوت است.
مثلا سرعت گذاردن رویدادهای مهم زندگی مثل ازدواج، صاحب فرزندشدن و .. در طبقه کارگر بیشتر از طبقه متوسط است.
به موقع بودن یا بی موقع بودن رویدادهای زندگی می تواند بر عزت نفس افراد تاثیر بگذارد، چرا که بزرگسالان نیز مانند کودکان و نوجوانان به مقایسه ی اجتماعی می پردازند و پیشرفت زندگی خود را در مقایسه با دیگران ارزیابی می کنند.