درحقيقت فرد خلاق كسي است كه از ذهني جستجوگر وآفريينده برخوردار باشد. فرهنگ وبستر ( 1953) خلاقیت را مترادف اصطلاحاتی مانند اکتشاف ، اختراع ، ابداع و نوآوری آورده و کلمه خلاقیت را به معنی بوجود آوردن تعریف کرده است.

در فرهنگ روانشناسی سیلامی راجع به معنای خلاقیت چنین آمده است "خلاقیت همان تمایل و ذوق به ایجادگری است که درهمه افراد و در همه سنین به طور بالقوه موجود بوده و با محیط اجتماعی – فرهنگی ، پیوستگی مستقیم و نزدیک دارد . شرائطی لازم است تا این تمایل طبیعی به خودشکوفایی برسد . ترس از انحراف و سعی در همنوایی با اجتماع ، خلاقیت را به بند می کشد . کودکان خردسال که از امور و وقایع در شگفت می شوند و می کوشند که تازگیها جهان را دریابند و ضمنا تا زمانی که تحت تاثیر تعلیم وتربیت متعارف قرار نگرفته اند به نحوه ویژه ای خلاق می باشند( کفایت ، 1373، 61).

از مضمون تعاريف و توضيحاتي كه در مورد ماهيت و كاركرد خلاقيت داده شده است چنين پيداست كه در واقع خلاقيت برآيند نوع تفكر بديع و بي بديل افراد است كه ممكن است به توليد محصول عيني نيز منجر گردد. بنابراين شايسته خواهد بود به جاي لفظ خلاقيت ، اصطلاح تفكر خلاق را بكار برد .

    در مجموع تفكر و عملكرد خلاق نسبت به ايده ها و تجارب قبلي بشري نو شمرده شده ،‌ عامل تغيير و تحول بوده و الزاما  مي بايست به حال انسان و جامعه نيز مفيد باشد مانند ايده هاي جديد، ابتكارات ،اختراعات و اكتشافات . معناي خلاقيت عبارت است از توانائي يا قدرت ذهني يا بدني براي ساختن يا بازسازي واقيت به نحوي منحصربه فرد(دافي،برنادت،،1380ص38).

ماکس ورتایمر روانشناس گشتالت عبارت مناسب تفکر آفرینشی را نخستین بار ابداع وآنرا تفکری توصیف کرد که واقعا به چیزی مفید  می انجامد( برونو ،1370،ص82).

تورنس تفكرخلاق را به حاصل وقوع انفجارات بينش دروني افراد تعبير مي كند( تورنس ، 1979، ص24).

اورت شوستروم (1967) نویسنده کتاب مشهور"روانشناسی انسان سطله جو " رفتارخلاقانه را یک رفتار خویشتن ساز در عین حال سلطه جویانه می شمارد و می گوید " من رفتار خلاقه را یک رفتار خویشتن ساز ، تعریف می کنم . رفتار خویشتن ساز نوعی رفتار سلطه جویانه است که به صورت خلاقه تری ظاهر می گردد . همه ما سلطه جو هستیم لیکن به جای آنکه رفتار سلطه جویانه خود را طرد کنیم ، باید آنرا تغییرداده و به رفتار خویشتن ساز تبدیل نمائیم ( سرمد ، 1362، ص 25).

كالهون (1961) خلاقيت را داراي ماهيت ذاتا عاطفي دانسته و آنرا فرآيندي مي شمارد كه طي آن فرد خلاق عناصر نامعقول و احساسي را به عناصر عقلي و آگاهانه تبديل كند .