نظریه عشق روزبهان بقلی شیرازی
روزبهان ابومحمدبن ابی نصربن روزبهان بقلی فسایی شیرازی، معروف به «شیخ شطّاح» و «شطّاح فارس» عارف اهل فارس بود. اشتهار او به شطاح نیز به دلیل شطح گویی بسیار او و توضیح و توجیه آن، و دفاع از شطحیات صوفیان بوده که در آثار وی نیز نمایان است
او در سال 506 هجری شمسی ۵۲۲ هجری قمری در خانوادهای دیلمی الاصل در فسا به دنیا آمد. این عارف و دانشمند سدهٔ ششم و هفتم و از سرسلسلة روزبهانیان بوده و دیلمیان مقیم فارس بودهاند و چون در فسا به بَقل (سبزی و تره بار) فروشی اشتغال داشت ملقب به «شیخ روزبهان بقلی» بود. در مکتب به آموختن قرآن پرداخت و در محضر دانشمندان عصر به فراگرفتن علوم متداول مشغول شد. جمال الدین خلیل فسایی، قرن ششم ه.ق استاد وی بود. از همان اوان زندگی تمایلات عرفانی داشت تا اینکه در ۲۵ سالگی از خلق برید و در کوههای اطراف شیراز به عبادت و ریاضت پرداخت و حافظ قرآن شد و نزد نخستین مرشد خود، شیخ جمال الدین فسایی رفت دیگر استادان او عبارت بودند از:
- جاگیر (متوفی ۵۹۱) از زاهدان کُرد که در سامره میزیست
- شیخ سراج الدین محمودبن خلیفه (متوفی ۵۶۲)، که خرقة او با دو واسطه به شیخ ابواسحاق کازرونی میرسید.
- شیخ ابوالصفا که شیخ روزبهان در سفر حج، که مریدانش همراه وی بودند از او خرقه گرفت.
او پس از حج به مصر و شام رفت و سرانجام به شیراز بازگشت و باقی روزگار خود را به تدریس، تربیت مریدان و نگارش کتاب گذرانید. امام فخرالدین نصربن مریم. ارشدالدین علی نیریزی (متوفی ۶۰۴) صدرالدین سِلَفی اصفهانی (۴۷۸–۵۷۶) که شیخ روزبهان و ابونجیب سهروردی (۴۹۰–۵۶۳) در حدود سال ۵۵۷، در اسکندریه در محضر او بودند.
تحفة اهل العرفان - این کتاب قدیمیترین اثر در شرح زندگی روزبهان میباشد. این اثر در سال ۶۹۵ هجری قمری (۹۴ سال بعد از فوت روزبهان) توسط یکی از نبیرگان وی بنام شیخ شرف الدین ابراهیم (فرزند شیخ صدرالدین روزبهان ثانی فرزند شیخ فخرالدین احمد فرزند روزبهان) در شرح زندگی روزبهان نگاشته شدهاست.
شیخ روزبهان تألیف را نوعی حجاب شمرده اما بیش از شصت اثر در علوم ظاهر و باطن داشته که برخی از آنها موجود است. آثار وی دربارة تصوف حدود ۲۱ کتاب است که برخی از آنها بدین شرح است:
- اَلاِغانه یا شرح الحُجُبِ وَ الاَست'ار فی مَقاماتِ اَهل الانَوْارِ و الاسرار، به عربی: که شرح و تفسیر و تأویل حدیثِ معروف نبوی (حدیث اِغانه) است که طبق آن، پیامبر فرمودهاست: هر روز برای زدودن تیرگیهای بسیار اندکی که بر قلبم نشیند، بیش از هفتادبار استغفار میکنم.
- الانوار فی کشف الاسرار، به فارسی: دربارة مکاشفات اولیا و مقامات اهل معرفت و اسرار صوفیان
- بیان المقامات: در بیان صد درجه آغاز، میانه و پایان راه سالکان صوفی، و ویژگی آنها
- سیر الارواح، به عربی: دربارة احوال روح و تصرف آن در نفس
- کشف الاسرار و مکاشفات الانوار: زندگینامة علمی و روحانی شیخ که در آن دعاوی شگفتانگیزی دربارة مکاشفات خود کردهاست. این اثر توسط Carl W. Ernst به زبان انگلیسی ترجمه و با مقدمهای به قلم دکتر جواد نوربخش منتشر گردیدهاست .
- غلطات السالکین، به فارسی: در باب لغزشهایی که در راه سالکان پیش میآید
- یواسین، به عربی: دربارة رازهای غامض معرفت، با شطحیاتی غریب همراه با نقطه و دایره و اشکال دیگر.
- مَشرَبُ الارواح: از لطیفترین مصنفات وی که در آن هزار ویک مقام از مقامات عرفانی در بیست باب فراهم آمده، و در همة موارد به اقوال پیشوایان بزرگ تصوف استناد شدهاست. بسیاری از مطالب و حتی عناوین آن با منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و احیاءالعلوم غزالی یکی است.
- رسالة قدس یا قدسیه یا رسالة الاُنس فی روحِ القُدس - در دوازده باب، به فارسی: که به درخواست مشایخ خراسان، ترکستان و ماوراءالنهر نوشته شدهاست. این کتاب دربارة دوازده علم از علوم سالکان، مانند علم توحید و معرفت است. این اثر همراه با رساله غلطات الساکین با عنوان رساله القدس و رساله غلطات السالکین به اهتمام دکتر جواد نوربخش در دو نوبت منتشر گردیدهاست .
- شرح شطحیات، به فارسی: که به درخواست یکی از مریدان نوشته و در آن علاوه بر گفتارهای رمزی صوفیان به بسیاری از آیات قرآن و احادیث نبوی و علوی استناد کردهاست. این کتاب بیش از هر مطلبی به شرح سخنان حلاج و دفاع از او پرداخته، ازینرو برخی آن را عمدهترین سند برای شناسایی احوال و حقایق زندگی حلاج شمردهاند. بخش شرح اقوال و احوال حلاج را لوئی ماسینیون در۱۹۱۳ در پاریس منتشر کرده؛ و تمام آن نیز در۱۳۴۹ ش به اهتمام جواد نوربخش، و قبل از آن به تصحیح و مقدمة فرانسوی و ترجمة فصل اول به زبان فرانسوی به وسیلة انجمن ایرانشناسی فرانسه، در تهران چاپ شدهاست.
- منطق الاسرار ببیان الانوار، به عربی: در شرح شطحیات که شیخ کتاب فارسی خود را از این متن برگرفته.
- عبهرالعاشقین: در ۳۲ فصل در عشق و اقسام آن انسانی، عقلی، روحانی، الهی و جمال پرستی. عبهرالعاشقین با تصحیح و مقدمة فارسی و فرانسوی و ترجمة فصل اول به زبان فرانسوی، چاپ شدهاست. این کتاب هم چنین توسط دکتر جواد نوربخش در ایران منتشر شدهاست.
تعریف عشق
در نظر و زبان روزبهان بقلی، عشق از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است، و کمتر واژهای به اندازه عشق و مشتقات آن در آثار او تکرار شده است.
علیرغم دو قرن فاصلة زمانی بین روزبهان و دیلمی، روزبهان از تعریفهایی که قبل از وی در باب سرشت عشق ارائه شده، فراتر نرفتهاست. وی با اینکه تحت تأثیر دیلمی به اختلاف مشایخ بزرگ عرفان در باب جواز عشق به خداوند اشاره کرده، اما برخلاف دیلمی که در محدودة مفهومی واژة «محبت» باقی ماندهاست، از این محدوه فراتر رفته، به واژة عشق عطف توجه خاصی نمودهاست. روزبهان با تفسیری جانبدارانه از واژة «عشق» با رفع سوء تعبیرهایی که دربارة آن شده، عشق را در یک مفهوم متعالی از صفات حق معرفی میکند. از این رو، واژة عشق در کتاب روزبهان بسامد بالایی دارد و وی سعی دارد که آن را با ارجاع به مفهوم محبت تعریف کند:«بدایت عشق، ارادت است. حقیقتش، محبت است. چون حقیقتِ نور عشق زیادت شود، آن را محبت گویند» .
بدین گونه، روزبهان عشق را در جانب خدا قرار داده، خود را به ساحت انتزاعی که «عشق» صفت خداست، میبرد و عشق را مفهومی میداند که آن را به گونة انتزاعی میتوان تعریف کرد. از دید وی، عشق سرشتی ازلی و نورانی دارد و عشق و محبت دو لفظ برای یک معنا هستند که البته این تعریف نیز از مصادیق بارز شرایط دور تسلسل تواند بود:
«عشق کمال محبت و محبت صفت حق است. در اسم غلط مشو که عشق و محبت یکی است. صفت اوست و قایم به ذات اوست، در آن تغیّر نیست. سرشت گوهر عشق در ازل بودهاست در آن عقل و جان را راه نبودهاست» .
عشق الهی
روزبهان در عرائس البیان با یک دید کلّی نسبت به محبت، آن را خالصترین صورت طاعت بنده معرفی میکند: «خدا در برابر آفریدگان خود، محبت خود به مؤمنان را ستوده است و محبت را خالصترین صورت طاعتی دانسته که ما میتوانیم با عبادت خود به پیشگاه او عرضه کنیم» .
وی این نظر کلّی را در کتاب عبهرالعاشقین برحسب ذوق عرفانی بسط داده، به تشریح جزئیات آن پرداخته است. روزبهان برای تبیین موضوع به آیة 39 سورة طه (وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةًمِّنِّی) استناد کردهاست. از دید وی، عشق از تجلی جمال صفات الهی در کائنات ساری میشود. وی بر آن است که چون خداوند جان مقدّس دوستداران خود را شایستة محبت دید، محبت خاصّ خود را در جان آنان نهاد. روزبهان این امر را بدون اینکه وارد مباحث کلامی و فلسفی شود، بر اساس مکاشفات ذوقی و با بیان نمادین و در قالب جملات ادبی چنین تببین میکند:
«باز قهر عشق امر ربّانی به چنگل جذب، محبت به جهان مشاهده برد، حق دوستان را به دوستان نمود و ایشان را بهشایستگی محبت بستود و جان مقدس ایشان را به فضیلت محبت منّت نهاد و گفت: وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» .
از دید روزبهان، عشق به پنج نوع « الهی، عقلی، روحانی، بهیمی و طبیعی» تقسیم میشود و عشق الهی از برترین مقامات عرفان است. در تجربة عرفانی روزبهان، خداوند به جمال عشق و با صفات خاص بر عارفان تجلی نمودهاست و عارفان صفت عشق را چون لباسی بر تن کردهاند:
«خداوند به جمال عشق بر ایشان تجلّی کرد و به صفات خاص بر ایشان ظاهر شد. ایشان از هر صفت لباسی یافتند: از علم، علم و از قدرت قدرت و از جمال جمال، و از بقا بقا، و از محبت محبت، و از عشق عشق» .
روزبهان با این رویکرد نسبتاً ذوقی به مقولة محبت، به کیفیت عشق انسان نسبت به خدا نیز توجه دادهاست. عاشق با متخلق شدن به صفت عشق و با سوزاندن حجابها و هواهای نفسانی، استعداد پذیرش عشق الهی را یافته، در یک دگردیسی روحانی به عاشق ربانی بدل میشود. روزبهان از این عشاق با عنوان روحانیان و طاووسان عالم ملکوت یاد میکند که با فرشتگان در آن عالم به پرواز درمیآیند و جهان با همة وسعت خود گنجایی این عشاق ربّانی را در خود ندارد:
«چون عاشق همنعت عشق شد، چون عشق به معدن اصلی بازشود، عاشق را همرنگ خود کند، به قرب معشوق بازرساند تا چون روحانیان ملکوت در اعلی علیین با طاووسان ملائکه بپرد. نشانشان چنین عجیب است و احوالشان چنین غریب. عالم طبیعت، قفص مرغ نیست، عاشق در جهان نگنجد» .
چنانکه مشاهده میشود، روزبهان مبانی نظری عشق را در قالب جملات ادبی بدون توجه به قاعدهای خاص توصیف میکند، ولی ابندبّاغ در تحلیلهای خود میکوشد تا طبق قاعدهای توصیفهای متعدد روزبهان را به یک معنی واحد و منظم بازگرداند و آنگاه نشان دهد که همة آن توصیفهای ذوقی، از یک اصل واحد ناشی میشود. از این رو، وی با شناخت عمیقی که از موضوع دارد، برای تبیین و تشریح آن به فلسفة اشراق متوسل میشود. در فلسفة اشراق، خداوند همان نورالأنوار است و همة پدیدهها نور وجودی خود را از این نور دریافت میکنند. هر یک از این انوار حقیقتی هستند که مراتب تشکیک دارند و هر نور ضعیف، شوق و عشق پیوستن به نور قوی و سرانجام، فنا در نورالأنوار را دارد
اسباب و وسایط عشق
روزبهان بقلی در عبهرالعاشقین اسباب عشق و آشنایی ارواح را، بدون توجه به نظریة افلاطون، بر اساس امور اخروی و با استناد به حدیث پیامبر(ص) تشریح کردهاست. وی بر آن است که علت اصلی انس و الفت، آشنایی ارواح قدسی در عالم بالا و رؤیت زیباییهای آن است. ارواح قدسی در حضرت باری تعالی یکدیگر را دیده بودند، خداوند برای برخی از آنها اسبابی فراهم نمود تا از رؤیت آثار حقّ و تأثیر حُسن آن، با هم الفت بگیرند:
«ارواح قدسی در بلاد بدایت در شهرستان عزّت نزد سرادق حضرت یکدیگر را دیده بودند و از رؤیت آثار حقّ با همدیگر از تأثیر آن حُسن و مقارنه، و به مشابهت صفات با هم الفت گرفته بودند. چنانکه فرمودـ صلّی الله علیهـ: الأرواح جنودٌ مجنّدة، فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها إختلف.
روزبهان در ادامة مباحث خود سعی دارد که اسباب عشق را در بطن عبارات کلّی «محبت انسانی و وجدان محبت روحانی» که وسیلت خاصاَند، تبیین کند: «در حقایق اسباب، هیچ شیء عزیزتر از محبت انسانی و وجدان محبت روحانی نیست؛ زیرا که وسیلت خاص است» . ولی وی بدون اینکه این عبارات کلّی و مبهم را توضیح دهد، سرانجام بر اساس دریافتهای ذوقی و با توسل به قوة خیال در بیانی نمادین، عشق دوستان حق را از اسباب عشق قلمداد میکند: «بنگر که اهل معرفت را چه دلالتی است در عشق حق، عشق دوستانش و محبت بندگانش. قاعدة عشق چنین است که عاشق بانگ سگان کوچة معشوق نیمشبان به جان شنود و آن را در وسیلت عشق اسباب عشق داند» .
هرچند روزبهان در تحلیلهایی که از اسباب عشق ارائه داده، از حدّ تخیّل فراتر نرفته است .
حُسن
در عرفان اسلامی، مفهوم حُسن در یک اصل کلّی زیباییشناسی اخلاقی تشریح میشود؛ بدین صورت که از نظر سهروردی ، حُسن، صفتی از صفات خداست: «از آن صفت که به شناخت حق تعالی تعلق داشت، حُسن پدید آمد که آن را نیکویی خوانند» . چون خداوند با این صفت بر هستی تجلی کرد، همه را در حُسن یا نیکویی مطلق خود آفرید. بنابراین، هر موجود یا هر پدیدهای، چون با ریاضت در حالت رفع حجاب باشد، با متخلّق شدن به آن صفت، شوق رسیدن به حُسن مطلق را دارد. روزبهان بر اساس چنین رویکردی میکوشد تا با استناد به آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از پیامبر(ص) منشاء دینی و اسلامی پیوند حُسن و عشق را اثبات کند .
وی بر آن است که انوار حُسن ازلی حقّ بر عالم عقل اشراق نمود و سبب پیدایش عشق در دیگر کائنات شد. از این روی بقای عشق نیز به حُسن وابسته است و هرقدر حُسن اصلی در معشوق بیشتر، عشق پایدارتر و بیشتر خواهد بود. وی این موضوع را با تفسیر استعاری و عرفانی آیة 35 سورة نور (اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ)تبیین نموده، عشق را چون چراغی میداند که روغن آن، حُسنِ قِدَم است:
«نور حُسن ازل در مشکات عقل آمد. حُسن اصلی که معدن عشق است... چندانکه نظر عاشق در صفات معشوق حُسن اصلی بیش بیند، عشقش بیش باشد؛ زیراکه مصباح عشق را روغن از حُسن قِدَم است، برای آنکه در اصل، عشق با حُسن متحد است. بقای عشق به بقای حُسن است» .
در جهانبینی عرفانی روزبهان، «حُسن، اَحسنِ وسایطِ» عشق الهی است و «اصل محبت از رؤیت حُسن و جمال است» . گاهی در گفتارهای وی از پیوند حُسن و عشق به واسطة روح سخن به میان آمده که قابل تطبیق با آرای فلوطین است. به زعم وی، عشق در تلاقی روح با حُسن حاصل میشود و مقصود روح از این حُسن، رسیدن به حُسن مطلق یا انوار جمال الهی است که جان آدمی را مست و عاشق میکند. از این رو، روح عامل اصلی پیوند حُسن و عشق است و جان عاشق با این پیوند به آیینة تمامنمای جمال مطلق تبدیل میشود تا صفات او را با افعالی که از آن صادر میشود، نشان دهد: «چون انوار جمال از عینالله به آیینة روی آدم داخل شد، جان آدم در آیینة آدم نگرد و صفاتِ خاص در فعل خاص بیند. لاجرم سرِ استعداد یافته، به صفای نظر خاص در مشاهدة آن شاهد، مست و عاشق شود» . بنا بر این دیدگاه، هر که وجودش به تبع روح لطیفتر و جسمش رقیقتر باشد، در جسم او جواهر نورانی معدن حُسن و جمال، ظاهرتر و آشکارتر است: «هر که را وجود لطیفتر و جسم رقیقتر و جان شریفتر، هیکل او از جواهر نورانی معدن حُسن، ظاهرتر » .
معرفت
از دید روزبهان، انسان با پذیرش محبت، متعهد معرفت به خدا و ربوبیّت او میشود. از این رو، در جهانبینی عرفانی وی، محبت بر معرفت مقدّم است. روزبهان این موضوع را هنگام گزارش تجربة عرفانی خویش از عالم ملکوت با بیان رمزی و تمثیلی تبیین میکند. بنا بر گزارش روزبهان در آغاز کتاب، او در عالم ربوبیّت، پس از مشاهدة جمال صرف، شیرینی محبت ذوالجلالی به مذاق جانش میرسد و با تجربة عشق الهی، معارف و مکاشفات معنوی در دل او پدید میآید. او از دریای معرفت با کشتی حکمت به سواحل صفات الهی میرسید و با پلّههای معارف توحید، تفرید و تجرید، به سوی عالم ازل رفته، حدیث قرب نوافل شامل حال او میشود:
«حلاوت عشقِ قِدَم دلم را کسوت معارف و کواشف اصلی درپوشید. در بحر معرفت به حق توانگر گشتم و از لجّة آن به سفینة حکمت، امواجِ قهریات و لطفیات ببریدم و به سواحل صفات فعل رسیدم، به مدارج و معارف توحید و تفرید و تجرید سوی عالم ازل رفتم و لباس قِدَم یافتم، خطاب عظمت و کبریا و انبساط و حُسن و قرب بشنیدم» .
روزبهان معرفت را از وسائط اصلی محبت میشمرد و وجود آن را بعد از محبت ضروری میداند. وی با اینکه از معرفت هیچ تعریفی ارائه نمیدهد، اما در بیانی نمادین بر مفهوم متعالی آن اشاره دارد. از نظر او، محبت چون زمینی است که درختان عشق در آن روییدهاند و از دریای قِدم آب میخورند. محبتی که بدون آگاهی عرفانی حاصل شود، محبت اهل مکاشفه است که در درون انسان نهادینه نشدهاست، اما محبتی که با آگاهی عرفانی حاصل شود، محبت اهل معارف است. سرانجام، محبت همراه با معرفت، انسان را به توحید رهنمون میکند .
عشق و مقامات عرفانی
به نظر میرسد کتاب عطف الألف دیلمی نخستین اثر در ادبیات عرفانی است که در آن مقولهبندی تشریحی مقامات عشق با رویکرد فلسفی، عرفانی و روانشناختی صورت گرفتهاست. دیلمی با توجه به حالات روانی عارف در مرحلة سلوک، مقامات عشق را در ساختاری منسجم به دَه مقام تقسیم کردهاست که عبارتند از: «الفت، انس، وُدّ، محبت، خلّت، شعف، شغف، استهتار ولع، وله، هیمان». از دید دیلمی، عشق در آخرین مرتبه به سکر و غلبه ختم میشود و عارف در این مرحله، حالت فنا را تجربه میکند . این نوع مقولهبندی در سنت عرفان ذوقی و عاشقانة شیراز از دیلمی تا روزبهان، با تغییراتی که ناشی از تفاوت در تجربه و آموزههای عرفانی آنان است، به طرز مشابهی حفظ میشود.
مسیری که روزبهان در پیوند مقامات و عشق ادامه داده، بسیار پویاتر از دیلمی است. هرچند وی در مقامات عشق از حیث ترتیب و نامگذاری به عطف الالف دیلمی توجه خاصی داشته، اما در طبقهبندی مقولات آن از حیث انواع، طرح تازهای بنا نهادهاست. مقولهبندیهای روزبهان از عشق نشانگر پیشرفت تدریجی آن به سمت کمال است. وی نخست عشق را از حیث سرشت و ارزش ماهوی آن به دو نوع «عشق انسانی» و «عشق الهی» تقسیم نموده، سپس هر یک از آنها را در سیزده مقوله یا مقام برای سالک طبقهبندی کردهاست: «الفت، انس، وُدّ، محبت، خلّت، شغف، استشهاد، وله، هیمان، هیجان، عطش، شوق، عشق». در تجربة عرفانی وی، این مقامات چون جویبارهایی هستند که به دریای عشق میریزند. در این دریای عشق، جان انسان از علل نفسانی پاک میشود و حجاب از پیش چشم انسان برمیدارند و عشق او، عشق خاص گشته، مستعد پذیرش عشق الهی میشود:
«چون این مقامها در مرد پدید آمد، سواقی اسباب عشق در جان عاشق قلزم عشق شد. چون صانع قدیم حجاب عشق انسانی از پیش عشق ربانی بردارد، صَارَ عِشقُهُ عِشقُ الْخَاصّ. اگر مرید از علل نفسانی در عشق انسانی مطهر شود، در عشق الهی راسخ باشد. اثقال عشق الهی جز با این مرکَب نتوان کشید» .
بعد از این مراتب، ذوق آثار جمال حق به جان انسان میرسد و سفر به کمال عشق آغاز میشود. این سفر، سفر عشق ربّانی است که روزبهان از آن با عنوان «عشق الهی» یاد کرده، آن را در سیزده مقام مقولهبندی میکند و آخرین و برترین آن، مقام عشق کلّی است: «از بدایت تا نهایت، اعنی عشق الهی، دوازده مقامات است: عبودیت، ولایت، مراقبت، خوف، رجا، وجد، یقین، قربت، مکاشفه، مشاهده، محبت و شوق و مرتبة اعلی، عشق کلّی است که مقصد روح است» . روزبهان میگوید با درونیتر شدن این مقامات، جان آدمی در سرّ مقامات عشق استوار، و نفس امّارة او مطمئنه میشود و حقیقتِ عشق برای روح روی مینماید .
نظرات دیگر روزبهان
ضرورت واسطه میان حق و خلق از دیدگاه بقلی
او در تحصیل معرفت، ضرورت واسطه میان حق و خلق را در همه جا تأیید نمیکند و در ربط میان خویش و پیامبر بدون استناد به روایت و سند، روایتهای بی واسطه میآورد و از «حَدَّثَنی نَبیُّنا مُحمدٌ» دم میزند و علوم و معارف صوفیان را برگرفته از «کشف» می داند.
تکیه بقلی بر جمال و جمال پرستی در بحث عشق
بقلی در بحث عشق بر جمال و جمال پرستی تکیه میکند و با توجه به اهمیتی که برای حسن و زیبایی قایل است به کلیه مظاهر طبیعت دلبستگی دارد؛ ازینرو، در مقام رؤیت و بیان حقایق ماوراءالطبیعی از پدیدارهای طبیعی، چون آسمان ، آفتاب ، آیینه ، آتش ، باران ، سیب ، بنفشه ، یاسمین و گل سرخ کمک میگیرد . عبهرالعاشقین و شرح شطحیات، فهرست نامها و لغات و اصطلاحات بخصوص «گل سرخ» در نظر او نمونه عالی زیبایی و مظهری از جمال مطلق و فیض های نشأت یافته از اولیای حق است.
پایبند بودن بقلی به رقص و سماع
بقلی به رقص و سماع سخت پایبند بوده و رقص را فرح روح و سماع را سفیر حق میدانسته، به طوری که فرشتگان را در سماع میدیده است. او در مقائیس السماع و همچنین در الانوار سخنانی در باب ویژگیهای لازم برای قوّال و مجمع سماع دارد. با اینهمه، در آخر عمر از سماع بازمی ایستد و میگوید: من اینک از پروردگارم، عز و جل، سماع دارم و از آنچه از دیگران میشنوم رویگردانم.
اختلاف ابوالنجیب سهروردی و بقلی در باب اهمیت جذبه
در باب اهمیت جذبه، میان بقلی و شیخ ابوالنجیب سهروردی (متوفی ۵۶۳) اختلاف وجود داشت. بقلی، برخلاف سهروردی، جذبه را بر سلوک برتری میدهد. همین تفاوت نظر در میان حافظ و سعدی ، که بترتیب متأثر از یکی از این دو عارف بوده اند، دیده میشود.
حافظ نیز اشعاری دارد که نماینده اثرپذیری او از روزبهان بقلی است و وابستگی او به سلسله صوفیانه روزبهانیان نیز در مقالهای در حرم دوست مورد بحث قرار گرفته است.
تأثیرپذیری ابن عربی از بقلی
هر چند تأثیرپذیری گسترده ابن عربی از بقلی محل تأمل است، مشابهت هایی میان تعبیرات این دو، احتمال اقتباس را قوت میبخشد؛ برای نمونه بخشهایی از العرفان فی خلق الانسان به «فص آدمی» در فصوص الحکم بسیار شبیه است. در فتوحات مکیه نیز ابن عربی به احوال بقلی اشاره کرده و داستان عشق وی به زن مغنیّه و سپس دل بریدن وی از او را آورده است. همچنین ابن عربی اثری به نام رسالة القدس دارد که همنام اثری از بقلی است .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .