سر ویلیام دیوید رُس یا سر ویلیام دیوید راس ( Sir William David Ross ) متولد ۱۵ آوریل ۱۸۷۷ و درگذشته در ۵ می ۱۹۷۱) که با نام دیوید رُس یا ( W. D. Ross ) مشهور است، فیلسوف اسکاتلندی که بیشتر به خاطر کار در زمینه اخلاق مشهور است. شناخته شده‌ترین اثرش حق و باطل ( The Right and the Good ) در سال ۱۹۳۰ می‌باشد. سر ویلیام دیوید راس برجسته ترین چهره اخلاق وظیفه گرا پس از کانت است.

ديويد راس، فيلسوف معروف قرن بيستم، قضاوت اخلاقي را به قضاوت هنري تشبيه مي كند.  تصميمات اخلاق را نميتوان كاملاً فرموله كرد- همانند قضاوتهاي هنري- و مانند تصميم گيري هاي اقتصادي كه ممكن است بر اساس مدلهاي رياضـي تعـين پيـدا كنند، نيستند. بايد هنرمندانه در شرايط خاص دست به قضاوت و تصميم گيري زد.

راس یک عینیت گرای اخلاقی است که حقایق اخلاقی را اوصاف واقعی مربوط به جهان می داند. او همچنین یک شهودگرای اخلاقی است که مفاهیم اخلاقی بنیادی یعنی خوبی و درستی را غیرقابل تعریف می داند، ولی عقل انسان قادر به شهود درستی و نادرستی برخی قضایای اخلاقی بنیادی است. او در باب ارزش ها و وظایف، کثرت گراست. به عقیده راس، تعارض در وظایف در نگاه نخست امکان دارد نه در وظایف در مقام عمل. وظایف در نگاه نخست اعمالی هستند که به علت داشتن اوصاف درست ساز، در نگاه اول الزامی هستند ولی آنها در صورتی وظیفه در مقام عمل ما خواهند بود که در عین حال وظیفه در نگاه نخست مهم تر دیگری متوجه ما نباشد. در این صورت آن وظیفه مهم تر، وظیفه در مقام عمل خواهد بود و وظیفه در نگاه نخست، الزامی نخواهد بود. بدین ترتیب مشکل تعارض وظایف حل می شود.

راس فیلسوف اسکاتلندی است و دو کتاب اصلی علاوه بر کتبش در خصوص فلسفه ارسطو، در فلسفه اخلاق دارد. اولین کتابش مجموعه سخنرانی‌هایش است و دومی خوبی و درستی است. دیدگاه ایشان بسیار جامع است. در اخلاق هنجاری اخلاق راس وظیفه‌گراست به این معنا که درستی از ذات فعل ناشی می‌شود. همچنین او کثرت‌گراست و خصوصیات درست‌ساز را متعدد می‌داند. ویژگی سوم این نظریه شهودگرایی آن است. راس معتقد است مفاهیم اخلاقی به واسطه شهود اخلاقی معلوم می‌شود و این مفاهیم غیرقابل تعریف است. در خصوص داوری‌های اخلاقی هم راس شهودگراست و صدق‌ داوری‌های اخلاقی را از طریق شهود می‌داند. ویژگی چهارم فلسفه راس آن است که اوصاف اخلاقی طبیعی نیستند بلکه ناطبیعی‌اند. مهم‌ترین ویژگی اخلاق هنجاری راس، تفکیک میان وظیفه در نگاه نخستین یا بالقوه و وظیفه نهائی یا بالفعل توسط اوست.

در اخلاق هنجاری در خصوص خوب اخلاقی و وظیفه اخلاقی بحث کرده و آن را به در نگاه نخستین و نهایی تفکیک کرده است. او معتقد است ما چهار خوب فضیلت، لذت، معرفت و عدالت داریم و این‌ها پیامدهایی هستند که اگر یک فعل مترتب شوند، آن را به وظیفه اخلاقی ما بدل می‌کنند. راس پیامد‌گرایی را به نحو مطلق نفی نمی‌کند و این چهار پیامد را در درستی اخلاقی یک فعل دخیل می‌داند. او معتقد است که اینها در ذات اخلاق‌اند.

دیوید راس معتقد است که شهود های اخلاقی متعارف ماده ی خام فلسفه ی اخلاق است  و فیلسوف اخلاق باید این شهود های اخلاقی را منسجم و صورت بندی کند.بنابر این فلسفه اخلاق راس تفاوت مبنایی با فلسفه ی اخلاق کانت دارد چون از نظر کانت گزاره های اخلاقی در شمار گزاره های ترکیبی پیشینی هستند و دارای ضرورت و کلیت می باشند و به همین خاطر استثناناپذیرهستند. و دیگر اینکه کانت از کنار تعارضات اخلاقی رد می شود و به آن ها پاسخ نمی دهد. واین تعارضات گاهی ممکن است که به نتایج غیر انسانی بینجامد. راس می خواهد فلسفه ی اخلاقی پی ریزی کند که تعارضات را حل کند.و از طرف دیگر با رویکرد فایده باوری میل نیز مخالف است. راس معتقد است که   قواعد اخلاقی موقتی و صرفا برای افزایش پیامد های خوب نیستندوفایده باوری نیز مشکلات خودش را دارد .راس رویکرد خودش را بین اخلاق وظیفه نگر کانت و فایده باوری می داند .

راس استقراء را به دو قسم تقسیم می کند یکی استقراء شهودی و دیگری استقراء عددی . استقراء شهودی احتمالا همان است که قدمای ما آن را فرد بالذات می گفتند یعنی رسیدن به چیزی که  در واقع مصداق یامثل اعلای یک مفهوم است . مثل زوایای داخلی یک مثلث صد و هشتاد درجه است . برای همه ی مثلث ها .استقراء عددی مثل همه ی کلاغ ها سیاه هستند .

راس  در اخلاق معتقد بود ما با رسیدن به بلوغ ذهنی مکفی با بررسی چند نمونه به مفهوم " وفای به عهد " می رسیم و بعد می توانیم آن را به همه تعمیم دهیم .در تعارض اخلاقی هم راس معتقد بود که وظایف در نظر اول هر یک در یک سیاقی قرار می گیرند و ما وقتی دو تا از وظایف با هم تعرض پیدا کردند با توجه به سیاق ما می توانیم به نحو شهودی دریابیم که چه کاری را باید انجام دهیم . مثلا اگر بین سپاسگزاری و وفای به عهد تعارض به وجود آمد فرض کنید که من از یک ماه پیش به دوستم قول دادم که در این ساعت خاص به دیدنش بروم و مادرم هم در همین ساعت خاص به من نیاز دارد  من با توجه به سیاق این دو می توانم شهود کنم که کدامیک را باید انجام دهم.

نظریه اخلاقی راس

یک واقع‌گرایی اخلاقی، یک شهودگرای اخلاقی بود. او استدلال کرد که حقایق اخلاقی وجود دارد. او نوشت: « نظم اخلاقی، به همان اندازه بخشی از ماهیت اساسی جهان است (و یا از هر جهان ممکن که در آن همه عوامل اخلاقی وجود داشته باشد) همان‌طور که ساختار فضایی یا عددی در هندسه یا ریاضی بیان شده‌است » .

بنابراین طبق گفته راس چیزی که خوب است صحیح است به شرط آنکه واقعاً خوب باشد. راس با گفته جرج ادوارد مور که هر گونه تلاش برای تعریف اصول اخلاقی صرفاً به لحاظ اظهارات دربارهٔ دنیای طبیعی، ما را دچار مغالطه طبیعت‌گرایانه می‌کند، موافق بود.

راس پیامدگرایی اخلاقی جرج ادوارد مور را رد کرد. با توجه به تئوری پیامدگرایی اخلاقی یعنی آنچه مردم انجام می‌دهند با بهترین نوع آن رفتار باید سنجیده شود؛ ولی راس معتقد بود برای رسیدن به اخلاق برتر، رفتار آنها باید با توجه به تعهدات اولیه سنجیده شود که در تأیید رفتار هر فرد نقش به سزایی دارد.

خصوصیات دستگاه اخلاقی راس: " اولین خصوصیت کثرت گرا بودن دستگاه اخلاقی راس است ...مولفه ی دوم مفتوح بودن فهرست وظایف اخلاقی است ... مولفه ی سوم عدم وجود یک ترتیب الفبایی میان وظایف در نظر اول چهارمین تفکیک میان وظایف مشتق و غیر مشتق است.پنجمین ...راس در معرفت شناسی شهود گراست"[2]

1- کثرت گرا ست یعنی ما با هفت وظیفه مواجهیم

2-مفتوح است یعنی می توان بر این هفت تا افزود

3- ترتیب الفبایی ندارد یعنی حتما یکی بر دیگری مقدم نیست

4- این هفت وظیفه غیر مشتق هستند یعنی پایه هستند و بقیه ی وظایف مشتق یا غیر پایه هستند مثلا راستگویی مشتق از وفاداری و  آسیب نرساندن به دیگران است و شهروندی مشتق از وفاداری ، مهربانی و آسیب نرساندن به دیگران است.

5- شهودگراست یعنی در معرفت شناسی شهود گراست .راس برای مواجهه ی شهودی چند مشخصه بر می شمرد 1- غیر استنتاجی است 2- پایه ای بودن 3- خطاناپذیری است .

در کتاب حق و باطل، راس هفت مورد از تعهدات اخلاقی را نام برد: صداقت یا وفاداری؛ جبران غرامت؛ حق‌شناسی؛ انصاف یا عدالت؛ نیکو کاری؛ بد جنس نبودن؛ و بهبود نفس خویش.

مبناي وظایف از نظر دیوید راس

یکی از تفاوت هاي نظریه هاي اخلاقی غایت گرا و وظیفه گرا در توجه به روابط فاعل با دیگران است. غایت گرایان چون تنها به نتیجۀ عمل توجه دارند، روابط فاعل با دیگران، مثل رابطۀ دوستی، هموطنی، فرزند والدینی و... برایشان اهمیت نداشته و منشأ الزام خاصی نیست؛ تنها رابطه مهم فاعل با دیگران، ایجاد بیشترین مقدار خوبی براي آنهاست، از این رو به نظریه هاي غایت گرا  « بی طرف- نسبت به فاعل » گفته می شود. ولی از نظر وظیفه گرایان، رابطۀ فاعل اخلاقی با دیگران تنها در رابطه ایجاد بیشترین سود براي آنها خلاصه نمی شود و روابطی که فاعل با دیگران دارد، مانند روابط فوق، منشأ الزامات خاصی می شود که به آنها « وظایف خاص » می گویند، ازاین رو وظیفه گرایی، دیدگاهی « وابسته به- فاعل » است . دیوید راس یکی از این وظیفه گرایان است که به روابط فاعل اخلاقی با دیگران توجه خاصی دارد و آن را مبناي وظایف در نگاه نخست خود می شمارد.

به عقیدة راس روابط ما با دیگران، مثل رابط ۀ زن و شوهري ، فرزند و والدینی ، دوستی، هموطنی و اعمالی که درباره آنها در گذشته انجام داده ایم، مثل قول دادن و قرض گرفتن، منشأ الزامات و وظایف در نگاه نخست در خصوص آنها می شود. این سخن راس چیزي غیر از ذات گرایی یا به تعبیر دیگر حسن و قبح ذاتی که اغلب علمایاخلاق اسلامی به آن معتقد بودند نیست.

دروغ به سبب دروغ بودن، ظلم به علت ظلم بودن، کفر نعمت و سا یر اعمال زشت، به سبب ماهیت و ذات خودشان، قبیح و مذموم هستند. همچنان که راس معتقد است وفاي به قول به سبب خود قول دادن الزامی است؛ قرض گرفتن به علت خودش است که الزام به اداي قرض میکند؛ همسر بودن، پدر و مادر بودن یا فرزند بودن به سبب همین عناوین و اوصاف ذاتی شان است که الزامات و وظایفی را بر عهدة همسر، والدین و فرزند می گذارند و چیزي خارج از ذات این اعمال و عناوین (همانند نتایج که غایت گرایان می گویند) وجود ندارد که منشأ الزام در آنها باشد.

راس در مبانی اخلاق می گوید: « این حقیقت باقی می ماند که نقض قول تا زمانی که یک عمل مصداقی از نقض قول است، اخلاقاً نادرست است، حتی اگر علی رغم آن، ما تصمیم بگیریم که نقض قول، عملی است که باید انجام دهیم » .
این کلام به روشنی بر ذات گرایی دیوید راس دلالت دارد. اعمال ذاتاً درست یا نادرست هستند و از این اقتضاي ذاتی خویش برنمی گردند، حتی اگر بر اساس شرایط تشخیص دهیم که وظیفه درست ما مثلاً دروغ گویی یا عهدشکنی است.

وظیفه در نگاه نخست، عملی است که به سبب داشتن خصوصیتی، مانند وفاي به عهد، عدالت، راست گویی و دیگر اصول اخلاقی، در نگاه نخست به وظیفه و الزامی بودن تمایل دارد، ولی این تمایل اولیه صرفاً از توجه به یک جهت از جهات عمل است، ازاین رو وظیفه بودن آن مشروط به عدم وجود وظیفه مهم تر دیگر در آن موقعیت است. اگر به مجموع موقعیت و تمام جهاتی که عمل دارد نگاه کنیم و وظیفه مهم تر دیگري در آن موقعیت متوجه ما باشد، وظیفه درست و در مقام عمل، انجام آن وظیفه مه متر خواهد بود و وظیفه در نگاه نخست، دیگر وظیفه نخواهد بود.

وظایف اخلاقی راس

راس فهرستی از مهم ترین وظایف در نگاه نخست را بدون ادعاي کامل یا نهایی بودن آنهـا که در واقع، اصول وظایف اخلاق هستند، ارائه می کند .

یک . وظایفی که بر اعمال گذشته و پیشین مبتنی بوده و مشتمل بر دو نوع است : وظیفه وفاداری - وظیفه جبران

دو. وظایفی که مبتنی بر اعمال گذشته انسان هاي دیگر، شایستگیها و نیکـیهـاي آنـان درخصوص فاعل اخلاقی است  : وظیفه سپاسگذاری

سه. وظایفی که بر واقعیت یا امکان توزیع لذت یـا خوشـی (یـا هـر چیـزي کـه بـدان معناست) بدون مطابقت با شایستگی ي افراد مبتنی است . در چنین مـواردي وظیفـه ای در خصوص بهم زدن و محفاظت از چنین توزیعی ایجاد می شود : وظیفه عدالت

چهار. وظایفی که بر این حقیقت مبتنی هستند که موجودات دیگـري در جهـان وجـود دارد که ما می توانیم شرایط آنها را از جهت فضیلت یا عقل یا لذت بهبود بخشیم : وظیفه نیکوکاری

پنج. وظایفی که بر این واقعیت مبتنی هستند که ما میتوانیم شرایط خودمان را از جهت فضیلت یا عقل، بهبود بخشیم :  وظیفه اصلاح نفس

شش. وظایفی که راس پیشنهاد می دهد از نیکوکاري جدا شود و آن : وظیفه عدم زیانگری

از نظر راس هفت وظیفه ی اصلی عبارتند از

1- وفاداری : به عهد و پیمان خود وفادار باشید

وظایفی که بر قول یا آنچه میتوان قول ضمنی نامید مبتنی اند مانند تعهد ضمنی به دروغ نگفتن که در شروع به گفت و گو یا در نوشتن کتابهاي تاریخی و نـه داستانی وجود دارد .

2- سپاسگزاری یا حق شناسی :به آنان که به شما نیکی کرده اند نیکی کنید .

وظیفۀ سپاسگزار بودن و حق شناس بودن به سبب نیکی هاي دیگران در حق شخص و در صورت امکان، پاسخ آن با نیکی متقابل.

3- نیکوکاری یا احسان :به دیگران نیکی کنید .

وظیفۀ پرورش سلامت، امنیت ، عقل، خیراخلاقی، سعادت و خوشبختی دیگران 

4- آسیب نرساندن به دیگران

وظیفه عدم زیانگري یا عدم شرارت، وظیفه آسیب نزدن به دیگران از نظر فیزیکی و روان شناختی است؛ به عبارت دیگر، اجتناب از اضرار به سلامت، امنیت، عقل، سعادت و خوشبختی دیگران. روشن است که وظیفه صدمه نزدن و عدم زیانگري به دیگران نمی تواند در ضمن نیکوکاري قرار گیرد، چراکه دربرخی مواقع، وظیفۀ نیکوکاري به دیگران در برابر وظیفۀ عدم زیانگري قرار می گیرد و بدیهی است که عدم زیانگري به دیگران مقدم و الزامی تر از نیکوکاري است.

5- بهبود خود یا اصلاح خود : فضیلت و معرفت تان را افزایش دهید .

عمل کردن به طریقی که موجب ارتقاي خیر و خوبی خود شخص می شود و مثلاً سلامت، امنیت، حکمت (عقل)، خیر اخلاقی و سعادت او را افزایش می دهد.

6- عدالت : اگر توزیع لذت یا خوشبختی بر اساس شایستگی ها نیست آن را به کل عوض کنید .

وظیفۀ دفع و جلوگیري از توزیع ناعادلانه نفع و ضررها و توزیع منصفانه آنها.

7- جبران: اگر به دیگران صدمه ای زده اید جبران کنید.

وظایفی که بر عمل نادرسـت پیشـین مبتنـی اسـت و فاعـل اخلاقی ظیفه جبران آسیب ها و ضررهایی را که به دیگران وارد کرده است، دارد .

ما در شرایط مساوی باید از این قواعد پیروی کنیم اما اگر تعارضی بین این قواعد به وجو د آمد باید یکی که مهمتر است بر دیگری برتری دهیم . 

راس معتقد است که وظایف اخلاقی در نگاه نخستین عبارتند از وفای به عهد، جبران خطا، خودسازی، عدالت، شکرگزاری، مهربانی و عدم اضرار به غیر. اگر من وعده‌ای به شما داده باشم، باید به آن عمل کنم. اگر من آسیبی به شما رسانده باشم از نظر اخلاقی باید آن را جبران کنم. مراد از خودسازی وظیفه‌ای است که فرد نسبت به خود دارد. عدالت در مقام تولید و توزیع مطرح می‌شود. او در ادامه بحث این فهرست را کوچک‌تر کرده و معتقد است پنج وظیفه نهایی داریم وفای به عهد، جبران خطا، شکرگزاری، تولید خوبی و عدم اضرار به غیر. تولید خوبی سه زیر شاخه عدالت، خودسازی و مهربانی دارد. این نظریه در کنار اخلاق کانتی از پرطرفدارترین نظریه‌های اخلاق هنجار است.