نظریه بندورا درباره تنبیه
آلبرت بندورا با تاکید قابل توجهی که بر نقش عوامل شناختی داشت،تا حدودی خلاء موجود در رفتار گرایی کلاسیک را جبران کرده است.بندورا همگام با اسکینر معتقد است که رفتار و شخصیت آدمی اکتسابی است،یعنی بر اثر یادگیری شکل می گیرد.
به اعتقاد بندورا انسان موجودی اجتماعی است و رفتار او باید در پرتو روابط اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.انسان دارای ظرفیت های اجتماعی وسیعی است و میتواند درباره ی ارتباط میان رفتار و پیامد های آن بیندیشد و آن ها را پیش بینی و ارزیابی کند.
در دیدگاه بندورا،برخلاف دیدگاه رفتار گرایان کلاسیک ،انسان صرفا دریافت کننده ی رویدادهای محیطی نیست،بلکه فعالانه تجارب گذشته و زمان حال را تعبیر و تفسیر می کند و بر اساس آن دست به پیش بینی می زند.همچنین هر انسانی دارای نظام خود نظم بخشی است که با استفاده از آن ،اعمال و رفتار خود را ارزیابی می کند.این ارزیابی بر عملکرد و محیط زندگی وی اثر می گذارد.
تاکید بندورا بر اهمیت عوامل شناختی در مفهوم یادگیری مشاهده ای وی توضیح داده شده است.به اعتقاد او یادگیری صرفا محدود به شرطی شدن رفتار یا آزمایش و خطا نیست. یادگیری های پیچیده انسان غالبا از طریق مشاهده ی مستقیم رفتار دیگران مانند والدین،همسالان ،معلمان و نیز صحنه های فیلم و کارتون شکل می گیرد.
در این نوع یادگیری،یادگیرنده مشخصا درگیر آزمایش و خطا نیست.بندورا این سوال را مطرح می کند که اگر یادگیری محدود به آزمایش و خطا باشد چگونه می توان اکتساب رفتارهایی چون رانندگی ،شنا ،جراحی ،روان درمانی و بروز رفتارهای تازه را توجیه کرد؟بعضی مواقع برای پیشگیری از خطرهای ناشی از آزمایش و خطا این رفتار ها از طریق مشاهده ی افراد سرمشق،مطالعه کتاب های داستان یا حتی شنیدن دستورالعمل فرا گرفته می شود.
بندورا معتقد بود که سرمشق گیری که به تقلید یا یادگیری جایگزینی هم معروف است،مبنای مهمی برای رشد است.در این نوع یادگیری،فرد یادگیرنده به صورت نمادین خود را به جای الگو قرار می دهد و همزمان تجربه ی او را می آموزد.
به اعتقاد بندورا ما در خلال زندگی در معرض الگوهای مختلفی قرار می گیریم.او اعتقاد ندارد که انسان به صورت منفعل به رویدادهای محیطی پاسخ دهد.هر انسان با استفاده از قابلیت های شناختی،محیط خود را تحت تاثیر قرار می دهد و آگاهی او از تاثیری که می تواند روی محیط داشته باشد،متقابلا بر رفتار و انتظارات او اثر می گذارد.
بندورا تعامل چند جانبه ی میان فرد،محیط و رفتار را جبر گرایی تقابلی نامیده است.از میان این سه عامل، فرد یا متغیرهای فردی بیشترین اهمیت را دارند.به عبارت دیگر این فرد است که شخصا معیارهایی را برای رفتارهای خود تعیین می کند.
در واقع الگوی کودکان از طریق مشاهده ی رفتار دیگران و تقلید رفتارهای آن ها،بسیاری از رفتارهای الگو را یاد می گیرند.مثلا موزادی که بعد از کف زدن مادرش،این کار را انجام می دهد و یا کودکی که همبازی خود را درست به همان صورتی که در خانه تنبیه شده است کتک می زند و نوجوانی که مثل همکلاسی هایش لباس می پوشد،همگی یادگیری مشاهده ای را آشکار می سازد.بعدها بندورا بر اهمیت شناخت و تفکر هم در انسان تاکید کرد و نظریه خود را شناختی – اجتماعی نامید.یعنی کودکان از طریق پسخوراند ارزش اعمال خودشان «معیارهای شخصی» برای رفتار و «احساس کارایی شخصی» را پرورش می دهند.
به عبارت دیگر،بازخوردی که دیگران به رفتارهای کودکان می دهند باعث شکل گیری احساس کارایی شخصی برای کودکان می گرددبه عبارت دیگر کودکان به تدریج در تقلید سخت گیر تر می شوند و بر اساس تحسین این شناخت ها،پاسخ هایی را در موقعیت های خاص،هدایت می کنند.مثلا وقتی پدری به فرزندش می گوید:«خوشحالم از این که فعالیتی سخت ،اما مهم را ادامه داده ام و به نتیجه ای مثبت رسیده ام« ارزش استقامت را به او یاد می دهد و وقتی به او می گوید»می دانم که می توانی به خوبی ان تکلیف را انجام دهی »او را به استقامت ترغیب می کند.بنابراین زمانی که افراد،نگرش ها،ارزش ها و اعتقاداتی را در مورد خودشان فرا می گیرند ،یادگیری و رفتار خود را کنترل می کنند.
به نظر آلبرت بندورا (1969)، فرايندهاى تقليد يكى از راه هاى اساسى براى فراگيرى شيوه هاى جديد رفتار و تغيير الگوهاى رفتار موجود زنده است.
بندورا معتقد است: يكى از انواع تنبيه، تنبيه جانشينى است كه عبارت است از: احساس نوعى تنبيه دست دوم ـ ياجانشينى ـ از مشاهده رفتار توسط فرد ديگر؛ گويى مشاهده كننده تصور مى كند الگو به اين دليل رفتارى را ترك مى كند كه به خاطر آن تنبيه شده است. بنابراين، در مشاهده گر اين منطق شكل مى گيرد كه هر كس ديگرى هم كه همان رفتار را انجام دهد همان تنبيه را دريافت خواهد كرد.
نظريه يادگيرى اجتماعى تا حدى مبتنى بر الگوى شرطى سازى عاملى است. در اين نظريه، با تأكيد بر توانايى انسان براى نمادسازى، جست وجوى روابط علت و معلول و پيش بينى پيامدهاى رفتار، بر نقش مشاهده رفتار ديگران تأكيد دارد و نقشى كه تنبيه الگو براى اصلاح رفتار مشاهده گر دارد، بندورا را معتقد به جواز تنبيه كرده است.