آموزش اخلاقی و دینی باید، همانند هر نوع آموزش دیگری، بر مجموعه ای از اصول تعلیم و تربیت متکی باشد تا به نتیجه برسد. اصول شناخته شده کلاسیک تعلیم و تربیت (اصل کمال، حریت، سندیت، فعالیت، فردیت، اجتماع، و تناسب وضع و عمل) نیز در این آموزشها همچنان دارای اهمیت است. برخی از روان شناسان در سالهای اخیر کوشیده اند اصول تازه ای را در آموزش اخلاقی و دینی مطرح سازند. مثلاً ویلیام دامون ( Damon ) معتقد است که این آموزشها باید بر اساس یافته های دقیق علمی درباره طبیعت نوجوانان و جوانان و سطح رشد اخلاقی و دینی آنان ارائه شود. دامون شش اصل اساسی را در برنامه های آموزش اخلاقی و دینی پیشنهاد می کند:

1. رشد آگاهی اخلاقی نوجوانان و جوانان در جریان تجارب آنان با محیط طبیعی زندگی اجتماعی فرهنگی خود آنان شکل می گیرد. بنابراین، برای بهبود بخشیدن به امور اخلاقی (نظیر عدالت و شجاعت و مروت و صداقت و مسؤولیت و مهربانی و اطاعت) در آنان باید از راهنمایی و ارشاد و تشویق و ترغیب استفاده کرد و به شیوه های تنبیهی و اعمال قدرت نیازی نیست.

2. آگاهی اخلاقی نوجوانان و جوانان بر اساس واکنشهای عاطفی طبیعی آنها در جریان مشاهدات و برخورد با واقعه ها شکل می گیرد. برخی از این واکنشهای عاطفی، مثلاً احساس همدردی، باعث تقویت احساس و رفتار نوع دوستانه و دلسوزی نسبت به دیگران می شود. عواطف دیگری چون شرم، احساس تقصیر و ترس باعث تقویت رفتار اطاعت آمیز و پذیرش قوانین می شود. احساس تعلق کودکان و نوجوانان به والدین نیز باعث ایجاد پایه های عاطفی رشد احترام به مراجع قدرت می گردد.

3. تعامل نوجوانان با والدین و مربیان و سایر بزرگسالان موجب آشنا شدن نوجوانان با هنجارها و قوانین اجتماعی می شود و آگاهی و احترام به نظم اجتماعی، اصول سازمانی و قدرت قانونی را ایجاد می کند. والدین و بزرگسالانی که رابطه سنجیده و همراه با ابهت با نوجوانان دارند و بده بستان کلامی میان آنان جریان دارد و دست به تنبیه نوجوانان دراز نمی کنند، ثمربخشیدن تأثیر را در رشد قضاوت و رفتار اخلاقی آنان به جای می گذارند.

4. روابط با همسالان باعث آشنایی نوجوانان با هنجارهای تعامل مستقیم و با هنجارهای مشارکت و همکاری و انصاف می گردد. در جریان ارتباط با همسالان است که نوجوانان با هنجارهای رفتار دو جانبه، برابری، و رعایت دیگران آشنا می شوند و این امر باعث تقویت احساس فداکاری در آنان می گردد.

5. گستردگی و تنوع بیش از حد و تجارب اجتماعی می تواند باعث تفاوتها اساسی در استدلال اخلاقی گروهای مختلف نوجوانان بشود. مثلاً همان طور که تفاوت تجارب و نقشهای پسران و دختران باعث تفاوت در رفتارهای اخلاقی آنان می شود نوجوانان هر یک از این دو جنس نیز اگر با تجارب گسترده متنوعی سر و کار داشته باشند قضاوتها و رفتارهای اخلاقی متفاوتی نیز پیدا خواهند کرد.

6. رشد اخلاقی در مدرسه تابع همان فرآیندهای اجتماعی و شناختی است که در سایر شرایط ملاحظه می شود. یعنی از طریق مشارکت در روابط انسانی است که نوجوانان، اخلاقی را می آموزند. به بیان دیگر، اخلاق نوجوانان را نمی توان با تدریس درس اخلاق به آنان آموزش داد. آنان رفتارهای اخلاقی خود را از نوع ارتباطاتی که با والدین و بزرگسالان و همسالان خود دارند می آموزند. بنابراین، خوشبینی درباره نتایج دروس اخلاقی که به نوجوانان و جوانان داده می شود موردی ندارد زیرا آنان عموماً به منظور انجام وظیفه و به صورت موجوداتی منفعل و یا مجبور در این گونه کلاسهای درسی حاضر می شوند.