براساس نظريه روان شناسي «ژان پياژه» كودكان 2 تا 6 ساله از جهت شناخت در دوره پيش عملياتي قرار دارند. از ويژگي هاي تفكر در اين دوره مي توان به خودمحور بودن كودكان و تمركزگرايي آنان اشاره كرد.

خودمحوري يعني اين كه كودك فقط از دريچه چشم خود و براساس مقدار توانايي هاي خود به پديده هاي جهان نگاه مي كند و نمي تواند به ديدگاه هاي ديگران توجه كند.

تمركزگرايي به اين معناست كه كودك فقط مي تواند به يك جنبه از پديده ها توجه كند كه ممكن است آن جنبه مورد توجه، بُعد مهمي از پديده ها نباشد و بعد با اين شناخت آن را به بقيه موارد تعميم دهد.

ازاين رو، كودك در اين دوره به بخش محدودي از يك مسئله توجه مي كند. كودكي كه در اين مرحله از تفكر قرار دارد، درباره مجردات هم اين چنين مي انديشد. مثلاً درباره مفهوم خدا، كودك وي را موجودي مادي و حتي به صورت يك انسان تصور مي كند. بنابراين، براي خدا دست و پا و سر و صورت قائل است. هم چنين برايش خانه اي تصور مي كند كه همان بهشت است و از آن جا به كارهاي ما نگاه مي كند و مواظب ماست يا از بهشت به زمين مي آيد تا كارهاي ما را درست كند، يا بهشت را باغ بزرگي مي داند كه انواع وسايل بازي و خوراكي دارد و مي توان در آنجا بازي كرد و خوش حال شد يا درباره جهنم، آن را جايي مي داند كه آتش بسياري دارد يا درباره شيطان، او را آدم زشتي تصور مي كند كه روي سرش شاخ دارد. البته بايد يادآور شد كه كودك اين موضوع ها را براساس گفته ها و شنيده ها تصور مي كند.
روان شناس ديگري به نام گلدمن، اين دوره را تفكر مذهبي شهودي مي نامد، دوره اي كه شناخت و تفكر در قالب تجارب و محسوسات حبس شده و محدوديت دارد.
كودك تا زماني كه به مدرسه برود، تغييرات متعدد و شگفت انگيزي دارد. درباره او تنها نكته مورد اطمينان اين است كه بذر ايمان در سال هاي نخست زندگي كاشته مي شود.