کهن الگوی آنیما و آنیموس
يونگ معتقد است همه انسان ها از نظر روانشناسي دوجنسيتي اند يعني در سطح ناهشيار روان،هم از جنبه زنانه و هم مردانه برخوردار هستند. آنيما يا عنصر مادينه، جنب هي زنانه مرد است و آنيمو س يا عنصر مردانه و عنصر نرينه، جنبه ي مردانه روان زن است.
به عقيده ي يونگ زماني انساني به كمال انسانيت خود مي رسد كه آنيما يا عنصر مادينه و آنيموس يا عنصر نرينه در او به وحدت و يگانگي كامل برسند.
آنیما یا زن درون مرد (مادینه روان ) جنبه زنانه ی حاضر در ناخودآگاه جمعی مردان و آنیموس یا مرد درون زن (نرینه ی روان ) جنبه مردانه ی حاضر در ناخودآگاه جمعی زنان است . در این قسمت ما در می یابیم : چرا برخی از افراد روابط خارج از ازدواج دارند ؟چرا مردها بیشتر از زنها خیانت می کنند ؟ چرا بعضی از ازدواجها به طلاق ختم می شود ؟چرا مردها به مادرانشان و زنها به پدرانشان وابسته اند ؟
به باور یونگ ، عنصر نرينه و مادينه همواره مستعد كشاندن رابطه به مبتذل ترين سطح خود و ايجاد فضايي نامطبوع و خشم آلوده هستند .
در روان انسان همواره بين جنبه هاي مثبت و منفي كشمكش و تقابل وجود دارد كه قهرمان بايد آن را بشناسد و بخش مخرّب آن را تحت فرمان درآورد و بخش سازنده را تقويت كند.
آنیما و آنیموس منفی ، فرد را به کارهای ناپسند سوق می دهند .
كهن الگوها زماني كه پندار هاي تازه را موجب شوند ،خلاق و هنگامي كه همين پندارها با عنصر خودآگاه ذهن مورد پيش داوري قرار بگيرند ، نقشي ويرانگر خواهند داشت
ویژگی های نماد یین و یانگ نسبت به ساختار جهان بدین مفاهیم دلالت دارند :
1- ساختار هستی از مجموعه ای از اضداد تشکیل شده است .
2- چرخه هستی متحول است و یانگ و یین به سمت هم در حرکت اند به گونه ای هر دو فرم سیال و به هم پیوسته هستند .
3- اضداد بدون دیگری نمی توانند وجود داشته باشند و بدون هم معنا ندارند .
آنیما
در بحث از کهن الگوها، آنیما و آنیموس، یا « همزادِ مؤنث » و « همزادِ مذکر » به طور دقیق مورد توجه یونگ و همکارانش قرار گرفته است. در تعریفی ساده باید گفت آنیما جنبۀ زنانه در روح مرد و آنیموس بخش مردانۀ روح زن است.
ضمیر هر انسانی از دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده است. بنابراین، انسان بسیاری از امور را ارادی و بسیاری دیگر از امور را بدون آن که خود بخواهد انجام می دهد. هر زن و مردی در وجود خویش با عنصری دیگر از جنس مخالف در ارتباط است. این دو تصویر مربوط به روح و لازمۀ وجود هر شخص است. هر چه فرد بیشتر تحت تأثیر ناخود آگاه قرار گیرد، این تصاویر در او نمودی بیشتر می یابند. تعریفی که یونگ از آنیما و آنیموس در کتاب آیون ارائه میدهد چنین است که « همزادِ مؤنث، معادل است با اروسِ مادرانه ( شورمندی یا عشق ) در مردان، و همزادِ مذکر معادل کلامِ خِرَد یا منطق در زنان است. به اعتقاد یونگ، به طور معمول مشخصۀ ضمیر آگاه زنان بیشتر عبارت است از کیفیت پیوند دهندۀ اروس و نه تمایز گذاری و شناخت که به کلام مربوط میشود. در مردان، اروس معمولاً کمتر از کلام رشد مییابد. متقابلاً در زنان، اروس تجلی سرشت راستین است » .
چنانچه متوجۀ این دیدگاه شویم، آنگاه نظرات یونگ را درمورد زنان و سنخهای روانی بهتر درک خواهیم کرد. همچنین می توان دریافت که خردورزی در زنان « اتفاقی رقت انگیز » و خلاف سرشت راستین ایشان است . تصویر آنیما و آنیموس اگر چه در حالت عادی امری طبیعی است، اما اگر غلبۀ آن بر روح هر یک از زن و مرد، یا سرکوب و پنهان داشتن آن بیش از حد باشد، منجر به نوعی بیماری می گردد که یونگ آن را تصاویر خطرناک روح مرد و زن می شمارد. آنیما، مظهر وفایی است که مرد گاهی به خاطر مصالح زندگی باید از آن چشم بپوشد؛ او جبران بسیار ضروری مخاطره ها و تسلی بخش تلخی های زندگی است .
آنیما از مهمترین کهن الگوهای یونگ است. آنیما، بزرگ بانوی روح مرد است. این بزرگ بانوی روح مرد همان است که درضربالمثل آسمانی به حوا معروف است. هر مردی حوا را درون خود دارد .
آنیما در نظریۀ کارل گوستاو یونگ، تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است. به باور یونگ، آنیما نتیجۀ تجارب نژادی مرد با زن در طول صدها هزارسال زندگی با یکدیگر بوده که در ناخودآگاه جنس نرینه به یادگار مانده است. یونگ عقیده دارد آنیما باعث تسهیل واکنشهای متقاضی و توافق نظر بین دو جنس متقابل میشود. یونگ بر این باور است که مسائل پیچیده و دقیق اخلاقی، تنها از طریق کهن الگوی سایه پدید نمیآید؛ بلکه یک شخصیت درونی دیگری هم در فرد خود را نمایان می سازد. این شخصیت نمادین دوم در پس سایه ظاهر می شود. این تصویر مردانه، عنصر نرینه و تصویر زنانه، عنصر مادینه نام دارد .
یونگ در واقع، این کهن الگو را مجموع های از تجارب و مهارت های اجداد زنانه مرد می داند. و نیز آنیما دم جاودانگی ست. برخوردار از دانش سری و در فریفتن افراد تواناست. وحشت می آفریند، نارو می زند، اوهام خوش و ناخوش پدید می آورد و مایه وجد و فوران عشق و شور می گردد .
فوردهام معتقد است که ، آنیما کیفیتی بی زمان دارد. اغلب به صورت زن جوانی ظاهر می شود؛ اگرچه در پشت سر خود اشارهای ضمنی از سالها تجربه دارد. و دانا است؛ لیکن نه چندان مستحکم. آنیما غالباً به زمین یا آب مرتبط میشود و ممکن است به او نیروی عظیمی اعطا شود. او نیز دو جنبه دارد: نور و ظلمت که این هر دو به خصوصیات و تیپ های مختلف زنان مربوط می شود؛ از یکسو به چهره الهه گون، نجیب، پاک وخوب ظاهر می شود و از سویی دیگر به چهره ساحره، افسونگر و هرزه نمایان می گردد .
به نظر یونگ ، در قرون وسطی عنصر بانویی که نجیب زاده به خاطرش دست به کارهایی قهرمانی می زد طبیعتاً تجسم عنصر مادینه وی بود .
آنیما با بسیاری از مظاهر « مادر ازلی » مانند زمین، آتش، تولد دوباره، گور، غار، ، سرداب، زندان، چاه، صخره، غسل تعمید، کابوس، مغاک، جهان مردگان و...، پیوندی انکارناپذیر دارد .
به طور کلی: آنیما به شکل های گوناگون پدیدار می شود. آنیما خواهان زندگی است، چه خوب، چه بد؛ در نتیجه هم می تواند به صورت نماد فرشته نور درآید و هم به صورت مار بهشت، هم پری و هم ماده دیوی فریب کار؛ علاوه بر آن آنیما به برخی از حیوانات نظیر ببر و مار و پرنده نیز کشش و التفات دارد. همچنین آنیما معطوف به تک شخصیتی و تک همسری است .
علاقه به عرفان و مسايل ماوراءالطبيعي در دنياي زنان بيشتر از مردان موثر است و در دنياي دروني و روحي مردان نيز مربوط به زن دروني آنها يعني آنيماست؛ زيرا آنيما تجربة قدسي، نومني و الهي است و از جهت ديگر، تجربة نومني حاصل جذب و تحليل آنيماست .
بر مبنای نظر یونگ انکشاف عنصر مادینه، چهار مرحله دارد:
- نخستین مرحله می تواند به وسیلة حوا که روابطی کاملاً غریزی و زیستی داشت نمادین شود.
- دومین مرحله را می توان در "هلن فاست" مشاهده کرد: او گرچه شخصیتی افسانه ای و زیبا داشت، اما عناصر حسی همچنان مشخصه اش بودند.
- سومین مرحله می تواند بوسیلة مریم باکره نشان داده شود. مرحله ای که در آن عشق خود را تا به مقام پارسایی روح بالا می برد.
- چهارمین مرحله خرد است که حتی از پارسایی و خلوص که به وسیله سرود "سولامیت" سرآمد سرودهای نمادین شده نیز فراتر می رود .
الف) کارکردهای مثبت آنیما
کهن الگوی آنیما در طول زندگی از طریق تماسهای واقعی که برای یک مرد با زنان روی میدهد، خودآگاه و ملوس می شود. نخستین و مهمترین تجربۀ هر مرد از زن به وسیلۀ ارتباط او با مادر حاصل می شود. بنابراین مادر نخستین عامل تصویر ذهنی آنیما است. تصویر مادرانه ای که هر کودک در ذهن خود پدید می آورد، تصویر دقیق مادرش نیست؛ بلکه بر پایۀ آمادگی و زمینۀ کودک برای ایجاد تصویر یک زن، یعنی آنیما شکل گرفته است. حمل تصویر ذهنی آنیما بر مادر به او خصلتی می بخشد که به نظر پسر مسحور کننده است. و این احساس در دوره های بعدی زندگی در زنان گوناگونی که یک مرد را در طول حیات به خود جلب و جذب می کنند، منعکس می شود .
با توجه به اینکه او آنیما را تجسم همۀ گرایش های روانی زنانه در روح مرد می داند، همۀ احساسات، خلق و خو های مبهم، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه در وجود مرد به عنوان جنبه های مثبت آنیما شناخته می شوند.
ب) کارکردهای منفی آنیما
اگر محتویات مثبت آنیما نتواند به طور ناخودآگاه بروز کند، انرژی آن به جنبه های منفی کهن الگو منتقل می شود .
جلوه های فردی عنصر مادینه، به وسیله مادر شکل میگیرد. و اگر مرد حس کند مادرش تأثیر منفی بر وی گذاشته است، عنصر مادینه وجودش به صورت خشم، ناتوانی و تردید بروز میکند. ( شخصیت منفی عنصر مادینه مادر ) .
همچنین به نظر فوردهام ، آنیما در وجه منفی، عنصری متلون، بوالهوس، کج خلق، لجام گسیخته و احساساتی است و گاه به اصطلاح حس ششمی شیطانی دارد و بیرحم، بدخواه، ریاکار، هرزه و مرموز است .
یونگ نظر خود را در مورد نقش منفی آنیما چنین بیان می کند که « احترام بیش از حد به آنیما به منزلۀ تمثیل مذهبی، خطرِ از دست دادن جنبه های فردی را دارد، اما از جهتی مرد باید به تخیلات و احساسات القایی آنیما توجه داشته باشد تا از رکودِ کاملِ فرایندِ فردیت جلوگیری کند؛ زیرا تنها در این صورت است که مرد می تواند به معنای این تمثیل به مثابۀ واقعیتی درونی دست یابد .
به باور یونگ یکی از نمودهای عنصر مادینه در شخصیت مرد ، تمایل به کارهای زننده ، ناپسند و زنانه است که همه چیز را بی ارزش می نماید . این کارها همواره بر پیچ و تاب های واقعیت تکیه دارند و سخت مخرب اند . مانند فریفته شدن سودابه بر سیاوش و دعوت او به کارهای ناپسند .
آنیموس
آنیموس، ته نشستِ همۀ تجارب از مرد، در میراث روانی یک زن است. آنیموس در وجود زن، در واقع، رونوشت یا کپی آنیما در مرد است . در بشر، موجودی دو جنسی است و یک مرد دارای عنصرِ مکملِ زنانه و یک زن دارای عنصر مکمل مردانه است. زن از طریق عنصر زنانه می تواند به انکشاف نهفته در شرایط عینی شخصیتی و فرهنگی، خودآگاهی یابد و به زندگی روحانیتری دست یابد. و در این صورت، عنصر نرینه از بیان عقاید مطلق انعطاف ناپذیر دست می کشد. زن باید شهامت را، که لازمۀ شک در باورهای مقدس اوست، دارا شود. و تنها در این صورت است که می تواند با ناخودآگاه خود، زمانی که با عقاید عنصر نرینه اش در تضاد می افتد، همساز شود .
آنیموس تصویری جمعی از مرد در وجود زن است . آنیموس، نمایندۀ مردان باستانی و صفات مردانۀ روح است. هنگامی که زنی به گونه ای علنی و یا با پا فشاری، دست به ترویج اعتقادات مردانه می زند و یا می کوشد با برخورداری از رفتاری خشونت بار اعتقادات خود را بیان کند، روانِ مردانۀ خود را بر ملا می سازد.
آنيموس،تصوير يك مرد خاص و مشخص نيست. بلكه روح مردان هي زن است كه معمولا تحت تاثير شخصيت پدر شكل مي گيرد . اين پدر است كه به عنصر نرينه دختر خود اعتقادات حقيقي بي چون و چرا مي بخشد و به آن جلوه هاي ويژه مي دهد.اعتقاداتي كه هيچ گونه رابط هاي با واقعيت دختر و مشكلات فردي وي ندارد
يونگ معتقد است كه آنيموس مسئول تفكر و استدلال در زنان است. آنچه كه زن بايد به آن توجه كند وجه مردانه روانِ خويش يا آنيموس است كه در درونِ او نهفته است.
به نظر اتونی « استوار و روشن می توان داشت که در درون هر زنی، مردی نهفته است، بر مبنای آن است که زنان، به گونه ای یکسره درونی و ناخواسته، به مردان کشش دارند و در فرجام نیز، همین کشش، زنان را به دامان مردان در می اندازد و همة اینها، بر بنیاد کهن نمونة نرینه روان، به سامان می رسد » .
مورنو معتقد است که « آنیموس، مردان خدای گونه، متعهد و متعصب را دوست دارد و معمولاً عقایدی را ابراز می کند که بیش و کم جمعی اند. زنی که مسخر آنیموس خود شده باشد، همواره با خطر از دست دادن زنانگی اش رو به رو است » .
به نظر یونگ عنصر نرینه هم مانند عنصر مادینه شامل 4 مرحلة انکشاف است:
- نخست به صورت نیروی جسمانی ظاهر می شود.
- در مرحلة بعد دارای روحی مبتکر و دارای قابلیت برنامه ریزی می شود.
- عنصر نرینه در مرحلة سوم در قالب " گفتار " بروز می کند. و به صورت استاد و یا کشیش دیدار می شود.
- سرانجام در چهارمین مرحله با تجسم اندیشه نمودار می گردد. در این مرحله عنصر نرینه هم به مانند عنصر مادینه نقش میانجی تجربه مذهبی را ایفا می کند. و به زندگی مفهوم تازه می بخشد. عنصر نرینه به زن صلابت روحی می دهد، نوعی دلگرمی نادیدنی درونی برای جبران ظرافت ظاهرش .
به عبارتی دیگر 4 مرحلة انکشاف عنصر نرینه شامل نیروی جسمانی، ابتکار و قابلیت برنامه ریزی، گفتار و تجسم اندیشه )نقش میانجی تجربة مذهبی(
به نظر یونگ ، عنصر نرينه در ناخودآگاه زن،جنبه هاي مثبت و منفي دارد . چنانچه زن عنصر مردانه يا آنيموسش را دريابد و به نفوذي كه بر وي دارد دست يابد و به جاي مقهور شدن با واقعيت آن برخورد كند در اين صورت مي تواند به گنجينه هايي از خرد و خلاقيت پنهان دست يابد .
به اعتقاد یونگ ، عنصر نرينه در پيشرفته ترين شكل خود زن را به تحولات روحي دوران خود پيوند مي دهد و حتي سبب مي شود بيش از مردان انگاره هاي خلاق را پذيرا شود و از همين رو در دوران گذشته در بسياري از كشورها وظيفه ي پيشگويي آينده و ارادة خداوند به عهدة وي بود .
نيچه در كتاب زن يوناني از زبان تاسيتوس مورخ مشهور رومي مي نويسد که يونانيان باور دارند كه نوعي حرمت و گونه اي علم غيب به زنان تفويض شده است و از اين رو يونانيان بدون آنكه احساس حقارت كنند از مشورت با زنان و شنيدن پاسخ هاي آنها بهره مي برند .
آنيموس بر خلاف آنيما كمتر به صورت تخيلات شهواني بروز مي كند .
الف) کارکردهای مثبت آنیموس
طرف مثبت عنصر نرینه می تواند بانی و در عالی ترین شکل خود وسعت روحی باشد .
وقتی نویسنده با استفاده از آنیموس درونی خود رشد و تکامل خود را در پناه مرد می داند.
از نکات مثبت آن می توان به اندیشة منطقی، ابراز وجود قهرمان منشانه، و چیرگی بر طبیعت اشاره کرد. غیر از این " معشوق " و " همراه درونی "، دو نمود سودمند از نمودهای آنیموس هستند. آنیموس به مردی کشش دارد که خصلت های شبیه به او داشته باشد .
به نظر یونگ ، آنيموس مثبت مي تواند نقش هادي و راهنماي دروني را براي زن ايفا كندو به او تمركز حواس و قوه تشخيص و برون نگري ببخشد.به تعبير يونگ، اگر زن طبيعت عنصر نرينه اش را دريابد و به نفوذي كه بر وي دارد دست يابد. دراين صورت عنصر نرينه مي تواند يك همراه دروني گرانقدر شود و او را به صفات مردانة خلاقيت، شجاعت، عينيت و خرد روحي آراسته كند.
ب) کارکردهای منفی آنیموس
وقتی نویسنده یکی از مدافعان حقوق زنان است و در آثارش همواره به جنبه های منفی رفتار مردان نسبت به زنان توجه کرده و فکر می کند که زن در حصاری از تحقیر ، محدودیت و رنج مرد ساخته زنده می کند .
از ابعاد منفی این وجه مردانه پافشاری بر عقیده حتی به شکل غیرمنطقی است. عنصر نرینه منفی گاهی به شکل مرگ نمود مییابد و خشونت، تسخیرکنندگی و فریبندگی، گرایش به پرچانگی، افکار و وسوسه های پنهان شرورانه از خصوصیات منفی عنصر نرینه است .
عنصر نرینه منفی با چهرة دزد و جانی نمایان میشود. عنصر نرینه با این چهره تجسم تمامی بازتاب های نیمه خودآگاه، سرد و ویرانگر است که بر وجود زن چیره شده و حساب گری، کینه توزی و دسیسه بازی را چنان در وی رشد می دهد که ممکن است حتی آرزوی مرگ دیگران را هم داشته باشد .
به اعتقاد یونگ اگر زن نتواند با پدر به هر دليلي ارتباط عاطفي متعادلي برقرار كند ،آنيموس جنبه منفي خود را به نمايش مي گذارد . عنصر نرينه خصوصيات منفي چون خشونت،لگام گسيختگي، گرايش به پرچانگي،افكار و وسوسه هاي پنهاني شرورانه دارد .
به باور یونگ ، زني كه اسير جنبه هايمنفی آنيموس است معمولا احساس مي كند ، تنها چيزي كه در دنيا مي خواهم اين است كه دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد .
اگر زني وجه مثبت آنيموس را در خود شناسايي و كشف نكند در معرض ابتلا به فرافكني خصوصيات اين آركي تايپ بر مردان واقعي بيروني قرار خواهد گرفت. يعني عاشق مي شود شيفته و مسخ مرداني مي گردند كه اندكي شبيه به آن وجه خفته و پنهان وجوديشان است.
به عقیده یونگ ، زني كه آنيموس در او به شكل نادرستي فعال است، اغلب در ارتباطش با مردان دچار مشكل مي شود ، هنگامي كه زن نتواند از بند احساسات خود بگريزد،حسابگري ،كينه توزي و دسيسه بازي در وي رشد مي كند و از نظر رواني به جايي مي رسد كه ممكن است براي ديگران آرزوي مرگ بكند .
آنیما و آنیموس در شاهنامه
هما نگونه که بر ارباب فضل پوشیده نیست، زن در ادبیات ایران و بسیاری ممالک دیگر همواره از دو سویة بسیار متفاوت برخوردار است. در پاره ای از این آثار، زن به عنوان شخصیتی والا و مادر مطرح می شود و ارزشی هم سنگ و گاهی فراتر از مردان دارد، اما در اكثر آثار ادبي ايران زيبايي ها و عشو ه گري هاي زن مطرح گرديده است و به صورت هاي مختلفِ ساقي، مطرب، خنياگر، معشوقه، كنيز و در كل وسيله اي براي رفع نيازهاي مردان تلقي شده و در حقيقت ارزش واقعي زن مورد بي توجهي قرار گرفت هاست. در بیشتر این آثار حتی این دید نیز دربارة زنان به سطحی بسیار سخیف تر تنزل پیدا می کند و زنان را عامل اساسی فساد، توطئه، مکر و حیله و ... می دانند.
زن در شاهنامه همانند ديگر مظاهر انساني آن كتاب، والايي و كمال دارد و تصوير شخصيت او تحت الشعاع اميال و افراد داستان نيست، حال آن كه در داستان ها، خاصه در منظومه هاي عاشقانه كه شاعران چير هدست ايراني به آن پرداخته اند، تصوير وي غالباً به تبع داستان ترسيم شده است .
گر چه در شاهنامه، این مردان هستند که نقش محوري دارند، اما نمی توان نقش آفرینی هاي زنان را نیز نادیده گرفت. شاهنامه روایتگر اسطوره هاي کهن است که می توان در آن بانوان اسطوره اي و نیز دوران مادر سالاري را نیز مشاهده کرد. حضور عنصر زن در کنار قهرمان اساطیر ایران، بسیار متداول بوده، چنان که اورمزد در کنار خود سپندارمذ و اهریمن، جهی و جمشی، دختران و خواهران و فریدون و کیخسرو و فرود، مادر را دارند.
در تمام موارد، قهرمان با کمک زن به قدرت می رسد و هر جا که عنصر زن از میان می رود، قهرمان نیز نابود می شود .
در شاهنامه با گروههای مختلفی از زنان مواجهیم که هرکدام کار ویژه و نقش های خاص خود را دارند. خویشکاری اصلی برخی از آن ها مانند مادر سیاوش و تهمینه، زایندگی و عشق است و پس از به دنیا آوردن فرزندی از نژاد بزرگان، از صفحة حماسه محو می شوند . بعضی از آنان، مانند سیندخت، گردیه و ... نقش نصیحتگری، تدبیر و دلسوزی کهن الگوی مادر را برعهده دارند . برخی دیگر مانند سودابه، سویة منفی و تاریک کهن الگوی زن را به نمایش می گذارد که با خواسته ها و طبیعت تاریک و گنهکار، مردان؛ بویژه قهرمانان را به ورطة نابودی می کشاند و خویشکاریِ نابودگری و مکرورزی کهن الگوی مذکور را ترسیم می کند . بسیاری دیگر از زنان شاهنامه، در نقش پرورانندة پهلوانان این حماسه بروز پیدا می کنند، مانند فرانک ، جریره و فرنگیس که تا پای جان از فرزندان خود مراقبت می کنند. برخی دیگر از زنان حماسه، نقش سیاسی در انتقال قدرت و پهلوانی و رزم آوری ایفا می کنند که نمونه های بارز این نوع زنان، گلنار و گردآفرید است . نکته ای که ذکر آن ضروری می نماید این است که زنان در شاهنامه تنها به موارد مذکور محدود نمی شوند و ممکن است هرکدام نقش یا نقش هایی دیگر نیز به عهده داشته باشند.
بسیاري از کهن الگوهاي مهم شاهنامه در شخصیت زنان تجلی پیدا کرده است. با تحقیقی که بهمن حمیدي درمورد زنان شاهنامه انجام داده است 53 زن با نام و 136 زن بی نام ( جمعا 189 ) مورد بدست آورده است که نشانگر اهمیت زن و نقش او در کنار پهلوانان و در برخی موارد حتی می توان همچو گردآفرید آنان را در شمار پهلوانان حماسه آفرین به حساب آورد .
کهن الگوهایی که به زنان مربوط می شود عبارتند از:
آنیما در نقش مثبت آن، همچو معشوق وفادار و یا در نقش منفی آن، مانند زن اغواگر و شیطان صفت و جادو و اهریمن. قابل ذکر است که آنیما حتما باید در کنار آنیموس صورت پذیرد؛ زیرا آنیما و آنیموس ( مادینه روان و نرینه روان ) در کنار هم معنا می یابند.
کهن الگوي آنیما را می توان از همان داستان هاي آغازین شاهنامه مشاهده کرد. چنان که معلوم است شهرناز و ارنواز، دختران، خواهران و همسران جمشید، نخستین شخصیت هایی هستند که این کهن الگو را بازتاب می دهند. فردوسی در آغاز پادشاهی ضحاك این گونه می سراید:
دو پاکیزه از خانه جمشید برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو خواهر بدند سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاك بردندشان بدان اژدهافش سپردندشان
بپروردشان از ره جادویی بیاموختشان کژّي و بد خویی
همان گونه که از ابیات بالا پیداست، شهرناز و ارنواز که روزي در برابر جمشید ( آنیموس ) بودند حال در برابر ضحاك بازتاب دهنده ي آنیما هستند. نکته ي دیگر در مورد شهرناز و ارنواز، مشابهت این دو با هماي و به آفرید ( خواهران و همسران اسفندیار ) است. درشاهنامه همسري هماي و به آفرید با اسفندیار، از زبان اسفندیار این گونه آمده است:
همان خواهران را و جفت مرا که جویا بدندي نهضت مرا
از دیگر داستان هایی که کهن الگوي آنیما وآنیموس به بهترین وجه در آن نمود و ظهور یافته، داستان زال و رودابه است. به خصوص که در این داستان، چون بن مایه ي عشق، که خود یک کهن الگو به شمار می رود، برجستگی خاصی یافته است .
از دیگر شخصیت هایی که روابط عاشقانه شان کهن الگوهاي آنیما و آنیموس را بازتاب می دهند، سودابه و کیکاووس هستند. گر چه بعدا بد سیرتی و اغواگري سودابه، در شاهنامه پر رنگ تر است، اما نسبت به کیکاووس سرسختانه وفادار است. تهمینه و رستم نیز از دیگر مصداق هایی هستند که کهن الگوهاي آنیما و آنیموس را بازتاب می دهند. از دیگر موارد مشابهی که کهن الگوهاي آنیما و آنیموس، در شاهنامه در آن ها بازتاب یافته است، می توان به سهراب و گردآفرید، فرنگیس و سیاوش، بیژن و منیژه و عشق ورزي کیخسرو به چهار کنیزك ماهروي، عاشق شدن کتایون قیصر به گشتاسب اشاره کرد.
سیماي اهریمنی و جادویی با بعد منفی آنیما قابل مقایسه است. آنیما هم نمود مثبت دارد و هم نمود منفی؛ و این خاصیت کهن الگوست که چون دراصل نماد است، خاصیت دو سوگرایانه و یا دو قطبی دارد .
از دیگر زنان جادوگر و اهریمنی شاهنامه زنی است ، پر از جادوي و بند و فسون که در اندرونی کیکاووس ندیمه ي سودابه است و با او علیه سیاوش هم دست است. این زن نیز مانند سودابه جنبه ي منفی آنیما را بازتاب می دهد .
از دیگر مواردي که خود در عین این که یک کهن الگوي مستقل به شمار می رود، با کهن الگوي آنیما هم پیوند دارد، کهن الگوي مادر است. از جمله زنان بخش اساطیري شاهنامه که در نمود مادر، نقش بارز و پر رنگی، نسبت به زنان دیگر ایفا می کند می توان به فرانک، مادر فریدون، سیندخت، مادر رودابه ، رودابه ، مادر رستم، تهمینه ، مادر سهراب ، فرنگیس ، مادر کیخسرو ، جریره ، مادر فرود و کتایون و مادر اسفندیار را برشمرد .
هر زنی که قهرمان یا من خودآگاه با آن روبرو شده و در پیشبرد روند فردیت تاثیرگذار بوده است ، نمود آنیما محسوب می شود . منیژه ، رودابه ، تهمینه و سودابه از جمله نمودهای آنیما در شاهنامه هستند ، و هر قهرمانی که زن داستان در برخورد با او ، با قاطعیت عشق خود را نسبت به او ابراز کرده است ، آنیموس او محسوب می شود مانند بیژن ، رستم ، کاووس و سیاوش .