پیش مقدمه ای بر روانشناسی دین
هر چند تاریخچه رسمی پیدایش روان شناسی دین به اواخر قرن نوزدهم – تقریباً مقارن ایجاد روان شناسی علمی- می رسد اما تأملات روان شناختی درباره دینداری انسان، سابقه ای دیرینه دارد. این تأملات گاهی جنبه توصیفی دارند، همانند کتاب های مقدس ادیان بزرگ و میز کتاب های دینی ای که برای تربیت معنوی تدوین شده اند، نظیر کتاب اعترافات آگوستین قدیس ، مثنوی مولوی و احیاء علوم الدین غزالی و نوشته های برخی فیلسوفان و متألهان ، مانند جاناتان ادواردز (1703-1785)، فردریک شلایر ماخر و سورن کیرکگور (1813- 1855). گاهی نیز این تأملات به تبیین پیدایش دین مربوط می شود، رد پای این جنبه دوم را دست کم در سه قرن پیش از میلاد می توان یافت.
روانشناسی دین رسماً از اواخر قرن نوزدهم به کوشش کسانی چون استنلی هال، ویلیام جیمز، و زیگموند فروید آغاز شد. اما پیش از این ها هم در قرن نوزدهم بودند فلاسفه و متألهانی چون ریچارد آلیئت، فردریش شلایرماخر و فرانسیس گالتون که مسائل مهمی را در حوزه روانشناسی و دین مطرح کردند و در واقع طلایه دار رشته روانشناسی دین بودند.
امروز با نگاهی به گذشته می توانیم درمجموع سه جریان یا سنت اصلی برای این رشته قائل شویم: انگلیسی- آمریکایی، آلمانی، و فرانسوی.
1- سنت انگلیسی - آمریکایی : رویکرد توصیفی و حتی آزمایشگاهی و تجربی به دین مهم ترین ویژگی این سنت است. گالتون ، استانلی هال ، لوبا ، استاربوک ، جرج کو ، ویلیام جیمز و جیمز برت مهم ترین روان شناسان در این عرصه اند که تحقیق و تألیف در این زمینه داشته اند.
در سنت انگلیسی- آمریکایی بیشتر بر فرد و تأثیر دین بر روان او تأکید می شد. بعلاوه این سنت بیش از آن که بر مشاهده و آزمایش استوار باشد بر تأمل و خوداندیشی تکیه داشت.
2- سنت آلمانی : رویکرد تبیین و انتقادی به دین و نگاه فلسفی در این سنت غلبه دارد. ویلهلم ، فروید ، یونگ ، آدلر و ویکتور فرانکل از مهم ترین روان شناسان در این عرصه اند.
لیکن در آلمان ویلهلم وونت سنت دیگری از روانشناسی دین را بنیاد نهاد که مبتنی بود بر مشاهده و ملاحظه رفتار و عقاید دینی اقوام و گروه ها و نه لزوماً افراد. در اتریش زیگموند فروید به تحلیل و تبیین دین از دیدگاه روانکاوانه پرداخت.
3- سنت فرانسوی : عمده آثار در این سنت به روان شناسی مرض پرداخته اند. شارکو ، فلورنو ، ژرژ برژه و ژان پیاژه در این سنت قرار دارند.(آذربایجانی، 1390)
اما سنت فرانسوی، که نمایندگان آن در آغاز قرن بیستم پیر ژانه، تئودْل ریبو، و تئودور فلورنوئا بودند، بیشتر به آسیب شناسی دین، یعنی بررسی تأثیرات منفی آن بر سلامت روان افراد، گرایش داشت. این البته در آغاز کار بود. بعد ها هر یک از این سه سنت دچار تحولاتی شدند و با پیشرفت روش های علمی و افزایش پژوهش های روانشناختی، اجتماعی و مردمشناختی به یکدیگر نزدیک شدند. امروز روانشناسان دین از انواع علوم انسانی و تجربی و نیز روش های این علوم در پژوهش های خود بهره می گیرند.
در اوایل قرن بیستم، بویژه پس از وقوع جنگ جهانی اول و انقلاب کمونیستی در روسیه، توجه روانشناسی به دین بیشتر جنبه انتقادآمیز و آسیب شناسانه داشت. روشنفکران وبه تبع آنها روانشناسان گمان می کردند که دین به جهل و تعصب بشر دامن می زند و او را به سوی خشونت ورزی و ویرانگری می کشاند و به این ترتیب موجب نابهنجاری در روان جمعی و فردی انسان می شود.
جنگ دوم، که عامل اصلی آن رژیم نازی بود- رژیمی برآمده از دل فلسفه و نگرش مدرن اروپایی که دین را هم مثل سایر نهادهای کهن به هیچ می گرفت- نشان داد که مدرنیسم دین گریز و بلکه دین ستیز هم می تواند حتا بدتر از تعصب آمیزترین نگرش های دینی جهان و انسان را به آستانه نابودی بکشاند.
این شد که بدبینی به دین در میان دانشمندان کاهش یافت و شمار بیشتری از روانشناسان اروپا و آمریکا را به همدلی با دین و دینورزان واداشت. روانشناسان انسان گرا و معناگرا حتی برخی از آموزه های دینی را به دیده تأیید نگریستند و آنها را برای بهبود وضع روانی بشر مفید دانستند. امروزه همین جریان در قالب روانشناسی مثبت نگر ادامه دارد و با اقبال زیادی هم در میان عامه مردم روبروست.
روانشناسی دین شاخه ای از علم روانشناسی است که موضوع آن بررسی تأثیرات روانی دین در زندگی انسان است. روانشناسان مخصوصاً به سه مقوله انگیزش مذهبی، شناخت مذهبی، و رفتار مذهبی توجه ویژه ای دارند.
روان شناسی دین از دهه 1930 تا 1960 به افول گرایید ،ولی این دوران بی مهری دوامی نیافت و از دهه 1970 مجدداً توسعه یافت. در حال حاضر ،از نظر جغرافیایی و زبان آثار در این زمینه بسیار گسترده و متنوع شده اند ( گورساچ ، 1998) .
عصر دین در روانشناسی
عصر دین در روانشناسی به دورهای اطلاق میشود که در آن روانشناسان و پژوهشگران سعی کردند تأثیرات دین و معنویت را بر رفتار، احساسات و تفکر انسانها بررسی کنند. این دوره از قرن ۱۹ به بعد، با تأسیس رشتههای نوین و ظهور نظریههای مختلف در روانشناسی شروع شد.
عصر دین در روانشناسی نشاندهنده اهمیت دین و معنویت در شکلگیری رفتارها، احساسات و فرایندهای شناختی انسانها است و به موضوعات متنوعی از جمله سلامت روان، جامعهشناسی و فرهنگ پرداخته است. این حوزه هنوز هم در حال توسعه و گسترش است و به دنبال درک بهتری از ارتباطات بین دین و روان انسانها است.
در زیر به برخی از جنبههای کلیدی این عصر اشاره میشود:
۱. نقش دین در روانشناسی
- تحقیقات جامعهشناختی: بررسی تأثیر دین بر رفتار اجتماعی و تعاملات انسانی.
- معنویت و سلامت روان: بررسی ارتباط بین ایمان و سلامت روان در افراد.
۲. نظریهها و مدلها
- نظریههای روانکاوی: فروید و دیگر روانکاوان، تأثیرات دین را بر روان و اصول اخلاقی بررسی کردند.
- نظریههای شناختی: تحلیل چگونگی تأثیر باورهای دینی بر ادراک و رفتار افراد.
۳. روانشناسی مثبت
- تحقیقات اخیر: بررسی تأثیر مثبت دین و معنویت بر خوشبختی، امید و رضایت از زندگی.
- مدلهای معنوی: مدلهای مربوط به معنویت در رواندرمانی و مشاوره.
۴. انتقادات
- برخی روانشناسان مقاومت در برابر تأثیرات دین بر روان را مطرح کرده و تأکید کردهاند که تجربیات شخصی و فرهنگی افراد نیز نقش مهمی دارند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .