سلطه گري و سلطه پذيري از ديدگاه ملاني كلاين
ملاني كلاين رفتار افراد را در محيط اجتماعي شان از كودكي تا بزرگسالي مورد مطالعه قرار داده است .
يك گروه به هر مقدار كه باشد افرادي متشكل شده است كه با يكديگر در ارتباط هستند در نتيجه شناخت شخصيت اساس و پايه شناخت زندگي اجتماعي است .
ديدگاه ملاني كلاين در اين زمينه تأثير حياتي محيط اوليه كودكي اين نتيجه را به دنباي دارد كه جنبه هاي نامطلوب نگرش فرد بزرگسال نسبت به كودك رشد او را مختل مي سا زد زيرا اين نگرشها نفرت و سركشي و يا نوعي تسليم و اطاعت افراطي را دركودك ايجاد مي كند .
در عين حال كودك نگرش خصمانه تند و تيز والدين را دروني ميكند با توجه به چنين تجربياتي والديني كه فوق العاده سخت گير و مستبد يا فاقد تفاهم و عشق و محبت باشند از طريق همانند سازي در شكل گيري منش كودك اثر مي گذارند و ممكن است بعد ها او را به تكرار آنچه خودش متحمل كرده است سوق دهند . به اين ترتيب است كه يك پدر گاهي نسبت به فرزندانش از روش هاي غلطي استفاده مي كند كه پدرش نسبت به او اعمال كرده است . سركش عليه پيش داوريهاي تحميلي در درون كودكي ممكن است به واكنشهاي مخالفي منجر شود در جهت عكس همه آن چيزهايي كه والدين در حق او انجام داده اند تحقق يابد اينك نقش اين خصوصيت را شكل گيري منش و اثر آن رادر نگرشهاي بزرگسالان در نظر بگيريم .
ملاني كلاين مي گويد مي توان به آساني مشاهده كرد كه حرص در زندگي اجتماعي عنصر بسيار مخربي است شخص مريض سعي مي كند هميشه بيشتر دريافت كند اگر چه اين امر به ضرر افراد ديگر تمام مي شود . چنين فردي نمي تواند حال ديگران را رعايت كند و نسبت به آنان بذل و بخشش داشته باشد . سخن ملاني كلاين در اين زمينه هم به سخن مادي و هم به نقش و اعتبار اجتماعي مربوط مي شود . فرد بسيار مريض ظاهراً فردي جاه طلب خواهد بود هر بار كه به مشاهده رفتار انساني وي مي پردازيم نقش جاه طلبي را چه در زمينه هاي مثبت و چه در زمينه هاي منفي ملاحظه مي كنيم .
جاه طلبي بدون شك و ترديدي فرد را به تحقق اهدافش سوق مي دهد ولي اگر بصورت نيروي اصلي محرك در آيد حس همكاري باديگران را به مخاطره مي اندازد . شخص خيلي مريض علي رغم تمام موفقيت هايش مثل يك كودك شيرخوار مريضي كه هرز سير نمي شود هميشه ناراضي است .آنان همواره تشنه موفقيت هستند و هرگز از آنچه كه بدست آورده اند راضي نيستند .
نشانه جالب چنين نگرشي كه حس حسادت هم در آن نقش مهمي ايفا مي كند . اين است كه چنين فردي هرگز نمي تواند به ديگران اجازه دهد كه از او جلوتر باشند به چنين افرادي مي توان اين امكان را داد كه نقش كم اهميتي را ايفا كنند منتهي تاموقعي كه ايفاي اين نقش حس برتري خواهي و جاه طلبي را تهديد نكنند .
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .