هورناي پس از سالها مطالعه و بررسي به اين نتيجه رسيد كه انگيزه اصلي رفتار انسان ، احساس امنيت است اگر فرد در رابطه با اجتماع و به خصوص كودك در رابطه با خانواده احساس امنيت خود را از دست بدهد دچار اضطراب اساسي مي شود .

هورناي اضطراب اساسي را عبارت مي داند از احساس منزوي شدن بيچارگي و بي پناهي در دنيايي كه بالقوه خطرناك و ترسناك است عواملي كه از طرف جامعه و به خصوص خانواده در كودك ايجاد احساس ناامني مي كند عبارتند از تسلط زياد ، بي تفاوتي ، رفتار بي ثبات ، عدم احترام براي احتياجات كودك ، توجه و محبت بيش از حد ، عدم گرمي و صميميت كافي ، تبعيض، محافظت شديد ، واگذاري مسئوليت زياد و يا عدم آن ، پرخاشگري و خشونت براي كسب احساس امنيت ، كودك درمقابل اين عوامل روشهاي مختلفي از خود نشان مي دهد و همانها را فرا مي گيرد اين رفتارها نوع شخصيت و منش او را تشكيل مي دهند به نظر هورناي نيازهاي رواني افراد را مي توان يه سه دسته تقسيم كرد .

الف ـ نياز به رفتن به سوي مردم و ( سنخ تسليم شونده ) يا مهر طلب كساني كه نياز به محبت دارند .

ب ـ نياز به دورشدن از مردم ( سنخ جدا شونده) ميل به استقلال يا خود بسندگي .

ج ـ نياز با مخالفت با مردم و سنخ پاسخگويي و پرخاشگري يا برتري طلب مانند كساني كه نياز به قدرت را قبول دارند .

هر كدام از اين الگوها جهت بينش و عمل فرد را نسبت به خود و ديگران را تعيين مي كند . عدم تعادل واختلاف در اين سه نياز ناهنجاريها را به وجود مي آورد .

اشخاصي كه داراي سنخ تسلي شونده هستند درماندگي خود را قبول دارند و براي جلب محبت ديگران تلاش مي كنند و اين تنها راهي است كه شخص مي تواند در بردن با ديگران احساس ايمني كند سنخ جداشونده از هرگونه وابستگي اجتناب مي كند و سنخ پرخاشگر داراي خصومت عصيان و پرخاشگري عليه ديگران است وي مي كوشد به قدري نيرومند شود كه هيچ كس نتواند او را اذيت كند .

به عقيده هورناي هيچ يك ا زاين راهها راهي واقع بينانه براي مقابله با اضطراب نيست خود نياز ها به دليل ناهمسان بودنشان مي توانند تعارفهاي اساسي را برانگيزند و مانع از آن مي گردد كه رفتار او به شيوه هاي ديگر جلوه گر شود حتي اگر رفتار تثبيت شده اش براي موقعيت خاص نامناسب باشد شخص نمي تواند آنرا تغيير دهد تا مطابق خواسته هاي محيط عمل كنند .

از نظر هورناي تيپ مهر طلب همان تيپ سلطه پذير است و تيپ برتري طلب نيز تيپ سلطه گر وي براي اين دو خصوصياتي كه ذكر مي كند و آنها را نقطه مقابل هم مي داند :

درست برعمس تيپ نهر طلب كه عمد تابعي مي كند تا به خودش بقبولاند كه مردم خوب و صفا هستند تيپ برتري طلب فرض مي كند كه تمام مردم كينه توز و متخاصم اند .

به نظر او زندگي صحنه جداول ومبارزه است مبارزه انسان با انسان و برنده كسي است كه از همه خبيث تر باشد او براي رسيدن به هدفش اقدام به هر كاري مي كند به هر صورت محرك رفتارها و حالتهاي او معمولاً تركيبي از مقداري تظاهر و خودفروشي مقداري احساسات واقعي واحتياجات عصبي ممكن است براي اينكه به ديگران بفهمند كه او آدم خوبي است رفتارش توام با نيكوكاري باشد دروجود او هم مقدار زيادي تشويش و اضطراب نهفته است منتها ساختمان و اقتصادي روحي او طوري است كه از هر چه ضعف به نظرش ميرسد به شدت متنفر است وآن را پنهان مي كند .

مي كوشد تا ياس و درماندگي عميقش را ظاهر نسازد و هميشه از خود جسارت و خشونت نشان مي دهد يكي از احتياجات مبرم برتري طلب اين است كه بر ديگران حاكميت كنترل و تسلط داشته باشد .

او احتياج شديد به تفوق ، كسب موفقيت كسب پرستيژ و كسب شهرت دارد نقطه اتكا و اعتماد او هم مانند تيپ مهر طلب در خارج او قرار دارد . يكي ديگر از خصوصيات برتري طلب عطش استعمارگري و تحميق و فريب ديگران است . در هر موقعيتي و هر رابطه اي اولين چيزي كه به ذهنش مي رسد اين است كه به خودش مي گويد : از اين موقعيت يا رابطه چه چيزي عايد من مي شود او آدمي است خشن ، صبور و بارز و هر گونه احساسات را مسخره مي كند . بي علاقگي خاص نسبت به انسانها پيدا مي كند مي گويد به من چه به فكر ديگران باشم هر كس مسئول خودش است برتري طلب از اينكه اجازه دهد ترس به او غلبه كند به شدت منزجر است بنابراين مي كوشد ترس خود را تحت كنترل درآورد .

اين تيپ آمادگي عجيبي براي مبارزه دارد و در ضمن مباحثه به هر وسيله اي متشبث ميشود تا هدف خود را به كرسي بنشاند . تيپ برتري طلب تحمل باخت را ندارد و حداكثر تلاشش را به كار مي برد تا پيروزي نصيبش شود او ديگران رامورد شماتت و ايراد و اتهام قرار مي دهد . به نظر شخص برتري طلب ارتكاب هر نوع اشتباه و لغزش نشانه حماقت و سفاهت و يا از ضعف شخصيت است .

او احتياج دارد و مجبور است به اينكه خود را پر قدرت كاردان باهوش و جدي نشان مي دهد ، كار براي او وسيله اي است كه او را به هدفهايش مي رساند كار براي او كسب پرستش و شهرت مي كند . او شخصي عصبي است كه تمام احساسات و عواطف براي حفظ خود نيست . آنها به صراحت تمايلاتشان را ابراز مي كنند تكلم مي كنند و فرمان مي دهند . خشمشان را ظاهر مي سازند و از خود دفاع مي كنند . به هيچ وجه استعداد درستي محبت و عشق ورزي ندارند او خود را قوي صريح درست و واقع بين تصور مي كند . حس همدردي و رافت در او نيست و قوه درك لذايذ و زيبايي ها را ندارد كه البته با توجه به معتقداتش اين تصورات صحيح است . زيرا او شقاوت و بي رحمي را دليل نيرومندي مي داند . بي توجهي و بي علاقگي او منابع ديگران را از صداقت و درستي و استفاده از هر وسيله اي را براي رسيدن به هدفهاي خود را نوعي واقع بيني و رآليسم تصور مي كند .

ابراز احساسات نوع دوستانه و رافت و مهرباني را نوعي تظاهر مي داند و آنرا رد مي كند .

تيپ مهر طلب داراي صفات و خصوصياتي است كه الزاماً او را بصورت آدمي سر به راه رام و تسليم و بطوركلي تابع و منقاد ديگران در مي آورد خواسته ها و رفتارش را طوري شكل مي دهد كه با خواست ديگران مطابقت كند . احتياج شديدي به جلب محبت و تاييد و تصويب ديگران دارد خود را به قوي ترين فرد محيط تكيه مي دهد و از او مي خواهد مسئوليت خوب و بد زندگي او را برعهده گيرد در ارضاي احتياجات و تمايلاتشان نوعي بي تفاوتي است يعني برايش مهم نيست كه جلب محبت چه كسي را بنمايد فقط احتياج دارد كه محبوب همه كس قرار گيرد .

بنابراين از ترس اينكه ديگران را سخت تشنه محبت و حمايتشان است نرنجانده به سادگي تسليم توقعاتشان مي گردد . دائماً آماده و خوش خدمتي ، ابراز همدردي ، كمك و تمجيد ديگران است . اغلب خيلي فروتن و از خود گذشته نشان مي دهد و در برآورده ساختن انتظارات ديگران آنقدر مصر است كه توقعات و احساسات خود را فراموش مي كند . او از هر گونه مخاصمت كشمكش رقابت و مبارزه علني حذر مي كند ميل دارد خود را تابع و زيردست ديگران ببيند و قدرت ابراز وجود ، برازندگي ندارد . ميل انتقام جويي عليه ديگران را به شدت سركوب مي كند عكس العمل هاي او حاكي از كوچكي و حقارت است . دائماً يك احساس ضعف وبيچارگي وياس عميق بر او مستولي است .

احتياجات او عبارتند از : احتياج به خوب بودن تظاهر به رئوف بودن ، دوست داشتن ديگران ، گذشت ، فروتني ، از خود گذشتگي ، شكست نفسي ، از هر خودخواهي جاه طلبي ، شقاوت ، خشونت ، اعمال زور و قدرت به شدت تنفر نشان مي دهد . در تجزيه و تحليل شخصيت مهر طلب اغلب به مقدار زيادي تمايلات برتري طلبانه بر مي خوريم كه به شدت سركوب شده اند .

مي بينيم كه در پشت انسان دوستي مشهود يك بي عاطفگي و بي علاقگي و بي اعتنايي شديد به انسانها و تمايلات انگل منشي و استثمار گري و تسلط طلبي و كنترل ديگران و احتياج شديد به برتري و پيروزي انتقام جويانه نهفته است . علت سركوبي و مخفي كردن اين تمايلات اخير محيط و تجربيات تلخ و ناهنجار كودكي شخص است سركوب كردن ميل ابراز وجود ، ميل انتقام و پيروزي . ميل جاه طلبي و پيشرفت و بطوركلي سركوب كردن تمايلات برتري طلبي يك وظيفه مهم شخص برتري طلب ارتكاب هر نوع اشتباه و لغزش نشانه حماقت و سفاهت و يا از ضعف شخصيت است .

او احتياج دارد و مجبور است به اينكه خود را پرقدرت ، كاردان ، باهوش و جدي نشان دهد . كار براي او وسيله اي است كه او را به هدفهايش مي رساند كاربراي او كسب پرستش و شهرت مي كند . او شخصي عصبي است كه تمام احساسات و عواطف واقعي خود را خفه كرده و آنچه ما به عنوان عشق ، عواطف و احساسات در او مي بينيم چيزي جز تلاشهاي عصبي براي حفظ خود نيست ، آنها به صراحت تمايلاتشان را ابراز مي كنند ، تكلم مي كنند و فرمان مي دهند خشمشان را ظاهر مي سازند و ازخود دفاع مي كنند به هيچ وجه استعداد درستي محبت و عشق ورزي ندارند حس همدردي و رافت در او نيست و قوه درك لذايذ و زيبايي ها را ندارند . او خود را قوي ، صريح درست و واقع بين تصور مي كند كه البته با توجه به معتقداتش اين تصورات صخيخ است . زيرا او شقاوت و بي رحمي را دليل نيرومندي مي داند . بي توجهي و بي علاقگي او به منابع ديگران را از صداقت ودرستي و استفاده از هر وسيله اي رابراي رسيدن به هدفهاي خود را نوعي واقع بيني ورآليسم تصور مي كند .

ابراز احساسات نوع دوستانه ورافت ومهرباني را نوعي تظاهر مي داند و آنرا رد مي كند .

تيپ مهر طلب داراي صفات و خصوصياتي است كه الزاماً او را به صورت آدمي سر به راه رام تسليم و به طور كلي تابع و منقاد ديگران درمي آورد . خواسته ها و رفتارش را طوري شكل مي دهد كه با خواست ديگران مطابقت كند . احتياج شديدي به جلب محبت و تاييد وتصويب ديگران دارد خودرا به قوي ترين فرد محيط تكيه مي دهد و از او مي خواهد مسئوليت خوب وبد زندگي ا را بر عهده گيرد در ارضاي احتياجات و تمايلاتش توعي بي تفاوتي است يعني برايش مهم نيست كه جلب محبت چه كسي را بنمايد .

فقط احتياج دارد كه محبوب همه كس قرار گيرد بنابراين از ترس اينكه ديگران را سخت تشنه محبت و حمايتشان است نرنجانده به سادگي تسليم توقعاتشان مي گردد . دائماً آماده و خوش خدمتي ، ابراز همدردي ، كمك و تمجيد ديگران است اغلب خيلي فروتن و از خود گذشته نشان مي دهد و در برآورده ساختن انتظارات ديگران آنقدر مصر است كه توقعات و احساسات خود را فراموش مي كند او از هر گونه مخاصمت ، كشمكش ، رقابت و مبارزه علني حذر مي كند . ميل دارد خود را تابع و زيردست ديگران ببيند و قدرت ابراز وجود برازندگي ندارد . ميل انتقام جويي عليه ديگران را به شدت سركوب ميكند .

عكس العمل هاي اوحاكي از كوچكي و حقارت است دائماً يك احساس ضعف و بيچارگي وياس عميق بر او مستولي است احتياجات او عبارتند از احتياج به خوب بودن تظاهر به رئوف بودن دوست داشتن ديگران گذشت ، فروتني از خود گذشتگي ، شكسته نفسي ، از هر خودخواهي جاه طلبي ، شقاوت ، خشونت ، اعمال زور و قدرت به شدت تنفر نشان مي دهد .

در تجزيه و تحليل شخصيت تيپ مهر طلب اغلب به مقدار زيادي تمايلات برتري طلبانه بر مي خوريم كه به شدت سركوب شده اند مي بينيم كه در پشت انسان دوستي مشهود ، يك بي عاطفگي و بي علاقگي و بي اعتنايي شديد به انسانها و تمايلات انگل منشي و استثمارگري و تسلط طلبي وكنترل ديگران و احتياج شديد به برتري و پيروزي انتقام جويانه نهفته است . علت سركوبي و مخفي كردن اين تمايلات اخير محيط و تجربيات تلخ ناهنجار كودكي شخص است سركوب كردن ميل ابراز وجود ميل انتقام و پيروزي ، ميل جاه طلبي و پيشرفت و بطور كلي سركوب كردن تمايلات برتري طلبي يك وظيفه مهم بر عهده دارد و آن اين است كه به اين وسيله موفق مي شود تضاد هاي دروني خود را نبيند نوعي احساس آرامش يكپارچگي وحدت سطحي و تصنعي بنمايد او با سركوب كردن تمايلات پرخاشگري و برتري طلبي خود دو نتيجه بدست مي آورد .

يكي اينكه يكپارچگي و وحدت روحي خود را حفظ مي كند و خود رااز خطر متلاشي شدن مصون مي دارد ديگر اينكه موفق به جلب ديگران مي شود و اين تمايلات برتر ي طلبانه به لباسي در مي آيند كه برازنده پيكر مهر طلب باشد . ميل حاكميت و غلبه و استثمار كردن ديگران را لباس عشق مي پوشاند مثلاً به همسر خود مي گويد چون من عاشق تو هستم تو بايد خود را وقف من كني .