ماهیت اضطراب در روانکاوی
می توان اضطراب را بعنوان یکی از شاخصهای اصلی بروز ناهنجاری درعملکرد سیستم روانی انسان به رسمیت شناخت. به این معنی که درک احساس اضطراب معادل برهم خوردن تعادلی در شخصیت و اتفاق یک معادله ناهنجار است.
بنابراین ریشه یابی و ارزیابی ساختار اضطراب برای یافتن بسترهای اصلی اختلال در عملکرد سازه روانی انسان اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
احساس اضطراب، نشانه ای از عدم تعادل است. قطعاً انحرافی در عملکرد متعادل اجزاء شخصیت انسان حادث گردیده که عارضه این انحراف، علامتی را نشان خواهد داد که به شکل اضطراب ظاهر می شود.
اگر سازمان "من" درمراحل رشد و تکامل خویش به قدرکافی مستحکم و توانمند و مقتدر شده باشد، آن گونه که بتواند به شایستگی کشش های غریزی نهاد را در مجاری امن پاسخگو بوده، واقعیت های محیط بیرون را بخوبی درک کرده، برنامه ریزی درونی را با مختصات محیط هماهنگ ساخته، منهیات و دستورات فرامن را نیز رعایت نموده و عملکرد نظارتی وجدان را در محدودة مجازش محدود سازد، آنگاه انسان هرگز اضطرابی را تجربه نخواهدکرد.
امّا به واقع می دانیم شکل گیری دائمی این حالت ایده ال و مطلق غیرممکن است. در عمل "من" دراجرای مسئولیت های محوری خویش گرفتار چالش های جدی با نهاد و فرامن خواهد شد و در تعارض ها و تقابل ها میان غرایز و شرایط همیشه صلح و صفا و آرامش برقرار نیست. بنابراین تجربه اضطراب اجتناب ناپذیر است.
ظهور اضطراب علاوه برآنکه عارضه طبیعی اختلال در عملکرد متعادل سیستم آدمی به حساب می آید، نوعی علامت هشدارمفید و سازنده است که به سازمان آگاه "من" اعلام می نماید یا در مهار نهاد دچار مشکل گردیده و یا در محدود سازی فرامن گرفتار سلطه جویی هایش شده است.