خداباوري ، پايه شادكامي
بر اساس آنچه از متون ديني به دست ميآيد، شادكامي پايه نظري بنياديني دارد و آن توحيد است. در حقيقت، شادكامي بر «واقعيتهاي توحيدي» مبتني است كه اگر شناخته شوند و فرد خود را با آنها تنظيم كند، رضامندي و نشاط تحقق مييابد و در نتيجه، به شادكامي دست مييابد. در توضيح و تبيين اين جمله بايد گفت كه همه امور مربوط به شادكامي، واقعيتهايي دارند كه از توحيد سرچشمه ميگيرند، از اين رو آنها را «واقعيتهاي توحيدي» ميناميم (علی پور و نوربالا، 1380، ص 31).
اين واقعيتها، مجموعه مباني را تشكيل ميدهند كه چون همه آنها بر محور توحيد ميچرخند، ميتوان «مباني توحيدي شادكامي» نيز نام نهاد. مباني توحيدي، چهار گونهاند: مباني خداشناختي، جهانشناختي، انسانشناختي و دينشناختي. علت چهارگونه بودن مباني نيز آن است كه شادكامي، به «انسان» مربوط است كه در محيطي به نام «جهان» زندگي ميكند و برنامهاي به نام «دين» دارد (علی محمدی، 1388، ص 47).
هر كدام از اين سه ضلع، مشخصات و ويژگيهايي دارند كه بدون در نظر گرفتن آنها نميتوان به شادكامي دست يافت. تا ويژگيهاي جهان، به عنوان محيط زندگي انسان و ظرف تحقق شادكامي، و تا ويژگيهاي انسان به عنوان موجودي كه درباره شادكامي او بحث ميشود، و تا ويژگيهاي دين به عنوان برنامه زندگي انسان، شناخته نشود، تحقق شادكامي ناممكن است (موکرجی و برون، 2005، ص 679). و جالب اينكه همه اين امورِ سهگانه نيز توسط «خداوند متعال» تنظيم و تقدير شدهاند. البته ميان مباني چهارگانه شادكامي كه مجموعه «توحيد» را تشكيل ميدهند، نظام خاصي برقرار است. در اين مجموعه، مباني خداشناختي در رأس قرار دارد و از آن، مباني جهانشناختي، انسانشناختي و دينشناختي سرچشمه ميگيرند (پسندیده، 1389، ص 72).
با توجه به اين واقعيتها، ميتوان گفت كه آنچه شادكامي را تحقق ميبخشد، شناخت اين واقعيتهاي توحيدي و تنظيم خود و زندگي با آنهاست. در واقع، شادكامي حقيقتي است موجود كه با توجه به انواع چهارگانه مباني، تعريف شده و به دست ميآيد (علی محمدی، 1388، ص 42).
اين خود يكي از قوانين و واقعيتهاست. بنابراين، تحقق شادكامي وابسته به «واقعيتشناسي توحيدي» و «هماهنگسازي با واقعيتهاي توحيدي» است. اگر همه ابعاد انسان و زندگياش بر اساس توحيد تنظيم شود، شادكامي تحقق مييابد. لازمه اين كار، ايمان به خداوند است. خداوند متعال برنامه شادكامي را تنظيم نموده و كسي كه بخواهد به شادكامي دست يابد، بايد با تمام وجود، خدا را با تمام ابعادش «باور» داشته باشد و از برنامههايش پيروي كند (مصباح یزدی، 1385، ص 8).
وقتي صحبت از ايمان ميشود، صرفاً باوري خشك نيست. مراد از خداباوري، پذيرش واقعيتهاي توحيدي و تنظيم كردن خود با آنهاست. اگر كسي اين واقعيتها را به درستي بشناسد و خود را بر اساس آنها تنظيم كند، هم رضامندي و هم نشاط را به دست آورده و در نتيجه، شادكامي تحقق مييابد. برخي از متون به صورت كلي صادر شده و به بيان اين حقيقتِ كلان ميپردازند (دینر و همکاران، 2002، ص 192). از مفاهيمي كه اين حقيقت را بيان ميكند، واژه «ايمان» است. بر اساس متون ديني، ايمان و باور به خداوند متعال، هم موجب رضامندي ميشود و هم نشاط را به وجود ميآورد، و بدين سان، شادكامي تحقق مييابد و اين يعني نقش بيمانند «خداباوري» در شادكامي (مصباح یزدی، 1385، ص 8).