نظریه دلبستگی سالیوان
سالیوان (1946-1892) بر این باور است که نیاز نوزاد به محبت و عطوفت مشتمل بر دسته ای از تنش ها ست که اغلب آنها ریشه در عدم تعادل در جهان فیزیکی و شیمیایی درون و بیرون نوزاد دارند که بر آورده شدن، نیاز به درگیر شدن و روابط نزدیک بین فردی دارند.
او همچنین بیان کرد که یکی از نیاز ها جزء نیاز های فیزیکی و شیمیایی نیست و آن نیاز به ارتباط است. نیاز بنیادین انسان برای برقراری ارتباط با مراقبان که آن نیز بستگی دارد به تنش های نوزاد و دیگران. مراقب بر اساس تنش های خود و نوزاد اقدام به برآورده کردن نیاز های او می کند.
سالیوان معتقد است که که نوزاد پرورندان آنچه را که او شخصیت بخشی زود هنگام نام می نهد آغاز می کند. در دنیای سالیوان شخصیت بخشی این چنین تعریف می شود : بازنمایی تجارب نوزاد با دیگران در محیط مراقبت. این شخصیت بخشی بر دو نوع بنیادین است؛ تجارب رضایت بخش با دیگران یا عدم رضایت بخش با دیگران (ابراهیم نژاد، 1390).
هری استک سالیوان، اسکیزوفرنی را به صورت اختلالی در روابط بین فردی می نگریست. اضطراب شدید این بیماران نوعی احساس قطع ارتباط به وجود می آورد، که معمولا (اما نه همیشه به یک حالت مبتنی بر احساس گزند و آسیب موسوم به تحریف پارا تاکسیک تبدیل میشود. به عقیده سالیوان اسکیزوفرنی یک روش انطباقی برای اجتناب از ترس و وحشت و احساس جدایی از خود است. منشأ این اضطراب غیر طبیعی، تجارب آسیب زایی است که در طی دوران رشد بر روی هم انباشته می شوند.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .