ويژگي هاي تشويق در اسلام
تشويق مانند هر امر ديگر هنگامي نتيجه بخش و مثبت است كه بر اساس آداب و ويژگي هاي درست به كار رود. كوچكترين بي توجهي به اين ويژگي ها نه تنها اثر تربيتي نخواهد داشت، بلكه شخصيت فرد را تخريب خواهد كرد. اينك به ويژگي هاي عام تشويق اشاره مي كنيم.
1ـ تعلق گرفتن تشويق به رفتار و كردار نيك شخص
در تشويق بايد به كار نيك فرد توجه كنيم، نه شخص او تا وي بداند كه آن چه ارزشمند است، كار و رفتار اوست.
قرآن كريم در تشويق هاي خود به اين ويژگي توجه كرده است. به همين دليل، هنگامي كه خداوند براي تشويق پيامبران سخن مي گويد، ويژگي هاي پسنديده ي آنان را بيان مي كند:
وَاذْكُرْ في اَلْكِتابِ اِبْراهِيمَ اِنَّهُ كانَ صِدّيقَا نَبيا.1
در اين كتاب ابراهيم را ياد كن؛ زيرا او بسيار راستگو و پيامبر (خدا) بود.
خداوند، ابراهيم را شايسته ي يادآوري مي داند و دليل آن را ويژگي نيك ابراهيم عليهالسلام برمي شمارد.
وَاذْكُرْ في اَلكِتابِ موُسي اِنَّهُ كانَ مُخْلَصَا وَ كانَ رَسوُلاً نَبِيّا.2
در اين كتاب (آسماني) از موسي ياد كن؛ زيرا او مخلص بود و رسول و پيامبري والامقام.
وَاذْكُرْ في اَلْكِتابَ اِسْماعِيلَ اِنَّهُ كانَ صادِقَ اَلْوَعْدِ.3
در اين كتاب از اسماعيل (نيز) ياد كن؛ زيرا او در وعده هايش، راستگو بود.
امام رضا عليه السلام مي فرمايد:
اِنَّ اللّه واسِعٌ كَريمٌ ضَمِنَ عَلَي العَمَلِ الثَّوابِ.4
همانا خداوند وسعت دهنده و كريم است و در عمل، ضامن پاداش است.
1ـ مريم، 41.
2ـ مريم، 51.
3ـ مريم، 54.
4ـ اصول كافى، ج 1، ص 547.
2ـ متناسب بودن تشويق با رفتار
تشويق بايد به جا ومتناسب با ميزان و نوع كار باشد شكل آن ـ تشويق زباني، رفتاري، مالي، معنوي ـ بايد به روحيه ي شخص هنگام گزينش توجه شود.
اگر پاداشي مادي است، بايد به گونه اي باشد كه كودك بتواند از ان بهره مند گردد. براي نمونه، اگر بخواهيم براي كودكي كه توانسته بر خود مسلط باشد و ضوابط رفتاري و كنترل هاي اجتماعي را بپذيرد، پاداش مادي در نظر بگيريم، خريد دايرة المعارف براي او خطاست. اين پاداش هر چند گران بهاست، ولي براي كودك سودي ندارد.
بايد با خريد لباس زيبا و وسايل و اشيايي مورد استفاده و پرزرق و برق، او را تشويق كرد.
خداوند نيز براي افزايش علاقه مندي كافران و دل گرمي تازه مسلمانان به اسلام دستور مي دهد كه سهمي از زكات را به آنان بپردازيد و با اين كار، آنان را دل گرم كنيد:1
اِنَّما اَلصَّدَقاتُ لِلْفُقَرا وَ الْمَساكِينَ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤلِّفَةَ قُلوُبُهُمْ وَ في الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في سَبيلِ اللّهِوَابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللّه وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ.2
زكاتها مخصوص فقيران و مسكينان و كاركناني است كه براي گردآوري آن زحمت مي كشند و كساني كه براي جلب محبت شان اقدام شود و براي (آزادي) بردگان و (اداي دين) بدهكاران و در راه (تقويت آيين خدا) و واماندگان در راه. اين فريضه ي (مهم) الهي است و خداوند دانا و حكيم است.
در تشويق نبايد براي كار كوچك، پاداشي بزرگ و تحسين هاي بيش از اندازه در نظر گرفت؛ زيرا انگيزه هاي بعدي براي رفتار مطلوب را از بين مي برد. همچنين براي كار بزرگ نبايد پاداش ناچيز در نظر گرفت؛ زيرا از اهميت آن كار مي كاهد.
1ـ حدود آزادى در تربيت، ص 220.
2ـ توبه، 60.
3ـ تشويق بهنگام
تشويق بايد بهنگام انجام گيرد تا تأثير مشخص و كارآيي مثبت داشته باشد. اگر مي خواهيد به كار نيك كودك پاداش دهيم يا رفتار و اخلاق پسنديده ي او را تحسين و تشويق كنيد، بايد بي درنگ پس از انجام آن كار نيك، به او پاداش دهيد و از اخلاق نيك او، تعريف و تمجيد كنيد. فاصله افتادن ميان كار نيك و دادن پاداشي كه براي او در نظر گرفته ايد، كارآيي چنداني ندارد و كودك را به تكرار آن كار وادار نخواهد كرد. در اين جا از رفتار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در تشويق «حسان بن ثابت» در غدير خم مي توان ياد كرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را در غدير خم به عنوان پيشواي مردم پس از خود معرفي كرد و فرمود:
هر كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست و بر شماست كه به راستي پيرو او باشيد.در اين هنگام حسان بن ثابت از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه خواست تا اشعاري درباره ي علي عليه السلام و برگزيدن آن حضرت به امامت و خلافت بسرايد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي حسّان! به ميمنت و بركت الهي بسراي. حسان شعري زيبا سرود و خواند. چون حسان، شعر خود را خواند، رسول خدا صلي الله عليه و آله در قدرداني از او فرمود:
لا تَزالُ ياحسّان مُؤبَّدا بِروحِ اَلْقُدُسِ ما نَصَرْتَنا بِلِسانِك.
اي حسان! تا آن زمان كه ما رابه زبان خود ياري مي كني، از پشتيباني هاي روح القدس بهره مند گردي.1
1ـ سيرى در تربيت اسلامى، مصطفى دلشادى، ص 336.
4ـ متعادل بودن تشويق
تشويق نبايد بيش از اندازه باشد، زيرا سبب غرور و تباهي شخص مي شود. هم چنين نبايد كمتر از اندازه باشد، زيرا نتيجه ي مطلوب خود را از دست مي دهد و انگيزه ي كافي براي تلاش و حركت نمي آفريند. علي عليه السلام مي فرمايد:
اِذا مَدَحْتَ فَاختَصِرْ.1
هنگامي كه كسي را مدح مي كني، ميانه روي كن.
آيين مقدس اسلام در برنامه ي تربيتي خود براي كودكان و نوجوانان، پدر و مادر را از زياده روي در تشويق برحذر داشته است. اسلام كار آنان را كه در مهر و نوازش و ستايش و تمجيد فرزندان شان، راه افراط مي پيمايند و با روش ناپسند خويش، آنان را به خودپسندي عادت مي دهند، نمي پسندد. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
شَرُّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ اَلْبِرُّ اْلا فراطِ.2
بدترين پدران كساني هستند كه در نيكي و محبت نسبت به فرزندان خود از اندازه پا فراتر مي نهند و به زياده روي مي گرايند.
1ـ ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، ج 9، ص 84.
2ـ الحديث، ج 3، ص 343.
5ـ تشويق؛ وسيله نه هدف
تشويق، وسيله ي برانگيختن است و نبايد خودبه صورت هدف درآيد و همه ي فكر آدمي را به خود سرگرم سازد؛ زيرا در اين صورت، نقش بازدارنده پيدا مي كند و سبب به فراموشي سپردن هدف اصلي مي شود. قرآن كريم، تشويق هاي مادي و معنوي فراواني براي ترغيب مؤمنان و شايستگان بيان مي فرمايد، ولي همه ي آنها را وسيله اي براي رسيدن به هدف بالاتر تا رضوان الهي مي داند:
وَعَدَ اللّه اَلْمؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجري مِنْ تَحْتِها اَلانْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكنَ طَيِّبةً في جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضوانٌ مِنْ اللّهِ اَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوزُ اَلْعَظيمٌ.1
خداوند به مردان وزنان باايمان، باغ هايي از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جاري است، در آن جاودانه خواهند ماند و خانه هاي پاكيزه اي در بهشت هاي جاودان (نصيب آنان مي سازد) و (خشنودي و) رضاي خدا از همه ي اينها، برتر است. و پيروزي بزرگ، همين است.
همانگونه كه از اين آيه ي شريفه برمي آيد، تلاش اصلي انسان بايد رسيدن به تا رضوان الهي باشد و نعمت هاي بهشتي را وسيله ي ترغيب به انجام كردار نيك و شايسته بداند. پيامبراكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
اَلّلهُمَّ اجعلنا مَشْغُولينَ بِأَمْرِكَ.2
خدايا! ما را از كساني قرار ده كه پيوسته به امر تو سرگرم اند.
1ـ توبه، 72.
2ـ جامع الاخبار، ص 154.
6ـ آشكار بودن دليل تشويق
شخصي كه تشويق مي شود و آنان كه شاهد تشويق او هستند، بايد دليل تشويق شدن را بدانند. تشويق بايد به گونه اي باشد كه فرد، خود را سزاوار آن ببيند و از تأييد دروني وي برخوردار باشد. اگر فرد نداند براي چه كاري، تشويق شده است يا در برابر كاري بسيار كوچك و كم اهميت، تشويق شود، به دو مشكل برمي خورد. نخست، نميداند كدام كارش مطلوب بوده است كه بايد آن را تكرار كند. دوم اين كه پاداشي كه در برابر كاري كم اهميت دريافت كرده است، تأييد دروني او را برنمي انگيزد و خود را سزاوار دريافت آن پاداش نمي بيند. قرآن كريم دراين باره مي فرمايد:
وَاَلَّذينَ صَبَروا ابتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ اَقاموا اَلْصَّلوةَ وَ اَنْفَقوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرِّا وَ عَلانِيةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ اَلْسَّيِئَةِ اولئكَ لَهُمْ عُقْبَي الدّارِ * جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها... وَالمَلائكةُ يَدْخُلونَ عَلَيْهِم مِنْ كُلِّ بابٍ* سَلامٌ عَلَيكُم بِما صَبرتُم فَنِعْمَ عُقْبَي اَلّدارِ.1
آنان كه به دليل ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايي مي كنند و نماز را بر پا مي دارند و از آن چه به ايشان روزي داده ايم، در پنهان و آشكار انفاق مي كنند، و با نيكي ها، بدي ها را از ميان مي برند، پايان نيك سراي ديگر، از آن آنان است. (همان) باغ هاي جاويدان بهشتي كه وارد آن مي شوند... و فرشتگان از هر دري بر آنان وارد مي گردند و به آنان مي گويند: سلام بر شما به خاطر بردباري و پايداريتان چه نيكوست سرانجام آنسراي جاويدان!
خداوند در اين آيات، دليل اعطاي پاداشهاي بزرگ را موارد زير معرفي مي كند:
1ـ صبر در راه خدا
2ـ برپا داشتن نماز
3ـ انفاق آشكار و پنهان در راه خدا
4ـ زدودن بدي ها به وسيله ي خوبي.
1ـ رعد، 22 ـ 24.
ـ وظيفه شناسي كُميت
روزي «كميت بن زيد اسدي» خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و عرض كرد: «شعري درباره ي شما گفته ام كه مي خواهم وسيله ي تقرّبي نزد پيامبر صلي الله عليه و آله باشد» آن گاه قصيده ي ميميه ي خود را تا آخر خواند. چون قصيده به پايان رسيد، امام سجاد عليه السلام فرمود: «ما پاداش تو را نتوانيم داد، اميد است كه خداوند به تو پاداش دهد.» كميت گفت: مي خواهم بعضي از لباس هايي كه بدنتان را لمس كرده است، به من عطا فرماييد». امام عليه السلام پاره اي از لباس هايش را به او داد و در حق او چنين دعا كرد:
خدايا! كميت نسبت به خاندان پيامبر، نيك انجام وظيفه كرد، آن گاه كه بيشتر مردم از اين كار بخل ورزيدند و تن زدند. آن چه از حق را كه ديگران پوشيده داشتند، او آشكار كرد. خدايا! به او زندگي سعادت مند ببخش و شهيدش بميران و جزاي نيكش ده كه ما از پاداش او ناتوانيم.
كميت بعدها مي گفت: «پيوسته از بركت اين دعا بهره مند بودم.»1
1ـ سيرى در تربيت اسلامى، ص 337.
7ـ برانگيختن احساس موفقيت در فرد
تجربه ي عملي بشر ثابت كرده است كه هيچ عامل به پيروزي انسان به اندازه ي خود پيروزي، ياري نمي رساند. بشر هنگام انجام دادن كار يا رفتاري بيشتر خواهد كوشيد كه در آن كار، احساس پيروزي و كاميابي كند. اگر آموزگاري بخواهد شوق و علاقه ي پايداري در شاگردانش پديد آيد، بايد گام به گام، موفقيتي راكه به دست آورده اند، به آنان يادآوري كند.
منظور از موفقيت اين نيست كه بي درنگ و در يك زمان، شاگردان به هدف نهايي خود دست يابند، بلكه منظور ما، پيشرفت تدريجي به سوي هدف مطلوب است. اگر شاگردي بر اثر تشويق، شماري از مراحل موفقيت را به تدريج بپيمايد و يقين كند كه در آن مراحل، پيروز شده است، خواهد كوشيد با علاقه ي فزونتري، مراحل ديگر را تا رسيدن به هدف نهايي بپيمايد. بنابراين، به دست آوردن موفقيت، از پاداش ـ كه از عوامل بروني تشويق است ـ اهميت بيشتري دارد.
پاداش دادن به شاگردان موفق و برتر سبب مي شود رقابت در گروه خاصي از همان شاگردان، محدود شود، ولي احساس پيروزي و موفقيت، اين مزيت رادارد كه هر شاگردي با اراده اي راسختر در مسير پيشرفت روزانه ي خود گام برخواهد داشت. در چنين شرايطي، فرد هماره به موفقيت، احساس نياز، مي كند و اين احساس، نشاط و تحرّك او را بر مي انگيزدو عزم او را پايدارتر مي سازد، زيرا هر كس به اندازهي توانايي خويش جوياي پيشرفت و پيروزي است. در مقابل احساس ناكامي سبب سستي اراده و تصميم گيري انسان مي شود. در اين حالت، هر قدر تشويق بيروني هم صورت گيرد، فرد را به سوي رفتار مطلوب نخواهد كشاند.
بر اساس آزمايشي كه در يكي از بوستان هاي كودكان انجام شد، اين حقيقت تأييد گرديد. در اين آزمايش، بچه ها را به نوعي بازي رهنمون ساختند. پس از اندكي ديده شد كودكاني كه در اين بازي ناموفق بودند، از آن روي گردان شدند و با رها كردن بازي، به گوش هاي از زمين پناه بردند. پس از چندي، همين بچه ها دسته دسته گرد هم آمدند و مدتي روي همان بازي تمرين كردند. سپس در جرگه ي بازي كنان موفق در آمدند و پيروزي هايي به دست آوردند و ديد آنها نسبت به همان بازي عوض شد. و از آن پس، از انجام آن بازي، احساس شوق و هيجان مي كردند.1
1ـ اسلام و تعليم و تربيت، بخش دوم، صص 228 ـ 229.
8ـ ويژگي هاي شخصيتي فرد تشويق كننده
شخص تشويق كننده به اندازه ي خود تشويق در كارآيي تشويق، نقش دارد. همه ي ما، تشويق افراد خاصي را از تشويق ديگران مهمتر مي دانيم. براي كودكان و نوجوانان نيز چنين است. تشويق شدن از سوي افرادي كه نزد آنان از محبوبيت و ويژگي خاصي برخوردارند، اثر بيشتري خواهد داشت. گفتني است تشخيص اين كه چه كسي مي تواند تشويق ها را با اثر گذاري بيشتري عرضه كند، چندان آسان نيست. با اين حل مي توان گفت كودكان و نوجوانان نيز مانند بزرگسالان از تشويق افراد موردتوجه مردم و آنان كه با بچه ها دوست و مهربان هستند، بيشتر اثر مي پذيرند.
مثال: زهرا و ليلابا همديگر خواهرند. زهرابه دبيرستان مي رود و ليلا دانش آموز كلاس سوم دبستان است. مادر آنان مي گويد: زهرا به ليلا خيلي علاقه مند بود و به عنوان خواهر بزرگتر، مراقبت از او را بر عهده گرفته بود. يكي از روزها گويا معلم بهداشت زهرا درباره ي آلودگي هوا در كلاس صحبت كرده بود. زهرا نيز تصميم گرفته بود مقاله هاي مربوط به آلودگي هوا را از روزنامه ها جمع آوري كند و نگه دارد. ليلا گاهي در اين كار به او كمك مي كرد تا نشان دهد او هم مي تواند قسمتي از مطالب روزنامه ها را بخواند. زهرا اين كارخواهرش را با خوشرويي پذيرفته و به او اجازه داده بود كه عنوان هاي مربوط به آلودگي هوا را از لا به لاي روزنامه ها براي او پيدا كند.
شبي كه مهمان داشتيم، زهرا پس از شام، مطالب بسياري درباره ي علل آلودگي هوا و راه هاي پيشگيري از آن و زيان هاي هواي آلوده براي مهمانان ما گفت كه مورد توجه و تحسين همه قرار گرفت. روز بعد چند نفر از دوستان ليلا به خانه ي ما آمدند. ليلا نيز درباره ي آلودگي هوا شروع به سخنراني كرد و تا ميتوانست در اين باره سخن گفت.1
در اين نمونه مي بينيم كه تشويق هاي زهرا كه مورد احترام و علاقه ي فراوان ليلابوده، توجه او را به يادگيري مطالب مربوط به آلودگي هوا جلب كرده است، بدون اين كه زهرا قصد ياد دادن آنها را به او داشته باشد.
1ـ تغيير دادن رفتارهاى كودكان و نوجوانان، يوسف كريمى، تهران، انتشارات فاطمى، 1368، ص 80.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .