تشويق و تنبيه در نهج البلاغه
الف ـ تشويق در نهج البلاغه
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خطبه ها و نامه هاي خود از دو عامل تشويق و تنبيه براي هدايت مردم به راه حق، بهره جسته است. ايشان به عنوان حاكم جامعه ي اسلامي براي مديريت درست اجتماعي، فرمانداران و استانداران شايسته را مورد تشويق قرار مي داد و خطاكاران را توبيخ و تنبيه مي كرد. افزون بر آن، حضرت علي عليه السلام به كارگزاران خود سفارش مي كرد كه از تشويق و تنبيه براي واداشتن زيردستان به كوشش اجتماعي بهره بگيرند. اينك به سخنان حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه مي پردازيم.
1ـ تشويق خداوند براي بندگي
سبحانك، خالِقَا وَ مَعْبُودا، بِحُسن بَلائِكَ عِنْدَ خَلفك خلقت دارا، وَ جَعَلت فيها مأدبة. مَشْرَبا وَ مَطْعَما وَ اَزْواجا وَ خَدَما وَ قصورا وَ اَنْهارا وَ زُرُوعا وَ ثَمارا. ثُمَّ اَرْسَلْت داعيا يَدْعوُا اِلَيها فَلا الدّاعي أجابوا، وَ لا فِيما رَغَبت اِلَيْه رَغَبوا، وَ لا اِلي ما شَوَّقْتَ اِلَيْه اشتاقوا.1
اي خداي سبحان كه جهان را آفريدگاري و همگان را به حق سزاوار پرستشي. تو از سر آزمايشي زيبا با خلق خود، سرايي آفريدي و در آن خواني گستردي با هر گونه خوردني و آشاميدني و انواع همسران، خدمت گزاران، كاخها، نهرها، كشت زاران و ميوه ها. آن گاه دعوت گري ويژه فرستادي تا خلق تو را به آن ميهماني فراخواند، ولي بندگانت، به آن دعوتگر، پاسخ مثبت نگفتند و به آن چه تو ترغيبشان كردي، رغبت نشان ندادند و به سوي آن چه تشويقشان فرمودي، شوق ابراز نكردند... .
2ـ پيآمدهاي تشويق الهي براي بندگان صالح خدا
اَمّا الَلّيلُ فَضافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لأِجْزاءِ اَلْقُرانِ. يُوَتَّلُونَه تَرْتيلا، يُحَزَّنوُنَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثيروُنَ به دَواءَ دائِهِمْ. فَاذا مَروّا بِايَةٍ فِيها تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَغاَ، وَ تَطَّلَعَتْ نُفُوسَهُمْ اِلَيْها شَوقَا، وَ ظَنُّوا اِنَّها نَصْبُ اَعْيُنِهِمْ.2
شب را بر پا مي ايستند و بخش هايي از قرآن را چنان با ترتيل تلاوت مي كنند كه آتش درون را شعله ور و داغ فراق را تازه مي كنند و بر اندوه هجران مي افزايند و با آن، به درمان دردشان مي كوشند. چون به آيه اي مي رسند كه در آن، گونه اي تشويق است، چنان سرشار نياز مي شوند كه جان هاشان از شوق سر بر مي كشد وآن را فراروي خود مي پندارند.
3ـ تشويق هواداران اهل بيت پيامبر عليهم السلام
وَ جَزاكُمُ اللّهُ مِنْ اَهْلِ مِصْرٍ عَنْ اَهْلِ بَيْتِ نَبيِّكُمْ أَحْسَنَ ما يُجْزي اَلْعامِلينَ بِطاعَتِه وَ الشّاكِرينَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ دُعيتُمْ فَأجِبْتُمْ.3
از خداوند براي شما كه از اهل بيت پيامبرتان پشتيباني كرديد، بهترين پاداشي را كه به عمل كنندگان طاعتش و سپاسگزاران نعمتش عطا مي كند، خواستارم؛ زيرا شما شنيديد و پيروي كرديد؛ فراخوانده شديد و پذيرفتيد.
4ـ تشويق نيكوكار، عامل بازدارنده ي تخلف
اُزْجُوِ الْمُسيءَ بِنَّوابِ الْمُحْسِنِ4
با پاداش دادن به نيكوكار بدكار را از بدي بازدار.
اگر از نيكوكاران قدرداني شود، خلاف كاران در خواهند يافت كه ميان ديگران جايگاهي ندارند. به ناچار، از رفتارهاي بد خود دست برخواهند داشت.5 تشويق نيكوكاران سبب ميشود خطاكاران احساس كمبود كنند و درصدد دستيابي به توجه ديگران و برخورداري از تشويق هاي مادي و معنوي آنان برآيند.
1- فرهنگ آفتاب (فرهنگ تفصيلى مفاهيم نهج البلاغه)، عبدالمجيد معادي خواه، ج 3، ص1390.
2ـ فرهنگ آفتاب، ج 3، ص 1390.
3ـ همان، ص 1393.
4ـ همان، ص 1397.
5ـ نهج البلاغه، حكمت 347.
ب ـ تنبيه در نهج البلاغه
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اداره ي جامعه ي آن زمان و آموزش كارگزاران خود افزون بر تشويق، از تنبيه و مجازات نيز براي آنان كه نتوانسته اند با حق همراه شوند، بهره جسته است. ايشان به كارگزاران و مربيان سفارش مي كند كه بايد خطاكار را تنبيه كنند تا ديگران عبرت بگيرند.
1ـ تنبيه ؛ راه كار نفوذ در ديگران
وَ لَعَمْرِي ما عَلَيَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ وَ اُلحَقَّ وَ خابَطَ اُلْغَيَّ مِنْ اِدْهانِ وَ لااِيمانِ.1
سوگند به جان خودم! در جنگ با كسي كه با حق مخالفت ورزيد، و در گمراهي قدم نهاده است، هيچ گونه مسامحه و سستي در كار نخواهدبود.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد كسي كه جز زبان زور و شمشير، او را به راه نياورد، بدون هيچ ملاحظه و سستي در حق او، از زور استفاده خواهم كرد. از ديد مديريتي معناي اين سخن آن است كه براي انجام رفتار مطلوب از سوي برخي كاركنان اگر لازم باشد بايد به زور و اجبار دست زد و اينگونه آنان را به همراهي با مدير و ارايه ي عملكرد مطلوب وادار كرد.
2ـ ممنوعيت تبعيض در مجازات
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
وَاللّه لَو انّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيَن فعلاً مَثَل الَّذي فَعلت ما كانَتْ لهما عندي هوادة.2
به خدا قسم سوگند! اگر حسن و حسين هم آن چه را تو انجام دادهاي، مرتكب شده بودند، با آنان صلح و آشتي نمي كردم.
حضرت با سوگند به خداوند تأكيد ميكند كه در صورت ديدن خلاف از سوي حسن و حسين، ميان آنان كه نزديكترين افراد به او هستند و ديگران، تفاوتي قايل نخواهد شد. به ديگر سخن، همگان در مجازات ديدن يكسان هستند و حتي وابستگان به قدرت بايد تنبيه شوند.
3ـ تنبيه آخرين شيوه ي درمان
وَاخلِطِ الشدة بِضغثٍ مِنَ اللين و ارفق ماكانَ الرِّفق أرفقَ وَ اعتزم بِالشِّدَّة حينَ لايُغني عنْك الا الشدة.3
و سختي و درشتي را با اندكي نرمي درهم بياميز و مدارا و مهرباني كن، هنگامي كه مدارا شايسته تر باشد و به سختي و درشتي روي آور آن گاه كه جز سخت گيري تو را بيني از نمي گرداند.
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين نامه، سياست كلي مديريت اجتماعي را براي فرمانداران خود ترسيم مي كند و يادآور مي شود كه اصل روش تنبيهي جايز است، ولي بايد آن را در آخرين مرحله به كار بست.
4ـ سرزنش تودهي مردم
منيت بمن لا يطيع اذا أمرت و لايجيب اذا دعوت لا أبالكم ما تنتظرون بنصركم ربكم أمادين يجمعكم و لاحميّة تحمشكم.4
به كساني گرفتار شده ام كه چون ايشان را امر ميكنم، پيروي نميكنند و چون آنان را مي خوانم، پاسخ نمي دهند. اي بي پدرها! براي ياري پروردگارتان، منتظر چه هستيد؟ آيا ديني نيست كه شما را گرد آورد و آيا حميت و غيرتي نيست كه شما را تكان دهد؟
5ـ تنبيه خطاكار براي تشويق نيكوكار
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در عهدنامه ي مالك اشتر مي فرمايد:
و لايكونَنَّ المحسِن و المَسئُ عندك بمنزلةٍ سواءٍ فانَّ في ذلك تزهيدا لأهل الاحسانِ في الاحسان، وَ تَدريبا لاهل الاسائه علي الاسائه و ألزم كلاً منهم ما ألزم نفسه.5
همانا نبايد نيكوكار و بدكار در نزد تو جايگاه يكسان داشته باشند، زيرا اين كار نيكوكاران را به كار نيك، بي رغبت مي كند و بدكاران را به كار بد وا مي دارد. هر گروه را باآن چه خودش، خويش را به آن پاي بند كرده است، همراه ساز.
1ـ نهج البلاغه، خطبه ى 24.
2ـ همان، نامه ى 41.
3ـ نهج البلاغه، نامه ى 46.
4ـ همان، خطبه ى 39.
5ـ نهج البلاغه، نامه ى 53.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .